به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 45 از 57 نخستنخست ... 51525353637383940414243444546474849505152535455 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 441 تا 450 , از مجموع 561
  1. #441
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    یا خاطره عاشقانه، همین الان یه هویی با عنوان
    قلبی قلبی ترین روز دهه 90

    دیروز یه پیام از انتقال خون امده بود که گروه خونی من رو نیاز دارن و امروز کارم زودتر تموم شد و رفتم اونجا و خون دادم! زنگ زدم خانومی امد دنبالم و رفتیم خونه، ناهارو که خوردیم، خوابم برد، خانومی بعد از ظهر کلاس داشت، رفته بود، غروب که بیدار شدم دیدم روی آینه اتاق با روژ لب یه جمله عاشقانه نوشته و یه نامه عاشقانه هم به مناسبت 5/5/95 (قلبی قلبی ترین روز دهه 90) برام نوشته.
    خوندم، روحیم تازه شد.


    دل آرام گیرد به یاد خدا
    ویرایش توسط به دنبال خوشبختی : چهارشنبه 06 مرداد 95 در ساعت 21:53

  2. 8 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 07 مرداد 95), mohamad.reza164 (چهارشنبه 06 مرداد 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), Shadi2 (جمعه 26 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), هلیاجون (چهارشنبه 06 مرداد 95), آبی آسمونی (چهارشنبه 27 مرداد 95), صبا_2009 (چهارشنبه 06 مرداد 95)

  3. #442
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    امروز سالگرد ازدواج منو همسری هست ( هفتمین ساله )

    منم کلی کادوی کوچولو گرفتم و توی جعبه هایی که خودمو درس کردم گذاشتم ( من تو عمرم کاردستی درس نکرده بودم اما هیجان این روز باعث شد برای اولین بار کلی جعبه با طرح های مختلف درس کنم ..خودم هنوز تو شوکم)

    تازه کلی ریسه قلب و اسمشو درس کردم و کیک و ژله های رنگی درس کردم
    فک کنم شب که بیاد خونه شوکه بشه ....آخه برای اولین باره میخوایم جشن بگیریم .

  4. 9 کاربر از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (یکشنبه 10 مرداد 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 07 مرداد 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), reihane_b (دوشنبه 01 شهریور 95), Shadi2 (چهارشنبه 27 مرداد 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), آبی آسمونی (چهارشنبه 27 مرداد 95), بارن (سه شنبه 19 مرداد 95), شیدا. (سه شنبه 19 مرداد 95)

  5. #443
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اسفند 95 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1395-3-31
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    241
    سطح
    4
    Points: 241, Level: 4
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .واااای از این مدل تایپیک ها دوست دارم

    سه ماه بعد از عروسیمون یه شب با خانواده ی همسرم رفتیم یه پارک ساحلی که با محل زندگیمون دو سه ساعت فاصله داشت. آخر شب که همه قصد برگشتن داشتن من و آقایی تصمیم گرفتیم شب رو همونجا بمونیم .چادر مسافرتی هم داشتیم .خلاصه وقتی خانواده همسرم رفتن کم کم دیدیم هیچ کسی توی پارک نیست و فضا کمی خوفناک شده بود
    ما هم مغرور !!نمیخواستیم برگردیم!!! خلاصه یکم نشستیم و بعد تصمیم گرفتیم بریم یه امامزاده که اون نزدیکیهاست. وقتی رسیدیم ساعت یک و دو شب بود شاید بیشتر از صدتا چادر زده بودن ملت. ماهم رفتیم و چادر رو برقرار کردیم و یکم هله هوله گرفتیم کلی بخور بخور و حرف و شیطونی.فرداش هم ساعت ده بیدار شدیم و تا عصر جاهای ناشناخته رو گشتیم!! و بعدشم که برگشتیم خونه.

    یه خاطره دیگه هم دارم از اولین جشن تولدم توی دوران عقد. من عاااااشق کله پاچه ام..خخخخخ شب تولدم همسرم من رو برد بیرون تاب بخوریم .یهو دیدم جایی که هستیم رو نمیشناسم. گفت از ماشین بیا پایین و یکم پیاده روی کردیم. یهو سرم رو که بالا گرفتم دیدم من رو آورده بهترین کله پزی استانمون که کله پاچه هاش بی نظیره. دو پرس ویژه کله پاچه با مغز و زبون اضافی سفارش داد. انقد هولناک کله پاچه میخوردم که شوهرم دست به دوربین شد و ازم عکس میگرفت. صدای خندمون بند نمی اومد. بعد که یه چایی نبات هم روش خوردیم اومدیم بیرون. یه پارک کوچیک اونجا بود توی تاریکی شب شوهرم گفت یه لحظه اینجا باش تا من برم یه سری مدارک رو از ماشینم بیارم.وقتی اومد دیدم یه هدیه بزرگ دستشه. در بسته رو که بازکردم یه عروسک فیل یه گوش بود. خیییییلی بامزه بود . اسمش هم گذاشتیم گوشفیل !!آخه من عروسک از مدلای خنگولی دوس دارم!! الانم که عروسی کردم گذاشتمش بالای کمد لباسم.
    تازه بعد از اینکه عروسک رو بهم داد رفتیم یه آب انار فروشی تا برای هضم کله پاچه ها دوتا لیوان بزرگ و خفن آب انار بخوریم!!در کل شب خیلی خیلی خوبی بود .هیچ وقت اونهمه ذوقی که داشت رو فراموش نمیکنم

