به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 20 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 196
  1. #31
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mostafun
    ****چيزهايي كه باعث ميشه همسرم رو دوس داشته باشم****
    -- به پدر و مادر من تلفن بزنه.
    -- به عقايد مذهبي من احترام بذاره.
    -- منو گاهي وقتا به حال خودم رها كنه تا با خودم تنها باشم.
    -- نسبت به ورزش مورد علاقم حداقل كنجكاو باشه.
    -- اجازه بده منم گاهي بوسيدن رو آغاز كنم. (حتي اگه تاخير زيادي داشته باشه)
    -- با من بياد سفر.

    ****چيزهايي كه باعث ميشه عاشقش بشم****
    -- وقتي نشستم تلوزيون نگاه مي كنم، آروم بياد كنارم بشينه، ساكت، هيچي نگه، يه ذره (4 انگشت) هم فاصله داشته باشه ازم، بعد از 20 ثانيه يه خورده خودشو به من تكيه بده. و همراه من تلوزيون ببينه. اونوقت اگه من بعد از 15 ثانيه تلوزيونو خاموش نكردم و يه ماچ گنده از لپش نگرفتم نامردم !!!!
    --نيمه شب، وقتي كه خوابم، حس كنم داره منو مي بوسه.

    **** چيزهايي كه منو ناراحت ميكنه****
    -- بدون مشورت با من برام يه كادوي گرون قيمت بخره
    -- تحت تاثير حرفاي مادرش يا بقيه باشه.
    -- وقتي براش چيزي مي خرم، (چيپس، آبميوه و ...) نخوره.
    -- وقتي بعد از هزار بار ميگم بعد از نماز، جانماز رو جمع كن، بازم اونو جمع نمي كنه.
    -- وقتي كم حوصله است.
    -- وقتي برنامه ريزي منو بهم ميزنه.
    -- زيادي به من محبت ميكنه. نمي ذاره منم ابراز عشق كنم.
    -- نسبت به كاري كه انجام ميده، بي ملاحظه ميشه (مثلا ظرفا رو خوب نمي شوره)

    ****چيزهايي كه باعث ميشه ازش بدم بياد****
    -- بيشتر از 2 بار در روز به محل كارم زنگ بزنه
    -- براي خريد وسايل غير ضروري منو تحت فشار بذاره
    -- وقتي مي خوام به مادرم تلفن بزنم، جلوي من وايسه و بگه الان زنگ نزن
    -- وقتي ازش مي خوام منو تنها بذاره، كنارم بمونه و منو جدي نگيره.
    -- دوس نداره بريم مهموني، مهمون بياد، بريم بيرون شهر، بريم پارك و ...
    -- فكر مي كنه من فقط براي "بچه" اونو مي خوام.

    ****چيزهايي كه باعث ميشه ازش متنفر بشم***
    -- اگه با راننده تاكسي به خاطر كرايه بحث كردم، طرف اونو بگيره.
    -- اگه پول، قدرت، استعداد و ... مرد همسايه يا شوهر دختر خاله رو به رخ من بكشه.
    -- وقتي توي ماشين پشت فرمون نشستم، توي ترافيك، و اون كم حوصله شده، دستشو دراز كنه طرف بوق و بوق بزنه يا به بقيه بد و بيراه بگه.
    -- وقتي حرف زشت (فحش) مي زنه.
    -- وقتي نسبت به خانواده من بي احترامي مي كنه.

  2. 17 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    morteza2487 (یکشنبه 13 اردیبهشت 94), she (دوشنبه 05 فروردین 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 12 بهمن 90), پاپیون (سه شنبه 13 بهمن 94), نازنین2010 (چهارشنبه 24 اردیبهشت 93)

  3. #32
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)



    نقل قول نوشته اصلی توسط r969
    ا
    ...

    به خاطر خدا ، قبل کاری میخواهید بکنید خوب فکر کنید ، منطقی فکر کنید و تصمیم بگیرید . الان 1 ساله با اون خانوم ارتباطی ندارم . ولی هنوز ته قلبمو میلرزونه . این عشق ، منو از همه چی ، از هر چیزی که تو زندگی بهش دلبسته بودم ، دلکنده کرد .

