به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 83
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام دوباره
    ببینم نگفتی توی این مدت خودت چیکار کردی و چطوری رفتار کردی آیا تونستی یکمی به خودت کمک کنی و این افکار رو توی ذهنت کمترشون کی ؟ آیا تونستی خودت رو تغییر بدی ؟

    دوست خوبم شما نمی تونی مادرشوهرت رو عوض کنی مگگگگگگگگگگر اینکه خودت رو تغییر بدی احتمالا یه جایی هم شما اشتباه می کنید با تغییرش شاید خیلی چیزها تغییر کنه .
    دوستم هنوز داری روی رفتار مادرشوهرت تمرکز می کنی؟ پس باید بگم نصف زندگیت رو از دست دادی چون احتمالا نتونستی اونطوری که دوست داری زندگی کنی ...پس پس پس پس تا کی ؟ تا کجا ؟

    بهتره که روی خودت و شوهرت و زندگیت و کارهاتون و پس اندازهاتون و آیندتونو فرزند آیندتونو شغلتونو خرجی تونو خنده هاتونو و تفریحاتتونو و خوردناتونو خریداتونو ........ (وای چقدر زیاده) تمرکز تمرکز تمرکز کنی ....

    دوست من تمامی این مسایل رو به فکر کردن به مادرشوهرت نفروش که زندگی ارزشش بالاتره اصلا قابل مقایسه نیستند
    شما هر چند وقت یکباری که مادرشوهرت رو می بینی اولا به خوب بودنش فکر کن و اینکه این اخلاقشه دوما اینکه بعد از اون چند ساعتی که با همید، زندگی باز هم ادامه دارد و باید به خوشی هایت برگردی؟

    دوست خوبم همه اینها مستلزم زمانه پس هر چه زودتر شروع کنی زودتر به اوج می رسی

    حالا تو بگو چیکار کردی ؟ و با بقیه هم کاری نداشته باش فقط یک رابطه خوب که بعدا عذاب وجدان نگیری همین .

  2. کاربر روبرو از پست مفید چشمک تشکرکرده است .

    چشمک (دوشنبه 10 بهمن 90)

  3. #42
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دیروز [ 02:41]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام بازم بچه ها
    تابا جان عزیز گفته خوش به حالت ! حتما همسرت خیلی حمایتت میکنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    واقعا ازین حرف انقدر خنده های هیستریکی کردم ....!
    نه عزیز.خودم خودمو جمع و جور کردم.دیدی تا حالا از درد بیش از حد باعث میشه بهش عادت کنید؟غم بیش از حد باعث میشه بهش عادت کنید؟
    منم اینجوری شدم.3 سال جنگیدم باهاشون..محبت کردم...قهر کردم...فحش و بد و بیراه شنیدم...دیدم به هیچ صراطی مستقیم نیستن.منم بیخیاله همشون شدم و حالا اصلا فکر میکنم خنواده شوهرم همشون مردن !فقط ماهی یه بار یه سر میزنیم .
    همین.شوهرمو دوست دارم.همین برام کافیه.اشتباهم کردم این 3 سال عذاب دادم به خودمو شوهرم
    همین ماهی یکبارم که میریم (زبونشو مار بزنه !) دست بردار که نیس که نیس
    خدا به هممون صبر بده
    صبر...صبر ...صبر
    بچه ها سوره مزمل رو یادتون نره بخونید.فوق العاده رو همسرتون تاثیر مثبت میذاره
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 10 بهمن 90)

  5. #43
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام بچه ها.خوبین؟
    سبکتکین جون خوبی؟
    ببخشید دیر جواب دادم.متاسفانه خیلی وقت کم میارم.چند روز پیش با شوهرم رفته بودیم خیابون ،بعد از تموم شدن خریدمون شروع کرد به اصرارکردن که بیا بریم خونه مامانمینا، اولش یه کم بهانه اوردم که لباسام خوب نیستنو خستم و.....(ته دلم شدیدا میترسیدم) اما با دیدن پافشاری و خواهش وتمناهاش بالاخره رفتم و تقریبا سه!!ساعت اونجا بودیم.که البته قرار بود فقط نیم ساعت بشینیم.
    تمام مدت دعا میکرم باز الان مامانش یه چیزی نگه اعصابمو بهم بریزه که خوشبختانه حرف خاصی نزد! ولی اعصابم از دست کارهای شوهرم خورد شده بود اما خیلی رو خودم فشار اوردم و هیچی نگفتم،حتی بعد از برگشتنمون به خونه.
    حالا خدا کنه دیگه هرهفته باز ازم نخواد که برم اونجا
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  6. 2 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (دوشنبه 10 بهمن 90)

