به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟

    "به اين معني كه دل مي نشيند اگر شرايط مهيا بود و همه چيز درست و سرجاي خودش بود حركت مي كند و براي كامل شدن ( رسيدن به آرمان كمالگرايي حركت مي كند ) اگر نه چون شرايط مهيا نيست حركت خارق العاده اي از وي نمي بينيم . به نوعي كسي كه اينگونه است از توانايي از هيچ ، همه چيز ساختن خود استفاده نمي كند . بيشتر منتظر ايجاد شرايط ايده ال است و اگر شرايط ايده ال پديد آمد حركت مي كند و .........."
    آنی عزیزم؛ با همه ی احترامی که نسبت بهت دارم و البته لطفی که همیشه بهم داشتی؛ اما میخوام بگم که من اصلا این جوری که شما میگید نیستم؛ یعنی من تا به الان شرایطم کامل و مهیا نبوده که حرکت کردم!!
    من در شرایط ایده آل خانوادگی رشد نکرده ام که بخوام این رو بپذیرم که چون شرایط مهیا بود؛ من حرکت کردم.
    بعد هم که ازدواج کردم؛ به هیچ عنوان شرایط ایده آلی نداشتم؛ تا همین چند وقته پیش، من هم درس میخوندم؛ هم کار می کردم(البته هنوز هم سر کار میروم)؛ هم کارهای خونه رو به نحو احسن انجام میدادم و هم حواسم به روحیات خودم و همسرم بود!
    اینکه برای گرفتن این تصمیم دارم شاید خیلی مته به خشخاش میذارم شاید بخاطر اینکه که در تمام تصمیمات قبلی خودم بودم و همسرم! اما امروز پای یه انسان دیگه و آینده ی او هم در میونه؛ نه فقط خودم!
    بنابراین میخوام با سنجیدن همه ی جوانب و حداقل در بهترین زمان ممکن بخوام بچه ای داشته باشم.
    شاید هم این ترس که من با یه دنیا از ناشناخته ها به سراغ ازدواج رفتم و سختی های زیادی رو کشیدم؛ یه ترسی رو نسبت به خودم و همسرم و شرایطم در وجودم قرار داده که الان میخوام با چشمان باز به سراغ این تصمیم برم.
    از شما میخوام به عنوان یه شخص نفر سوم؛ خودم و همسرم و زندگی مشترکم رو با شناختی که از دنیای مجازی ازم به دست آورده ای به چالش بکشی تا من خوبه خوب بتونم خودم رو بشناسم و تصمیم درستی بگیرم.
    آنی جان! مثل همیشه منتظرم!
    این تصمیم بزرگیه که باید بتونم بگیرم.


  2. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 17 مهر 90)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟

    مسئله ي ترس هايت را كه پيش از اين بهت گفته بودم . راهش هم رويارويي با ترس است . چرا كه بسياري از اين ترس ها جنبه ي واقعي ندارد و اين دل بزرگسال نيست كه از آنچه در پيرامونش اتفاق مي افتد دچار ترس و وحشت مي شود . ( كاملا قابل درك هم هست )

    يك علت بزرگ نظرم بر نشسته بودنت ، همين ميزان بالاي ترس هاي توست . و چه بسا ايجاد شرايط ايده ال در كمترين حالت همين مقابله كردن با ترسهاي دروني دل باشد . به هر حال اگر تو اين مقابله را بكني شرايط بهتر شده اند حتي به لحاظ دروني ( فكر كنم تو بهبود شرايط را فقط در مسائل بيروني جستجو كردي )

    حرفي كه در بالا آوردم ابدا به اين معني نيست كه دل دچار عقب افتادگي و عدم موفقيت است . ابدا به معناي زير سوال بردن و يا ناديده گرفتن توانايي ها و مدالهاي رو ي سينه ات و يا قضاوت تو نيست . ضمن اينكه اعلام كردم اين كاملا نظر شخصي من است كه وقتي اين حرف را مي زنم يعني شايد هم اشتباه كنم . اما باز برو خودت را نگاه كن و دوربين را به سمت خودت بگير و فقط خودت را در اين رابطه ببين . با ريزترين حالتها در زمانهاي مختلف ( هم به لحاظ مسائل دروني و هم بيروني ) .

    ضمن اينكه در ( كمالگرايي ) كامل باش تو هيچ شكي نيست ( اختلاف نظر بر سر ايستاده يا نشسته بودن است ) كه اگر در دسته ي دوم جا مي گيري راهش نشستن است . كاري نكردن است . تا از ميزان كمالگرايي ات كم شود يعني باز با موقعيت به وجود آمده رو به رو شوي . و ببيني كه دنيا به آخر نمي رسد اگر همه ي كارها خوب و درست پيش نمي رود .

    خودت خوب مي داني كه از ناحيه ي پذيرش مشكل داري .

    افراديكه كامل باش ايستاده هستند بي كله تر و كمتر با ترس رو به رو هستند

    حالا بگذريم .

    آنچه كه در زندگي دوران كودكيت رخ داده و يا در زمان ازدواج حتي تا يك ثانيه پيش جزو گذشته محسوب مي شود پس بايد آن ترسها را دور بريزي .

