راستش این نگرانی ها همه ریشه داره و ریشه اون در برخورد و عکس العمل های خانواده همسرم هست هر هفته که قراره همسرم بچه رو ببینه میره خونه مادرش چند ساعت اونجا هست و تو این چند ساعت اونها با
عناوین مختلف و راههای مختلف احساسات شوهرم را تحت تاثیر قرار میدن چون دوست دارن ما از هم جدا شیم و اون بره همسر قبلیشو برگردونه
ذهن خوانی و تفسیر منفی از وقایع ممنوع.
یعنی چی دوست دارن شما از همسرتون جدا شین؟از کجا میدونید؟چطور به این نتیجه رسیدین؟
همینا کافیه که من بخوام کوهی از نگرانی داشته باشم و
احساس خطر و بی ثباتی کنم و ضمنا میدونم همه توجیهات همسرم در مورد زمان و مکان بچه دار شدن بهونس اون اگه از ته دل راضی به این کار باشه زمان و مکان معنا نداره مطمئنا تو مملکت غربت بچه دار شدن مشکلات خاص خودشو بهمراه خواهد داشت
ا
حساس خطر و بی ثبانی شما ریشه در افکار منفی خودتون داره.
منم معتقد نیستم که که بچه دارشدن در کشور غریب بهتره.اما اول به ذهنیات خودتون فائق شین تا بتونین با همسرتون درست مذاکره کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)