موضوع: چگونه منفعل نباشيم ؟

بنده خدا آقاي sci الانه كه از دست ما با موهاي سيخ شده از اين تاپيك فرار كنه!
جان سخت جان! اولا هيچكي منو دوست نداره و اينا كه واقعا چرته...هميشه يكي هست كه دوستت داره اماممكنه تو دوست داشتن اونو نبيني... بعدشم تو منظورت اينه كه يه شخص خاصي دوستت داشته باشه و دوست داشتن اونم مشروط مي كني به فلان كار و بهمان كار و اونم اين ميشه...
اول از همه خودت خودتو دوست داشته باش و افتخار كن به اينكه انقدر زرنگي و داري يك زندگي رو جمع مي كني. بعدشم اگر واقعا يك كاري خسته ات مي كنه نكن! انجامش نده! حتي به قيمت بهم ريختن همه چيز! اين اعتقاد منه...
در بحث رفتار جرأتمندانه هم اولويت اول خودت و احساساتت هستند و اينكه براي خودت از همه بيشتر احترام قائل بشي عزيزم...

بله درسته سر افراز عزیز منم قبل از اینکه بیام این سایت تصمیم داشتم خونمو اجاره بدم وبزنم زیر همه چیز برم تمومش کنم و انگار تا این کارو نکنم خیالم راحت نمی شه . ولی وقتی اومدم اینجا و راهکارهای خوبی دادند و یه مقدار ش مثمر ثمر بود اما در بعض شرایط مالی که باهمسر م داشتم اصلا انجام نشد و اون بازم کار خودشو می کنه و خیلی هم خوشحاله حتی من که خونشون همیکسال نیم رفتم شب یلدا رفتم و لی حال این ربطی نداره به هر حال الان اینجوری که هیچی انگار از لحاظ مسائل مالی حل نشده و من واقعا این زیر خورد شدم

اول از همه ی دوستان یک تقاضا دارم


لطفا کمی صبر داشته باشید اگر دید دو پست زده شده و دو پست جواب نگرفته اجازه بدهید این دو پست توسط sci و یا من و یا ........جواب داده بشه تا نتیجه ها تک به تک و کاربردی تر باشه و کاملا مشخص باشه که چه پاسخی مال کی هست

من فکر می کنم وقتی حجم سئوال و جوابها زیاد می شود نه دانشمند فرصت پاسخ دهی دقیق خواهد داشت و نه من و نه ..........
خواهش می کنم برای اینکه مطلب و سئوال از ذهن شما نپره و فراموش نشه روی یک کاغذ یادداشت کنید و به مرور اینجا منتقل کنید .

از توجه همگی به این موضوع و رعایت و اجابت گویی به درخواست نهایت تشکر را دارم .





به خدا ااااااااااااااااااما اینجا هستیم تا جواب بدهیم . به ما رحم کنید ! به sci رحم کنید !

فکر کنید شما هر یک - یک پست می زنید دو نفر باید به چند پست پاسخ بدهند آن هم در مسائلی که نیاز به توضیح مفضل است ؟! و دقت خط به خط ؟!

این نمودار زندگی واقعی است و از همگی خواهش می کنم باز به خودمان نگاه کنیم و از این فرصت استفاده کنیم و سر دوربین ها را به سمت خود بگیریم . همین مطلب به خیلی از مسائل اشاره می کند .

کجا نیاز به درک طرف مقابل هست که نمی کنیم ؟!
چه عواملی باعث این مسئله می شود ؟!
کجا نیاز به توجه و دقت هست که نمی کنیم ؟!
کجا فقط حرف خودمان را می زنیم و صبر نمی کنیم تا صدای طرف مقابل را بشنویم تا واقعا نتیجه بگیریم ؟!
کجا در زندگی عادی و واقعی درگیر اشتباه و سهل انگاری هستیم ؟
کجا دچار حواس پرتی هستیم و نا خواسته دست و پاهایمان روی حق و حقوق همدیگر می رود ؟
کجا ........................

این حرف مال همه ی ماست . حتی مال من . حتی مال دانشمند . هر کس نسبت به سهم خود و نقش خود .


این پست که اینجور ی شد .

