به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 اردیبهشت 92 [ 17:11]
    تاریخ عضویت
    1390-7-17
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    1,939
    سطح
    26
    Points: 1,939, Level: 26
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 475 در 135 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    سلام زيتون عزيز
    من تاپيك شما رو دنبال ميكنم هميشه اما مرتب يك چيز تو ذهنم مياد .... چقدرالكي
    دلخور نشو اما واقعا نميفهمم چرا يك زندگي تازه پا بايد به دادگاه و شكايت و شكايت كشي برسه
    به نظرم شما و همسرتون اين زندگي رو با ميدون جنگ اشتباه گرفتيد
    بازهم خوبه شما الان داري عاقلي ميكني
    اما تروخدا يك سر به مشكلات بقيه دوستان بزن بعد زندگي خودتو هم مرور كن ... اونها با اون همه مشكل هنوز به اينجايي كه شما رسيدي نرسيدن ...به خدا بچه بازيه
    ول كن اين شكايت و دادگاه رو
    از شوهرتم نترس ..بابا شوهرته همسرته ... بيخيال تروخدا
    من اگه جاي شما بودم ( نظر شخصي ) تلفن رو بر ميداشتم و صادقانه از همسرم ميپرسيدم فلاني؟ چي داره به سرمون مياد ؟! رزششو داره؟؟؟ ميخواهم با تو باشم پس تا 3 ميشماريم و از اول بهم لبخند ميزنيم و شروع ميكنيم

    حيف خودتو و جوونيتو اين زندگي خوشگله كه به اينجاها برسه

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,174
    سطح
    18
    Points: 1,174, Level: 18
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekta_b
    سلام زيتون عزيز
    من تاپيك شما رو دنبال ميكنم هميشه اما مرتب يك چيز تو ذهنم مياد .... چقدرالكي
    دلخور نشو اما واقعا نميفهمم چرا يك زندگي تازه پا بايد به دادگاه و شكايت و شكايت كشي برسه
    به نظرم شما و همسرتون اين زندگي رو با ميدون جنگ اشتباه گرفتيد
    بازهم خوبه شما الان داري عاقلي ميكني
    اما تروخدا يك سر به مشكلات بقيه دوستان بزن بعد زندگي خودتو هم مرور كن ... اونها با اون همه مشكل هنوز به اينجايي كه شما رسيدي نرسيدن ...به خدا بچه بازيه
    ول كن اين شكايت و دادگاه رو
    از شوهرتم نترس ..بابا شوهرته همسرته ... بيخيال تروخدا
    من اگه جاي شما بودم ( نظر شخصي ) تلفن رو بر ميداشتم و صادقانه از همسرم ميپرسيدم فلاني؟ چي داره به سرمون مياد ؟! رزششو داره؟؟؟ ميخواهم با تو باشم پس تا 3 ميشماريم و از اول بهم لبخند ميزنيم و شروع ميكنيم

    حيف خودتو و جوونيتو اين زندگي خوشگله كه به اينجاها برسه
    yekte_b عزیز پاسختو که خوندم نا خودآگاه اشک از چشام جاری شد الانم دارم گریه میکنم
    واقعا چقدر الکی
    دلم میسوزه حیلیم دلم میسوزه درسته که منم اشتباه کردم اما گذشتم داشتم تو زندگیم
    با عشق باهاش برخورد میکردم خیلی سرد جوابمو میداد
    1 هفته از عقدمون نگذشته بود داشت یه ترانه از خواننده های زن قبل انقلاب گوش میداد که به راحتی برگشت گفت این عشقمه واسه یه عروسه یه هفته ای خیلی سخته!
    هر وقت بهش میگفتم دوست دارم میگفت آره جون خودت!
    هر وقت بهش دست میزدم یا ازس رابطه میخواستم میگفت اذیت نکن!
    و شاید خیلی چیزای دیگه که کوچیکن ولی وقتی کنار هم بیان میشن مثل یه کوه!



  3. کاربر روبرو از پست مفید zeytoon_joon تشکرکرده است .

    zeytoon_joon (دوشنبه 28 آذر 90)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    زیادی حساسی. خواننده قبل از انقلاب که الان دیگه کفنش هم پوسیده. حالت خوبه؟!

    طفلکی داشته سلیقه موسیقی اش و نظرش را بهت می گفته شما چی برداشت کردی. تو هم خواننده مورد علاقه ات را می گفتی. خیلی ریلکس. منم از فلانی یا فلان موسیقی یا ... خوشم می آد. مثل وقتی که با دوستت در مورد ترانه های مورد علاقتون حرف می زنید.