    ترس از شكستن خوردن
    ترس از حرف مردم
    ترس از تائيد نشدن
    ترس از ناشناخته ها
    و........همه را بريز دور

    سعي كن با اين ترس ها رو به رو شوي

    دنيا بهشت برين نيست . كودك تو - كودك من و همه ي ما اگر در بهترين شرايط زمان و مكاني و.....هم اگر به دنيا بيايند باز هيچ ضمانتي بر پايداري اين شرايط وجود ندارد . آنها هم تجربيات سخت خود را خواهند داشت . فقط من و تو از جايگاه مسئوليتها و تعهدات خود سعي مي كنيم شرايط بهتري را براي آنها فراهم كنيم .
    بچه ها هم بايد زمين بخورند دست و پاهايشان زخمي بشود گريه كنند و .......تجربه كنند از تجربه كردن كودكت هم نترس و تجربيات او برايت نبايد ابدا حكم شكست را داشته باشد

    كسي نمي تواند به تو بگويد بهترين زمان براي بچه دار شدن كي هست .

    يه غير از موارد بيروني ( توانايي مالي و ساپورت - رابطه ي خوب بين همسران - محيط سالم - بهداشت مناسب و ........امكانات بيروني ) يك بعد اساسي داستان است و آمادگي دروني تو براي پذيرش شرايط احتمالي جديد و ..........يك بعد ديگر داستان است .

    آمادگي اينكه شايد به هر دليلي يك يا چند فاكتور بيروني و حتي دروني دچار افت و خيز بشود و يا اساسا به كل منهدم شود . و تو اگر در اين شرايط قرار گرفتي نبايد دست و پاي خودت را گم كني . اجازه ندهي ترس هايت بالا بيايد و....

    اين را يقين بدان كه اكثريت پدر و مادرها دلشان نمي خواهند كه محيطي ناامن و ناسالم براي فرزندانشان تهيه و تدارك ببينند . اكثريت براي بچه هايشان بهترين ها را مي خواهند و همينطور براي زندگي هايشان اما احتمال بروز مشكل و مسئله از ريز تا درشت هميشه و هر لحظه هست .






  4. کاربر روبرو از پست مفید ani تشکرکرده است .

    ani (یکشنبه 17 مهر 90)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟

    عزیزم فکر می کنم بیشتر خانمها این دور و زمونه قبل از بچه دار شدن دچار این تردیدها می شن. اما من و همسرم قبل از بارداری پیش یک مشاور رفتیم (چون همسر من هم مثل شماست و ادم کمالگرایی هست و خیلی دچار تردید بود و من هم شرایطم خیلی پیچیده بود) و اون مشاور بهمون گفت که اگر تصمیم به بچه دار شدن دارید هر چه زودتر اقدام کنید بهتره چون هر زمان که بچه بیاد مشکلاتی با خودش داره اما هر چه شما جوانتر باشید انعطاف پذیریتون بیشتره و راحتتر شرایط زندگیتون رو می تونید با شرایط جدید هماهنگ کنید.

    اگر مشکل خاصی با همسرت نداری (نه اینکه خالی از مشکل باشی چون همه ما مشکلاتی داریم )، یعنی منظورم اینه که اگر احساس می کنی کنترل مشکلاتی که با هم دارید رو در دست داری) تردیدهای دیگه جنبه واقعی ندارند.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  6. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (یکشنبه 17 مهر 90)

