به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 آبان 90 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1390-5-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,453
    سطح
    21
    Points: 1,453, Level: 21
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 108 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    سلام. با تشکر از دوستان. همان طور که قبلا گفتم من با شوهرم مشکلاتم زیاد حاد نیست ولی من همیشه فکرم خسته است و ناراحتم. بعضی وقتها ادم واقعا نمی داند مشکل اصلیش چیست. من هم وقتی به این تالار آمدم و مشکلاتم را نوشتم اساس می کنم مشکلاتم حلاجی و ریشه یابی میشود. حالا مشکلی که خیلی اذیتم می کنه اینه که مادر شوهر من خیلی خیلی آدم سردیه و تلخ البته. قبلا گفتم در خانواده شوهرم همه به شدت زاید الوصفی به حرف مادرشان گوش می دهند. من از وایل ازدواج وقتی فهمیدم اینطوریه و شوهرم هم از این قاعده مستثنی نیست جلوی شوهرم وایسادم و خیلی دعوا کردم که از من نخواد به خاطر مادرش کاری که دوست ندارم انجام بدم. تقریبا تمام مشکلات ما از اینجا شروع شد. البته پشیمان هم نیستم.اما واقعا نمیدانم با مادر شوهرم چکار کنم. مثلا تا میرم با هاش حرف بزنم میدانم الان یک متلکی بهم میگه. منم واقعا ناراحت میشم و چون احترامش رو نگه میدارم معمولا بهش جوابی نمیدم. من درس خوندم. کار خوب دارم. وضع مالیم خوبه. قیافه ام هم خیلی خوبه. مثلا تو فامیلشون همه از من تعریف می کنند میگن عروست خوشگله خوش تیپه هیچوقت تایید نمیکنه. هیچوقت نمیشه کوچکترین تعریفی ازم بکنه. اگه دختراش یک لباس داهاتی بپوشند هی میگه چقدر قشنگه ولی من هر چی بپوشم فقط نگاه میکنه تا جایی که بالاخره یکجا منو گیر بیاره بگه لباسم زشته. جلوی داماداش از دختراش تعریف میکنه ولی جلوی شوهر من مثلا میگه این بلوندی که کردی موهات بد شده............اینقدر از این چیزا ازش شنیدم اصلا میترسم باهاش حرف بزنم و کینه عجیبی ازش دارم. شوهرم معمولا خودش رو میزنه به کوچه علی چپ. با اینکه میدونه مادرش کار بدی میکنه ولی هیچوقت به زبان نمیاره. نمیدانم باید چکار کنم حتی اگه 2 ساعت می خوام برم اونجا عزا می گیرم. اینم بگم که منم وقتی رفتارهاشون رو دیدم هیچوقت باهاشون صمیمی نشدم چون احساس میکنم اگه صمیمی شم که دیگه از این بدتر میشه. یکبار بی مقدمه به من گفت ببین ما 4 نفریم ولی تو تنهایی.(منظورش این بود اگه بخواهیم طردت کنیم یا اذیت کنیم خوب ما 4 نفریم. که البته هفته گذشته دخترش برای همیشه از ایران رفت و یک هفته است که بنده خدا داره گریه می کنه.الان فقط یک دختر دیگه و شوهر من هستند.) خودم همیشه به همه میگم آدم بد ذاتی نیست ولی نمیدانم دلیل این رفتارش چیه؟ شما چی فکر می کنید.(من فقط شمه ای از رفتارش رو گفتم و ببخشد اگه پر چونگی کردم.)

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 مهر 91 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1390-5-24
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 80 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    سلام خانم ناتالی

    خب این رفتار طبیعی است.به عبارتی وقتی کسی جلو اشتباهات کوچک مدام صبر کند بعد از گذشت مدتی این اشتباهات دایما در ذهنش تکرار می شود .شما مرتب مسایل کوچکی که بدون گفتن یک کلامی از آن گذشتید را در ذهن مرور می کنید.همین اشتباهات کوچک که به قول خودتان :

    مشکلاتم زیاد حاد نیست
    موجب می شود که بگویید:

    ولی من همیشه فکرم خسته است
    .