  4. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 24 بهمن 90)

  5. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    پست بسیار کاربردی:



    نقل قول نوشته اصلی توسط keyvan
    سلام
    در خصوص مشکل شما نظر شخصی ام را بیان میکنم


    رویا پردازی یا خیال بافی خصوصا" منفی باعث ایجاد اضطراب میشود .آیا برایتان پیش آمده که بی دلیل احساس استرس و اضطراب داشته باشید، و مدام ذهنتان درگیر باشد؟ خصوصا" وقت خواب که خودتان به ان اشاره کرده اید، بدون اینکه خودتان متوجه بشوید به آنچه که فکر میکنید و خیال پردازی میکنید،در ضمیرناخودآگاه شما ثبت میشود.
    ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود

    فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم"، "توانایی انجام این کار را ندارم"، و یا "قابلیت انجام چنین کاری را ندارم"؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد.


    ترس ، اندوه ، اضطراب و بسیاری از عواطف منفی دیگر بوسیله حرف و تلقین اعم از حقیقی یا خیالی وارد مغز می شود ، و از طریق دستگاه سلسله اعصاب با ماهیچه ها به غده صنوبری فشار وارد می نماید و در نتیجه غده صنوبری ماده ای به نام اس – تی – اچ زائد بر احتیاج ترشح کرده و این ماده از طریق خون وارد سایر غدد و سایر اعضای بدن می شود و در نتیجه تولید ( و یا ایجاد ) بسیاری از انواع بیماری ها را می نماید
    ما با اطلاعاتی که وارد ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم در واقع داریم او را برنامه ریزی نمائیم و برای ضمیر ناخودآگاه فرق نمی کند که این اطلاعات درست باشد یا غلط ، به ضرر انسان باشد یا به نفع انسان


    یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان.
    حال که متوجه شدیم وضعیت زندگی کنونی ما ، ماحصل باورهای درونی ماست که این باور هم از دستاوردهای ضمیر نا خودآگاه می باشد، چرا آگاهانه او را برنامه ریزی نکنیم و برای دست یابی به موفقیتها از این ابزار قدرتمند استفاده نکنیم ؟
    باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند.


    حال راه حل چیست؟
    با اجرای اصول زیر ضمیرناخودآگاه را برنامه ریزی کنید

    1- اصل خود هوشیاری

    خود هوشیاری به این مفهوم است که آدمی لحظه به لحظه نسبت به خود بصیرت و اشراف داشته باشد ؛ و این نوعی حالت مراقبه و بیداری نسبت به خود است ، مانند فرد روزه داری که دائم مواظب است که کاری نکند که روزه اش باطل شود ، در این اصل که یکی از بهترین ومهمترین راههای برنامه ریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه است فرد مدام توجه اش به کانالهای ورودی اطلاعات است ،

    حواس پنجگانه
    او باید هر لحظه مواظب باشد که زیبائی ها را ببیند ، مثبت ها را بشنود ، منظره های زیبا را تماشا کند ، بوهای معطر را استشمام نماید ، غذاهای خوشمزه بخورد وچیز های لطیف و دوست داشتنی را لمس کند . این مواظبت و مراقبت لحظه به لحظه از ورودی های حواس پنجگانه حکایت از خود هوشیاری و بیداری آدمی نسبت به اطلاعات وارد شده به ضمیر نا خودآگاهش دارد.

    اندیشه ها

    همچنین انسان در کار گاه تولید فکرش باید پیاپی افکار مثبت و روحیه ساز تولید کند ؛ در چنین شرایطی ضمیر نا خودآگاه هر لحظه زیباترین پیام ها و مثبت تری فرمان ها را در یافت خواهد کرد و بطور طبیعی خروجی های آن متناسب خواهد بود با ورودی ها .


    2 – اصل استفاده از قدرت تمرکز

    تمرکز روی یک چیز تاثیر زیادی روی ضمیر ناخودآگاه دارد و بازتاب آن در روحیه و فکر احساس می شود مثلا تمرکز بر روی یک منظره زیبا ویا تمرکز بر روی یک فکر مثبت در روحیه انسان تولید روحیه شاد و اندیشه مثبت می کند و بر عکس تمرکز بریک اندیشه منفی یا دیدن منظره ای نا خوش آیند ، روحیه ای غمگین و اندیشه ای منفی در انسان تولید می نماید .

