به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: برخورد من در مورد اختلاف پدرم با دوستش

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed65
    احساس می کنه که به خصوص موقعیت خودش در خطر هست. یعنی فکر می کنه که من می خواهم در دل خودم کسان دیگری رو جایگزین او بکنم. در صورتی که به هیچ وجه اینطور نیست!
    مشکل بیشتر نوعی "حسودی" هست. من این رو می فهمم، چون این اخلاقیات رو گاهی در خودم هم می بینم. ولی من تا به حال، یا بهتر بگویم از وقتی که با همدردی آشنا شدم، این احساسات رو سعی کردم کنترل کنم.
    می گوید که بهتر هست آدم تنها باشه تا اینکه از اطرافیان ضربه بخورد!

    جمله ای که بنظر معقول میاد اما زندگی ادم رو نابود میکنه




    شما با هم فاصله مکانی دارین پس به گفته خودت میتونی در مورد ارتباطاتت با دیگران با پدرت صحبت نکنی
    فقط وقتی مشکل پیش میاد که تصادفا یه همچین اتفاقاتی میفته
    ایا توانایی این رو داری که نظر پدرت رو جلب کنی و بعدا از طرف مقابلت عذرخواهی کنی و مسئله رو براش توضیح بدی ؟
    ایا بنظرت این کار در بلند مدت اثر بدی روی پدرت نمیذاره ؟
    یا حتی باعث کوچک شدن خودت در مقابل دیگران نمیشه ؟
    ما اطرافیانمون رو تربیت میکنیم فرقی نمیکنه پدر باشی یا پسر رفتار درست یا غلط ما میتونه به تفکر غلط یا درست دیگران جهت بده
    اگه گفتم کارت درست بود برای این بود که فکر نمیکردم قضیه اینقدر ریشه دار باشه
    طرز فکر پدرت درست نیست و شاید شما باید حداقل با ابراز عقیده خودت این تفکر یا رفتار غلط رو بهش متذکر بشی
    ضمن اینکه همونطور که قبلا گفتم پدر شما باید متوجه استقلال نظر شما باشه
    نهایتا میتونه در مورد اعمال و رفتار شما مشورت بده

    شما بیشتر نگران احساسات و طرز فکر مخرب پدرتی ، درسته ؟
    نمی خوای برنجونیش در عین حال نمیخوای رفتار غلطش رو تایید کنی
    درکت میکنم
    میتونم بپرسم خواهر یا مادر در این باره چطوری فکر میکنن ؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (سه شنبه 03 آبان 90)

  3. #12
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برخورد من در مورد اختلاف پدرم با دوستش

    توضیح مسئله هم خیلی پیچیده است و هم خیلی ساده :)

    مادربزرگم (مادر پدرم) با همین اخلاق هایی که من توضیح دادم، در زندگی بچه هایش تاثیر مستقیم گذاشته و با دخالت هایش زندگی بچه ها رو به هم ریخته. یک موقعی بچه ها متوجه این مسئله شدند که شاید کمی هم دیر بوده. ولی خب، الآن اینطوری هست که تقریباً همه بچه ها با مادر یا قطع رابطه هستند، یا یک فاصله ای رو حفظ کردند. مثلاً سالی 2-3 بار رفت و آمد می کنند.

    پدرم از نظر اخلاقی شبیه مادرش بوده و روز به روز بیشتر شبیه او می شود.
    من ترسم از این هست که دچار همین سرنوشت بشوم. یعنی قضیه دارد به این سو پیش می رود! کم کم من از زبان خواهرم می شونم که خوشحال است که بابا یک کشور دیگه است! گاهی خودم هم با تمام دلتنگی هایم، وقتی این مشکلات پیش می آید، می بینم که اگر بابا اینجا بود یک سری سختی ها می داشتیم...

    قبول! من نمی خواهم بگم نمی شه یا نمی توانم!
    فرض بگیریم که من با رفتار جراتمندانه به پدرم بگویم که می خواهم با فلانی رابطه ام را ادامه بدهم و او نباید از من چنین انتظاراتی داشته باشد (هر چند که مادرم در بیش از 20 سال زندگی هیچ وقت در این زمینه موفق نشد!).
    و فرض بگیریم که پدرم هم به من بگوید قبول!
    اینطوری مشکل من حل می شود.
    ولی من می دانم که او از اینکه من به این رابطه ادامه می دهم، زجر می کشد و احساس می کند که من به او بی توجهی کردم...

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: برخورد من در مورد اختلاف پدرم با دوستش

    آقا حامد

    شخصیت پدر شما شکل گرفته و فکر نمی کنم با صحبت یا هر چیز دیگری تغییر کند.