  7. #44
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام مینا جون
    خوبی؟
    مگه شوهرت چی کار می کرد که تورو عصبی کنه؟
    میشه بیشتر بگی؟

    راستی خوش به حالتون که شوهراتون راضی شدن ماهی یه بار برند سر بزنند یا ......
    من یادمه یه بار شوهرم یه ماهی خانواده اش رو ندید هزار بار بیشتر تاخالا بهم گلگی کرده که تو باعث شدی من خانواده ام رو یک ماه نبینم
    ما هفته ای یه بار یا دوبار باید بریم سرشون بزنیم تازه اگر غر بزنم همسرم تنهایی میره و .........
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  8. کاربر روبرو از پست مفید eghlima تشکرکرده است .

    eghlima (سه شنبه 11 بهمن 90)

  9. #45
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط eghlima
    مگه شوهرت چی کار می کرد که تورو عصبی کنه؟
    میشه بیشتر بگی؟

    مثلا با اینکه مامانشون واسمون چایی آورده بودن اما بازم شوهرم میگفت: مامان شما بیاین بشینین ،مینا میاد واسمون چایی میاره.
    مامان اگه کاری دارید به مینا بگیدا.
    ازم پرسید شام بمونیم؟میگم نه،بلافاصله به مامانش میگه مامان ما شام میمونیم! همه این مدت هم، من بیچاره با پالتو بودم داشتم میپختم(آخه نمیدونستم اونجا هم میریم)،شوهرمم میدید اما محل نمیذاشت.
    الکی حرف میزد و میخندید(کسی که همیشه سایلنته).
    به خدا از شدت گرما سردرد شدید شده بودم، بهش گفتم،گفت میدونم هر وقت بیایم اینجا تو سرت درد میکنه!!!!


    راستی خوش به حالتون که شوهراتون راضی شدن ماهی یه بار برند سر بزنند یا ......
    من یادمه یه بار شوهرم یه ماهی خانواده اش رو ندید هزار بار بیشتر تاخالا بهم گلگی کرده که تو باعث شدی من خانواده ام رو یک ماه نبینم
    ما هفته ای یه بار یا دوبار باید بریم سرشون بزنیم تازه اگر غر بزنم همسرم تنهایی میره و .........
    نه این طوری نیست با اینکه ساعت کاری شوهرم خیلی زیاده، هفته ای یک بار میرفت خونشون و چند بار هم میرفت مغازه پدرشون، وای از این به بعد هم هر وقت من بگم نمیام اولش دعواس،بعد خودش تنهایی میره و بعد هم تلافی میکنه.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  10. #46
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    می دونی مینا باید بهش یه کم حقم بدی
    اون مادرشه و در اصل از پوست و خون مادرشه و آدم اصلشو هیچ وقت نمی تونه فراموش کنه و به کناری بذاره
    همسرت احساس میکنه که مادرش ازش ناراحته و عذاب وجدان داره و همش می خواد یه کاری کنه بین شما صلح و آرامش برقرار شه و مادرش ازش راضی شه
    این قضیه تو همه ماها هست من به شخصه اگه بدونم مادرم ازم ناراحته حالا به هر دلیلی تا از دلش در نیارم آروم و قرار ندارم
    همسر تو هم همین حس داره
    و تمام سعشو می کنه تا مادرش ازش راضی باشه اگرم می بینی اونجا به تو کم توجهی کرده به نظر من استنباطش این بوده که مینا رو بازم می بینم و شب از دلش در میارم ولی مادرمو نه و حالا معلوم نیست دوباره کی ببینمش پس سعی می کنه نظر مادرشو جلب کنه ..........
    همسرت هم تورو دوست داره و هم مادرشو و از حرفاش معلومه که می خواد مادرش از کسی که دوسش داره ناراحت نباشه و خیالش از این بابت راحت باشه و روش درست ایجاد این صلح رو هم اصلا بلد نیست!!
    می دونی مینا مردا هم مثل ما زنها و حتی بیشتر گاهی اوقات به مادرشون نیاز دارند و بهونه مادرشون رو می گیرند گاهی وقتا ماها باید یاد بگیریم در کنار و جای همسرامون فکر کنیم و خودمونو جای اونا بذاریم تا درکشون کنیم و بفهمیمشون
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  11. 5 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (سه شنبه 11 بهمن 90)