    برای روشن تر شدن مسئله کافی است امتحان کنید ، مثلا دو بار روی دو چیز جداگانه تمرکز کنید ، یکبار روی جنازه ای که در یک تصادف له شده !! و بار دیگر روی صحنه ای از پیوند ازدواج یک زوج خوشبخت ! نتیجه کاملا روشن است ، ما به همین دلیل از این خاصیت و از این اصل می توانیم برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه استفاده کنیم و مرتب با تمرکز روی افکار مثبت و خاطرات شیرین ، پیام های قدرتمندی را به کامپیوتر ضمیر خود وارد نمائیم تا هم " باورهای عالی " در ما ایجاد شود ، هم "روحیه عالی " پیدا کنیم و هم باعث جذب نیکی ها و زیبائیهای دنیا به سوی خود بشویم زیرا ضمیر ناخودآگاه بر اساس همان پیام های دریافتی ، کائنات را با آدمی همنوا می کند که همان شرایط برای انسان بوجود آید .

    اگر تمرکز بر بدبختی و عدم موفقیت باشد ، آن را جذب خواهد کرد و اگر تمرکز بر موفقیت و سلامت باشد آن را جذب خواهد کرد . انسان قدرتی دارد که اگر بر هر چیزی تمرکز کند تمام سیستم بدنش متناسب با آن چیز هماهنگ می شوند ، این یک اصل علمی است. علت اینکه بعضی افراد به چیزی نمی رسند به این دلیل است که بلد نیستند که به چیز های خوب فکر کنند !


  6. 5 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (دوشنبه 24 بهمن 90)

  7. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    عزیزم

    برای جایگزینی عادات بد به عادات خوب زمان لازم است . در نتیجه بهت توصیه می کنم قبل از اینکه به هم بریزی و قضاوت کنی و حکم صادر کنی . تامل کنی . نفس های عمیق بکشی . مدتی سرت را با یک کار دیگر گرم کن تا از فشار عصبی خارج بشوی و باز به نظر من یک قلم و کاغذ بردار و خودت را وادار کن که از زوایای مختلف مسئله را بنویس و بررسی کن .

    بابا این شوهر مال توست . مادرش قدرتی نداره . تو در ذهنت به قدرت داده ای . این حس حسادت را کنترل کن . کمی این زن را دوست داشته باش . راهش عشق ورزیدن و درک جایگاه ها و عدم مقایسه و ...........است .

    با شوهرت هم آشتی کن .

    این حرف او به معنای این است که خوب ترا می شناسد و می داند که این حرفها و واکنش ها ته نداره و از روی حسادت است .

    اما حسادتت را کنترل کن . اگر اینکار را نکنی شوهرت را فراری می دهی و به جای مادرش باید حسادت نسبت به زن دیگر را تجربه کنی که فکر می کنم در این صورت روزی هزار بار حسرت خواهی خورد چرا او را فراری دادماااااااااااااا. از من گفتن .




    كاش همه به درك اين جمله برسن البته اونوقت تاپيك هاي همدردي از نصف الان هم كمتر ميشه


  8. 7 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (دوشنبه 01 اسفند 90)

  9. #35
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)


