به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 83
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    بچه ها نمیدونم چرا همیشه دارم به این فکر میکنم که وای باز دوباره شب یلدا، چی کار کنم؟ دوست ندارم برم خونه مادرشوهرم،یعنی یه شبم که همه دور هم جمع میشن تا بهشون خوش بگذره، من باید...تحمل کنم؟انقد به این موضوع فکر کردم که چی کار کنم،خسته شدم! میدونم بگم نمیام بیا بریم خونه مامان من دعوا میشه و اگه نریم خونه مامانم .....

    به خدا خیلی با خودم حرف میزنم! از خودم میخوام که منطقی باشم! حرفاتونو که واسم نوشتیدو میخونم اما تاثیرش فقط یکی دوساعته!!!!، در عمل همین که تصور میکنم میخوام برم قلبم تند تند میزنه،دستام میلرزه! واقعا دوسش ندارم و ازش....

    نمیتونم با خودم کنار بیام.

    یه حسی همش بهم میگه،اون واسه اینکه از تو سر بزنه نیومد خونت،حتما با خودش گفته خوب مینا نیاد،اصلا نمیخوام که بیاد،به جهنم،اما دلیل نمیشه که من خونه پسرم نرم،میرم به مینا هم محل نمیذارم،به اون ربطی نداره خونه پسرمه.

    (هیچ وقت مامانش نمیگه چرا نیومدین؟یا مثلا گله کنه، یا دعوتمون کنه،هیچ وقت به رفتن و نرفتن من اهمیت نمیده)

    نمیدونم چی کار کنم؟ حتی با خودم فکر کردم برم یه هدیه خوب واسه شوهرم بگیرم(رشوه) تا شاید مجبورم نکنه که برم.
    باور کنید دارم دیوونه میشم از فرط فکر و خیالای بیخودی.
    میدونم اگه یه بار برم باید دیگه هفته ای یکی دوبار برم،رفتار ایشونم که با من خوب نیست،گیر دادنای شوهرم و دفاع کردنش و نادیده گرفتن من، همه و همه باعث تنش میشه.

    (اینو هم درگوشی بگم با مامان بیچارم سر رفتار مادرشوهرم بحث کردم،اعصابش بیچاره خورد شد،(بعدش خیلی خیلی پشیمون شده بودم اما دیگه چه فایدهای)مامانم همش میگه حتی اگه اون بده تو خوب باش،من قبول نمیکنم که باید جواب بدی رو با بدی داد، تو حساسی، مادرشوهرای مردمو ندیدی!حتی وقتی عصبانی شد بهم گفت آخرش میره واسه پسرش یه دختره دیگه میگیره اتفاقا بعد از همین بحثا و لجبازیا بیشتر از مامام بابام خجالت میکشم که برم خونه مادر شوهرم)


    این صحبتای مامانم در حالیه که من آرزو داشتم رفتار مادرشوهرم با من مثله برخورد مامان من با عروساش باشه.مادر شوهر من شب یلدایی که تو عقدبودیم واسم یه چکمه و پالتوی زشتی آورده بود که از عمرم تا حالا به اون زشتی ندیدم و هیچ وقت هم نپوشیدمشون!!این دفه یکی مونده به آخری هم واسه من یه تیشرت آورده که منوبزنن اونو تنم نمیکنم،بس که واقععععععععععا زشته نمیورد بیشتر خوشحال بودم اما واسه شوهرم یه تیشرت خیلی باکلاس گذاشته بود!!!
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  2. کاربر روبرو از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده است .

