به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 30 نخستنخست 12345678910111222 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 291
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    لیلا جون، اقلیمای عزیز و پریمای مهربون
    مرسی که بهم سر میزنین
    به خدا دلم میخواد مثل سابق بیام اینجا و بنویسم، راهنمائیم کنین ، قبلا سرعت بیشتری تو حل مسائلم داشتم
    ولی یه جورایی دلزده شدم، میترسم بیام بنویسم و دوباره تاپیکمو ببندن
    دیدین جناب مدیر اومد بهم گفت یه چیزایی رو توضیح بدم، بعد از دو هفته؟ بعد بخاطر اینکه توضیح ندادم تاپیکمو بست، اما اینجا رو که راه انداختم، و تو پست اولم جوابها رو نوشتم، نمیاد یه سر بزنه
    ول کنین

    لیلا جون
    اتفاقهای خیلی بدی افتاد، جر و بحث سخت با مطرح شدن چیزهایی که برای هردومون دلسرد کننده بود
    من همه چیزو گفتم، حتی موضوع شماره اون عوضی که با شوهرم در تماسه، و اونم یه چیزایی گفت که برای داغون کردن یه زندگی، کافی بود
    کار به جایی رسید که من ساعت 8شب از خونه زدم بیرون
    بخوام بگم خیلی طولانیه، حالا شاید سر فرصت بشینم همه رو بنویسم و بزارم
    دلم میخواست راهنمائیم کنین
    ولی همینکه میبینم با وجود پست نزدن من میاین و سراغمو میگیرین خیلی دلگرم میشم و احساس میکنم دوستانی دارم که همیشه میتونم بهشون تکیه کنم

    اقلیما جون
    مرسی عزیزم، اگه تو نبودی که تا حالا فنا شده بودم

    پریماه جان
    مرسی، خوب بود
    تا دم تالار که یه جورایی قهر بودیم، ولی خواستیم بریم تو، دستمو گرفت و بهم گفت : سعی کن بهت خوش بگذره
    شب خوبی بود، کم کم حالتهاش عوض شد
    و دیشب ، مهمون هم داشتیم، و همه چیز مثل سابق شده، فعلا که اوضاع خوبه
    نمیدونم مسائلی که پیش اومد شده آتیش زیر خاکستر یا باعث شده اوضاع بهتر بشه، واقعا نمیدونم
    راستی موهام خیلی خوشگل شد، شوهرمم خیلی خوشش اومد، همه تعریف میکردن
    مرسی که پرسیدی

  2. 4 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (چهارشنبه 30 شهریور 90)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    شميم جان منفعل رفتار نكن. بيا مشكلاتت را مطرح كن تا حل بشند.


  4. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (چهارشنبه 30 شهریور 90)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    سلام عزیزم مطمئن باش تنهات نمیذاریم.به تایپیک اقلیما و گلبرگ یه سر بزن .یکم اونجا بحث حقوق زن و ... داغ شده .شما هم نظر بده
    راستی هزینه ی آرایشگاهو همسرت داد؟

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    لیلا جون، زمانیکه تاپیکمو بستن من تو اوج بحران بودم
    تقریبا میتونم بگم یکماه اخیر همش با ماجراهای ناخوشایند و با سختی گذشت که از بعد از بسته شدن تاپیکم هیچی ننوشتم
    میخواستم بنویسم دیدم خیلی طولانی میشه و از اون گذشته الان اوضاع بهتره
    بعد از این مینویسم
    ممنون

    چشم پریماه جون، حتما سر میزنم
    آره هزینشو داد، البته یه کم غر زد ولی وقتی رفتیم برای حنابندون و دید همه زنها به خودشون رسیدن و همه هزینه ها رو هم شوهرا دادن، خیلی بهتر شد
    جالبه بگم، تو روز عروسی، هی راه میرفت میگفت پول نمیخوای؟
    نمیدونم باید رو موضع خودم بایستم یا نه، باید حقوقمو بزارم وسط، یا بهش بگم چکارش میکنم یا بازم ازش پول بخوام
    واقعا نمیدونم
    من پول خوره ندارم، فقط میترسم مثل زنهایی بشم که اگه یه قرون بخوان برای خودشون خرج کنن شوهرشون توقع نداره، چون عادت کرده به نداشتن خرج زن
    این منو میترسونه

  7. 2 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (چهارشنبه 30 شهریور 90)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    شمیم شروع کن به نوشتن .منتظریم

  9. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    بعضی وقتا دیگه نمیدونم تحمل کردنم و خرد شدن غرورم باید بیشتر از این ادامه پیدا کنه یا نه
    من سعی می کردم باهاش صحبت کنم ولی صحبت نمیکرد و تو قیافه بود
    به بعضی کارام واکنش میداد ولی با بی تفاوتی
    من هنوز حقوقمو نگرفته بودم، ایشونم که کارشون آزاده و خیلی راحت برای خودشون خرج میکنن،
    من هر وقت پول تو کیفم باشه یه قرون از ایشون نمیگیرم ، میگم یه کمکی باشه،
    بهش گفتم، برام اس ام اس اومده، خطم یه طرفه شده، تا حقوق بگیرم برام پرداختش میکنی؟
    رفت دم در، منم جوابی نشنیدم ولی شناسه و پرداخت قبضمو رو کاغذ نوشتم و بردم براش، با اخم ازم گرفت، با تندی میگه چقدره؟ من زیاد پول ندارما، خیلی بهم بر خورد بازم گفتم
    هرچند میدونم دروغ میگه و بامبول جدیده ولی اشکال نداره، گفتم 35-6تومنه، گفت اوکی،
    تا آسانسور درش بسته بشه برگشته میگه قبض دیگه ای نداری؟ مال کس دیگه؟ بعد سرشو تکون داد و در آسانسور بسته شد
    دلم داشت میترکید
    تو تمام زندگیم برای خرجای بزرگم هم التماس نکردم حالا ایشون برای من اینطوری میکرد،
    انگار من غریبم و یه همخونم بعد توقع دارم دنگ منم بده
    خیلی حالم بد شده بود
    میخواستم عصرش برم خونه بابام، میخواستم تمومش کنم،
    میخواسم براش یه نامه بزارم و هرچی دلم میخواد توش بنویسم از تمام کارهاش و برم
    دیگه خسته شده بودم
    یه جوری رفتار میکنه انگار طلبکاره و منم یه خطاکاره بالفطره