    ذره ذره این کوچیک کوچیک ها را اصلاح کن, نه این که ازشون کوه بساز.
    غیر مستقیم ازش رابطه بخواه. مثلا با یه لباس خاص آرایش خاص لحن خاص ... بدون اینکه مستقیم چیزی بگی سعی کن تحریکش کنی. توی تالار در این مورد آموزشهایی هست. فقط باید بگردی پیداشون کنی.

    الان هم که برگشتی خیییییییییلی خانوم. مهربون, دوستانه, با سیاست و عاقلانه برخورد کن. همسرت را دوست خودت بدون. در مورد مهارت های زندگی عمیق مطالعه کن. تند تند و زیاد نخون. کم بخون اما دقیق. یواش یواش مقالات این تالار را, مشکلات و تاپیک هایی که توشون نکته های آموزشی دارند بخون. برای خودت نکته برداری کن. مثالهای عملی و متناسب با زندگی خودت توشون پیدا کن.

    زندگی زناشویی هم مثل هر چیز دیگه ای نیاز به آگاهی و آموزش داره. اگر قبلا آموزش ندیدی از الان شروع کن و به خودت کمک کن.

    برای کوچولوت هم به نی نی سایت نگاه کن و از نکته هاش استفاده کن.
    http://www.ninisite.com/
    راستی گفتی توی خونه به اینترنت دسترسی نداری؟ نمی تونی شرایطش را فراهم کنی؟


  5. کاربر روبرو از پست مفید شب نم تشکرکرده است .

    شب نم (دوشنبه 28 آذر 90)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,174
    سطح
    18
    Points: 1,174, Level: 18
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    اون فقط یه موردش بود
    کارش، ماشینش، بازیش و همه چیزش. به من ترجیح میداد
    درمورد روابطه هم همونچوری که گفتید من عمل میکردم اما ناز و کرشمه هام خریدار نداشت واسه همین از اولم خواستم که در این موردم راهنماییم کنید

    اامشب ساعت 10 به بعد قراره همو ببینیم دعا کنید واسم

    قرار خونه همسایمونه من میخوام تنها برم اما اگه مامان اون اومد چی؟ من که حاضر نیستم در حضور مامانش صحبتی کنم چون بدم میاد ازش

    کاش یکی بود باهاش حرف بزنم دلم شور میزنه تا ساعت 10
    چی میشه
    خدایااااااا کمکم کن آرامش بده

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    زیتون جون چی شد؟

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,174
    سطح
    18
    Points: 1,174, Level: 18
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    رفتم و دیدمش
    کلی توپ هردوتامون پر بود! اما در آخر قرار شد از شکایت هامون صرف نظر کنیم
    موقع خداحافظی هم اول بی اهمیت رفتم تو ماشین همسایمون نشستم اون منو صدا زد البته به اسم فامیل! رفتم پیشش بهش دست دادم
    قبل ااز اینکه چیزی بگه بهش گفتم دوست دارمیه خورده با هم حرف زدیم بعد دستشو گذاشتم رو شکمم مه نتونست طاقت بیاره و رفت تو ماشینش!
    احتمالا فردا رفتنی شدیم
    واسم دعا کنید که بتونم زندگیم و از نو بسازم دعا کنید که اونم منو خواسته باشه و بخواد زندگی کنه و فقط به خاطر شکایت ها نباشه که اینجوری فیلم بازی کرده
    الان خوابم میاد وقت شد جزییاتو میگم

  9. کاربر روبرو از پست مفید zeytoon_joon تشکرکرده است .

    zeytoon_joon (دوشنبه 28 آذر 90)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 اردیبهشت 92 [ 17:11]
    تاریخ عضویت
    1390-7-17
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    1,939
    سطح
    26
    Points: 1,939, Level: 26
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 475 در 135 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    زيتون عزيزم
    من يكم بي پرده باهات صحبت ميكنم اميدوارم اميدوارم از دستم نرنجي
    ( با اجازه همه پيش كسوتان سايت)

    ما ادمها فكر ميكنيم مشكلات خودمون از همه بزرگتره ، بعد واسه حلش راه حلهاي پيچيده پيدا ميكنيم و خلاصه ميافتيم تو يك بازي كه خدا ميدونه آخرش چي ميشه
    من نميدونم تو چند تا از اين زندگي هايي رو خوندي كه اينجا مطرح شده و واقعا مشكل داشتند .واقعا مشكل
    اما ديروز هم بهت گفتم اينقدر سريع به اينجا نرسيدند كه تو رسيدي .. آخه چرا؟
    از نظر من زيتون معني ازدواج زو درست متوجه نشده ... زيتون ميگه هرچي من بگم... همه واسه من ..منم واسه خودم
    ميدونم بعضي ها رو بعضي چيزها حساسن اما ناسلامتي اسم ما زنه.. ما از جنس لطفيم .. اگه مردمون شيطنت ميكنه آغوش ما و سياست ما بايد رامش كنه
    خيلي از ماها واسه داشتن ارامش از خيلي چيزها گذشتيم... نه از خوانننده زن و قليون و ايكس باكس و ماشنين و غيره هااا نــــــــــــــــــــــــ ــــــــــه ما گاهي از تمامي وجودمون گذشتيم تا ارامش داشته باشيم
    دلم نميخواهد اين جمله رو به زبون بيارم اما بزار اگه قراره بهم فحش بدهي يا بقيه سرزنشم كنن پس همه چيو بگم
    من فكر ميكنم زيتون بچه است خيلي بچه و خام
    زيتون اگه با اين طرز تفكر بره سر خونه زندگيش 1 ماه ديگه بر ميگرده هينجايي كه الان هست

