سلام به همگي
باز من با همون مشكل سابق برگشتم
باور بفرماييدكلي سعي كردم تا با راهنمايي دوستان شرايط رو عوض كنم ولي نشد
نمي گم كاملابي فايده بود حد اقل استمرار رو رقص و ورزش منو به سايز دلخواهم برگردوندوهمين كلي با ارزشه
و بيان احساسات هم باعث شد خواب راحت تري داشته باشم
ولي تمرين تنفس نتيجه معكوس مي ده و استرس منو بيشتر مي كنه!!!
از طرفي از نوشتن هم كاملا ناتوانم يعني دختر كوچولوم به هييييچ عنوان نمي زاره،توجه تمام وقت منو مي خواد و 2 ساعتي از روز رو هم كه خوابه بايد با عجله غذا بپزمو بشورو بساب كنم كه البته به همونم نميشه 2 ساعته رسيد!
همسرم هم روزي دست كم 12 ساعت سر كاره و اغلب شب هم ناگهان يه كار ضروري 1 يا 2 ساعته واسش پيش مياد و بايد بره پس رو اون اصلا نمي تونم حساب كنم.
موسيقيم تا دخترم بيداره بايد ترانه هاي كودكانه ي اون تو خونه طنين انداز باشه وقتيم خوابه بايد به پشه هام بگيم يواش تر بال بزنن وگرنه مجددا طوفان ميشه!يعني خانم كوچولو درجا پاميشه واميسته تا اگه جاي سالمي تو خونه مونده ترتيبشو بده!
در كل من تو اين چهار ديواري محبوس و محكوم به خونه داريم همين وبس
از اون بدتر نكته ايه كه نگفتم و از همه بيشتر بررام درد آوره كه يه موقعيت عالي شغلي رو از دست دادم
و الان به طرز وحشتناكي احساس بي عرضه گي مي كنم
به خدا خسته شدم من تو اين زندگي خودمو گم كردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)