    نقل قول نوشته اصلی توسط ترگل1
    سلام اقلیمای عزیز
    اقلیما جون خوشحالم که اوضاع داره بهتر میشه , آقای sci و دوستای دیگه هم خیلی خوب دارن سعی میکنن بهت کمک کنند و حرفهاشون واقعا جای تامل داره . نظر منم اینه که خیلی داری حساسیت به خرج میدی که البته طبیعیه ولی باید بتونی این حساسیت رو کنترل کنی . من مشاور نیستم و مشاوره هم بلد نیستم ولی تجربه شخصی خودم رو برات میگم عزیزم .
    وقتی با همسرم ازدواج کردم خیلی مورد آزار مادر شوهرم قرار گرفتم . همه رو تحمل کردم تا عروسی کردیم و رفتیم سر خونه زندگیمون . اونوقت بود که فکر میکردم دیگه اوضاع بهتر میشه ولی نشد . هر بار که به خونه مادر شوهرم میرفتم یا اونا میومدن خونه ما یه دعوای حسابی به پا میشد . بدون اغراق میگم حتی یک بار با آرامش مهمونی رو پشت سر نذاشتیم تا این که همسرم تصمیم گرفت دیگه اجازه نده اونا بیان خونمون و منم نرم اونجا , گفت هر وقت خواستم برم خودم تنهایی میرم . بهش گفتم دوست ندارم تنهایی بری تا هر وقت تو بری منم میام ولی قبول نکرد . اقلیما جون منم مثل تو فکر میکردم اگه بدون من بره اونجا مادر شوهرم مغزشو شستشو میده و نظرشو نسبت به من بر میگردونه به خاطر همین به شما حق میدم که چنین احساسی داشته باشی. نمیگم مادر شوهرم این کار رو نمیکرد چون دقیقا این کاری بود که در نبود من میکرد ولی مادر من بهم یه نصیحتی کرد . گفت : تا وقتی توی خونه برای همسرت آرامش رو برقرار کنی حرفهای مادرش روش تاثیری نمیذاره ولی اگه باهاش لجبازی کنی و اخم و محیط خونه براش یه محیط نا امنی بشه اونوقت خودت با دستای خودت مادر شوهرت رو به خواستش رسوندی .
    منم حساب کار دستم اومد نمیگم آسون بود , خیلی سخت بود چند ماه تنها رفتنش خونه مادر شوهرم رو تحمل کردم . خیلی ناراحت بودم ولی وقتی اونجا بود یکی دو تا پیام عشقولانه براش میفرستادم ولی نه طوری که احساس کنه نمیخوام بذارم با خانوادش تنها باشه . نگران جواب نباش چون اونم به من جوابی نمیداد . نه که دوستم نداشت ولی راستش نمیدونم دلیل این که بهم جواب نمیداد چی بود , منم هیچ وقت ازش نپرسیدم . وقتی هم میومد خونه اصلا ناراحتی خودم رو بروز نمیدادم و خیلی خوب و گرم باهاش برخورد میکردم . از در که میومد تو, میرفتم تو بغلش و میگفتم دلم برات تنگ شده. بعد هم مثل اینکه اتفاق خاصی نیفتاده .
    دقیقا توی اون چند ماه ,تمام خواسته های همسرم رو برآورده میکردم و تا حد زیادی از خواسته های خودم گذشتم .
    بعد از مدتی هفته ای سه بارش شد هفته ای دو بار , هفته ای دو بارش شد هفته ای یک بار , یک ماهی بود میدیدم نمیره اونجا بهش گفتم چرا نمیری خونه مامانت گفت : میرم ولی چند دقیقه یه سر میزنم زیاد نمیمونم . چیزی نگفتم . تا اینکه یه روز مادرشوهرم تلفن کرد خونه ما و هر چی از دهنش در اومد بهم گفت منم که از همه جا بی خبر پرسیدم چی شده گفت : تو یک ماهه نذاشتی پسرم بیاد به من یه سری بزنه , بهش گفتم ولی اون که میاد و.... خلاصه تازه فهمیدم که یک ماهه نرفته سر بزنه ( قابل توجه این که خونه ما تا خونه پدر شوهرم پیاده 10 دقیقه راه بود ) همسرم که اومد خونه قضیه رو بهش گفتم . گفت میدونستم زنگ میزنه خونه آخه زنگ زد به من جواب ندادم . گفتم چرا نرفتی سر بزنی . گفت بدون تو نمیتونم اونجا رو تحمل کنم اوایل این طوری نبودم ولی حالا وقتی میرم جای خالیت رو خیلی کنارم حس میکنم , نمیتونم تحمل کنم ,خودم اونجام ولی همه حواسم پیش تو .
    خلاصه این که یه مدت نرفت و به مادرشوهرم گفت من بدون همسرم نمیام اونجا اگه میخواید بیام باید همسرم هم با خودم بیارم . با رفتار هایی هم که تو میکنی فقط باعث ناراحتیش میشی . پس نمیایم . بعد از مدتی مادر شوهرم خودش زنگ زد و دعوتمون کرد خونشون , ما هم بدون نه و اما دعوتش رو پذیرفتیم و رفتیم . اونم کم کم رفتارش رو بهتر کرد . نمیگم یکدفعه خوب شد چون خیلی سخته یه نفر یکدفعه بخواد عوض بشه ولی چون دیدم داره سعی خودش رو میکنه منم یکمی صبرم رو زیاد کردم تا بهش فرصت بدم عوض بشه . خدا رو شکر الان همه چیز بهتره و حقیقتش قابل مقایسه با قبل نیست .
    اقلیما جون ببخش که طولانی شد عزیزم گفتم شاید اینا بتونه کمکت کنه . ولی باید صبر زیادی داشته باشی چون همه ی این اتفاقات تقریبا 9 ماه طول کشید ولی درست شد .