    عزيز دلم آيا واقعا زندگي دو تا ادم اينقدر بي ارزشه كه واسه جمله فلان خواننده عشقمه كار به شكايت برسه؟!
    اصلا گيريم در وديور اتاق شوهرت دوره مجردي پر بوده از عكس اين خواننده خانم اول كه الان هفت تا كفن پوسونده دوم كه شوهرت رفته با اون يا الان با توئه؟؟!!!
    گيريم عشق شوهرت ماشينشه ..كيو ميبوسه؟ كيو اين ور اون ور ميبره؟پيش كي ميخوابه ؟ ماشينش يا تو؟؟!!
    يك كم اهم و في الاهم كن
    تو بايد عاقلي كني تو بايد درستش كني نه اينكه عوض درست كردن خرابترش كني
    *******************
    خانواده ها هميشه نگران زندگي بچه ها هستن .. به همين علت راهنماييهاشون گاهي به ضرره ماست
    يادمه يكبار با همسرم دعوام شد .. دعواي خيلي بد ( به خدا ياداوريش زجر آوره ... داشتم فراموش ميكردم اما واسه خاطر تو ميگم تا ببيني تو همه زندگي ها اين چيزها هست)
    خلاصه شوهرم گذاشت از خونه رفت منم گوشي تلفنو برداشتم و زنگ زدم به مامانم و با گريه همه چيزو گفتم (برا اولين بار) مامانم پشت تلفن داد ميزد اگه همين الان پا نشي وسايلتو جمع كني بياي ديگه دختر من نيستي

    گفتم باشه رفتم لباسهامو جمع كردم وقتي ميخواستم بيام از در بيرون فقط يك سوال از خودم پرسيدم .. اگه نيومد دنبالم چي ميشه؟؟ عمرا كه من ديگه برگردم ...پس چي ميشه ؟! جواب ساده بود حرمتها از بين ميره يك زندگي خوشگل از هم ميپاشه فقط چون ما بهم فرصت نداديم كه فكر كنيم و شتابزده تصميم گرفتيم.
    موندم خونه تلفنم مامان رو هم ديگه جواب ندادم شوهرم 1 ساعت بعد برگشت ما باهم حرف زديم و تموم شد
    حالا فكر كن اگه اون روز رفته بودم با شناختي كه از همسرم داشتم دنبالم هم نميومد و الان اين زندگي خوب رو هم نداشتم

    پس به حرف مامان و خاله و عمو عمه بها نده ... به فكر خودت باش
    ****************************
    اگه داري بر ميگردي يك زيتون عاقل و بالغ برگرد. مهربون باش...گير هاي الكي نده ... فراريش نده از خونه با اين كارهات
    زن باش ميفهمي زن باش نه يك دختر بچه

    اميدوارم رو حرفهام فكر كني و تغيير بدي خودتو
    بازهم ازتمعذرت ميخواهم اگه ناراحتت كردم

  11. 5 کاربر از پست مفید yekta_b تشکرکرده اند .

    yekta_b (دوشنبه 28 آذر 90)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,174
    سطح
    18
    Points: 1,174, Level: 18
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    سلا به همه
    یکتای عزیز من اصلن از حرفهات ناراحت و دلخور نشدم من اومدم اینجا که بفهمم چه اشتباهی کردم تا بتونم جبرانش کنم
    درست میگی من بچه ام خیلی هم بچه ام! تصور درستی از ازدواج نداشتم فکر میکردم که تمام زن و شوهرها مثل لیلی و مجنون دارن زندگی میکننن
    تو خونه بابا و مامانم زندگی و آروم . خوبی داشتم و رابطه بین پدر و مادرم رابطه ی خوبی بود
    اما انگار یه چیزی کم داشتم که فکر میکردم با ازدواج پیداش میکنم واسه همین ازدواج کردم. شوهرم هم اولین خواستگار نبود اما از بین بقیه ویژگی های بهتری داشت بله دادیم رفتیم سر خونه زندگی
    هر دختری واسه خودش یه معیارهایی داره شوهرم هم همه اونها رو داشت یا شایدم یه چیز بیشتر اما به دروغ خودشو معرفی کرده بود یعنی گولم زد یه جورایی اونهایی که مد نظرم بودو بیان کرد و گفت این ویژگی های منه اما در باطن اون هارو نداشت
    احساس کردم رو دست خوردم واسه همین ساده ترین مسایل واسم بزرگ شد و رفت زیر زره بین
    قبلا هم گفتم من خیلی دختر حساس و احساساتی هستم اما الان دیدم دنیای واقعی با دنیای رویایی فرق داره!
    من تو رویا بودم الان اومدم تو واقعیت!
    باید تو دنیای واقعی جنگید اما هر جنگ و دعوایی یه تکنیک و تاکتیکی داره که باید یاد گرفت
    تاکتیکم اشتباه بود
    الان به کمک شما اعزیزان یه تکنیک جدید پیدا کردم پس میرم که امتحانش کنم به امید موفقیت و پیروزی

