موضوع: جزئی ترین و کم هزینه ترین کارهائی که باعث بهبود روابط می شه

نوشته اصلی توسط بهار66

یکی از مهمترین نکته ها اینه که وقتی شوهرتون میاد خونه رگبار حرفها و غرها رو بهش شلیک نکنین.چرا دیر اومدی؟چرا چیزایی که گفتم نخریدی؟چرا نیومدی دنبالم؟امروزبچه خیلی اذیتم کردو.......................
بسه.اتش بس.لبخند بزن با محبت رفتار کن و به موقعش حرفات رو بهش بگو
دوم این که وقتی ازشوهرتون خواسته ای دارین لازم نیست اون رو به بی توجهی تنبلی بی احساسی و....متهم کنید.فقط کافیه خواستتون رو به صورت مستقیم و واضح بگین.مثل به جای اینکه بگین صدبار بهت گفتم بیا این لامپو عوض کن اما تو اصلا گوش نمیدی همیشه همینجوری بودی بی توجه و بیخیال.بگین عزیزم الان که خستگیت در رفته این لامپ رو بگیر و عوض کن.خودت میدونی که نور کم چشمو ضعیف میکنه.مرسی عزیزم.همین که قبل از انجام کار ازش تشکر میکنین بیشتر ترغیبش میکنه اون کارو انجام بده
سعی کنین خونه همیشه مرتب باشه حتی اگه تو این کار از خودش هم کمک بگیرین
بهش بگین چقد و چرا بهش افتخار میکنین.مثلا ازاینکه میبینم واسه زندگیمون انقد کار میکنی واقعا ممنونم من همیشه عاشق مردای کاری بودم
بازم هست بعدا میگم

من يه زماني همه اين راه هاي رمانتيك بودن رو بلد بودم اما حالا انگار سنگ شدم!!چه بد...اااااااه .....حالم بهم ميخوره....

نوشته اصلی توسط eghlima

یکی از کارهایی که من می کنم اینکه همیشه وقتی همسرم از سر کار می اد قبل از اینکه زنگ در خونه رو بزنه درو براش باز کنم تا بفهمه چقدر منتظرشم
یعنی نزدیک اومدنش که میشه صدای tv رو کم می کنم تا صدای پاهاشو بشنوم بعدم قبل از اینکه زنگ بزنه درو باز می کنم
که کلی خوشحال میشه از اینکه پشت در منتظر نمونده و منتظرش بودم

من با اينكه توي يه مجتمع هستيم كه روزي صد تا ماشين دم در بلوك ما استوپ ميكنه حتي صداي ماشين اقاي شوهر رو ميشناسم و به محض توقفش ميفهمم اومد بهتره بگم حس ميكنم اومد...در رو براش باز ميكنم اما نميدونم متوجه كاري كه كردم ميشه؟!؟

یکی از کارهایی که به طور اتفاقی باعث بهبود روابط ماشد گم شدن کلید در خونه بود.همسرم کلیدشو گم کرد و چون صبحها زودتر از من سر کار میره و دیرتر هم میاد کلید دومو میزاشت پیش من.منم مجبور بودم صبحها وقتی میرفت سر کار بلند شم حتما تا بتونم درو پشت سرش قفل کنم.
اما یواش یواش این کار تبدیل به یه عادت لذت بخش شد.حالا دیگه حتی به همسرمم اصرار نمیکنم که بره کلید بسازه(البته یه بار ساخت اما از شانس ما درست جا نمی افتاد فکر کنم امداد غیبی بود!) از ته دلم و با رضایت خاطر صبحها بلند میشم و مراسم بدرقه رو اجرا میکنم و بعد درو پشت سرش قفل میکنم .همسرمم معلومه که از این کار خوشش میاد چون اصراری به ساختن سه باره کلید نداره!
بدرقه کردنو اگه کمی دیرتر از همسرتون سر کار میرید یا خانه دار هستید حتما اجرا کنید تاثیر شگفت انگیزی داره...

سلام زن امیدوار دلم واست تنگیده بود چند روزی نبودی.تو تاپیک حال و احوال یاران همدردی سراغتو گرفتم.
من صبح ها نمی تونم بیدار شم و بدرقش کنم.البته باید سعی خودمو کنم

اقلیما جان فکر کن و راه جای گزینی پیدا کن.راهی که مثل اون موقع ها لذت بخش باشه.بعد که عملی کردی بیا ایجا نتیجشو بگو.اینجا جای حسرت خوردن نیست بلکه جای امیدواریه

صبح ها كه بيدار مي شيم به مهدي جونم مي گم به نظرت آقا هركوله امروز برام لقمه درست مي كنه ببرم سر كار. اونم مي گه آره عزيزم درست مي كنه. بعدم تا من ميرم مسواك بزنم و حاضر بشم. يك لقمه (نون و پنير، نون كره و مربا ، نون و خامه شكلاتي و .............) درست مي كنه و ميذاره روي ظرف غذام.

نمي دونين چقدر خوردنش مزه ميده.

البته من انجام اين كار را به آقايون تالار توصيه مي كنم و اصلا به خانوم ها توصيه نمي كنم چون به نظرم اگه خانم ها انجام بدهند مي شه مادري كردن كه اصلا به صلاح نيست.

اقليما جون به نظرم صبح كه داري مي ري و شوهرت خوابه برو كنارش ببوسش و بهش بگو روز خوبي داشته باشي. (اينجور موقع ها مردها معمولا خودشان را به خواب مي زنند.)

راستي يك ابتكار ديگه همينه:
من و مهدي جونم اگه يكيمون خواب باشه و اون يكي بخواد بره سر كار اينكار را مي كنيم. (هر دومون هم معمولا خواب نيستيم خودمون را به خواب زديم ) مخصوصا اگه با هم قهر باشيم حتما خودمون را به خواب مي زنيم.

همسرمن هم صبح خیلی زود میره و من خوابم اما به جای اینکه من بیدار بشمو بدرقش کنم اون طبق روال میاد منو بغل میکنه و میبوسه و میره....منم خواب و بیدار ازش خدافظی میکنم

رایحه عشق عزیزواقعاازت سپاسگزاری میکنم.
چه تایپیک گرمی بازکردی.من هرروزبه این تایپیک سرمیزنم وازابتکارات دوستان تجربه کسب میکنم.

سلام دوستان عاشق و گل
راستش من و گلم هم همیشه موقع خداحافظی کارهای معمول مثل بوسیدن و بغل کردن رو داریم؛ منتها به پیشنهاد بنده؛ قرار گذاشتیم که وقتی داریم از همدیگه خداحافظی میکنیم به اندازه ی 5 ثانیه به چشمهای هم خیره بشیم؛ نمی دونید چه حس عجیب و موندنی هست؛ وقتی به چشمهای همدیگه خیره میشیم!
امروز صبح وقتی چشمهای درشت مشکیش رو نگاه می کردم؛ دلم داشت از وجودم کنده میشد و من بعد از رفتن گلم، در آسمانها بودم!

یه کار دیگه که الان یادم اومد :اگه اهل کیک پختن هستید یه یک خوشمزه درست کنید و روش با کاکائو یا خامه یه قلب بزرگ بکشید و وسطشم اول حرف اسم همسرتونو بنویسید بعد از شام با چای این کیک خوشمزه رو بیارید و از همسرتون بخاید تا ببردش و با هم میل کنید خیلی می چسبه!