به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 55
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    واقعا متاسفم براي مشاور هايي كه به جاي راهنمايي درست، آدم را گمراه مي كنند.

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام خانم موفق ممنون كه مطلبم رو خونديد واقعا خيلي ناراحتم كرد حالا كه تلاش كرده بودم اونو به مشاوره ببرم و هميشه ميگفت مشاوره ها هيچي حاليشون نيست من واقعا ضايع شدم متاسفم ...

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 آبان 91 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-7-09
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,315
    سطح
    20
    Points: 1,315, Level: 20
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام دوست عزیز.
    فکر نمیکنید اگر بچه دار شوید همسرتان به غیرت نمی افتد تا کار پیدا کند و مسولیت بچه و زندگی را بپذیرد؟ بهتر نیست کارها را تقسیم کنید تا به مسولیتهای خودش پی ببرد؟آیا تا به حال بزرگتری یا کسی که از او حرف شنوی دارد با او در این مورد بی مسولیتی صحبت کرده است؟

  4. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیبا
    سلام دوست عزیز.
    فکر نمیکنید اگر بچه دار شوید همسرتان به غیرت نمی افتد تا کار پیدا کند و مسولیت بچه و زندگی را بپذیرد؟

    چرا مثل مادر بزرگ ها براي حل مشكل، بچه دار شدن را تجويز مي كنيد؟
    مي شه بپرسم اون بچه چه گناهي كرده؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (شنبه 14 آبان 90)

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    با سلام دوباره.قسمتهایی ازحرفهای مشاوره تون تا حدودی درست بوده(البته به نظر من) از جمله:این که اگر ایشون رفته و ار خانواده اش پول قرض گرفته و مثلا فیلم خریده به شما ارتباطی پیدا نمیکنه.(نه این مفهوم که توهین به شما بشه بلکه به این مفهوم که شما نمیتونید نگرش این فرد رو عوض کنید و بنابراین نباید به خاطر عواقب تصمیماتش نگران باشید)
    الان مشکل شما دو حالت داره: 1.ایشون واقعا کار مناسب پیدا نمیکنه در حالیکه همه ی تلاششو میکنه.
    2.میتونه کار پیدا کنه اما تلاش لازمو نمیکنه.
    اگر واقعا تلاش میکنه شما هم همراهیش کنید اما با ظرافت و سیاست.(اگه لازم بود میگم براتون)
    اما اگر تلاش لازم رو نمیکنه اون وقت مسئولیت شما بیشتر میشه.باید بزارید عواقب تصمیمات غلطشو ببینه.مثلا اگه پول گرفت برای بنزین رفت فیلم خرید فردا بنزین نداشت شما بهش پول ندید.اما تحقیرشم نکنید و باهاش بحثم نکنید.فقط بزارید ببینه در اثر تصمیمات غلطش عواقبی که گریبانگیرش میشه خودشو هم اذیت میکنه.احتمالا شما از این دسته خانمهایی هستین که شرایط مالی رو به هر نحوی سر و سامان میده این فقط بی مسئولیتی رو در همسرتون مضاعف میکنه.
    در مورد تصمیم تعویض ماشین به نظر من این پیشنهاد و نپذیرید و در مقابل این که هر روز میاد و عکس ماشینهای قدیمی رو سرچ میکنه و میگه اینو بخریم اونو بخریم شما جر و بحث نکنید.همدلی کنید مثلا این طوری:آره خیلی قشنگه منم خیلی دوست دارم بخریمش ولی حیف الان شرایطشو نداریم ان شالله به زودی میتونیم.به این ترتیب نه موردی برای دعوا میمونه و نه تصمیم غلطی گرفته میشه.به اعصابتون مسلط باشین حتی اگه یک ماهم این کارو تکرار کرد شما همین شیوه رو در پیش بگیرید و بدون دعوا تصمیم درست رو عملی کنید.
    (ناگفته نماند منم با همسرم در مورد مسائل مالی خیلی مشکل داشتم حتی الانم دارم.اما به محض این که شیوه های درست رو در پیش گرفتم بازخوردهای خوبی هم دیدم)