    آفتاب همدرد (دوشنبه 14 فروردین 91)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    مینا جان مشخصه که پست 9 من رو سرسری ازش رد شدی! وگرنه باید یه تغییراتی درت ایجادمیشد. این پست وپستهای نظیر این منو از مرتکب شدن به خودکشی،اعتیاد وکفر نجات داد! چطور ممکنه که درتو هیچ تغییری ایجاد نکنه؟ میدونی چرا؟چون خودت هم نمی خوای! خوشت میاد ازاینکه تو افکار منفی غرق بشی. فقط وفقط یه اراده ی قوی لازم داری تا بتونی با خودت ومادرشوهرت کناربیایی.اگه واقعا هم دشمنت باشه دقت کن که با این کارات خوشحالترش می کنی.
    منم اصلا دلم نمی خواد هرپنجشنبه رو خونه مادرشوهرم باشم وموقع برگشتن پاشه بیاد خونمون ویک روز تعطیلی جمعه رو برامون زهرمارکنه!اصلا خوشم نمیاد هرچهارشنبه سوری،هرشب یلدا،هرتاسوعا،هر قربان و... رو اونجا زانوی غم بغل بگیرم ودرودیوار رو نگاه کنم وذره ای بهم خوش نگذره! اما کنارمیام چون میدونم اونا ارزش این رو ندارند که من به خاطرشون آرامش خودم رو به هم بزنم. با این مشکلات هم همانند مشکلات دیگه ام برخورد می کنم وکنارمیام. البته نه از روی اجبار که بعدها توده ای از عقده رو تو وجودم تشکیل بده، بلکه از روی میل! گاهی وقتها ما آدما کمبودها یا مشکلاتی تو زندگیمون داریم ولی به راحتی باهاشون کنارمیاییم و اهمیتی نمیدیم پس چرا بایدتو یه همچین مسائلی انقدر حساسیت نشون بدیم؟
    تایپیکت رو دوباره مرور کن، راهنمایی های خوبی برات گذاشته شده.ازشون استفاده کن.

  4. 5 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (سه شنبه 29 آذر 90)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    سلام آفتاب عزیز

    درکت میکنم میدونم چی میگی عزیزم باور کن از این چیزهایی که گفتی بدتر هم هست اگه اون لباسهایی که برات آورده و به نظرت زشته مجبورت میکردند بپوشی چی ؟ اگه همسرت بهت میگفت پول منه پس با مادر من برو خرید چی؟

    خواهر گلم اینقدر روی مادر شوهرت تمرکز نکن برو خونشون بگو و بخند بعد با همسرت سری هم به پدر مادر خودت بزنید

    این مشکل بزرگی نیست اینقدر هم مامانتو اذیت نکن عزیزم اکثر مادر شوهرا همینن تازه به نظر من مادر شوهر تو از خیلی ها بهتره ازت چیزی نمیخوان فقط احترام

    اگه توی ریزترین کارات دخالت میکرد اون موقع چی کار میکردی؟ بهشون احترام بذار همینطور به خانواده خودت مخصوصا جلوی همسرت همه این کارا رو بخاطر آرامش خودت بکن

  6. 2 کاربر از پست مفید بئاتریس تشکرکرده اند .

    بئاتریس (سه شنبه 29 آذر 90)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    خيلي مادرشوهر خوبي داري قدرش را بدون.
    من تا حالا نه كادوي شب يلدا و هيچ كادوي ديگه اي از پدرشوهر و مادرشوهرم نگرفتم.

  8. 5 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (سه شنبه 29 آذر 90)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 اردیبهشت 92 [ 17:11]
    تاریخ عضویت
    1390-7-17
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    1,939
    سطح
    26
    Points: 1,939, Level: 26
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 475 در 135 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    ليلا راست ميگه
    مال منم كه باهام خوبن و هي قربون صدقم ميرن تا حالا نشده واسم كادو بيارن
    ميگن ما تو قيد و بند اين چيزها نيستيم اصلا مگه بايد شب يلدا كادو بياريم؟!
    ولي تو قيدو بند اين هستن كه بگن يكتا بايد چادر بپوشه بياد خونه ما
    بابا ولم كن مينا جون
    شوهره رو عشقه
    به خدا وقتي به خاطر رفتار خانوادش بهش گله ميكنم طفلكي ميگه من چي بهت بگم وقتي حرفي واسه گفتن ندارم
    منم نميگم ولي با اين كارها خودشونو پيش پسرشون زشت ميكنن
    تنها قسمت دردناك قضيه وقتيه كه خانواده خودت تو روت بيارن جوابي نداري بدي دوستم نداري كسي زير سوال بره
    تازه تو كه مامانت خودشون قضيه رو درك ميكنن و به روت نميارن
    مينا جون برو شاد و سر حالم برو بخند به همه حرفهاشون و كارهاشون

  10. 7 کاربر از پست مفید yekta_b تشکرکرده اند .

    yekta_b (سه شنبه 29 آذر 90)

  11. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    با داملای عزیز بسیار موافقم!!!