  12. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط eghlima
    می دونی مینا باید بهش یه کم حقم بدی
    اون مادرشه و در اصل از پوست و خون مادرشه و آدم اصلشو هیچ وقت نمی تونه فراموش کنه و به کناری بذاره
    همسرت احساس میکنه که مادرش ازش ناراحته و عذاب وجدان داره و همش می خواد یه کاری کنه بین شما صلح و آرامش برقرار شه و مادرش ازش راضی شه
    این قضیه تو همه ماها هست من به شخصه اگه بدونم مادرم ازم ناراحته حالا به هر دلیلی تا از دلش در نیارم آروم و قرار ندارم
    همسر تو هم همین حس داره
    و تمام سعشو می کنه تا مادرش ازش راضی باشه اگرم می بینی اونجا به تو کم توجهی کرده به نظر من استنباطش این بوده که مینا رو بازم می بینم و شب از دلش در میارم ولی مادرمو نه و حالا معلوم نیست دوباره کی ببینمش پس سعی می کنه نظر مادرشو جلب کنه ..........
    همسرت هم تورو دوست داره و هم مادرشو و از حرفاش معلومه که می خواد مادرش از کسی که دوسش داره ناراحت نباشه و خیالش از این بابت راحت باشه و روش درست ایجاد این صلح رو هم اصلا بلد نیست!!
    می دونی مینا مردا هم مثل ما زنها و حتی بیشتر گاهی اوقات به مادرشون نیاز دارند و بهونه مادرشون رو می گیرند گاهی وقتا ماها باید یاد بگیریم در کنار و جای همسرامون فکر کنیم و خودمونو جای اونا بذاریم تا درکشون کنیم و بفهمیمشون

  13. 2 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (سه شنبه 11 بهمن 90)

  14. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,073
    سطح
    17
    Points: 1,073, Level: 17
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    217

    تشکرشده 219 در 79 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام مینای عزیز
    مدیر همدردی نوشته اند:
    1– انرژی خود را روی احترام گذاشتن و تائید خانواده همسرت به خصوص مادرشوهرت متمرکز کن.
    2 – سعی کن چسب احساسی خودت و شوهرت را به حداکثر برسانی و از نظر احساسی کاملا جذبش کنی. تا تاثیر گذاری دیگران رویش کاهش یابد.
    3 - مواظب باش که به شوهرت نقش قاضی ندهی تا بین شما و مادرش حکم دهد. سعی کن کنارش باشی و شکایت خانواده اش را نزد او کمتر ببری
    4 – نسبت به رفتار ناشایست و نامطلوب مادر شوهرت با بی تفاوتی برخورد کن. و حساسیت نشان نده