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام ممنون كه توجه كرديد .
    در مورد بچه دار شدن خودم مي دونم كه اصلا تو اين شرايط صحيح نيست واقعا بچه بيچاره چه گناهي داره تازه كسي كه مسئوليت خودشو خواسته هاي خودشو نميپذيره و زنش براش مهم نيست چطوري با بچه عوض ميشه گاهي شده كه من مريض شدم واون حتي پول نداشته كه منو دكتر ببره وخودم دادم يعني هيچ وقت نداده چون نداشته نه اينكه نخواسته باشه . حالا اگر بچه بيارم مشكلاتم هزار برابر ميشه من منظور به اون كه پس تلاش كن تا كي ديگه بايد صبر كنيم اون 2 سال بامن فرق داره و هميشه شرايطي سني بچه روداره اما من 33 سالمه و زياد وقت ندارم در واقع هم برام مهم نيست اما بلاخره بچه دوست دارم وقتي يه بچه مي بينم حسرت مي خورمم م و اشك تو چشمم جمع ميشه كه چرا بايد زندگي من اينطوري باشه خوب دلم ميخواد چيكار كنم دست خودم نيست اما شرايطشو ندارم .

    خانم اميدوار واقعا ممنون كه بازم به من توجه كرديد حرفهاي شما واقعا برام آرامش بخش و نت برداري ميكنم البته من اين چند وقته با مطالبي كه خوندم فهميدم كه اشتباه خودم چي اينكه من همش سرزنشش مي كنم كه ديگه اين كارو نكردم .
    اون واقعا تلاش مي كنه اما كارپيدا نمي شه الان يه جا به صورت 24 24 شيفتي كار مي كنه صبح امروز مي ره تا فردا صبح . وقتي كار مي كنه واقعا كار مي كنه ام امان از روزي كه بيكار شه دوباره فرستادنش سر كار خيلي سخت قبلا گفتم تو اين هفت سال 5 بار بيكار شده و تلاش براي دوباره رفتن نكرده كه مثلا دفعه اول كه 7 ماه بيكار بود من به گفته مشاوره ها آزارش نمي دادم سمند داشت اما حاضر نبود بره آژانس كار كنه مي گفت در شان من نيست درصورتي كه قبلا راننده در اختيار بود چه فرقي داره نمي فهميدم تو ذهنش چي خيلي براش جابجايي سخت اما وقتي ميره ديگه ميره و به قول معروف جون سگ داره و خيلي كار مي كنه و توانايش زياده . قبلا ماهي يك ميليون درامدش بود اما دريغ از يك تومان كه جمع كرده باشه همشو خرج ماشين سي دي تعويض كامپيوتر لوازم صوتي ضبط ماشين رينگو لاستيك ... كرده اهل جمع كردن نيست الان هم ميخواد مثلا يه ماشين 3 ميليوني بگيره 1 تومن بمونه و بقيشو خرج كنه با اين چكار كنم البته از قبل خيلي بهتر شده قبلا همه اينها بود و بي ادب پرو زور مي گفت . الان مهربون شده و محبت مي كنه روابط احساسيمون خوبه اما كاراش و من مي بينم كه اون دوست داره اين كارو بكنه و من مخالفم و اينجوري داريم همديگرو عذاب ميديم بهش هم خيلي دوستانه گفتم كه من نيم خوام تور غذاب بدم ولي تفاوت فكر داريم من به فكر آينده ام تو فقط به الان فكر مي كنه بيا جدا شيم اول قبول كرد بعد كه ديد قضيه جديه زد زيرش .

    با تشكر از لطف و محبت شما ميشه لطفا در مورد اون ظرافت و سياست برام توضيح بدين ؟
    تو رو خدا از شيوه هاي درست بهم ياد بدين قول ميد م انجام بدم . منم خيلي اشتباه كردم چون خودم اعصاب نداشتم خيلي تحقيرش كردم اما ديگه خيلي خستم كرده بود 7 ماه خيلي زياده بعد از اون هم چند تا سه ماه دو ماه و غيره هيچ ريش سفيدي هم ندارند من خودم فكر مي كنم ريشه تو كودكيش داره چون مامانش خيلي لوس بارش اورده و پسر اول بوده و اصلا بهش مسئوليت نداده و الان هم اصلا به فكرش نيستند مادرش حتي از من شاكي كه چرا پسرم و اذيت ميكن مگه چي حالا مثلا 2 ماه بيكار شده فلاني چكهاي شوهرشو پاس ميكنه يا مثلا اينكه بيكار شده نرفته زن بگيره كه اصلا بد نميدونن طرز فكر اونها هم رو اين اثر داره به هر حال برا خودم متاسفم كه همچين انتخابي كردم كاش اون موقع آگاهي الان داشتم و انتخاب درست مي كردم اما ديگه گذشته اما از اينكه جايي هست كه بتونم حرفهامو بزنم خوشحالم از شما هم ممنون .