  7. #14
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟

    آنی عزیزم و دوستان خوبم؛ راستش من با توجه به حرفهای آنی مهربون؛ اون روز با خودم قرار گذاشتم که تمام ترس هام رو و اون چیزهایی که توی ذهنم هست و مانعم میشه از اینکه بتونم در موردش تصمیم درستی بگیرم؛ روی کاغذ بیارم و برای مقابله با اون راه حل پیدا کنم!
    بنابراین لیست ترسهام رو نوشتم؛ لیست ترسهایی که مربوط به خودم میشد؛ هم عوامل درونی و هم بیرونی! قرار شد با خودم رو راست باشم و هر آنچه که مربوط به خودم میشد رو نوشتم!
    گذاشتم لای دفترم و داشتم روشون فکر میکردم که شب اون روز همسرم اون برگه رو دید و همه رو کامل خوند؛ بعدش دیدم که جلوی هر جمله ی من یه جمله ی کوتاه نوشته بودم که واقعا بعد از خوندنشون تحت تاثیر قرار گرفتم!
    مثلا، من نوشته بودم که می ترسم از اینکه توی دوران حاملگی پر شم از توقع و این توقعاتم برآورده نشه و این اضطراب روی بچه ام تاثیر بذاره! جلوش نوشته بود؛ خوب؛ توقعاتت رو کم کن تا بتونیم راحت تر زندگی کنیم!
    نوشته بودم؛ می ترسم از اینکه حامله بشم و ما جایی خونه بگیریم که من دوست نداشته باشم و استرس و اضطراب بگیرم و اون روی بچه ام تاثیر بذاره! برام نوشته بود: " مگه عاشقم نیستی! مگه نگفتی که توی کوه؛ توی حتی یه چادر حاضری باهام زندگی کنی؟! پس چی شد؟"
    واقعا جلوی هر ردیف از ترسهام چیزی رو نوشته بود که من وقتی روش فکر کردم دیدم؛ بیشتر این ترسها واقعی نیستند و من با کمک خداوند و بعد همسرم مهربونم میتونم از پسش بربیام؛ جای هیچ نگرانی نیست!
    اما!
    در مورد کمالگرایی نشسته و ایستاده هم فکر کردم!
    دیدم چند ماه پیش که درسهام تموم شد و فقط پایان نامه ام مونده بود؛ وقتی توی یه پیغام خصوصی از فرشته ی مهربان عزیز خواستم که کمک کنه تا علایقم رو بیشتر بشناسم تا حالا که درسهام تموم شده؛ کار دیگه ای رو شروع کنم؛ فرشته ی مهربون بهم گفت: که تو کمالگرایی داری و باید به خودت یه زمان سه ماه بدی که استراحت کنی؛ به خودت و به همسرت برسی و فقط کارهای معمول خانه داری رو انجام بدی و از انجامش لذت ببری! همین! البته در این حین میتونی به علایقت هم فکر کنی و بعد روشون کار کنی!
    امروز از اون زمان سه ماه گذشته و من پر هستم از انرژی؛ پر هستم از شادی و واقعا توی این مدت هم از انجام تک تک کارهای معمول زندگی لذت بردم؛ از تمیز کردن خونه با عشق و انرژی گرفته تا گذاشتن غذا برای عزیز دلم!
    و البته تصمیم جدیدی که تقریبا از تیرماه داریم روش فکر میکنیم.
    از لحاظ جسمانی که دکتر رفتیم؛ از لحاظ روانی همسرم ازم خواست که بهش فرصت بدم که بیشتر به زندگیمون برگرده و البته ایشون چون خیلی عصبی و تند مزاج شده بودند؛ تقریبا یک ماه پیش با یه روان پزشک جدید ویزیت گرفتند و البته در همین حین چندین جلسه هم پیش یه روان شناس رفتند و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که واقعا همسرم متحول شده!
    واقعا به زندگی عادیمون برگشته و عاشقانه داریم زندگی میکنیم؛ عصبانیت ها و حساسیت هاش واقعا واقعا به شدت کاهش پیدا کرده و اصلا میتونم بگم که یه شخصیت جدید پیدا کرده!
    یه آدمی که استرس ها و اضطرابهاش به شدت کاهش پیدا کرده؛ با درایت تر و بالغانه تر تصمیم میگیره و این برام واقعا لذت بخشه! من خودم هم توی این مدت روی آرامش روانیم کار کردم و خدا را شکر خیلی آرومم و شادی به قلبم راه پیدا کرده! خیلی مقاله خوندم در مورد مهارت های فرزند داری و البته آمادگی قبل از بارداری! و توی آخرین موردی که خوندم؛ احساس میکنم آمادگی کامل رو برای مادر شدن دارم!
    بنابراین با توجه به همه ی این موارد و نتیجه گیری که از این تاپیک داشتم و حرفهای آنی عزیزم؛ من تصمیم گرفتم که مادرشدن رو تجربه کنم و این شادی و عشقی که توی زندگیم دارم رو دو چندان کنم!

  8. 4 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 24 مهر 90)

  9. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟

    دوستای خوبم؛ یه موضوعی رو فراموش کردم که بگم، در کنار همه ی این افکار و مقالات و فکر و تلاش خودم و همسرم بزرگترین اتفاقی که افتاد این بود که درست موقعی که در ترس و تردید غوطه ور شده بودم برای گرفتن این تصمیم؛ روز تولد امام هشتممون بود؛ نمی دونید شب تولد امام رضا(ع) توی جشن مولودی ای که خواهرم به این مناسبت گرفته بود، چه حالی داشتم!
    پر شده بودم از خواهش و نیاز! پر شده بودم از یه سری احساسات و توجه! اون شب، وقتی پا کوبی برای لعن عمر بود، یهو جاری خواهرم، منی رو که یه گوشه نشسته بودم بلندم کرد و گفت: تو رو خدا با من بیا؛ من تنهایی نمی تونم! یه لحظه بهتم زد.
    آخرش بهم گفت: معذرت میخوام که یکدفعه ازت خواستم بلند بشی؛ خندیدم و گفتم: حتما خواست خود امام رضا(ع) بوده؛ حتما حکمتی توش بوده!
    خدایا! تو رو به حق امام رضا(ع) قسمت میدم که دست همه ی جوون های ما رو بگیر؛ توی این بین من و همسرم رو هم هرگز فراموش نکن!
    بچه ها! از همتون ممنونم که کمکم کردید؛ و البته باز هم مثل همیشه باید یه تشکر ویژه از آنی بکنم که همیشه همراهم بوده و با راهنمایی های فوق العاده اش راه رو بهم نشون داده!
    آنی جان! یه دنیا ازت ممنونم!

  10. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 24 مهر 90)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.