    مینا جان انگار شما نمی خواهی خودت به خودت کمکی بکنی و دائم خودت را در یک لوپ بی نهایت

    انداخته ای و قصد خروج از این لوپ را هم نداری ... این همه دوستان راهنمایی های خوب کردند!


    عزیز دلم همیشه تغییر سخت است اما شدنیست!

    تو خیلی سخت می گیری خانم گل...

    سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش!!!

    یک هدیه زیبا و شیک برایش بخر و یک سال برو خانه مادر شوهرت و یک سال خانه مادر خودت!!

    این که دعوا ندارد! ... یک توافق ساده!!!

    باور کن اگر با یک دسته گل و هدیه ای زیبا بروی و در جمع هدیه را به او بدهی و فی البداهه او

    را بغل کنی و ببوسی او به مرور زمان تحت تاثیر قرار می گیرد چون مطمئنا او خواهان

    خوشبختی پسرش است و همسرت هم خوشحال می شود!!!!


    باز هم بنشین و به لحظاتی که هنوز نیامده فکر کن!!!!

    این لینک و این لینک را بخوان!!!

    طبق اصل ضمیر ناخودآگاه همان چیزی برایت اتفاق می افتد که انتظارش را می کشی!!!

    حالا با این همه فکر منفی منتظر وقوع اتفاقات خوب هم هستی؟

    چند بار از ابتدا تاپیکت را مرور کن و از نکات مهم آن یا پرینت بگیر یا نت بردار و دائم تا دشارژ

    می شوی به ساغ این مطالب برو تا دوباره شارژشوی و با افکار منفی مبارزه کنی زیرا تاثیر حرف

    ما برای چند ساعت است و افکار منفی دوباره به سراغت بر می گردند و باید با آنها مبارزه

    کنی !! در این کلاس هم شرکت کن!!!!


    کتاب "اعجاز مثبت اندیشی" نوشته "محمرضا فراهی" را هم تهیه کن و بخوان تا با افکار منفی

    راحت تر مبارزه کنی و مثبت اندیش شوی!!!

    یک قدم بردار و از خداوند کمک بخواه و راهنمایی های دوستان را عملا به کار بگیر!!!

    افکار مثبت را روی کاغذ بنویس و یک جا جلوی چشمانت بچسبان تا مدام برایت یادآوری شود!!

    با تکنیک توقف فکر به افکار منفی اجازه جولان نده و با افکار مثبت سریعا جایگزینش کن!


    شاید امسال بهترین یلدای عمرت باشد اگر خودت بخواهی و در جهتش تلاش کنی!!