    من در جایگاهی نیستم که بخوام راهنمایی کنم ولی گفتم همدردی که میشه کرد .
    مینای عزیز به نظر من زن و شوهر دارای یک چار چوب و حریم خصوصی اند وقتی کسی به این حریم خصوصی ورود پیدا میکنه به خاطر اینه که زن یا شوهر یادشون رفته و بی اهمیت شدند که در این چارچوب خصوصی را ببندند ومن نمیگم مادر شوهر گرامو و خواهر شوهرتان را از زندگیتان بیرون کنید این امکان ناپذیر ولی شما باید اونهارو از این چارچوب بیرون کنید شما خودتون اینجا متخصص هستید و میدونید که ما نمیتوانیم کسی رو تغییر بدیم و فقط میتونیم راه حل هایی در جهت تغییر به انها ارائه دهیم ما به دنبال مقصر نیستیم اما اینکه چه کسی موقعیت رو فراهم کرده برا این دلخوری ها ،مادر شوهرتون که پسرش زیادی مادرشو دوست داره یا اون خواهر شوهر افاده ای تون نه هیچ کدوم شوهر شما این اجازهرو بهشون داده و شما هم همدست او بودید درست تحصیلات یه کار خوبه برا زندگی خوبه اما کافی نیست شما باید وابستگی شوهرتان را نسبت به خود افزایش بدید اون رو به سمت خودتون جذب کنید و مهمترین عامل که شما رو کمکم میکنه همان رابطه جنسی است و او را تایید کنید برای او مثل یک مادر یا خواهر نباشید مردا از این متنفرند همیشه مراقب او باشید لباس گرم بپوش و هی من من کردن من بهتر میدونم من میدونم برا همین که او فکر میکنه با خواهرش زندگی میکنه اورا از خواسته ها وانتظاراتتون اگاه کنید به جای ببخشیدن او در مقابل پرخا شگری دلیل این رفتار را از او بپرسید و برا همسرتون متفاوت باشید تنوع در زندگی ایجاد کنید تا حالا از خودتون پرسیدید چرا بچه میخواد چون دنبال کسی هست که زندگی شو از یکنواختی دور کنه و به او محبتشو ابراز کنه و در این خصوص به نظر من بچه دار نشوید نه به خاطر اینکه ازادی شما را میگیرد بلکه باید زمینه مادر شدن و پدر شدن درشما و همسرتون ایجاد شه بعد میبینید که زمانی که به خانه مادر شوهرتان میروید همسرتان بی نهایت از شما تعریف میکند و هی مینا ی عزیزم مینا جون من فقط یه زن دارم اونم مینا مینا بهترین زنه و اون زمان شما این اطمینان را به مادرشوهرتان دادید که پسرشونو خوشبخت کردید و چگونه ممکنه در مقابل پسرشون که اینقدر شما را دوست داره چیزی بگه و در مقابل خواهر شوهرتان هم میتونید افه بیاد که شوهرم خیلی خوبه خلاصه مطالب زیادن و من عذر خواهی میکنم به خاطر طولانی شدن

  15. 3 کاربر از پست مفید مریم و بابا لنگ دراز تشکرکرده اند .

    مریم و بابا لنگ دراز (سه شنبه 11 بهمن 90)

  16. #49
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    اقلیما جان همین پنج شش ماهی که من نمیرفتم خونشون و شوهرمم خیلی با این قضیه مخالف نبود به خاطر این بود که میدونست مامانش مقصره.
    آخه آخرین دفه هایی که من رفتم واسه خاطر روز مادر و پدر بود که واسشون هدیه گرفته بودیم و بعد از اون هم
    قضیه دعوت کردن من بود از مامانشون که به بدترین شکل ممکن جواب دادن و شوهرم دیگه نمیتونست ازش دفاع کنه.
    هیچ حرفی نداشت که بزنه.
    فکر میکنم مامانشونم چون میدونست مقصره سه بار اومد خونه من تا بالاخره من رفتم.
    این شوهرمه که باید از مامانش ناراحت باشه بااون برخورداش، نه مامانش
    شوهرمن هیچ وقت واسه مامانش کم نذاشته.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  17. #50
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام بچه ها.
    همیشه نزدیک سال نو که میشه من جای خوشحالی ناراحتم و پراضطراب.

    نمیدونم یادتون هست یا نه همون موضوع همیشگی،بازم میخوام درددل کنم چون خیلی دلم پره

    وقتی شوهرم میخواد ماشین بخره داداش منه که شبا تا دیروقت با شوهرم باید بره دنبال ماشین تو نمایشگاها،نصف پول ماشینو باید بابای من بدن تا زمانی که شوهرم پول دستش بیاد و هروقت که داشت بهشون برگردونه،اگه خونه میخوایم بخریم همین طور و حتی تمام تعمیرات خونمون همه و همه، این بابای بیچاره ی منه که باید مدیریت همه کارا رو به عهده بگیره و تا دیر وقت..
    مامانم دنبال شوهرم میدوه و موز پوست میکنه بهش میده،واسه سر کلاسش پرتقال پوس کنده و برگه برگه شده تو کیفش بذاره،نصف خرج خونمونو با خودش بیاره،از برنج گرفته تا روغن و خرما ولبنیات و................. و تقریبا تمام خرج پوشاک منو.