  10. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 02 اردیبهشت 91)

  11. #36
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت
    گاهی اوقات شخص ناقل خودش می شه مزید علت، گاهی خود مطلب می شه عامل و گاهی خود مطلب گرچه عامل ناراحتی هست ولی جایگاه ناقل توی قلبمون و اعتقادی که به کارش داریم می شه مسکن.
    خیلی جای تامل داره ....
    وقتی درکش کردم ، اون مواقعی که بینهایت از سخن و حرف شخصی خشمگین می شوم ، این جمله رو به یاد می آورم ... وقتی جایگاه گوینده رو در قلبم می سنجم ... دیگه رنجشی به دلم نمی ماند

  12. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 02 اسفند 90)

  13. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    سلام نازنین عزیز

    چه خوب که به این بهانه خبر دار شدیم در چه حال و روزی هستی

    در جریان مشکلاتت بودم و خوشحالم که رابطه ی خودت و همسرت با هم خوبه .خدا راشکر عزیزم .




    حکایت انتقام به گونه ای است که تا ابد ترا با خودش می کشد و ذهنت درگیر میشه . چشم در مقابل چشم به خودت آسیب می زنه در دراز مدت .

    بخشش .
    چرا ؟!
    نه به این دلیل که دیگران لایق بخشش هستند بلکه به این دلیل که تو لایق آرامشی .


    گاندی می گه : چشم در مقابل چشم باعث صلح بین مردم جهان نمیشه و باعث شر و نفاق است .

    درک می کنم که چی می گی . اما الان نیاز به یک بزرگواری و ایثار داری و آن بخشیدن است و به هر ترتیب برای بزرگان سخت است قبول اشتباه . همین که پدر شوهرت بهت زنگ میزنه و دعوتت می کنه خونه شون یعنی از خر شیطون بیا پائین و ما را ببخش .
    همیشه نباید دنیال واژه ی عذرخواهی بود . گاهی اعمال آدم ها بهترین نشانه است .

    یادم هست که آن زمانها ذهنت در گیر قسط و .....بود . چی بهتر از این که به آنها ثابت شده که زن با جربزه ای بودی هستی و اهل زندگی و زندگی خودت رو سرو سامان دادی

    به نظر من با اعتماد به نفس عید برو خونشون . اساسا فلسفه ی عید و دید و بازدید عید برای همین مسائل است . کاری نداشته باش به پدرت زنگ زدند و یا رفتند دیدن او و.........

    فعلا بر حسب مصلحت تو برو . فقط به خاطر خودت و بچه ای که تصمیم داری بیاوری و اینها به هر حال پدر بزرگ و مادر بزرگش هستند و بچه ی تو نیاز به خانواده و حمایت داره .
    به مرور که بچه بزرگ تر بشود درک خواهی کرد که وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ چه نعمتی بر زندگی فرزند عزیزت است . باید تجربه کنی .

    در ضمن گذشته را شخم نزن . گذشته گذشت و تمام شد و تو تجربه کردی که چطور زندگی ات را مدیریت کنی و اساس آن را پی ریزی کنی که الحمدالله موفق هم بودی . پس به جای حمل بار درد به قسمتهای موفقیت آمیز ماجرا توجه کن که باعث ساختن و رشد تو و همسرت شد .

    و یادت باشه
    برکت روزهای سخت است که انسان را بزرگ و آبدیده می کند .