    چرا اینگونه به قضیه نگاه نمی کنی؟



  12. 5 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (دوشنبه 05 دی 90)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    عزیزم این جمله از من به تو نصیحت، اگر میخوای قلب یک پسر رو از آن خودت کنی به مادرش عشق بورز! امتحانش کنی از نتیجه اش شاخ در میاری به خدا. من بارها دیدم. حالا عزیزم ببین خودتی که داری همش منفی فکر میکنی میگی نخواسته واسه دیدن من بیاد واسه پسرش اومده و... خب مطمئن باش با این فکرها هیچ کی بهت نمی تونه کمک کنه. اینجا میگن در مسائل منفی شما به جنبه های مثبتش فکر کنید اونوقت شما به جای این کار یک چیزی که کاملاً میشه ازش برداشتهای مثبت کرد(اومدن مادر شوهرتون به خونتون)فقط و فقط داری منفی فکر می کنی. خانواده شوهرت رابطه رو دوباره برقرار کردن چون شما رو باهم میخوان اما شما اصرار داری که نه اونا فقط پسرشون رو میخوان.خب به نظرم همسرت حق داره با شما و طرف شما نباشه چون حرفات هیچکدوم منطقی نیست. اگر شما محبت میکردی و جز این پاسخ می گرفتی حق با شما بود اما شما هم رفتارات محبت آمیز نیست و فقط قصد تربیت این خانوم رو داری.
    به نظرم داری دستی دستی با زندگیت بازی میکنی، نکن عزیزم. حالا هنوزم دیر نیست همین شب یلدا بهترین فرصت برای توئه که همه چیزو از اول بسازی. اول این حس تنفر رو از مغزت بیار بیرون و اون شب حسابی به خودت برس و مثل یک خانوم متشخص برو به این مهمونی و حسابی خوش بگذرون و فقط این سری محبت کن. اگر مادر شوهرت قصدش این بود تو باهاشون رفت و آمد نکنی اولاً با اون شخصیت پلیدی که شما از ایشون معرفی کردی! حتماً به شوهرت میگفت که مینا رو با خودت نیار و اصلاً خونه شما نمی اومد و پسرش رو یک جور می کشوند خونه خودش. تا ببینتش. خیلی خیلی خیلی خیلی باز هم خیلی بیشتر از این خیلی هایی که گفتم :-) داری حساسیت نشون میدی. هر چی منفی تر فکر کنی، منفی هارو به سمت خودت جذب می کنی. میدونم می دونستی اما خواستم باز یادآوری کنم.اگر شما خوانوده شوهرتون مثل تابان عزیز (تاپیکشو بخون)بود چیکار می کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! !!!!!! یک کلاس یوگا برو تا تورو از شر این انرژیهای منفی که دچارشی خلاصت کنه. کتاب قانون توانگری (کاترین پاندر) ترجمه گیتی خوشدل رو بخون تا یکم یاد بگیری چطور در منفی ترین شرایط مثبت فکر کنی و با این مثبت اندیشی همه چیز رو تغییر بدی.
    من کمی نگرانتم لطفاً بخواه که طرز فکرت رو عوض کنی باز هم بنویس تا بالاخره این دوستان موفق بشن تو رو از این افکار منفی خلاصت کنن. به خودت کمک کن عزیزم

  14. 3 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (سه شنبه 29 آذر 90)

  15. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط yekta_b
    به خدا وقتي به خاطر رفتار خانوادش بهش گله ميكنم طفلكي ميگه من چي بهت بگم وقتي حرفي واسه گفتن ندارم
    یکتا جون باور کن بعضی اوقات ندادن کادو بهتر از دادن کادویی که بیشتر شبیه تخریب شخصیته!
    خوش به حالت که شوهرت منطقیه،اما شوهر من با اینکه خدا رو شکر چند وقتیه رفتارش با من خییییییییلی بهتر شده اما به هیچ عنوان تحت هیچ شرایطی قبول نمیکنه که خونوادش مثلا کم کاری کردند یا حرف بدی زدن یا کار بدی کردن،در یک کلام باور کن اونا رو از خدا بهتر میدونه و بیشتر میپرستتشون! یه ناسیونالیستی خیلی شدید.
    اگه شوهر من مثله شوهر شما بگه، به خدا هیچ کینه ای از مادر و پدرش تو دلم نمیمونه، دفاعیاتش بیشتر حرصمو در میاره و نفرتمو بیشتر میکنه


    نقل قول نوشته اصلی توسط داملا
    منم اصلا دلم نمی خواد هرپنجشنبه رو خونه مادرشوهرم باشم وموقع برگشتن پاشه بیاد خونمون ویک روز تعطیلی جمعه رو برامون زهرمارکنه!اصلا خوشم نمیاد هرچهارشنبه سوری،هرشب یلدا،هرتاسوعا،هر قربان و... رو اونجا زانوی غم بغل بگیرم ودرودیوار رو نگاه کنم وذره ای بهم خوش نگذره! اما کنارمیام . البته نه از روی اجبار که بعدها توده ای از عقده رو تو وجودم تشکیل بده، بلکه از روی میل!
    داملاجونممیشه بگی چطوری؟ آخه نمیفهمم هم دلت نمیخواد هم از روی میل!!(ببخشید تو این جور چیزا خنگم،من خیلی دودوتا چهارتایم)