  8. #17
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام خواهر عزیزم
    پیشاپیش عیدتون مبارک... روزهای قشنگیه و زیبایی این روزها با عشق و شفقت چند برابر می شه
    دلنوشته هاتون رو خوندم، به هیچ وجه قصد ندارم شما رو نصیحت کنم یا همدردی کنم
    و این نکته رو می دونیم که شما هیچ الزامی ندارید که زندگی با ایشون رو تحمل کنید و می تونید جدا شوید و طلاق با تمام بار منفی عاطفی که داره یک گزینه محسوب می شه، اما من احساس می کنم بازسازی رابطه شما فعلا بهتر از طلاقه
    اما توصیه می کنم حتما طی روزهای اینده به پزشک زنان مراجعه کنید و شرایط بارداری رو بررسی کنید و ترجیحا تا ۶ ماه اینده باردار نشوید چون خیلی کارها باید انجام بدید
    گام اول برای اینکه از وضعیت کنونی خارج شوید تصمیم برای تغییره.. یعنی باید تصمیم بگیرید تغییر کنید و بدونید بسیاری از مسائلی که برای شما اتفاق افتاده ناشی از عدم مهارتهای شما بوده و مسائل و خطاهای شناختی که باید دیر یا زود از شرشون خلاص بشید
    دقت کنید در رابط بین همسران هرگز دنبال مقصر نمی گردیم چون وقتی رابطه ای خراب می شه هر دو طرف مقصرند
    چند سوال و نکته؟
    - دقیقا اگر بخواهید مانع و یا موانع سعادتون رو بصورت یک مساله در ابعاد جزئی مطرح کنید، دقیقا چه مسائلی رو عنوان می کنید؟
    دقت کنید که جملات کلی نگید مثل : شوهرم بی مسئولیته! چون واقعا اینطور نیست ایشون اگر کار گیرش بیاد گفتید به شدت کار می کنه، یا اگر ماشین رو به نام شما می کنه نشان مسئولیت در قبال شماست، پس لطفا دقیق تر و جزئی تر
    - شوهرتون با شما اختلاف سنی داره، کوچکتره یا بزرگتره؟
    - دلیل ازدواج شما چی بود؟
    - به نظر خانواده شما با ایشون اختلاف فرهنگی دارن، چقدر؟
    - اگر صادقانه و عادلانه بخواهید انتظارات شوهرتون رو از خودتون بنویسید چی می نویسید؟
    - ایا روابط شما با شوهرتون در حال حاضر با تنش همراهه؟
    - می تونید دلائل ازردگیتون رو بنویسید؟
    - تحصیلات هر دو شما؟
    - درامد هر دو شما؟
    - ایا در روابطتون جایی برای سکس باز کردید؟ چه کمیت و چه کیفیتی؟
    - ایا شوهرتون ولخرج هست؟ گاهی خوشحال و گاهی ناراحت؟ خلق و خوی ایشون رو کمی تشریح کنید
    - اگر ازمایشات هورمونی انجام داده اید ایا نتایج ان را دقیقا می نویسید؟ اگر ندادید چرا؟
    - حساسیت های شوهرتون دقیقا چیست؟

    توجه داشته باشید که شما چند خطای شناختی دارید که باید، الزاما، به هیچ وجه انجام ندید: ذهن خوانی می کنید/ قضاوت می کنید/ برچسب می زنید/ به سادگی وارد حریم خصوصی همسرتون می شید( باید براتون باز کنم)/ سرزنش می کنید( تلاش می کنید که نکنید اما هنوز چیزی ندیدیم)/ راهکار دارید/ بیش از اندازه به برداشتهای ذهنیتون مطمئنید/ با شوهرتون همدلی نمی کنید/ و همه اینها اصلا و به هیچ وجه به معنی مقصر بودن شما یا نبودن شما نیست
    اگر بخواهید، سعادتمند خواهید شد

