RE: خیانت باور نکردنی زنم
اقای محترم تا اونجایی که من متوجه شدم همسر شما سالهای زیادی با شما زندگی کرده و در حالی که خیلی جوانتر بوده ولی باز به سراغ این کارها نرفته.
اما کم کم زندگی فشارهای زیادی بر هر دوی شما وارد کرده که باعث شده هر دوی شما مدیریت و کنترل احساسات و رفتارهاتون رو از دست بدید و هر کدوم از شما به روشی سعی کردید این فشارها رو تحلیه کنید (البته از روش نادرست). شما از خانه فراری شدید و چسبیدید به کار و همسرتون هم از خانه فراری شد و چسبید به جایی که احساس کند لذتی موقت را حد اقل تجربه می کند.
نمی خواهم ابگویم همسرتان کار بدی نکرده که به واقع گناهی بزرگ بوده اما به قول خودتان شما سالهایی را با هم خوش زندگی کردید و همسرتان با تمام سختی هایی که داشته باز در کنار شما بوده . پس به حرمت اون روزها و به سپاس روزهایی که همسرتون تنها به شما فکر می کرده سعی کنید امروز هم به خودتون و هم به ایشون کمک کنید تا زندگیتون رو دوباره بسازید.
ببنید من به عنوان یک زن حس تنهایی همسرتون رو درک می کنم. و حس اینکه اگر فکر کنی نمی تونی بچه ای داشته باشی. و همچنین من احتمال می دهم همسرتون دچار افسردگی بعد از زایمان هم بوده (چون برای بچه دار شدن خیلی سختی کشیده و این احتمال افسردگی را بالا می بره و بعضی از خانمها همیشه حس اینکه اون بچه یا همسرشون باعث این سختی بودند رو با خودشون به همراه خواهند کشید).
و در اخر سن پر مخاطره همسرتون بوده در سنی که همسرتون دچار تغییرات هورمونی زیادی بوده و دوباره داشته نگاهش رو به اطرافش تغییر می داده. و در همین حال توجهاتی از خارج دریافت کرده.
باز هم می گویم من قصدم توجیه اونچه اتفاق افتاده نیست. اما باید بدونبد که در این اتفاق خیلی عوامل تاثیر داشته.
امیدوارم زودتر مشاوره حضوری رو پش بگیرید تا همسرتون رو متوجه اشتباهش بکنید.
فکر می کنم شاید لازم باشه ابتدا با ایشون همدلی کنید و خاطرات شیرین و تلخ زندگیتون رو با هم مرور کنید و بعد پای صحبتهای هم بشینید تا هر دو سهمتون رو از اشتباهاتون بپذیرید. وقتی ایشون و احتمالا شما خطاهاتون رو بپذیرید بهتر می تونید برای درمان اون تلاش کنید.
موفق و سربلند باشید.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
علاقه مندی ها (Bookmarks)