    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  16. 3 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (سه شنبه 29 آذر 90)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    خب مینا جون بعضی مردها همینن بالا بریم پایین بیاییم در مقابل این حرفا از خانواده جبهه می گیرن. نمونه اش هم شوهر من که مادرش رو یک زن فداکار و نمونه می دونه که مثل اون کسی پیدا نمی شه در حالیکه اصلاً اینطور نیست به خدا لااقل من به شخصه که هیچ فداکاری ای از ایشون ندیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!اما به این نتیجه رسیدم تحت هیچ شرایطی حتی اگرم داشتم می ترکیدم از مامانش و خانواده اش چیزی بهش نگم چون اونطوری منم بیشتر تحریک میشم و میشم مثل شما متنفر از خانواده شوهر. همه رو بیا اینجا بگو هر رفتار بدی که می بینی که ما دلداریت بدیم و بگیم راست می گی و تو حق داری(البته بگو هدفت اینه که آروم بشی فقط و درد و دلی کرده باشی تا دیگه اونموقع نصیحتت نکنیم) پس دیگه اصلاً اصلاً با شوهرت راجع به خانواده اش حرف نزن جز اینکه خوبی هاشون رو بگی(نترس پر رو نمیشه بیشتر هم عاشقت میشه و میاد طرف تو)
    البته مینا جون به شرطی دلداریت میدیم که با افکار منفی نیومده باشی و خودت رو کاملاً اصلاح کرده باشی:-)
    شب یلدای خیلی خیلی خوبی در کنار خانواده شوهرت داشته باشی و بهت خیلی خوش بگذره. اون هدیه یا دسته گل هم که بهر غمگین عزیز گفتن هم ایده بسیار بسیار جالبیه حتماً انجامش بده. به شوهرتم بعد از شب یلدا بگو بیا یک برنامه داشته باشیم امسال که خونه مامان تو بودیم سال دیگه خونه مامان من باشیم که دل همه رو بدست بیاریم. یا می تونیم چند ساعت اینجا باشیم و چند ساعت اونجا.حالا به نظرت کدوم راه بهتره؟

    راستی گاهی همون چیزای زشتی که برات خریدن رو جلوی خودشون استفاده کن تا خوشحال بشن یک قدم تو بردار تا اونا هم بیان جلو. فکر کن واسه یکی از دوستات چیزایی بگیری و اون هیچ کدومشون رو حتی جلوی تو استفاده نکنه، این به نظر من دقیقاً یک نوع بی احترامیه که شما متأسفانه انجامش می دی. اونا شاید سلیقه شون اینطوری بوده شما که نباید از سلیقه بدشون هم دلخور بشی. تازه اونا برات سال بعدشم دوباره یک بلوز آوردن در حالیکه دیگه نیاز نبود(منم امسال دومین یلداییه که عقدم اما هیچ برنامه ای برای امسال من ندارن) و فقط سال اول معمولاً می برن. این یعنی احترام به شما که برای دومین سال هم براتون هدیه ای آوردن. ببینید مادر شوهرتون خیلی خواسته به شما نزدیک بشه اما شما هی دفعش می کنید. یک نمونه اش همین کارا. فکر کن اگر تو هی به یکی محبت کنی و اون هی واست کلاس بذاره و تو رو از خودش دفع کنه چه حسی بهت دست میده؟ جوابش همون حسیه که الان مادر شوهرتون داره. تازه فکر کنید اون یک مادره و پسرش رو که کلی براش زحمت کشیده رو دو دستی تقدیم شما کرده شما باید قدر دان ایشون باشید و کلی دست و دلشون رو ببرید و خیلی بیشتر باید جواب محبتاشون رو بدید. هر از گاهی حتی ازش تشکر کنید واسه پسر خوبی که تربیت کرده که الان یک همسر خوب برای شماست.

  18. 4 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (سه شنبه 29 آذر 90)

  19. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از مادرشوهرم متنفرم!

    حتما که نباید اونا رو دوست داشته باشی تا بری خونشون

    واکنش احساسی خود را به مخاطبتان تشخیص دهید. نفس عمیق میتواند به شما کمک کند، ناراحتی و عصبانیتی که به خاطر حرف طرف مقابلتان در شما ایجاد شده بود را از بین ببرید. اگر حرفی که طرفتان زد، واقعاً شما را اذیت کرده است، سعی کنید تمرکزتان را از آن روی تنفستان منتقل کنید و داخل و خارج شدن آن را کنترل کنید.
    این نوعی تمرین مدیتیشن است و مطمئن باشید که کمک زیادی به کنترل احساساتتان میکند.