  6. 10 کاربر از پست مفید sahele.aramesh تشکرکرده اند .

    Ashab (جمعه 22 مرداد 95), fahimeh.a (سه شنبه 19 مرداد 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), reihane_b (دوشنبه 01 شهریور 95), Shadi2 (جمعه 26 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), هلیاجون (سه شنبه 19 مرداد 95), بارن (سه شنبه 19 مرداد 95), شیدا. (سه شنبه 19 مرداد 95), صبا_2009 (سه شنبه 19 مرداد 95)

  7. #444
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array

    چطور از دعوا اجتناب كنيم؟


    چند روز پيش تو ماشين با همسرم يه بحثي داشتيم. من ميخواستم در مورد يه مسئله اي توي زندگيمون تكليف روشن كنم و همسرم عصبي شده بود ميگفت همين چندوقت پيش دنبال يه مسئله ديگه بودي حالا هنوز اون يكي شروع نشده باز به يه چيز ديگه گير دادي؟ من اما ميگفتم اينا كه ربطي به هم نداره ما كلا بايد زندگيمون رو پيش ببريم. حالا چندتا مسئله باهم كه مشكلي پيش نمياد! خب همسر من آدم باحوصله ايه و خيلي راحت وقت كشي ميكنه برعكسش من عجولم و تند تند بايد همه پله ها رو برم بالا. انگار دنبالم كردن!
    خلاصه كه گويا همسرم احساس فشار داشته و ديگه با حالت تند حرف ميزد. من ميگفتم چرا داد ميزني و اون ميگفت من داد نميزنم! ولي حسابي منو عصبي كرده بود و منم ديگه داشتم با تنش حرفمو تكرار ميكردم تا رسيديم به جايي كه ميخواست پارك كنه من سريع از ماشين پياده شدم و درو هم محكم بستم. توي همين اوضاع كه در حال پارك بود با خودم فكر ميكردم خب من كه نميخوام با همسرم بد باشم و درواقع كل حرف حساب جفتمون كمك به زندگي بهتره. همين طور هم داشتم به سوپرماركت روبه روم نگاه ميكردم رفتم تو و يه پنيري خريدم برگشتم. بعد كه همسرم اومد با همون حالت تحويل نگرفتن، پلاستيكو دادم دستش! (يكم ميخوام حسي كه من از اين رفتار داشتم و حسي كه همسرم داشت رو تصور كنين) خب همسرم رغبتي به گرفتن وسيله از دست من نداشت ولي اون وسيله براي خونه بود نه من! يه غر كوچولو زد كه پنير چرا گرفتي ولي ديگه پلاستيكو نگه داشت.
    رفتيم خونه و من رفتم تو محوطه اي كه بناها كنده كاريا رو انجام داده بودن. جايي كه به هر حال بدون هيچ علتي چندتا صحبت رو به وجود مياره. همسرم كه يكي دوتا جمله گفت با يه حالتي كه خودمو لوس كرده باشم و سرم پايين، رفتم به سمت بغلش. كه گفت هرجوري مي خواي برخورد ميكني حالا مياي بغلم؟ منم باز با همون حالت ازش دور شدم كه دلش طاقت نياورد و دستاشو واسه بغل كردنم باز كرد.
    خلاصه اينكه با هم خوب شديم ولي اين جريان مي تونست طور ديگه اي پيش بره كه من قيافه حق به جانب تر بگيرم و بگم چطور ميتوني انقدر بي مسئوليت باشي يا جمله هاي اينطوري كه شايد درست هم باشن و اصلا من حق داشته باشم. ولي من اجازه دادم جريان طور ديگه اي پيش بره. نه كوتاه اومدم و نه بحثمون رو به جنگ تبديل كردم! فقط اون عشق و احساس بينمون رو يادآوري كردم و البته اون هم با حفظ غرور هر دو طرف! مي خوام بگم كه همه اينا نياز به فكر داره و توي هر رفتار بايد در نظر بگيريم كه چه تاثير و پيامدي داره و روي چه احساساتي ميتونه تاثير بذاره.


