به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 83
  1. #51
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    نمیخواین بگین چی کار کنم؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  2. #52
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    ببين آفتاب عزيز من اصلا موافق كمك هاي خانوادت نيستم. به هيچ وجه. به نظرم به هر نحوي كه شده جلوي كمك هاي خانوادت را بگير حتي اگه شده يك مقدار به خودت هم سخت بگذره. حتما حتما حتما اين كار را بكن.

    در مورد مادر شوهرت هم فقط به خاطر خودت و اينكه اعصابت آروم باشه توقع ات را كم كن و رفتارهاشون را ناديده بگير و بگذر.

    اگه كمك هاي خانوادت كم بشه اين حالت متوقع بودن شما نسبت به خانواد شوهرت هم كمتر مي شه.


  3. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    من اصلا نیازی به کمکهای خونوادم ندارم.
    خدمتتون عرض کردم که اولا خونوادم به من نمیگن و من بعداز مدتها متوجه میشم.
    ثانیا اصلا حریف خونوادم نمیشم.
    در ضمن این چیزایی که من از مادرشوهرم توقع دارم اصصصصصصصصصلا پرتوقعی نیست. به خصوص الان که روابطمون باهم خوب شده.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  4. #54
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    آفتاب عزيز ببين منم خانوادم خيلي بهمون كمك مي كردند. ولي من كاتش كردم و از وقتي اين كار را كردم اعصابم خيلي راحت شده. مگه مي شه تو نفهمي بشين با خانوادت مفصل صحبت كن و بگو شما فقط دارين با اين كاراتون به من و زندگي ام ضربه مي زنين. براشون توضيح بده و توجيه شون كن.

    آفتاب عزيز من نگفتم پر توقعي. فقط گفتم براي اينكه اعصابت راحت باشه توقع ات را از مادر شوهرت به صفر برسون.

    راه علاج مشكلت فقط همين دو كار است.

  5. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (یکشنبه 21 اسفند 90)

  6. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    الان روابط بین من و شوهرم خیلی خوبه،رابطه بین تک تک ما و خونواده مقابلمونم خوبه.اما میترسم همین عید دیدنی و عروسی داداشم دوباره ذات آدمای دوروبرمو واسم مشخص کنه.
    واسم روشن کنه که مینا جون میناجون کردناشون الکیه الکیه.
    دوباره همون جمله مادرشوهرم که عروس.....بشه ملکه ذهنم.
    وای دوباره باز روز اول عید باید تفاوت دوست داشتن منو دامادشونو ببینم و نیشخندهای خانومش رو که ......

    آقای sci نمیاین اینجا؟

    و دوباره مطمئن شم که شوهرم تازمانی منو دوس داره که هیچ مشکلی با خونوادش نداشته باشم و گرنه خیلی راحت..


    بعضی وقتا به سرم میزنه که با یه شاخه گل برم پیش مامانش و ازش بخوام بیاد دوباره مثل روزای اول شیم.دیگه لج و لجبازی رو بزاریم کنار.
    چون واقعا خستم.حوصله دعوا ندارم.

    فکر میکردم بعد از 6ماه قهر کردن من و پاپیش گذاشتن مادرشوهرم واسه آشتی کردن دیگه میدونه من رو خونوادم حساسم و حداقل جلوی من بی احترامی نمیکنه اما اصلا این طوری نبود.اون الان هم حاضر نیست با خونواده من خوب برخورد کنه با اینکه خودشو کوه فرهنگ میدونه!!!
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  7. #56
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    گر در خانه كس است، يك حرف بس است.

  8. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    مینا جان شاید خانواده شوهرت از نظر اقتصادی توانایی انجام این کارها را ندارند و فکر می کنند از خانواده شما پایین تر هستند. مادر و پدر شما با این کارها به اون ها توهین می کنند و بیشتر غرورشون را جریحه دار می کنند.

    شاید در توانشون نیست که همه فامیل شما را مهمان کنند. وقتی شما این کار را می کنید و اونها نمی تونند ناراحت می شن و به شکل دیگه ای این ناراحتی را بروز می دهند.