    شما یک ظرف آب را در نظر بگیرید.اگر قطره قطره در آن آب بریزیم ممکن است طول بکشد ولی بالاخره سرریز می شود.این ظرف آب همان صبر و حوصله و مشکلات کوچک همان قطره ها هستند



    راه حل :




    شما نیاز دارید که این انرژی ها را تخلیه کنید تا ذهنتان نفسی بکشد.به خاطر اینکه مدت زیادی صبر کرده اید در حال حاضر به اصطلاح می خواهید سر به تن همسرتان نباشد ، سرش فریاد بکشید و ... . ولی راه آسانتر این است که مشکلات قبل را کنار بگذارید و از صفر شروع کنید.کافی است از این به بعد تمرین کنید که هر موقع همسرتان چیزی به شما گفت و یا موردی پیش اومد که شما را رنجاند ، (هرچند خیلی کوچک) از آن نگذرید و با رعایت احترام و ملایمت آن را به همسرتان گوشزد کنید.در باره اش بحث و گفتگو کنید."سکوت نکنید".ابتدا کمی سخت است.چون شما می خواهید روال عادت خود را به یکباره تغییر دهید.ممکن است بعضی مواقع نتوانید و حتی بعضی مواقع سکوت کنید و سپس خود را به خاطر این سکوت سرزنش نمایید.ولی بعد از مدتی همه چیز حل خواهد شد و زندگیتان روی روال می افتد.به هر حال پرداختن به لذت های زندگی و تفریحات مداوم هم در تسریع این فرایند تاثیرگذار خواهد بود


    نکته : البته رعایت اعتدال همیشه ضروری است.منظور من این نیست که سر هر مساله ی کوچکی یک دعوای بزرگ ایجاد کنید.هدفم این بود که بگویم گفتگو های کوچک جلو دعوا ها و ناراحتی های بزرگ را می گیرند.هر چیزی به اندازه اش خوب است.حتی "مشاجره"



    شاد باشید



  3. کاربر روبرو از پست مفید آریـا تشکرکرده است .

    آریـا (شنبه 16 مهر 90)

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    سلام natalie عزیز
    مشکلات تورو منم کمابیش داشتم که البته به کمک دوستان الان خیلی خیلی بهتر شدم ولی گاهی هم .....
    ببین هم من و هم تو باید یاد بگیریم که آرامش زندگیمون دسته خودمون باشه سعی کن مادرشوهرتو بذاری تو حاشیه زندگیت و به خاطر همسرت باهاش در ارتباط باشی هفته ای دوبار تماس بگیر کاری که تازگیها من دارم انجام می دم(به قول همسر من که به من میگه اینقدر تو حاشیه زندگی نکن تو هم همین طور تو حاشیه زندگی نکن)
    دلیلی نداره زیاد باهاش صمیمی بشی کاری که من دارم می کنم
    اون فقط مادر همسره تو نه بیشتر و نه کمتر اصلا هم ازش توقع نداشته باش و فقط فقط به فکر خودت و همسرت باش
    ببین وقتی در مقابل رفتارهای مادرشوهرت بی توجهی کنی مطمئن باش خیلی هم عزیز میشی
    یه چیزه دیگه که اگه واقعا باورش کنی و بپذیریش دیگه به مشکلی بر نمی خوری :
    ببین اینو یادت باشه هر کسی مسئول رفتار خودشه مادرشوهر تو هم فقط خودش مسئول رفتار خودشه و رفتار اون هیچ ربطی به همسر تو نداره که به خواد عکس العمل نشون بده
    اگه خودت تونستی با احترام و رفتار خودت جواب مادرشوهرتو بده اگرم نه که بیخیال و اصلا به همسرت انتقال نده
    دلیلی نداره که ساعت ها فکر خودتو مشغول کنی و بشینی رفتارهای مادرشوهرتو و دلیلشو از کاراش بررسی کنی
    حالا هر دلیلی داره اصلا مهم نیست بعدشم بشی یه ادم منفعل که منتظر یه بهونه باشی که بهونه بگیری و رو سر شوهر بیچاره ات هوار شی
    ببین من چند وقتیه روال تغییرم رو شروع کردم تو هم شروع کن و اینجا بنویس که چهقدر تغییر کردی
    موفق باشی
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  5. 2 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (چهارشنبه 20 مهر 90)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 آبان 90 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1390-5-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,453
    سطح
    21
    Points: 1,453, Level: 21
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 108 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    اقلیما جون مرسی از پاسخت. من راستش اصلا باهاشون صمیمی نیستم. اونها فکر می کنند که من خیلی خودمو می گیرم و دوست ندارم رابطه برقرار کنم. اما دلیلش اینه که دوست ندارم چیزی یا حرفی اذیتم کنه بنابراین کلا باهاشون دوری و دوستی ام. شوهرم هم دیگه به این نتیجه رسیده که ما رو به حال خودمان بگذاره. به من میگه تو اهل تغییر کردن نیستی منم بهش نگفتم خانواده ات زبانشون .............گفتم خوب هر کسی یکجوره دیگه. هر چی کمتر می بینمشون هم زندگیم بهتره هم اعصابم راحت تره.