    از همه اينا كه بگذريم. وقتي من ميبينم از طريق حرف زدن مستقيم نتونستم به خواسته م برسم، خب ديگه اين روشو دوباره به كار نميبرم. اين دفعه از يه مسير ديگه وارد ميشم! من كه سر جام نميشينم. خودم تا حدي يه قدم هايي برميدارم و همسرم رو با خودم همراه مي كنم! يكم خلاقيت مي خواد ولي شدنيه و خيلي راحت تر از حرف زدن!


  8. 8 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), Shadi2 (چهارشنبه 27 مرداد 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), هلیاجون (چهارشنبه 20 مرداد 95), آبی آسمونی (چهارشنبه 27 مرداد 95), بارن (چهارشنبه 20 مرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 20 مرداد 95), صبا_2009 (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  9. #445
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    مرداد ماه تولد من و خانومی


    سورپرایز های امسال هم به نوبه خود خاص بود
    اول که تولد خانومی بود و منم قبلش بهش گفته بودم که یه لباس خوب به انتخاب خودت به عنوان هدیه تولد از طرف من برای خودت بخر و اون هنوز نخریده بود و با توجه به اینکه ماشین دست خانومی بود و اون روز تا غروب هر دو بیرون بودیم نتونستم کیک بخرم و غروب که داشتیم برمی گشتیم خونه با هم رفتیم جلوی شیرنی فروشی و به خانومم گفتم امسال خبری از سورپرایز نیست انگار، حداقل برم کیک رو بخرم، خلاصه کیک رو خریدم و وقتی رسیدیم خونه یه شاخه گل رو هم که قبلش گرفته بودم و توی صندق بود رو بدون هیچ سورپرایزی وقتی توی حیاط از ماشین پیاده شدیم تقدیم خانومی کردم حالا دیگه همه چیز تموم شده بود بدون سورپرایز.
    رفتیم خونه شام رو خوردیم و بعد شام که می خواستیم مراسم دو نفره برش کیک رو انجام بدیم من به خانومی گفتم چشماتو ببند و چون انتظار نداشت سورپرایزی در کار باشه، یه پلاک پروانه ای که یه روز قبلش رفته بودم خریده بودم (تا نیم ست پروانه ای تکمیل بشه) رو انداختم دور گردنش. خیلی خوشحال شد . شاید اگه از اول می دونست که هدیه ای در کار هست اینهمه خوشحال نمی شد.
    تولد من هم که سه روز بعد بود و ما هنوز همه کیک تولد قبلی رو نخورده بودیم خانومی یه تصمیم دیگه واسه جایگزین کیک گرفته بود از قضا کلی واسه اون روز زحمت کشیده بود و به جای کیک تولد یه ژله بستنی خیلی خیلی خوشگل چند رنگ پاپیونی درست کرده بود و خستگی اون روز من و نرفتنم به اضافه کار، برنامه ها رو بهم ریخت. و ژله واسه فردا آماده نشد، البته فرداش مهمون داشتیم و با اون ژله کلی هنر نمایی کردیم، خلاصه اون شب من هم که اصلاً انتظار هدیه نداشتم یه گوشی هدیه گرفتم (لازم به ذکره من تا الان با گوشی 1200 کار می کردم و با این حرکت یه جهشی به سمت تکنولوژی کردم).
    دل آرام گیرد به یاد خدا
    ویرایش توسط به دنبال خوشبختی : شنبه 23 مرداد 95 در ساعت 19:07

  10. 12 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    alireza198 (پنجشنبه 11 شهریور 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), parsa1400 (چهارشنبه 17 شهریور 95), reihane_b (دوشنبه 01 شهریور 95), Shadi2 (چهارشنبه 27 مرداد 95), فدایی یار (شنبه 23 مرداد 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), نازنین2010 (پنجشنبه 28 مرداد 95), آبی آسمونی (چهارشنبه 27 مرداد 95), بارن (شنبه 23 مرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 27 مرداد 95), صبا_2009 (شنبه 23 مرداد 95)

  11. #446
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 00 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-16
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    6,681
    سطح
    53
    Points: 6,681, Level: 53
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 156 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزان زندگیهای عاشقانه همه رو به وجد میاره امیدوارم همه ساعتهای زندگیتون پر از عشق به همدیگه باشه
    یکروز اقای همسر یک برگه پر از سوالات برام اورد و گفت این سوالات درباره خصوصیات منه ببین چند تاشونو میتونی جواب بدی منم یه نگاه انداختم و همشونو جواب دادم تا یه دوش بگیره بیاد من برگشو بهش دادم باورش نمیشد همه سوالارو درست جواب بدم بعد نگاهم کرد و گفت واقعا ازت ممنونم که منو اینقدر خوب میشناسی حتی بعضی سوالارو قصدن نوشتم و حس کردم امکان نداره جواب بدی ولی تو همه رو میدونستی یه عالمه لوسم کرد و ازم تشکر کرد خودمم از اینکه شوهرمو اینقدر خوب میشناسم به خودم افتخار کردم