    منتظر خبرهای خوب از تو دختر عاقل و مدیر هستیم .



  14. 5 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (چهارشنبه 03 اسفند 90)

  15. #38
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط طاهره
    همسفر!

    در این راه طولانی كه ما بی خبریم و چون باد می گذرد!بگذار خرده اختلاف هایمان با هم،باقی بماند.
    خواهش میكنم!مخواه كه یكی شویم؛مطلقا یكی.
    مخواه كه هر چه تو دوست داری،همان را من به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست می دارم،به همان گونه،مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
    مخواه كه هر دو یك اواز را بپسندیم،یك ساز را،یك كتاب را،یك رنگ را،و یك شیوه نگاه كردن را!مخواه كه انتخابمان یكی باشد،سلیقه مان یكی و رویامان یكی.

    همسفر بودن و هم هدف بودن،ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست.و شبیه شدن دال بر كمال نیست،بل دلیل بر توقف است.شاید "اختلاف"،كلمه خوبی نباشد و مرا نگوید.شاید"تفاوت"بهتر از "اختلاف" باشد.نمی دانم؛اما به هر حال تك واژه مشكل ما را حل نمی كند.پس بگذار اینطور بگویم:

    عزیز من!
    زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت هایمان،نه از میان رفتن و محو شدن یكی در دیگری؛نه تسلیم بودن،مطیع بودن،امر بر شدن و در بست پذیرفتن.من زمانی گفته ام:"عشق،انحلال كامل فردیت است در جمع."حال نمی خواهم این مفهوم را انكار كنم؛اما اینجا سخن از عشق نیست،سخن از زندگی مشترك است،كه خمیر مایه ان می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا تركیبی از اینها،و در هر حال كه دو نفر سخت و بی حساب عاشق هم اند،و عشق انها را به وحدتی عاطفی رسانده است،واجب نیست كه هر دو،صدای كبك،درخت نارون،حجاب برفی،قله علم كوه،رنگ سرخ،بشفاب سفالی را دوست داشته باشند ، به یك اندازه .اگرهم چنین حالتی پیش بیاید،كه البته نمی اید،باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق.یكی كافی ست.عشق،از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است؛اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
    من از عشق زمینی حرف می زنم كه ارزش ان در "حضور" است نه در محو و نابود شدن یكی در دیگری.

    عزیز من!
    اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست،بگذار یكی نباشد.بگذار فرق داشته باشیم.بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.بخواه كه در عین یكی بودن،یكی نباشیم.بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید!
    تو نباید سایه كمرنگ من باشی
    من نباید سایه كمرنگ تو باشم
    بگذار صبورانه و مهر مندانه در باب هر چیز كع مورد اختلاف ماست بحث كنیم؛اما نخواهیم كه بحث،ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.بحث باید ما را به ادراك متقابل برساند نه فنای متقابل.
    چه خاصیت كه من،با همه تفردم،نباشم،و تو باشی،یا به عكس،تو با همه تفردت نباشی و همه من باشم؟
    اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست،سخن از ذره ذره واقعیت ها و حقیقت های جاری زندگی ست.

    من كام را بر سارتر ترجیح می دهم،صادقی را بر ساعدی.
    باخ را بر بتهوون ترجیح می دهم،عود را به جملگی سازها.
    كوه را به دریا،دالی را به پیكاسو.
    شاملو را،حتی به نیما!
    تو اما ساعدی را دوست تر داری و بالزاك را...پیانو و سنتور را به عود ترجیح می دهی.
    نه دالی را نه طالبی نه پیكاسو ر.ونگوگ را به هر دو ترجیح می دهی.
    شاملو را دوست داری،اما هرگز نه به قدر سهراب سپهری.
    دریا را دوست داری اما نه دریایی را كه باید حسرت زده به ان نگریست...

    بیا درباره همه اینها به گفتگو بنشینیم!
    بیا بحث كنیم!
    بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!
    بیا كلنجار برویم!
    اما سرانجام نخواهیم كه غلبه كنیم!و این غلبه منجر به ان نشود كه تو نیز چون من بیندیشی یا به عكس.
    مختصری نزدیك شدن بهتر از غرق شدن است...تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
    تا زمانی كه تو ساعدی را ترجیح می دهی و من سهراب را،درست تا ان زمان،ساعدی و سهراب مرا به تفكر و شناخت،به زنده بودن و حركت وادار می كنند.اگر تو همه من شوی،من و تو،سهراب را كشته اییم،و ساعدی را،و بسیاری را...