    چه لزومی داره مادر شما چندین بار خاله و عمه شوهرتون را دعوت کنه یا سوغاتی های مکرر برای خانواده شوهرتون بیاره یا ... بهتره به مادرتون بگید با این کار فقط اونها را از شما دور می کنند چون توان جبران ندارند و ناراحت می شوند.

    البته اگر فامیل نزدیک هستید شاید عمه شوهرتون، نسبتی هم با خانواده شما دارد. اما من فکر می کنم رابطه عمه شوهر شما با خانواده شما، درخواست زیادی است که بعد هم توقع زیادی ایجاد می کند. برای همه خانواده ها ممکن نیست که چند بار در سال مهمانی بدهند و تمام فامیل عروس و دامادشان را هم به اضافه فامیل خودشان دعوت کنند.

    وقتی هم که دعوت نمی کنند روشون نمی شه که بروند. به همین دلیل نمی آیند.

  9. کاربر روبرو از پست مفید پیدا تشکرکرده است .

    پیدا (یکشنبه 21 اسفند 90)

  10. #58
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    پیداجان، درسته وضع مالی خونواده من خیلی بهتره اما وضع مالی خونواده شوهرمم خیلی خوبه.من توقع ندارم همه فامیل منو دعوت کنن،فقط پدر و مادرمو دعوت میکردن،اصلا دعوت هم نمیکردن تلفنی یه تشکر میکردند.
    حتی تو مجالس بزرگ و رسمیشونم خونواده منو نمیگن حتی پدر و مادرمو.


    از همه اینا بگذریم جالب اینجاس که هرکدوم از مهمونی های خونواده منو که نیومدن ،به خدا خونواده پدرشوهر خواهرشوهرم خونشون دعوت بودند.!!!!!!!!!!!!!!!
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  11. #59
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام مینا
    ذهن سطحیت همین طوری داره می بافه و می ره جلو...............
    اول یه stop با صدای بلند بهش بگو
    چند تا نفس عمیق بکش
    مینا من تو زندگیم یاد گرفتم که فقط فقط همسرم برام مهم باشه و خانواده همسرمو به خاطر همسرم بپذیرم
    احساساتو درک می کنم و گاهی درک کردم و چشیدم
    ولی منطقی نیست که عید امسال رو که عروسیه برادرتم هست با این افکار بهم بریزی و مادر شوهرت تمام برنامه هاتو بهم بریزه تمام افکارتو رو به این ببر که باید تمام سعیتو بکنی که بهت خوش بگذره
    مادر شوهرت فقط خودشو ثابت می کنه با این رفتاراش
    لطفا با خانواده ات حرف بزن و بگو محبتاشونو حداقل در حق خانواده همسرت کم کنند چون اینطوری مادر همسرت فکر می کنه چه قدر رفتاراش درسته که همه دارند تحویلش می گیرند!!!!!!!!!!!
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  12. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (یکشنبه 21 اسفند 90)

  13. #60
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    باورت میشه اقلیما جون جای اینکه به فکر خونه تکونی،آرایشگاه و لباسم باشم فقط همین موضوع که شاید رفتار ایشون دویاره آرامش بوجود اومدمو به هم بزنه،داغونم کرده.
    بلند به خودم میگم بس کن دیگه مینا اه حالم به هم خورد اما فقط چند ثانیه طول میکشه.
    میشینم با خودم فکر میکنم که اگه به شوهرمم بگم ویا
    تلافی کنم و منم بعد از این عروسی های طرف مادر شوهرمو نرم
    چه دعواهایی ممکنه پیش بیاد!!!!!!!چه تیکه هایی ممکنه بشنوم؟
    به نظرت اون فکرم که گفتم برم با مادرشوهرم صحبت کنم و ازش بخوام با همدیگه مهربون و صمیمی باشیم خیلی ابلهانس؟؟؟؟ممکنه تخریب شخصیتم کنه؟ حالمو بگیره؟ نکته ضعفمو بیشتر بفهمه؟
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]


 
صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.