  12. 9 کاربر از پست مفید nilo95 تشکرکرده اند .

    at6372 (پنجشنبه 28 مرداد 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), reihane_b (دوشنبه 01 شهریور 95), Shadi2 (چهارشنبه 27 مرداد 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), بارن (یکشنبه 24 مرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 27 مرداد 95), شمیم الزهرا (یکشنبه 24 مرداد 95), صبا_2009 (یکشنبه 24 مرداد 95)

  13. #447
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    چقدر اینجا خوبه
    کلی کیف میکنم



  14. 5 کاربر از پست مفید Shadi2 تشکرکرده اند .

    at6372 (پنجشنبه 28 مرداد 95), parsa1400 (چهارشنبه 17 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), آبی آسمونی (چهارشنبه 27 مرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 27 مرداد 95)

  15. #448
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 اسفند 95 [ 00:05]
    تاریخ عضویت
    1395-5-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 12 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بسم الله ...
    سه روز پیش اولین سالگرد ازدواجمون بود..همسرم بدون اینکه به من بگه سه ساعت زودتر از سرکارش اومد و با یک دسته گل رز منو غافلگیر کرد .. منم با درست کردن کیک و ژله غافلگیرش کردم.(گاهی ساده ترین چیزها یا ساده ترین حرفهای عاشقانه زندگی ادمو عوض میکنه)

    به امید کامیابی و خوشبختی همه زوج های جوان

  16. 10 کاربر از پست مفید at6372 تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 13 شهریور 95), paiize (پنجشنبه 11 شهریور 95), parsa1400 (چهارشنبه 17 شهریور 95), reihane_b (دوشنبه 01 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), نازنین2010 (جمعه 29 مرداد 95), میشل (پنجشنبه 11 شهریور 95), مدیرهمدردی (پنجشنبه 28 مرداد 95), شیدا. (پنجشنبه 28 مرداد 95), صبا_2009 (پنجشنبه 28 مرداد 95)

  17. #449
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,565
    امتیاز
    44,711
    سطح
    100
    Points: 44,711, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,972

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام دوستای عزیزهمدردی

    خاطره ای نیست اماعاشقانه هایی دوباره به وجوداومدن!!
    رنگ عشق رودوباره بعدازمدتهااحساس میکنم
    آغوشهای گرم همسرم
    دست دادنهای دوباره هنگام اومدن به خونه حتی گاهی روبوسی
    نگاههای عاشقانه
    لبخندهای ازته دل
    خریدهای کوچولوامادوست داشتنی هردومون
    شیرینترین دوران زندگی پسرمون

    خلاصه اینکه:
    شکرخدای مهربون ازاینکه دوباره احساسات خوب روتوی وجودم زنده کردی...
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  18. 11 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    hafez2014 (پنجشنبه 11 شهریور 95), parsa1400 (چهارشنبه 17 شهریور 95), Shadi2 (پنجشنبه 11 شهریور 95), tavalode arezoo (پنجشنبه 11 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), میشل (پنجشنبه 11 شهریور 95), محیا ناز (پنجشنبه 11 شهریور 95), زانکو (پنجشنبه 11 شهریور 95), شیدا. (پنجشنبه 11 شهریور 95), شمیم الزهرا (چهارشنبه 17 شهریور 95), صبا_2009 (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  19. #450
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام.چقدر حال و هوای این روزها خوبه...
    چند شب پیش مهمونی دعوت بودیم.سرشام همسرم در یک حرکت غیر منتظره رو به جمع گفت من از همسرم خیلی راضیم و خدا رو بابت داشتنش شکر میکنم.😮😮😮 من که خیلی تعجب کردم...که این همسر من بود؟!!!ولی وقتی لبخند رضایت بقیه رو دیدم باور کردم که خودش بوده☺☺ بعد مدت ها اون شب حال خیلی خوبی داشتم.خداروشکر که همسرم اینقدر مهربونه

  20. 5 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 18 شهریور 95), parsa1400 (چهارشنبه 17 شهریور 95), Shadi2 (جمعه 26 شهریور 95), کلانتر جو (پنجشنبه 26 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 12 شهریور 95)


 
صفحه 45 از 57 نخستنخست ... 51525353637383940414243444546474849505152535455 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.