  9. 5 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (جمعه 26 آبان 91)

  10. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام آقاي sci عيد شما هم مبارك بله واقعا روزهاي خوبي ومن كلا زمستونو خيلي دوست دارم وحالم خيلي خوب ميشه تو زمستون . خيلي خوشحالم از اينكه منو تحويل گرفتين باورم نمي شه ... ممنون
    در مورد سوال اول مانع يا موانع : بيشتر فكر مي كنم مسائل مادي يعني فكر مي كنم كه اين وظيفه همسرم كه خرج منو بده اما اون حتي نمي تونه برا من يه خونه اجاره كنه و حتي براي اين كار تلاش هم نكرده تا الان فقط به فكر خودش بوده مشكلم اينكه فكر اقتصادي نداره مثلا اگر من مريض باشم كفشش پاره باشه اينها مهم نيست ميره شارژ اينترنت ميده كه بتونه بره توش عكس ماشين و غيره بگيره من سه بار از خونه انداختمش بيرون چون سر كار نمي رفت منم گفتم نمي خوامت تا قبل از اون حتي يك جفت جوراب هم برا من نمي خريد اصلا وظيفه خودش نمي دونست اصلا منو نمي ديد برا م هيچ كار ي نمي كرد پول بليط اتوبوس من قبلا سر كار نمي رفتم و چون دانشگاه ميرفتم آزاد خرجشو مادرم مي داد قسط خونرو مادرم مي داد قسط خونه من خيلي كمه اگر بگم خندتون ميگيره ولي چون من كار نداشتم همونم نمي تونستم بدم اما اصلا به روي خودش نمي آورد و فقط به فكر خودش بود و وقتي هم بهش مي گفتم بد دهني مي كرد مي يومد كارش سخت بود رانندگي از صبح تا شب قبلا كه من قبولش كردم تو يه آموزشگاه بود و ماهي 200 تومان مي گرفت من اون موقع فقط برام عشق مهم بود مگفتم با اگر كسي كسي رو دوست داشته باشه برا زندگيش تلاش مي كنه اون مي كرد ولي به من چيزي نمي داد باهام هم مهربون نيود مننقاشي خوندم خستگيهاشو از من مي دونست يه منتي سر من بود كه اون مجبوره بره سركار مي يومد جلو كامپيوتر ميشت و هرچي تحويل مي گرفتم باهام حرف نمي زد و مي گفت ولم كن اين چه عتيقه اي بستم به ريش خودم منو 5 شنبه ها تعطيل بود و منو از 4 شنبه مي برد خونشون تا جمعه شب با اينكه خونمون نزديك بود منو به زور اونجا مي خوابود و من مجبور بودم با داشتن برادر شوهر وسط حال بخوابم و تا صبح خودش با برادرش كامپيوتر بازي مي كرد البته اين تا قبل از اين بود كه كامپيوتر نداشتيم من درسم تموم شده و رفتم سر كار فرهنكسراها درس ميدادم كه جاهاي مختلف بودن يعني در روز ممكن بود دوره تهران بچرخم از افسريه به نارمك از نارمك به آزادي تا ديگه از مادرم پول نگيرم كه بعدش در اينن حين يه جا روز مزد رفتم برا تايپ وبعد از ظهر هم درس ميدادم و اون بيكار شده و هيچ تلاشي برا سر كار رفتن نكرد البته 7 ماه كه من اون موقع بهش وابسته بودم و بيرونش نكردم اما اخلاقش هم بد بود . مانع سعادتم اينكه اون به فكر زندگي نيست باري به هرجهت زندگي ميكنه .