    عزیز من!
    بیا حتی،اختلاف های اساس مان را تا انجا كه حس میكنیم دوگانگی شور و حال و زندگی می بخشد،نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،حفظ كنیم.
    من و تو،تو و من حق داریم در برابر هم قد علم كنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم،بی انكه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.گمان می كنم این از جمله اخرین حقوقی ست كه در جهان كنونی برای انسان ها باقی مانده است:این حق كه در خانه خود،در اتاق خود و در خلوت خود،در باب بسیاری از مسائل،منجمله سیاست و ارمان های سیاسی اختلاف نظر داشته باشند.

    عزیز من!
    دو نیمه زمانی به راستی یكی می شوند و از دو"تنها"یك "جمع كامل"می سازند كه بتوانند كمبودهای هم را جبران كنند،نه انكه عین مطلق هم شوند،چیزی بر هم مضاف نكنند و مسائل خاص و تازه ای را پیش نكشند...پس بیا تصمیم بگیریم كه هرگز عین هم نشویم. بیا تصمیم بگیریم كه حركاتمان،رفتارمان،حرف زدنمان و سلیقه مان هرگز یكی نشود...و فرصت بدهیم كه خرده اختلافها،وحتی اختلاف های اساسی مان،باقی بماند...و هرگز این اختلاف نظر را وسیله تهاجم قرار ندهیم...

    عزیز من
    بیا متفاوت باشیم!

    (برگرفته از كتاب چهل نامه كوتاه به همسرم،نوشته نادر ابراهیمی)

  16. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (یکشنبه 07 اسفند 90)

  17. #39
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    127
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی



    خانمی شما گرفتار نتیجه ناسازگاریهای شناختی خود شده ای .

    شما باید به خوبی در نظر بگیری که در چه جامعه ای زندگی می کنی ، اگر فرهنگ ملی و دینی و قوانین جامعه رادرنظر نگرفته و رفتارهایی درپیش بگیری که سازگار با این فرهنگ و سیستم اجتماعی نیست باید منتظر تبعاتش هم باشی ، که اتفاقاً منتظر هم هستی و اذعان داری که می ترسی چون مردهای ایرانی این روابط را بر نمی تابند . قید ایرانی که برای مردان لحاظ کرده ای یعنی اینکه باور داری که در ایران چنین روابطی و حاصل آن که شما هم گرفتارش شده ای پذیرفته نیست و شما هم در ایران زندگی می کنی پس یا باید تبعات را بپذیری و به قول معروف پیه همه چیز را به تن بمالی یا برای گرفتار تبعات منفی و مخاطره آمیز نشدن فرهنگ عرفی و قانونی و شرعی را رعایت کنی . شما نه به تبعات آن فکر کردی و پیه آنرا به تن مالیدی و نه فرهنگ جامعه را رعایت کرده ای ، و همین تعارض است که الآن هم نگران نتیجه اش هستی و نگرانی کاملاً به جایی هست .

    عملکرد شما و هرجوان دیگری که نظرش این است که این روابط خارج از چهارچوب درست است و نیاز هست و ...... غیر ازآن سنت غلط :

    اولاً >>> عقیده نیست بلکه یک ناهنجاری است ( ناشی از ناسازگاری شناختی هست ) و حتماً معنی رفتار بهنجار و نابهنجار را می دانید . اگر نمی دانید توصیه می کنم در این زمینه خوب مطالعه کن . چون اگر تعارضاتت را حل نکنی بعید ندان در آینده با تصورات اشتباه دیگر مسائل دیگری برای خود بیافرینی یا در تربیت فرزندانت دچار اشتباه شوی .