  7. کاربر روبرو از پست مفید natalie تشکرکرده است .

    natalie (چهارشنبه 20 مهر 90)

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    عزیزم بی تفاوت باش احتمالا وقتی میری اونجا چهره ات ناراحته و از تو داری خودتو می خوری که این تو قیافه ات پیدا میشه و بعدش اونا میگن که تو خودتو میگیری که این اصلا خوب نیست من هم اوایل و تا همین چند وقت پیش مثل تو رفتار می کردم ولی مطمئن باش این طرز رفتار تو هر چندم که چیزی به همسرت نگی زیاد طول نمی کشه که میشه یه مشکل بزرگ تو زندگیت و باعث اختلاف و دعوا
    همون طور که برا من پیش اومد و سر اینکه من اونجا ناراحت و دمق بودم مادرشوهرم یک شری به پا کرد که نزدیک بود زندگیه من بهم بخوره
    ببین سعی کن هرجا که هستی بهت خوش بگذره و بگو و بخنده ات به راه باشه و اونا رو اینطوری که هستن بپذیری تو اصلا نمی تونی اونا رو تغییر بدی و فقط میتونی خودتو عوض کنی

    نمی دونم چه قدر تاپیک منو خوندی و از زندگیه من خبر داری
    ولی مطمئن باش مشکلاتت اندازه من نیست ولی من دارم همین کارو می کنم ببین من هر جمعه و تعطیلاتمو باید جایی باشم که ازش متنفرم و باید از صبح تا بعد از ظهر و با مادرشوهرم سپری کنم اگرم نخوام اونجا باشم باید خونه تنها باشم
    ولی من الان میرم اونجا و سعی می کنم هر طور شده بگمو بخندمو تا اونجا که می تونم خودمو بزنم به کوچه علیچپ و به خودمو همسرم خوش بگذره و خیلی هم راحت تر هستم همسرم وقتی دیده اینطوریه سعی می کنه جمعه ها زودتر از اونجا برگردیم و گاهی هم اصلا نریم
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  9. 3 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (پنجشنبه 21 مهر 90)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 آبان 90 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1390-5-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,453
    سطح
    21
    Points: 1,453, Level: 21
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 108 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    اقلیما جون تاپیکت رو خوندم و می دانم. وقتی میخوندم فکر کنم از عصبانیت سرخ شده بودم. بعضی وقتها باید بجنگی (در مورد من ) و بعضی وقتها باید کنار بیای (در مورد تو). منظورم اینکه روند زندگی تو با کنار امدن بهتر میشه ولی من هر وقت کنار امدم دیدم پر رو شدن. احساس کردم مادر شوهرم احساس پیروزی کرده. اقلیما جون آدما با هم فرق دارن من نمیتونم به کسی این حس رو بدم وقتی خودم ناراحتم حتی اگر این ادم عزیز ترین فرد زندگیم باشه.من خیلی با شوهرم دعوا کردم تا بفهمه هر کسی جایگاهی داره و من حاضر نیستم کوچکترین قسمت از جایگاهمو به کسی بدم. از اینکارم هم خوشحالم هر چند که تو این بگومگو ها خیلی اذیت شدم. البته هنوزم با مادرشوهرم کشمکش داریم ولی هیچکدام به شوهرم انتقال نمیدیم. فکر کن خواهرشوهرم از ایران رفت و مادر شوهرم میگه تو باید جای اونو بگیری چون تو هم عروس این خانواده ای اما منظورش فقط در مورد کارای خونه و غذا درست کردنه. چون ما هر پنج شنبه میریم اونجا. اما امکان نداره من برم کمک کنم چون اولا من همیشه به زور شوهرم رفتم چون یک آخر هفته که خانه هستم و دوست دارم برم گردش باید برم اونجا در ثانی دخترش رفته پی زندگیش من برم کمک؟ امکان نداره. البته فکر نکنی دختر بی عاطفه ای هستم اصلا ولی خودشان خواستند که من اینطوری بشم.

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    آیا تو میدون جنگ آرامشی وجود داره؟