    اگر بار گران بودیم و رفتیم
    اگر نا مهربان بودیم و رفتیم


    امروز میرم تا با دید باز و شیوه جدید زندگی کنم منو از دعای خیرتون همچنین نطرهای سازنده و پیشنهاداتتون محروم نکنید
    بازم ممنون اونجا نت ندارم اما سعی میکنم گه گاهی بهتون سر بزنم
    دوستون دارم چون خیلی خوبید

  13. 4 کاربر از پست مفید zeytoon_joon تشکرکرده اند .

    zeytoon_joon (دوشنبه 28 آذر 90)

  14. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    سلام زیتون عزیز

    خوشحالم که داری برمی گردی سر زندگی ات ... کاش حرف ها و راهنمایی های دوستان را

    جدی بگیری و اگر می توانی پرینتشان کنی تا اگر شرایط بحرانی پیش آمد یادت باشد که باید

    صبور و خویشتن دار باشی!!!!


    اصلا یک نشانه به دستت ببند که هرگاه آن را دیدی یاد قول و قرار هایت با خودت بیافتی و با

    حفظ آرامش امور را پیش ببری!!!

    اینکه گفتی همسرت نماز و روزه و اعتقادات مذهبی تو را به استهزا می گیرد در مقابل این

    برخوردها باید صبور باشی و با کردار نیک و صبوریت و همچنین مطالعه ات به او ثابت کنی که

    انسانهای دین مداری که اخلاق مدار هم هستند فوق العاده هستند!!!

    همیشه با تدبیر خواسته هایت را طلب کن نه با لجبازی!!!

    برای صبور بودن ذکر زیاد بگو و سوره "عصر" را زیاد بخوان و در کلاس هایی مثل یوگا برای حفظ

    آرامشت شرکت کن!!!

    همیشه برای همسرت متنوع باش و حاکم قلبش باش و ملکه سرزمین دلش!!!

    کاری کن برای همسرت جایگزینی جز تو نباشد!!!

    همیشه در مقابل مادر شوهرت نگو ازش متنفرم ، بلکه همیشه او را دوست داشته باش زیرا

    محبت و صبر تو معجزه می کند و بیشتر شنونده باش تا گوینده و بعضی حرف ها را نشنو و

    برخی کارها را نبین و بزرگوارانه از کنارشان رد شو!!!

    تو که بزرگ شوی و روحت هم بزرگ شود دایره تحمل تو بزرگ تر می شود و هر مسئله ای

    پیش بیاید می گویی مشکلی نیست ، به لطف خدا حلش می کنم و دنبال راه حل می گردی!

    کتاب خواندن را هم فراموش نکن و با کتاب های خوب زندگی ات را بساز!

    امیدوارم موفق باشی

    همیشه دعایت می کنم!!!









  15. 3 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (سه شنبه 29 آذر 90)

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 مهر 91 [ 12:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,174
    سطح
    18
    Points: 1,174, Level: 18
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی

    سلام دوستای عزیز
    من رفتم سر خونه زندگیم
    خیلی هم خوشحالم که برگشتم؛ شوهرم هم خیلی فرق کرده، مهربون شده
    البته هنوز سیگار میکشه امیدوارم بزاره کنار
    از شما هم به خاطر راهنمایی هاتون ممنون

  17. 2 کاربر از پست مفید zeytoon_joon تشکرکرده اند .

    zeytoon_joon (جمعه 02 دی 90)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از خوشبختی مردم حالم میگیره، بدم میاد محبت کسی رو به دیگری میبینم...
    توسط berelian در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 13 بهمن 96, 23:09
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  4. کسی تجربه تله پاتی داشته؟
    توسط m_eros در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 آبان 92, 14:28
  5. +رابطه جنسی و نکاتی ...
    توسط psy133 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 بهمن 86, 08:59

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.