    ثانیاً >>> هوشیاری آن است که از تجربه های دیگران بهره بگیریم و درست عمل کنیم . شما در رابطه با دیگران حتماً متوجه شده ای که این روابط عوارض دارد چون نگران از این هستی که مردان ایرانی چنین چیزی را نمی پذیرند ، یعنی تجربه شده که چنین است . چرا از این تجربه عبرت نگرفتی ؟

    اگر پسری که می خواهد با امثال شما رابطه برقرار کند خوب شما را توجیه می کند که : این یک نیازه و تو حق داری به آن بپردازی ( و او هم خیرخواهانه می خواهد برآورده اش کند ) و چرا باید بخاطر تعهد به همسر آینده ات الآن تو خودت را محروم کنی ، یا اینک هیچ پسری نیست رابطه نداشته باشه پس همسر آینده تو هم حتماً این رابطه را قبلاً داشته پس تو هم حق داری داشته باشی . تصور نکن همین آقا پسر همین را برای خواهر خودش می پسندد وحاضر هست ببیند خواهرش با همین حرفها با کسی رابطه برقرار می کند . یا می پذیرد دختری قبلاً رابطه داشته را بگیرد و اگر هم اولش پذیرفت بعداً کابوسش نشود ( ما نمونه ها دیده ایم ) .

    پس عزیزم حرفهای آنها را به عنوان عقیده راسخ خود بیان نکن . همانطور که گفتم این یک ناهنجاری هست . و واکنشها نسبت به این نوع ناهنجاریها اصلاً مثبت نیست چنانکه در همین تاپیک دیدی که واکنشها چگونه بود تازه این دنیای مجازی هست .

    راهکار :


    بهتره سنگایت را اول با خودت وا بکنی و بپذیری که رابطه ای که داشتی و نتیجه آن خطا بوده و آنرا توجیه نکنی . همچنین سعی کن خود را ازنظر فکری و شخصیتی آنالیز کنی و این نوع ناسازگاری های شناختی و بی مهابایی را در خودت پیدا کنی و نگرشت را پالوده کنی ( به کمک یک مشاور بطور حضوری ) و خودت را تغییر دهی . همین را با خواستگارت مطرح کن ، که به این نتیجه رسیده ای که اشتباه کرده ای و ........... می خواهی مشاوره بری تا نگرش های اشتباهت را که یک نمونه اش همین بوده که باعث شده خطا کنی را بشناسی و در پی رفعشون بر بیایی . تقاضا کن تو را همراهی و بهت کمک کند . همین خودش زیربنای جلب اعتماد است . بعد که به مشاور مراجعه کردی علاوه بر کمک گرفتن برای خودشناسی بیشتر ویافتن اشکالات و رفع آنها بخواه که با نامزدت هم کار کند که ترا با اشتباه قبلیش نبیند و ........

    موفق باشی .


    .

    .

  18. 2 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (چهارشنبه 03 اسفند 90)

  19. #40
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: نت برداری از همدردی (2)

    فرشته مهربان نوشته

    سلامی دوباره

    در مقابل اینگونه حرفهاش واکنشی نشون نده و بخند .

    بعد هم بگو ، معنی اینکه من اینهمه دوستت دارم چیه ؟

    معنی اینکه میگم بلد نبودیم با هم زندگی کنیم چیه ؟

    بگو مطمئن باش ، کسی کسی رو نمیخواد که ازش متنفر باشه ؟ من اگر متنفر باشم ابایی ندارم از بیان کردنش .

    بگو من خوبی و خیر برای تو میخواهم . و جدایی برای تو خیر وخوبی به همراه داره اگر من باعث رنج و آزارت در زندگی میشم .

    این حرف شوهرت یعنی پالس عاطفی .

    شما فقط با خلوص نیت و بدون هدف بازی باهاش مهرورزی داشته باش و حرفهایت هم با همین اعتقاد باشه .

    اگر توکل به خدا کنی و خودت را بسپاری و فقط مواظب باشی و بخواهی که رفتار درست داشته باشی . خود خدا کمکت می کند که در وقتهای غیر منتظره چطور عمل کنی .

    عزیزم ما همیشه کنار تو نیستیم ، اما خدا همیشه و همه جا آن هم با مهربانی و خیرخواهی هست ، کافیه تو با او باشی . تا بی واسطه یاریت کند .


    موفق باش

  20. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (جمعه 05 اسفند 90)


 
صفحه 4 از 20 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.