    شاید این حرفا رو مسخره بدونید اما همینا واسه من شده یک عقده بزرگ،چون با وجود همه این حرفها،مادرشوهرم از پدر و مادر من اصلا خوشش نمیاد.تو مهمونی های مشترک خودشو به نفهمیدن میزنه (اینو با چشای خودم دیدم تا ماها رو دید ،با عجله رفت بیرون!!)و حتی از یه احوالپرسی هم دریغ میکنه،
    تو هیچکدوم از مهمونی های بابای من نمیاد،دفه اخر که به خاطر تیکه های خانوم داداشام التماسش کردم اما بازم پدرشوهرم تنهایی اومد،همین طور واسه دیدوبازدید عید،اصلا انگاری تا میبینه من ازش خواهش میکنم بیاد با خودش میگه بهترین موقعیته مینا رو زجرش بدم.دوست دارم بی خیال باشم و جوش نزنم تا اون به هدفش نرسه اما نمیتونم.
    همیشه تو مهمونیا تیکه میشنوم که پس خونواده شوهرتو کجان؟!دعواتون شده باز؟!چقدر دور از آدمن

    به خدا شما شاید باور نکنید اما حریف مامان و بابای خودمم نمیشم ،یواشکی از من! هر مسافرتی که میرن بهترین سوغاتی رو که آوردن میدن به شوهر من که بده به مامانسشینا!!اگه مهمونی نیان ، غذا میدن به شوهرم که واسشون ببره! حتی تمام دایی و عمو و عمه و خاله شوهرمم دعوت کردن!!!اما مادرشوهرم نه تنها یه مهمونی ساده نگرفت که حداقل فقط مامان بابای منو و منو شوهرمو دعوت کنه،عید دیدنیشونم نرفت.همه اینا حتی بدون یک تشکر خشک و خالی، حتی شده تلفنی.

    وقتی به مامانمینا داد میزنم و ازشون خواهش میکنم محبتای یک طرفشونو بس کنن،وقتی بهشون میخوام بفهمونم با دیدن محل نذاشتن مادرشوهرم به عزیزترین افراد زندگیم زجر میکشم و تنفرم بیشتر میشه،بهم میگن تو نمیفهمی،ما میخوایم که اون فقط با تو خوب پاشه،این کارامون جلو چششو بگیره،همین. اصلا ما مهم نیستیم تویی که واسمون مهمی. حتی با مامانمینا قهر هم کردم اما بازم بی فایده بوده.

    حالا حتی یه بار هم مادرشوهرم حتی حال پدر و مادرمو نمیپرسه چه برسه به تشکر کردن!!!!!!!!!
    از شوهرمم که میخوام با مامانش صحبت کنه،بهشون بگه که خونواده من چقدر بهش احترام میذارن،چقدر با وجود مشغله های زیادشون حمایتش میکنن،فقط دعوا میشه.اون حاضر نیست حتی دلیل رفتارای مامانشو ازش بپرسه!!!!!!! خونواده خودشو تو کمک خواستن گذاشته کنار،خونواده منو تو احترام گذاشتن گذاشته کنار.


    مادرشوهرم اولین کسی رو که عید میرن خونشون خونواده مادر شوهر خواهرشوهرمه،به خدا فقط یه بار ما همزمان با خواهرشوهرم خونه پدرشوهرم بودیم،سه نوع غذا،چهار نوع دسر،چندین نوع آبمیوه و...اصلا چشای من از تعجب گرد شده بود .ظرف میوه بس که سنگین بود شوهرم و داداشش دونفری برداشتنش!!!!!چون ما هروقت میرفتیم فقط یه نوع غذای خیلی خیلی ساده بود و منم هیچ وقت ناراحت نمیشدم اما این استثناها رو نمیتونم تحمل کنم،به شدت حسودیم میشه.
    همه این نوع رفتارها هم برمیگرده به رفتار خواهرشوهرم،مادرشوهرم میدونه که اگه این کارها رو نکنه دخترش ناراحت میشه،خوش به حالش، مامان و بابای منم ..............................هیچ وقت این جملشو یادم نمیره وقتی بهش گفتم آخه مامان،منم یه دخترتونم دیگه، بهم گفت وای من یه تارموی دخترمو دادمادمو به تو نمیدم ،خودتو مقایسه نکن،عروس دختر آدم نیس.


    حالا تو عید عروسیه داداش منه و باز اولین کارتی که نوشته شده واسه خونواده شوهره منه،میدونم که نمیاد، میشناسمش،به مامانمینا گفتم بزارید ببینیم اگه عید دیدنیتون اومدن،اونوقت دعوتشون کنید اما حریفشون نمیشم.
    به خدا با مقایسه رفتار دو طرف دیوونه میشم.از هرطرف که بگین من بدبختم.

    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  18. کاربر روبرو از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده است .

    آفتاب همدرد (یکشنبه 21 اسفند 90)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.