    سوال دوم بله اختلاف داريم اون 2 سال از من بزرگتره .
    دليل ازدواج من 26 سالم بود و ديگه مي خواستم ازدواج كنم برام مهم نبود با كي و اين آقا رو ديدم كه خيلي ابراز علاقه مي كرد منم خوب دوست داشتم ازدواج كنم يجورايي هم فقط از تنهايي بود شايد اشتباه كردم كه از تنهايي ازدواج كردم و به مسائل مالي فكر نكردم حتي بيش خواهر آقاي حلت مشاوره رفتم و گفتن مسائل مالي حل ميشه و من ازدواج كردم چون اخلاقش خيلي خوب بود و پدروشون به ما قول خونه دادن طبقه بالاي خودشون كه ما دوران عقد بعضي موقعها اونجا بوديم كه بعد اونا يه پرستار داشتن طلاهاشون گم شده و پدرش به من گفت من تو و اينن پرستارو نمي شناسم شما 1 سال وارد زندگي ما شديد و هيچ كسي ديگه اي هم اين كارو نكرده اونشب تو اينجا بودي و به من تهمت زدن و مارو از آنجا بيرون كردند منم ديگه رفتم و بهونشون بود پدر شوهر من دو تا زن داره و اين خونه ماله اولي و اين پسر ماله دومي پس اوليها نخواستن ما اونجا باشيم و غيره كه سر داز داره .

    بله از لحاظ طرز تفكرما باهم فرق داريم و اعتقادي اونها به هيچي اعتقاد ندارند حتي ديدم كه پدر شوهرم ميگه خدا كيه همه چي دست خوده آدم و غيره و نماز هم نميخونند

    من نميدونم اون از من چه انظاري داره ميگه تو خوبي و من دوست دارم اما من وظيفم اينكه به همسرم محبت كنم براش غذا بپزم لباسشو بشورم واتو كنم و خونشو تميز نگه دارم كه همه اين كارهارو مي كنم ودوسش دارم بيشتر از اين منظور شما رو نفهميدم

    الان باهم تقريبا خوبيم مشكل دارم اما تنش ندارم به غير از قضيه ماشين كه قبلا نوشتم باه مهربونيم

    دلايل آزردگيم همين ندونم كاريهاش هست اخه چطوري اين همرو بنويسم مثلا منو هيج جا نمي بره دريغ از يه پارك يه بارم گولم زد گفت اگه ماشينمو بيمه كني مي برمت اون موقع مال خودش بود من كردم اما نبرد خيلي ناراحت شدم وقتي بهش گفتم يه حرفبدي بهم زد قبلا همش دوست بازي مي كرد منظورم قبل از بيرون كردنش منو به زور مي برد خونه دوستش مي خوابوند البته زنش هم بود با اون همه جا مي رفتيم اما با خانواده من رفت وامد نيم كرد همش آزارم مي داد توهين مي كرد دوستش يه بار اومد خونه ما گفت خونتون و بفروشين 5 ميليون بدين ما براتون يه وام 100 ميليوني مي گيرم اينم رفت رو اعصاب من فقط مي خواست خونرو از چنگ من در بياره البته دوستش بهش ياد داده بود وقتي ديدن نمي فروشيم زن دوستش بهم زنگ زد و گفت كپي سند يا سند و بدي بازم جور ميشه من الكي بهش گفتم دست مادرم و نميتونم بدم كه به شوهرش گفت شوهرش به همسر من و ما باهم دعوا كرديم اونها خيلي زندگي منو از هم پاشيدن كه بعدش رفت 3 ميليون نزول كرد و داد بهشون تا پول دار بشه تويه روز آفتابي كه اونها هم خوردنش و يه آبم روش تختمو فروختم كه نزول يارو رو بديم و از اقوام خودش و برادر من پول گرفتميم كه پول يارو رو بديم اونها وسايل خونشونو فروختن و 1.5 دادن و به دايش و پول برادر من موند كه آقا بقيشو با دوستش كه اينهمه بهش بدي كردهه بوده رفتن چين و پول برادر منو نداد آخه كدوشو بگم صد تا مثل اين گند زده و باز بعدش وقتي برگشتن بيكار شد و تلاشي نكرد و من براي كار استخدامم بايد به يه دوره 8 ماهه ميرفتم كه اون موقع اولين بار بيرونش كردم چون دستشو رو من بلند كرد شبي كه ميخواس بره چين به ماند كه مادرش اين كارو كرد آه خسته شدم واقعا حوصله اتون مي گشه اينها رو بخونيد

    اون ديپلم نداشت و به من دروغ گفته بود كه دارم منم دانشجو بودم بعد ليسانس گرفتم هنر هاي تجسمي نقاشي
    بعد از 7 سال تازه به زور من ديپلم گرفت و وآخرين بار به همين خاطر بيكار بود مثل دخترها نشسته بود تو خونه و مي گفت ديپلم كه اومد ميرم دنبال كار .