    از صحبت هایتان هم متوجه شدم از اینکه از شما دور است و از مادرتان جدا شده بسیار ناراحت

    است و اصلا نمی خواهد بپذیرد که به دلیل برخی تفکراتش مادر شما از ایشان جدا شده و دائم

    این فکر را در ذهن دارد که دیگران (غریبه هایی که مورد تایید ایشان نیستند) در فکر توطئه علیه

    ایشان و منافع زندگیشان هستند و البته که این فکر تنها در ذهن ایشان است و در خارج از ذهن

    پدرتان واقعیت ندارد. خوب شما الان این مسئله را می دانید و باید این را هم بدانید که نمی توان

    تفکر ایشان را تغییر داد پس با حفظ ادب و احترام مدار زندگیتان را بر اساس رفتار درست و

    منطقی قرار دهید و با زیرکی مسائل را به گونه ای که پدر حساس نشود کنترل کنید!

    برای مثال رفتار شما در خصوص ماجرایی که تعریف نموده اید بهر حال درست نبوده می دانی

    چرا؟ چون بهرحال آن افراد دوستان صمیمی شما هستند و اگر شما بخواهید رضایت 100%

    پدر را جلب کنید که باید بر مدار زندگی پدر حرکت کنید که قطعا این مطلوب شما نیست! پس

    بر مدار زندگی خود حرکت کنید و اصلا تصور نکنید که با احوالپرسی صمیمانه از دوستان پدر از

    شما ناراضی می شود...اگر هم اعتراض نمودند تنها با سکوت و لبخند جواب ایشان را بدهید

    و یعی در توجیه کارتان نداشته باشید چون بحث کردن بی فایده است و در مقابله با این

    خلقیات پدر می بایست صبورانه ، آرام و زیرکانه برخورد کنید!

    برای مثال از دوستانتان عذر بخواهید که در مدتی که پدر پیش شماست نمیتوانید نزد ایشان

    بروید اما اگر اتفاقی آنها را دیدید صمیمانه احوالاتشان را جویا شوید و اگر پدرتان صحبتی هم

    بعد این کار کردند تنها با سکوت و لبخند جواب ایشان را ندهید و بگذارید حرفش را بزند ولی

    اگر حرفهایش غلط بود درصدد توجیه برنیایید چون بی فایده است پس تنها صبور باشید و به

    زندگیتان به شیوه درست ادامه دهید چون این زندگی ماست نه دیگران!

    گاهی ما باید با جرات تمام خواسته هایمان را عملا نشان دهیم و کار درست را انجام دهیم

    موفق باشید


  5. 3 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (پنجشنبه 05 آبان 90)

  6. #14
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برخورد من در مورد اختلاف پدرم با دوستش

    برای مثال از دوستانتان عذر بخواهید که در مدتی که پدر پیش شماست نمیتوانید نزد ایشان بروید

    اگر پدرتان صحبتی هم بعد این کار کردند تنها با سکوت و لبخند جواب ایشان را ندهید و بگذارید حرفش را بزند ولی اگر حرفهایش غلط بود درصدد توجیه برنیایید چون بی فایده است پس تنها صبور باشید و به زندگیتان به شیوه درست ادامه دهید چون این زندگی ماست نه دیگران!
    با قسمت دوم موافق هستم.
    ولی در رابطه با جمله اول، فکر می کنم این کار صحیح نیست...
    یعنی من نمی توانم بگویم آقای محمودی، اگر در جایی پدرم بود، من با شما صحبت نمی توانم بکنم.
    هم شاید به او بربخورد، و هم اینطوری پدرم رو جلوی اونها کوچک کردم. یعنی پدرم نمی خواهد من با شما رابطه داشته باشم، ولی حرف پدرم برایم مهم نیست و من یواشکی با شما رابطه خواهم داشت!


    سوال اینجاست که آیا با تصمیم آن شب من، استقلال من به عنوان یک پسر 25 ساله زیر سوال رفته و به پدرم اجازه دخالت بیش از حد در زندگیم رو داده ام؟ یا اینکه کارم صحیح بوده و اینطور احترام پدرم رو حفظ کرده ام، حتی اگر به قیمت ناراحتی اونها تمام بشود. به هر حال اونها فهمیده بودند که پدرم تمایلی به صحبت کردن ندارد و اگر من جلو می رفتم، معنیش این بود که نظر پدرم برای من مهم نیست... و مطمئنم پدرم ناراحت می شد.