    با کار کردن روی حداقل یکی از نتایج مثبت آن رابطه، این تغییر احساس را از بین ببرید.

    یادت باشه هر چقدر که تو برای مادرت ارزش و احترام قائلی؛ شوهرت هم برای مادرش ارزش و احترام قائله و قرار نیست که اون درکی رو که شما از رفتارهای مادر ایشون دارید ایشون هم داشته باشن!

    اصلا قبولش نداری! باز هم دلیل نمیشه که باهاش قطع رابطه کنی! باید به دنبال یه واکسن برای خودت و زندگیت باشی که تو رو از آسیب حفظت کنه! یه پادزهر نیاز داری برای حفظ آرامش خودت و زندگیت؛

    نفرت داشتن از یکی، آدم رو حتی بدبین می کنه

    می دانی جای نفرت را تنها چه عنصری می تواند پر کند؟ ... فقط عشق!!!

    عزیز دلم نفرت اولین ضربه اش را به خود شما می زند!!! تا وقتی که نبخشی و در قلبت نفرت
    باشد طبق قوانین جذب نیروهای مثبت و منفی ، امواجی که از ما ساطع می شود بر دیگران تاثیر
    مثبت یا منفی می گذارد!!!
    پس اگر نبخشی و دلت را از نفرت پاک نکنی رنگ آرامش را نخواهی دید و نفرت تو بر روی او
    ورفتارش با تو و متعاقبا رفتار همسرت با تو بسیار موثر است!!!


    اگر می خواهی از قید همه این افکار و ناآرامی ها و تلاطم های روحی خلاص شوی ، ببخش و
    با او مهربان باش تا با خودت مهربان باشی!!


    او را ببخش و حرفهایش را اگر تلخ است فقط نشنیده بگیر

    آتش نفرت اول خودت را می سوزاند بعد زندگیت و آرامشت را!!!! پس شعله این آتش را به خاطر
    خودت و آرامش زندگیت در قلبت خاموش کن و صبور و مهربان و بخشنده باش!!!


    سعی کنیم همینطور که بدیها رو زیر ذره بین میذاریم و بزرگشون می کنیم ، خوبیها رو هم ببینیم.

    آنکه مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارای با او ندارد حکیم نیست.امیرالمومنین علی (ع)

    بعضی آدم ها را می شناسم که به ذات مهربان هستند اما رفتار مهربانانه عملی را درست بلد
    نیستند...یکی از دوستان من از آن دسته آدمهاست که اگر از کاری پشیمان شود وقتی برای عذر
    خواهی می رود مثل مادر شوهر شما فتار می کند!!! یعنی وقتی مثلا برای آشتی پیش قدم
    می شود کار بزرگی از نظر خودش انجام داده وتوقع دارد که طرف مقابل هم یک قدم بردارد و به
    طرفش برود و اگر اینطور نشود توی ذوقش می خورد!!!


    خواندن دعای "نادعلی" 14 مرتبه در شب جمعه

    اینهمه سفارش دین و شریعت به صله رحم دقیقا مال اونجائیست که شما با اکراه می روی ، برخلاف میل باطنیت میری ، خودت رو در ظاهر کوچیک کردی ...و اینها خیلی سخته.

    گاهی وقتها ما آدما کمبودها یا مشکلاتی تو زندگیمون داریم ولی به راحتی باهاشون کنارمیاییم و اهمیتی نمیدیم پس چرا بایدتو یه همچین مسائلی انقدر حساسیت نشون بدیم؟

    تو خیلی سخت می گیری خانم گل...
    سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش!!!



    این نوشته ها رو از پستهای شما دوستای خوبم یادداشت برداشتم و پرینت هم گرفتم،امیدوارم بتونم در مرحله عمل اجرا کنم.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  20. 5 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (پنجشنبه 01 دی 90)


 
صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.