    درامد اون 300 در امد من 600 يا 700 البته الان قسط دارم خونه تلويزيون وام گرفتم چون تلويزيون نداشتيم يعني نياورده بود .

    فكر مي كنم سكسمون خوب باشه چون هر دومون لذت مي بريم و نميدونم چجوري يعني خوب .
    من تيروئيد دارم و قرص لوو تركسين مي خورم البته خوب شدم و لي بايد ادامه بدم كه برنگرده .
    همش مي خواد تو خونه باشه و جلو تلويزيون فيلم و اينترنت باشه برا بيرون رفتن اصلا وقت نيم زاره من خيلي دوست دارم باها ش برم بيرون قدم بزنم خريد بريم هميشه تنها ميرم دوستم تو طالقان يه باغ دارن اون موقع كه خودش هم با دوستاش بود هر چي بهش مي گفتم خوب بيا با دوستاي منم بريم بيرون نمي اومد راستي سيگار هم مي كشه نمي دونم حساسيتهاش چيه واقعا نمي دونم فقط عشق ماشين قديمي انگار تو باغ نيست نمي دونم . چيرهايي كه فكر مي كردم رو نوشتم نيم دونم منظورم و رسوندم يا نه بازم ممنون اميدوارم از حرفهام حوصله تون سر نره . چون خيلي طولاني شد من فقط تازه چند نكته رو نوشتم از اين كارهاي مالي اشتباه خيلي كرده اون مي تونه خوب باشه اما نمي خواد . در مورد ماشين بگم كه وقتي بيرونش كرده بودم برا برگشتش من براش شراط گذاشتم چون مي خواست جدا شم اما اون گفت نه دوستم داره منم گفتم پس يه خونه اجاره كن گفت نمي تونم گفتم برام طلا بخر اخه ما خريد عروسي نداشتيم چون نداشت اون موقع هيچي نگفتم و فقط فكر مي كردم عشق مهمم البته الان هم برام مهم نيست فقط ميخواستم بفهمه كه بايد برام يه كاري بكنه كه بعد پيشهاد دادم كه حالا كه هيچي نميتوني پس ماشينو به نام من كن گفت باشه و كرد نمي دونم كارم درست بوده يا نه اما من اصلا به ماشين اون احتياج ندارم الان هم زير پاي خودشه چونه من ماشين دارم .

    يه كار مثبت كه كردم اين بود كه ديشب البته از تو مطالب تالار خوندم بهش اس مس دادم كه از اينكه كار مي كنه و برا زندگيمون زحمت ميكشه از ش ممنونم و اون هم خيلي مبادي آداب جوابمو داد برام عجيب بود و تشكر كرد و گفت كه تو تنها چيزي كهدارم و زندگيش هستم .

  11. 2 کاربر از پست مفید جان سخت تشکرکرده اند .

    جان سخت (یکشنبه 15 آبان 90)

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    يه چيز ديگه كه آزارم ميده اينكه هم كارها رو دوشه منه هم كار مي كنم ( البته منم كارم شيفتيه ) هم خرج خونه رو ميدم الان 2 ساله هم چون يا بيكاره يا حقوقش كم و حقوقش 200 قسط ماشينش و 100 مي مونه كه مال هزينه هاي خودشه و تازه بعدش هم بايد بيام خونه بشورم و بسابم بپزم اصلا استراحت ندارم خسته شدم منم آدمم نه بيروني نه مسافرتي نه تفريحي الان هم كه مرخصي گرفتم استراحت كنم كه خونه هستم . منن خيلي خسته ام .

  13. 2 کاربر از پست مفید جان سخت تشکرکرده اند .

