موضوع: آيا آخرين راه حل مشكلم طلاقه ؟؟

عزيزكم
دو راه هست.البته به نظر ذهن كوچك من
اول پيدا كن در اون چه خوبي هايي هست. از اون خوبي ها كدومشونبه درد بهتر كردن نقاط ضعفشون ميخوره. مثلا مهرباني.
در مورد علاقه چقدر سعي كردي بدون حضور سايه عشق قبليت به اين آدم در ذهنت مجال بدي؟
در مورد بچه ها آيا پدر خوبي هست؟
پاسخ هاي آدم در مورد پرسش ها هم مهمه . فرض همسرتون بپرسه برا كي خوشگل كردي. دو جواب هست. اين كه بگين به تو چه.. و اين كه بگين برا خانواده خودم بچه ها و همسرم.
در زندگي بايد كمك كنين اما نبايد ترتيبي برا تقبل هزينه خونه و مخارج بذارين كه جاي شما و شوهرتون عوض بشه.
من بالشخصه با زندگي بدون عشق مخالفم. اما عشق از آسمون يهوييرو زمين نمباره عزيزكم. عشق گاهي آرام آرام مثل يه شعله كوچك شكل ميگيره و دير پا و گرم ميشه.خواست اولم اينه كه براي بهبود روابط با همسرتون قدم اول رو شما بردارين.در ضمن خودتون ببينيد براي رفع بدگماني بي دليل ايشون چه راه هاي درستي وجود داره.

ممنونم نيلوفر مرداب ميشه اسم تاپيكتونو بگي كه من برم بخونم .
اگه دوستم داره چرا باهام لجبازي ميكنه ؟ چرا وقتي خسته ام و از اداره ميام باهام بحث ميكنه . من احساس ميكنم اون زنمه نه شوهرم ! بهش ميگم عزيز الان خسته ام اگه امكان داره چيزي نگو بذار استراحت كنم بعد حرف ميزنيم ، اما گوش نميده . به دخترم ميگه دوست داري يه مامان ديگه برات بيارم اين بده ؟؟ دخترم گريه ميكنه و ميگه نه من مامان خودم رو ميخوام . من تنها دليلم براي كمك مالي اين بود كه ميخاستم تو رفاه كامل باشيم و فكر نميكردم اينجوري بشه . در ضمن سه دفعه دست به خودكشي زدم اما موفق نشدم . زود عصباني ميشم . گريه ميكنم . سر درد ميشم . روحيه ام به هم ريخته . آخه مشكلم رو به كسي نگفتم . اطرافيان فكر ميكنن من بهترين زندگي رو دارم . نمازم رو ميخونم . دعا ميكنم . قرآن ميخونم گريه ميكنم ...
خدايا كمكم كن .

از ماست كه بر ماست.

ملاحت جان . رفتارش با بچه ها بد نيست . اما بعضي وقتا سرشون داد ميزنه . دخترم خيلي حساسه زود گريه ميكنه . من به عشق اولم اصلا فكر نميكنم چون ديگه اون تو اين دنيا نيست و الان 9 سال از اون قضيه ميگذره . تو اين مدت 6 سال زندگي مشترك سعي كردم به شوهرم علاقه مند بشم اما متاسفانه هر وقت بهش ابراز احساس و علاقه كردم منو به باد تمسخر گرفته و سخته آدم كسي رو كه نميخاد سعي كنه دوستش بداره و اون عكس العمل خوب نشون نده . در روابط جنسي هم مشكل دارم و نميتونم هميشه جوابگويش باشم

نوشته اصلی توسط sargardan

اگه دوستم داره چرا باهام لجبازي ميكنه ؟ .
من احساس ميكنم اون زنمه نه شوهرم !
زود عصباني ميشم . گريه ميكنم . سر درد ميشم . روحيه ام به هم ريخته . آخه مشكلم رو به كسي نگفتم . اطرافيان فكر ميكنن من بهترين زندگي رو دارم . نمازم رو ميخونم . دعا ميكنم . قرآن ميخونم گريه ميكنم ...
خدايا كمكم كن .

چقدر این حرفها و احساسات برام آشناست!منم دقیقا تا دو سه هفته پیش همین حالات و احساساتو داشتم.لچبازی دعوا احساس این که همسرم به جای این که مرد خونه باشه بیشتر زن خونه ست!
اما میدونی دلیل اصلیش چی بود؟یک کلمه:خودم
ما زنها مسیولیتها رو از مردا میگیریم ما نمیزاریم اونا به وظایفی که زندگی بهشون داده عمل کنن اما در عوض چی نصیبمون میشه؟
روحی خسته احساس افسردگی یاس
اما راه حل چیه؟
ایا میخای زندگیت درست شه؟اگه هنوز تو فکر جدایی باشی اینجا هیچ کسی نمیتونه بهت کمک کنه!
میدونی من خودم چقدر به جدایی اصرار داشتم؟تازه من بچه هم ندارم خانواده امم کاملا ازم حمایت میکردن اما چرا منصزف شدم؟
چون قبول کردم که منم تو زندگی مشترکم خیلی اشتباه کردم.فقط همسزم مقصر نیست منم هستم.
پس حداقل نباید اول اشتباهات خودمو رفع کنم؟بعد اگه دیدم نه واقعا نمیشه اون وقت به جدایی فکر کنم؟
اشتباهاتو خودتو اصلاح کن.به قول بالهای صداقت عزیزم:به خودت یک فرصت دیگه بده.برای جدایی همیشه وقت هست.

نيلوفر مرداب به نظرت برم پيش يه مشاور خوبه ؟ تأثير داره ؟‌شوهرم كه به من ميگه تو ديونه اي و غير قابل تحمل ..

يك زن اميدوار ممنونم . ميشه بگي شما چكار كردي كه مشكلت حل شد ؟ چون من به خاطر دو تا بچه هنوز هم حاضرم با اين مرد زندگي كنم . چون نميخام زندگي سه نفر ديگه به خاطر يه نفر از هم بپاشه . بچه هام زير دست نامادري بزرگ بشن . آه و ناله اونا پشت سرم باشه .