RE: سرانجام: میخواهیم تغییر کنیم.
عزیزم شما شرایط خودت و همسررت رو بهتر می دونی و فکر کنم شما بهتر بتونی جواب بدی. من این مثال رو اوردم تا بدونی چطور می تونی دل شوهرت رو تسخیر کنی که خانم سبکتکین خوب جواب دادند.
1- دقیقا درست گفتی چون همراه زندگیش باهاش نبود. چون شک داشت که تا اون موقع بتونه همراه زندگیشو بر گردونه (با توجه به شرایطی که داشت که الان از اون روحا و جسما دور شده) و با خودش همراه کنه.
و حالا برای همین علاقه ای که به شما داشت ابروی زندگیشو حفظ کرده و نرفته.
2- اگر نشون میدادی که شرایطشو درک می کنی (چه از نظر مالی و چه از نظر روحی) با اینکه خیلی دوست داری با هم برید اونوقت این اتفاق می افتاد. ولی چرا دوست دارید با هم برید؟ چون این با هم بودن و با هم رفتن برات خیلی ارزش داشت نه خود عروسی.
شما هم اتفاقا با حرفهایی که نشان دهنده درک متقابل و همراهی کردن همسرته (مثل اینکه که اشکال نداره بعدا پاگشا می کنمشون و یا اینکه تصمیم رو به عهده شما میذارم و من تابعیت می کنم) به همین نتیجه رسیدی و دیدی که نرفته . البته احتمالا غرورش اجازه نداده بگه بدون تو نمی تونستم برم.
ولی دختر خوب قرار شد یکم ناز کنی و همسرت رو ترغیب کنی بیاد ببرت سر خونه زندگیت. بازم هر جور خودت صلاح زندگیتو می دونی.
امیدوارم همیشه شاد باشی.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
علاقه مندی ها (Bookmarks)