اما یک نکته که در مورد این چند پست اخیر مشهود بود همه و همه نشان از آزردگی و خستگی های فردی و نگاه بیرونی و نگاه معطوف به نتیجه و عدم پذیرش و.................بود

به نظر من و کاملا به نظر من تا زمانی که ما این مسائل را در خودمان درک و رفع و رجوع نکنیم و ...........معنی ندارد که دنبال ارتباط گیری سالم و بیرونی باشیم .

تا وقتی من آزرده هستم . قادر نخواهم بود به جایگاه من خوب - تو خوب برسم تا بدون پرخاشگری و بدون انزوا و از سر عدم صمیمیت و یا توقع و یا عدم پذیرش و ..............با بیرون از خودم ارتباط بگیرم .

باید خودم را درک کنم تا بدانم به چه علت در فضایی به غیر از این فضا سیر می کنم و پایم سر می خورد به سمت تو بد . ..........من بد .............

وقتی عمیقا درک کردم می توانم افسار احساسات خودم را در لحظه بکشم و در لحظه به خودم وموقعیت نگاه کنم . باید بدانم اگر افسار احساساتم را رها کنم چه بازی روانی هایی سراغم می آید که از پیش بر مبنای شناخت خودم مثل یک معلم چماق به دست بالا سر خود م بایستم و مانع افسار گسیختگی احساسات و افکار و اعمالم باشم و .................به گونه ای که نیاز بیرونی نباشد تا با چماق بالای سرم بایستد و حال مرا بگیرد و ...........


خلاصه اینکه

اول از همه باید راه آشتی با خود را یاد گرفت

جان سخت گیر بازی بدهکاری و یک ضلع بازی . قاعده ی بازی را به هم بزن .

shamim_bahari2عزیزم



موقع تشکر و سپاسگزاری کردن اگر بعضی از حرف ها اغراق آمیز بیان بشود نه تنها زیبا نیست بلکه تاثیر منفی هم دارد .

ضمن اینکه زمانی که کسی را نوازش می دهیم و یا تائید و تشویق می کنیم این فقط کلام ما نیست که تاثیر می گذارد باید تمام عوامل درونی و بیرونی از احساسات و اعمال و افکار و زبان بدن و ..........با هم همخوانی داشته باشد تا نوازش به دل و جان طرف مقابل بنشیند و طرف مقابل از تک تک سلولهای بدن ما باور و اعتماد و اعتقاد قلبی به حرفی که می زنیم را دریافت کند اگر طرف مقابل این حس درونی و عمیق را از ما دریافت کند به واقع باز و پذیرا به بقیه ی حرفهای ما هم گو.ش می دهد چرا که حس اعتماد ایجاد شده .

آفتاب همدرد عزیز

اگر همسرت رفتار گزینشی دارد به این معنی است که بعضی از آدمها را دوست دارد و با آنها احساس راحتی و امنیت می کند و برای آنها نوعی از حریم خانوادگی و ..........را تعریف می کند و باز و پذیرا و صمیمی است

آنجایی که به قول تو روی سایلنت و ویبره است

به این دلیل است که گارد گرفته و آنها افراد خاص را فیلتر کرده یعنی آنها را به حریم خودم راه نمی دهم . با آنها صمیمی نیستم واحساس امنیت و آرامش ندارم و ..................

و حتما هم برای این کارش دلیل داره پس الزامی نداره با شیوه ی قدیمی با او رفتار کنی که گمان کند قصد ایراد گیری داری .

خانم آنی ممکنه خواهش کنم در مورد نحوه ی به هم زدن قواعد بازی به وسیله خانم جان سخت بیشتر توضیح بدین؟ممنونم

بهار66 عزیزم

مرسی که درک می کنی عزیزم و با متن خوشگل هم کلی خندیدم .

و ضمن اینکه توضیحا ! عصبانی کردن من کار بسیار بسیار سختی است و طرف مقابل باید خیلی هنرمند باشه به نظرم تذکر من ایجاد سوتفاهم کرد.

و اما من در مورد پدرت چه بگویم ؟! او همین است که می بینی . در پذیرشش باش . دردهایش را ببین . رنج هایش را ببین . با او همدلی کن .
از نگاه من تو مردی خسته را به تصویر کشیدی که سعی می کند افسار زندگی و کانون خانواده اش از دستش در نرود . تو که نمی توانی او را تغییر بدهی اما می توانی از سبد عشقت به بابا بدهی . می توانی به گونه ای رفتار کنی که احساس کند درک می شود و زحماتش دیده میشه . احساساتش درک می شه .هر چند شاید در بعضی از جاها بی مهارت و یا خسته و بی حوصله و ..............