    اصلا برای چی و کی می جنگی؟

    سر چی داری می جنگی؟

    مگه چه جایگاهی رو می خواست ازت بگیره که براش جنگیدی میشه بیشتر توضیح بدی؟

    کار تو خونه و برای اونا اذیتت میکنه خوب انجام نده منم هیچ وقت انجام نمی دم بارها گلگی کردن منم بروی خودم نیاوردم و کار خودمو کردم اونا هم الان عادت کردن و خیلی هم گاهی هوامو دارند
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  12. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 آبان 90 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1390-5-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,453
    سطح
    21
    Points: 1,453, Level: 21
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 108 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    تو درست میگی تو میدان جنگ آرامشی وجود نداره اما خانواده شوهر من اگه بهشون بگی باشه دیگه مجبوری تا آخر عمر بگی باشه. شوهرم هم اگه جلوش مقاومت نکنم فکر میکنه راضیم. مثلا میگن شب عید باید سال تحویل پیش ما باشید به نظرت چرا بگم باشه؟ یا چرا هر پنج شنبه برم اونجا ؟ مثلا دخترشان از ایران رفت هیچی نگفتند اما مادر شوهرم به شوهرم میگه اون اگه رفت اجازه اش دست شوهرش بود اما تو را نمیذارم بری. فکر کن ...............
    منظورم از جنگ اینهاست یعنی نمیگذارم حرف حرف اونها بشه. اقلیما جون من با این روش به اونها فهماندم که به خاطر هیچ کس خواسته هامو زیر پا نمیذارم. از همان ابتدا با خیلی چیزها مخالفت کردم و حرف خودمو به کرسی نشاندم هر چند که اذیت هم شدم. میگی چه جایگاهی رو ازم گرفتن؟ مثلا فکر کن ما را می خواهند دعوت کنند جایی مستقیم به شوهرم زنگ میزنند طوریکه شوهرم نمیتونه بگه مثلا ما بعدا خبر میدیم که می آییم یا نه چون به مادرش بر میخوره یعنی من به عنوان زن خانه حق ندارم در این موارد تصمیمی بگیرم (این یک مورد کوچکه )خوب منم در این موارد میگم مثلا حالم بده نمی آم. می دانم بعضی از روشها غلطه ولی لازمه بعضی وقتها خودی نشان داد. اما در مورد آدمهای مختلف فرق میکنه.

    یادم رفت بگم آدم باید کاری را بکنه که باهاش بیشتر راضیه اگه تو بیشتر راضی هستی که مثلا بری ییلاق و رابطه ات را بهبود بخشی پس این بهترین کاره. اما من بخاطر طرز فکر خانواده شوهرم ترجیح میدم کاری که دوست دارم بکنم. مادر شوهر من مثلا همش میخواد درس اخلاق بده و یکی باید بگه که داره درس اشتباه میده .چون شاید اون درسی که داره میده در مورد من نتیجه بر عکس میده. مثلا وقتی میریم خانه شان به من میگه پاشو برای شوهرت چایی بیار می خواد آیین شوهرداری به من یاد بده که منم میگم نمیخوره یا اصلا به روی خودم نمیارم که چی گفتی. مطمئنم میفهمی که چی میگم.

  13. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    ببین عزیزم من میگم با لجبازی کار خودتو پیش نبر لجبازی دمار از روزگار زندگیه مشترک آدم در می آره
    با همسرت صحبت کن خیلی درست و خوب اینقدر با زبون خوش حرف بزن تا بفهمه
    مثلا هر پنج شنبه باید اونجا باشید به همسرت بگو من از اینکه بریم خونه پدر و مادرت ناراحت نیستم فقط از روال ها خسته شدم
    ببین وظیفه همه ماهاست که هفته ای یه بارو دیگه به پدر و مادرمون سر بزنیم
    یا مثلا وقتی دیدی همسرت در مقابل دعوت مادرش بی مشورت ok میده باهاش لجبازی نکن و همراهیش کن ولی بعدش که از مهمونی اومدید بهش بگو که به عنوان همسرت دوست دارم که تو همه زمینه ها باهام مشورت کنی یا مثلا در جواب مامانت بگی حالا ببینیم چی میشه و منم در جریان بذاری

    لجبازی و جنگ خوب نیست هیچ کسم تایید نمی کنه
    ببین با صحبت کردن و زبون خوب کارتو پیش ببر اگه می خوای مخالفتی هم با خانواده اش بکنی با سیاست بکن که شوهرت طرف تورو بگیره نمی دونم چه قدر تونستم منظورمو بین کنم
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  14. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 آبان 90 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1390-5-15
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,453
    سطح
    21
    Points: 1,453, Level: 21
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 108 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا حق با من است؟

    مرسی عزیزم از راهنمائیت. من کاملا حرفت رو قبول دارم . من در مقابل همه اینقدر بی خیال بودم که همیشه متعجب میشدم. اما در مقابل مادرشوهرم کاملا برعکسم. هر وقت به رفتاراشون فکر میکنم کاملا عصبی میشم. خودم با سازش خیلی موافقم اما به شرط اینکه به تسلط منجر نشه. مثلا میگی بگم از روال ها خسته شدم خوب شوهرم میگه وقتی بقیه هستند ما هم باید باشیم خوب منم همیشه رفتم اما با هیچ کس صحبت نمیکنم.در مورد مهمانیها الان خیلی قضیه بهتر شده. مثلا مادر شوهرم در روزهای عادی اصلا آشپزی نمیکنه پنج شنبه ها دختراش می رفتند آشپزی میکردند الانم که یکیشون کلا رفت. برای همین ما اصلا روزهای دیگه نمیریم اونجا. اما در کل الان مدتیه که هر چی میشنوم سعی میکنم کار خودمو بکنم و زیاد خودمو اذیت نکنم.


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.