اما رفته رفته یک سری مشکلات مالی پیش اومد
... پس این مشکلات مالی بازهم پیش میاد ، اگر بتونی درست مدیریت کنی ( با گرفتن مشاوره و راهکار و عمل کردن به اونها) رو به راه می شه و خدا را شکر که به مقصود رسیدی
و اگر نه باز دوباره به همون جایی میرسی که اکنون رسیده ای
به حالا همسرم دوباره سر کار برگشته
میخاد مغازه رو جمع کنه و با پول پیشش و حراج جنساش (که دیگه خیلی کم شدن) تا حدودی بدهیها رو بده
شوهری که تا دیروز چشمش به تو بود و منتظر ساپورت های تو ، الان تصمیم گرفته و می خواد دست به عمل بزنه
در کنارش باش منتها از طریق درست
اما من از این تصمیم خیلی خوشحال نیستم
خوب حق داری و ناراحتی ات هم به جاست ، چون زندگی اشتراکی هست و زن و شوهر باید باهم به توافق برسند
منتها شیوه رسیدن به توافق برای زن و مرد فرق میکنه
به چند دلیل:1.شغل همسرم اداری نیست و اگرچه شاید درآمدش بد نباشه اما روزانه است و اگه بر هر دلیلی یک روز نتونه بره سر کار از حقوقش کم میشه تو این جور مواقع همیشه دخل مغازه به دادمون میرسید اما حالا اگه مغازه جمع شه چه کار باید بکنیم؟
ببین عزیزم زندگی ات از کجا به کجا داره میرسه
یادت هست اومدی درد و دل واسه طلاق؟
یادت هست دلشوره مشاوره رفتن شوهرت رو داشتی؟
یادت هست دلت می خواست برگردی ؟
یادت هست نگران پول بلیط بودی؟
یادت هست بحث عروسی رفتن پیش اومد ؟
ببین همین جوری که داری میری جلو ، هر از گاهی یه ارزیابی از عملکرد گذشته ات داشته باش
نکات مثبتت رو ببین و تقویتشون کن و نکات ضعف رو پیدا کن و روی اونها برنامه داشته باش
همه این نگرانی ها حل میشه .... توکلت همیشه به خدا باشه ، تو درست رفتار کن و درست قدم بردار اون وقت هست که می بینی آرامشی دائمی و اعتماد به نفس حقیقی همراهت هست
گفتم شیوه به تفاهم رسیدن زن و مرد متفاوت هست
نگرانی که در بالا ذکر کردی منطقی و به جاست منتها نمی بایست انتظار داشته باشی که شوهرت نگرانی ات رو اون طور که تو دلت می خواد رفع کنه
تو به خاطر خرج زندگی و لنگ موندن نگرانی و می گی مغازه به دادمون میرسه
ممکنه شوهرت این لنگ موندن را از جای دیگه جبران کنه
پس نگرانی حل میشه ولی از راه دیگری ، مضاف بر اینکه دلجو-دلتنگ خیلی قشنگ بهت آرامش و راهنمایی داده ( تو باز هم می تونی به خواسته ات که داشتن مغازه هست برسی )
حال شیوه درست این هست که
1- توی یک موقعیت مناسب
2-هنگامی که شوهرت پذیرش و ظرفیت صحبت داره
3- با کلامی سرشار از عاطفه، قدرت دادن و ایمان داشتن به شوهرت
4-صرفا نگرانی ات رو بگی
5-فقط به صورت جمله خبری که مثلا ( چه خوبه تو رفتی سرکار ، خدا رو شکر من تو رو دارم که همیشه به فکر همه چیز هست و تو همه نگرانی هام رو حل می کنی ، الان هم یه نگرانی کوچیک دارم ، اون هم فقط می خواهم با تو بگویم تا آرامش پیدا کنم ، اخه وقتی نگرانی هایم رو به تو می گویم ، گوش کردن تو من رو آروم می کنه ، چون تو برای هر چیزی راه حل پیدا می کنی و در نهایت ابراز کردن اینکه مغازه یه وقت هایی که یه مقدار تلاطم مالی داشتیم کمکمون بود و من مغازه رو دوست دارم ... دلم می خواد دوباره که روبه راه شدیم ، مغازه داشته باشیم )
5- و بدون مکث رد بشی و دیگه پیگیر قضیه نشی
2.مغازه به خودی خود داره قربانی میشه چون جنس نداره! میخاد جمع بشه در حالیکه اگه میتونست براش جنس جور کنه دوباره به روزهای اوج خودش میرسید.
حضرت ابراهیم برای اینکه به مقام بالایی پیش خدا برسه ، اسماعیل ( فرزندش ) رو قربانی کرد
یادت باشه وابستگی توی دنیا به هر چیزی غیر از خدا آرامش به دنبال نداره
3.من خیلی برای مغازه هزینه کردم(از طلا و قرض و حتی ماشین سمندم) حالا اگه جمع بشه یه جورایی بهم احساس شکست میده.
دلبستگی و وابستگی ات رو نسبت به همه چیز کم کن و فقط خدا رو ببین
4.اگه این مغازه جمع شه دیگه معلوم نیست ما بتونیم بازم یه مغازه باز کنیم این مغازه قسمتی از رویای همیشگی من بود.
حالا نمیدونم باید چه کار کنم! نمیتونمم بهش بگم مغازه رو نگه داره چون پول جنس جور کردنشو نداره نمیشه هم خودم برای بار صدم کمکش کنم چون میشه
همون آش و همون کاسه.واقعامستاصلم
تو که خوب میدونی آش و کاسه همون میشه ، اینبار متفاوت عمل کن تا دچار مشکل نشی
دختر خوب تو مستاصل هستی؟
تو که اینقدر خوب داری می ری جلو؟
تو که داری زندگیت رو قدم به قدم میسازی؟
تو که هم خودت سلامتی و هم شوهرت؟
تو که داری عشق و علاقه رو بین خودت و همسرت پرورش میدهی؟
تو مستاصلی؟ باورکنم؟
قرارمون بود از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم ها
علاقه مندی ها (Bookmarks)