زمانی که میاد خانه و می گوید که دوستان دعوت کردند اما بیرون نرفتم و بدون شما دوست ندارم بروم بیرون . بپر بغلش . مااااااااااچش کن . قربون صدقه اش برو . بغلش کن . بهش بگو دوست داری به او هم خوش بگذره . بهش بگو از زندگی ات لذت ببر و من شخصیت این بابا رو خیلی دوست دارم که برای خودش و دوستانش وقت صرف می کنه تا بابایی که از حق و حقوق خودش به خاطر ما می گذره همان لحظه به او پیشنهاد بده با او برنامه بگذاری برای یک برنامه ی جذاب که به خاطر عشق به شما و خانواده اش از دست داده ........................

پدرت را دریاب . عاشقش که هستی اما این عشق را با لج بازی راکد نکن . بگذار جریان داشته باشه . آن وقت می بینی که محیط سالم تری در محیط خانه دارید .

این حرفها مال مامانت هم هست . اگر دیدی رو به بابا نوشتم به این معنی نیست که از او غافل شوی .

فکر نکن چی دادم و آنها به من چی دادند . فقط فکر کن ایثار و عشق در رکاب خانواده و پدر و مادر واقعا هدر نمی ره و کائنات به سر و صورت و زندگی ات برکت خواهد بخشید . امروز را نبین . فردا و فردا معنی این حرف را درک می کنی . شاید امروز برای درک این مطالب برای دختری به سن و تجربه ی تو خیلی زود باشه .

برکت دعای خیر پدر و مادر فراوانی را به زندگی انسان سرریز می کند . این حرفها معنی اش وابستگی و یا مخالفت کردن نمی دهد . اما حرف اصلی من درک کردن و درست و متواضعانه برخورد کردن با آنهاست .

حالا که به اینجا کشید من هم یک راز از خودم را بهت می گم . دلم بابام رو خواست

با تشکر از خانم انی و جناب دانشمند لطفا در مورد جمله ای که فرمودید میشه توضیح بدید من متوجه نشدم ممنون از زحماتشما و باز هم عذر خواهی می کنم .

یک زن امیدوار نازنین و جان سخت عزیز


این تاپیک پاسخ هر دو بزرگوار است . اگر سئوالی بود بپرسید



بازی ها - اریک برن

http://www.hamdardi.net/thread-9560.html

سلام ،
منکه متوجه شدم کاملاً ، مرسی از شما آقای sci .
می خوام از همین الان شروع به تمرین کردن کنم
------------------
بذار از اینجا شروع کنم :
من با محل کارم مشکل داشتم بهتر شدم اما هنوز یه چیزایی هست.
مدیرمون شخصیت وسواسی - جبری داره خیلی همه چیزو سخت میگیره.
من همیشه موقع مرخصی گرفتن استرس میگیرم اما دارم روی خودم کار میکنم و می خوام تمرینم رو از اینجا شروع کنم.
شنبه امتحان دارم اما ساعتش جوریه که ارزش برگشتن به سرکار رو نداره اما مدیرم توقع داره که باید برگردم حتی اگه 1 ساعت به پایان ساعت کاری مونده باشه.
من می خوام ( حق دارم) واسه امتحان بعدیم که فرداشه درس بخونم) اگه با تقاضای مرخصی روزانه ام مخالفت کرد چطور دست و پام رو گم نکنم؟
نظر خودم اینه که بگم می دونم که امتحانم کمی پشت سر هم افتاده و به کارم لطمه میزنه اما من لازم دارم فردا رو کامل مرخصی بگیرم که بتونم درس بخونم.
مدیر: نه ، به هیچ وجه ، اصلا حرفش رو هم نزن.
من : ( اینجاست که دیگه مغزم قفل می کنه )

من مشتاقانه این مبحث رو دنبال میکنم چون از وقتیکه توی رفتارم عملیش کردم اعتماد به نفسم بالا رفته و احساس خوبی بهم دست میده.
از همگی متشکرم که راهنماییم میکنید .

نوشته اصلی توسط فرانک68

مدیر: نه ، به هیچ وجه ، اصلا حرفش رو هم نزن.
من : ( اینجاست که دیگه مغزم قفل می کنه )

فعلا و در اولین قدم ذهن خوانی و گمانه زنی ممنوع