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: برخورد من در مورد اختلاف پدرم با دوستش

    خوب آقا حامد

    فکر می کنم درست منظور من را متوجه نشده اید...منظور من این نبود که بروید بگویید آقای x یا

    آقای y چون پدر من از شما خوشش نمی آید من پیش شما نمی آیم!
    بلکه منظورم این بود

    که مهمان داشتن (یعنی آمدن پدر) را بهانه کنید و بگویید فرصت برای رفتن نزد دوستان را پیدا

    نمی کنید چون مدتها از پدر دور بوده اید و نمی توانید مهمان عزیزتان را زیاد تنها بگذارید! من که

    گفتم باید زیرک باشید و بعد هم گفتم اگر دوستانتان را اتفاقی با پدر دیدید رفتارتان را تغییر ندهید

    و همچنان صمیمانه ولی کوتاه با آنها برخورد کنید.من شرایط شما را درک می کنم اما این

    زندگی ماست! خودتان بهتر از من می دانید که ما تنها یک بار زندگی می کنیم! صحبت من

    سر این مطلب است که شما با صمیمت با دوستانتان (البته با یک برخورد هوشمندانه و به دور

    از ایجاد حساسیت) به پدرتان بی احترامی نکرده اید و ایشان را کوچک ننموده اید!

    بهر حال شما دیگر بزرگ و مستقل شده اید و خودتان باید برای زندگیتان تصمیم بگیرید!

    ببینید الان این رفتار پدر شما با دوستانتان و پیروی شما از رفتار پدر (یعنی قطع ارتباط با برخی

    دوستانتان به خاطر سلایق پدر) ممکن است مسئله چندان مهمی برایتان پیش نیاورد اما در

    آینده مطمئن باشید بسیار مشکل ساز خواهد شد و هنگام ازدواجتان ممکن است پدر

    خوشش نیاید و یا کلا با انتخاب های شما مشکل داشته باشد! می دانید آن موقع چه

    اتفاقی می افتد؟...خوب شما در گذشته به پدرتان اجازه داده اید در شیوه و سبک زندگی

    شما دخالت نماید پس از این پس دائما مجبورید علی رغم میل خودتان به زندگی ادامه دهید

    یا همسر انتخاب کنید!...الان توده برف مشکلات کوچک است اما وقتی بچرخد و بزرگ شود

    قطعا شما زیر بهمن سنگین بوجود آمده آسیب خواهید دید و قدرت استقلاتان را از دست

    خواهید داد!

    حال انتخاب باشماست!...آیا می خواهید به زندگی با مدار پدر ادامه دهید؟ خوب اینگونه

    فرصت استقلال زندگی را از دست خواهید داد و یا اینکه می خواهید با حفظ احترام و حرمت

    پدر به شیوه خود زندگی کنید؟

    بهرحال پاسخ شما به این سوال مهم در زندگیتان نیازمند تامل بسیاری است!

    اما در خصوص جواب سوالتان :

    آیا با تصمیم آن شب من، استقلال من به عنوان یک پسر 25 ساله زیر سوال رفته و به پدرم اجازه دخالت بیش از حد در زندگیم رو داده ام؟


    متاسفانه بله!...شما به ایشان اجازه داده اید تا در خصوص مهمترین تصمیمات زندگیتان وارد

    شده و مداخله کنند و این آغاز اولین قدم در راه مخالفت های بعدی ایشان با سایر تصمیمات

    شماست!

    احوالپرسی شما با این آقایان اصلا بی احترامی به پدر نبوده و در واقع نوعی ابراز استقلال

    به پدر بوده نه بی حرمتی! در آینده اگر دختری را انتخاب کنید که همه عالم روی مناسب

    بودن آن دختر صحه بگذارند ولی پدر به دلالیل واهی بگوید حامد تو حق نداری با این دختر

    ازدواج کنی و گرنه من از تو ناراحت می شوم و باید با دختر مورد نظر من (که کاملا مخالف با

    عقاید شماست و تنها مورد تایید پدر) ازدواج کنی ، آیا شما برای اینکه پدرتان ناراحت نشود با

    آن دختر ازدواج می کنید؟؟؟

    پس می بینید که منطق و عقل و دین هم می گوید با حفظ حریم و حرمت با استقلال و آزادانه و

    خدا پسندانه زندگی کنید!

    گفته اید :

    به هر حال اونها فهمیده بودند که پدرم تمایلی به صحبت کردن ندارد و اگر من جلو می رفتم، معنیش این بود که نظر پدرم برای من مهم نیست... و مطمئنم پدرم ناراحت می شد.


    خوب معنی این کار شما اصلا این نبوده که نظر پدر مهم نیست بلکه معنیش این است که

    شما زندگی خودتان را دارید!...پدر شما ناراحت میشد اما باید بداند که حامد دیگر مستقل

    شده و با محبت و حمایت های معنوی پدر می خواهد یک فردای مستقل را بسازد و قطعا

    محبت های بعدی شما را که می دید عقب نشینی می کرد و دیگر به زندگی مستقل

    شما کاری نداشت چرا که شما را پسری عاقل ، دانا ، مومن و زیرک می داند!

    موافقید؟

    اگر مایل باشید نمونه مثال عملی در مورد زندگیم را در مورد اختلاف نظر با پدرم برایتان می آورم.








  8. 2 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (جمعه 06 آبان 90)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.