    جان سخت (یکشنبه 15 آبان 90)

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم

    سلام.منم خوشحال میشم نظر آقای Sci رو در این مورد بدونم خوشحالم که این دست تاپیکها هم توجه میکنن.
    همون طور که بقیه دوستان و اقای Sci هم بهتون گفتن شما یک سری خطا و واکنش غلط رفتاری دارین در حقیقت مجموعه ی رفتاری که شما نشون میدین خلاف همون ظرافتی هست که خدمتتون گفتم.حالا این ظرافت چیه؟باید شما کاملا نقش یک زن رو داشته باشین.یعنی به همسرتون احترام بزارید(حتی وقتی بیکاره!نه این که از خونه بندازینش بیرون).سرزنشش نکنید.تحقیرش نکنید.با حرفهاتون شخصیتشو تخریب نکنید.مشکلات مالی خللی در روابط عاطفیتون ایجاد نکنه.اون رو بادیگران و زندگیتونو با زندگی دیگران مقایسه نکنید.(میدونم کار خیلی سختیه.و ما خانمها فکر میکنیم مثلا با این کارها میتونیم عامل محرکی برای همسرمون باشیم که بره سر کار یا تلاششو بیشتر کنه اما متاسفانه بازخورد آقایون کاملا برعکس.من خودمم تا قبل از این که کاملا با این مسائل آشنا بشم رفتاری مشابه شما نشون میدادم اما همیشه نتیجه عکس میدیدم.اما با تغییر رویه و دادن روحیه و توجه و احساس افتخار به همسرم ایشون خیلی تغییر کرد)
    خوب این یک روی سکه است اما روی دومش که برای هر خانمی خیلی مهمه و برای شما مهمتر داشتن سیاسته.حالا سیاست چیه؟وقتی شما کاملا و البته با جزییات خیلی بیشتری که خودتون در مورد زندگیتون میدونید کارهایی که گفتم رو انجام دادید باید رفته رفته مسئولیتهای زندگی رو به همسرتون برگردونید.(البته بگما انتظار معجزه نداشته باشی که یک شبه ایشون متحول شه این کار روند کندی داره.اما امکان پذیره برای من که جواب داده.و الان تازه بعد از دو ماه به مرجله ای رسیدم که منی که مثلا همیشه شارژ خونه رو از جیبم میدادم همسرم خودش میره میده) چطوری این کارو بکنید؟بزارید با مشکلات زندگی و عواقب تصمیم گیریهای غلطش تا حد ممکن روبه روشه.مثلا برای خونه خرید نمیکنه؟شما خریدهای عمده رو بکنید ولی لیست خریدهای جزیی رو بهش بدید بگید تهیه کنه و بعدش دیگه هیچ واکنشی نشون ندید نه غر سرش بزنید و نه مدام تکرار کنید ولی خودتونم تهیه نکنید(وقتی یه کم پیشرفت کنید حتی لازم نیست شما مثلا خرید عمده رو هم بکنید).این فقط یه مثال بود موردیشو خودتون باید تو زندگی پیدا کنید.
    من یه مطلبی از مدیر سایت دیدم خیلی روم اثر گذاشت اگه پیدا کنم لینکشو براتون میزارم اونجا گفته بودن:تا حدی در این مسائل پیش برید که اگه حتی گوشت واسه خورش نداشتین همون جوری بدون گوشت درست کنید بزارید جلوش(البته بدون غر غر و تحقیر) اگه حتی مثلا آب و برف خونه تون قطع شد شما واکنشی نشون ندین.البته نمیشه یه دفعه پا به این مراحل گذاشت خودتون بسنجین ببیتید تا کجا میتونید پیش برید.مثلا به نظرم برای خرید تلویزیون اقدام نمیکردید.(اما با ظرافت)
    پستم طولانی شد.اگه خواستین ویا سوال داشتین بازم میام.
    موفق باشید

  15. 2 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (جمعه 26 آبان 91)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم بی تفاوته نسبت به نیاز جسمی و روحیم
    توسط EliGokiNo در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 خرداد 93, 01:35
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 مهر 91, 00:29
  3. تفاوتهای فاحش من وشوهرم...(عدم ارضای روحی)
    توسط مادلین در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 خرداد 91, 18:49
  4. محروميت هاي فرهنگي و تفاوتهاي فردي
    توسط ani در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 اسفند 88, 08:59
  5. عشق و علاقه + تمرين وتلاش = هنر آفريني
    توسط آرمان 26 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 19 اردیبهشت 88, 02:48

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.