واِِِِِِِِِِِِِِِِِِییییی یییییییییییِِِِِِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِ خدایا به داد دل جوونا برس
دو شنبه شب بهترین شب عمرمون بود در جریان هستید دیگه عروسیمون بود
آرامش واقعی طعم خوشبختی دل اروم گرمای زندگی همه اینا حسیه که از روزی که همخونه هم شدیم مهمون ماست نتیجه دعای پدر و مادرمون که خدا سالهای سال سایشونو از سرمون کم نکنه
تو نگاه اول فقط چند ثانیه خیره همو نگاه میکردیم چنان دورم میچرخید که اصلا حواسش به فیلم بردار نبود هر چی صداش میزد انگار نه انگار
تو اتلیه یه آن حالم بد شد خسته شده بودم چیزی نگفتم اما فهمید دیدم یهو رو به عکاسا گفت لطفا همگی بیرون تمومش کنید خانومم حالش خوب نیست همه تعجب کردن رفتن بیرون یه پارچه پهن کرد خودش نشست زمین منم مجبور کرد دراز بکشم سرمو گذاشت رو پاش عصاره گوشت که با خودم اورده بودمو دهنم کرد کلی انرژی گرفتم البته کلی قیافم به هم ریخت که گفت نگران نباش تو فقط سرحال باش بعد دوباره بردم ارایشگاه
تو ماشین داد میزد خدایا واسه امشب از تو ممنونم میگفت بخند که بالاخره سختیا تموم شد چنان تو ماشین داد میزد و از خود بی خود بود ماشینای اطراف میدیدنشو کلی میخندیدن
محسنم عزیزم همسرم
تو بهترینی
روزی که کنار مرقد امام رضا عقد کردیم قسم خوردی خوشبختم میکنی و حالا دارم با تمام وجودم طعم خوشبختیو میچشم زندگی برای من یعنی نفس کشیدن کنار تو
دوســــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــت دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)