    یه شب اومدم خونه دیدم پرینتر جدیدی که خریده رنگاش برگشته رو پرده، درحالیکه روز اول
    بهش گفتم خطری برای پرده نداره گفت نه، من خیلی ناراحت شدم دیدم رنگی شده،
    ولی هیچی نگفتم، اومد خونه خواست پرینت بگیره دید پرینتر مشکل داره، گفت چیزیش شده؟
    گفتم من اومدم دیدم رنگا برگشته ببین پرده هم رنگی شده
    بعد از یکساعت بهش گفتم پرینتر خراب شده؟ چی شده؟ داشتم پیگیری میکردم برگشته به تندی
    میگه خراب شده دیگه، هر چی بوده شده، انگار من خرابش کردم
    به خدا دیگه تحملشو نداشتم

    یه شب زود اومد خونه، استراحت کرد، میوه خوردیم، شام خوردیم و من بهش گفتم حالا که زود اومدی خونه، بیا بشینیم صحبت کنیم، ببینیم کی چی تو دلشه؟ گفت باشه بگو، گفتم نه دیگه تو ناراحتی تو بگو، امشب میخوام فقط بشنوم
    گفت تو حقوقتو چکار میکنی اینقدر از من پول میگیری، (به خدا قسم تو این یازده ماه زندگی اگه به زور تا 1میلیون خرج من کرده باشه، یعنی با احتساب تمام مناسبتها و خریدها و کل خرج و مخارجی که من براش داشتم شاید ماهی 100 هم نشه) ، گفتم من هی پول میگیرم؟ خب وقتی حقوقم تموم میشه از همسایه ها که نباید پول بخوام، از تو باید بخوام، برگشت گفت اصلا نمیخوام بری سرکار، بشین تو خونه خودم خرج میکنم
    بهش گفتم اولا که موضوع سرکار رفتن من نیست، تو هم حق اینکه بهم بگی برو سرکار یا نرو نداری، از اول شرطم این بوده و ثبت هم شده، بعدشم به اندازه حقوق من ماهیانه کمتر برام خرج میکنی شاکی هستی، اگه نرم سرکار که همینم باید خودت بدی
    میگه میدم، عوضش به شعورم توهین نمیشه، هم حقوق داری هم از من پول میگیری
    بهش گفتم این موضوع که اصلا قابل بحث نیست چون من آدم خونه نشستن نیستم، دیگه چی تو دلته، گفت همش همینه، قضایای مالی، بعد شروع کرد به توهین که مردم چطوری پول در میارن و تو نمیتونی و .... و هی توهین کرد، منم آخر سر بهش گفتم تو هم اگه میبینی با داشتن شغل آزاد قد یه کارمند نمیتونی خرج کنی برو یه جا کارمند شو که خیالمون راحت باشه سر برج یه حقوقی داریم، که بهش بر خورد
    بعد شروع کرد به توهینهای دیگه و هی گفت تو هیچی نداری بگی ، تو یه جایی دیدم موقعیت مناسبه گفتم منم خیلی جیزا رو دارم تحمل میکنم ، گفت چی؟ گفتم دوستم زنگ زده به من میگه شمارتو عوض کردی؟ میگم نه، میگه پس این شماره کیه به من زنگ میزنه، شماره رو برام خوند دیدم شماره تو هست، گفت کی؟ گفتم تو با گوشیت شمارشو بگیر ببینم سیوش کردی یا نه
    بعد شماره دوستمو تو گوشیش پیدا کردم، بعد از کلی انکار و اعصاب خوردی و دراومدن اشک من، برگشت بهم گفت واقعیتش اوایل عقدمون هی برات اس ام اس میومد، منم حساس شده بودم، شمارشو برداشتم چک کردم ببینم کیه؟ بهش گفتم یعنی من نباید بهت اعتماد کنم گوشیمو بزارم تو خونه؟ گفت این راه خوبی بوده چون از تشنج فضای خونه جلوگیری کردم و خلاصه کلی ماجرا سر این داشتیم
    بعشدم ماجرای اون عوضی که بهش زنگ میزنه رو گفتم، اتفاقا اون روز باهاش تماس گرفته بود، گفت از همکارامه، گفتم جدی؟ از شرکتهایی که باهاشون کار میکنی فقط خانمها باهات در تماسن؟ و کلی هم سر اون بحث شد، آخرشم گفت تو همه چیز منو بردی زیر سوال و یه سری ننه من غریبم بازی درآورد
    کاش چیزایی که میدونستم رو نمیدونستم ، اونوقت راحتتر با قیافه ای که گرفت کنار میومدم و باورم میشد که چیزی وجود نداره
    ولی همینکه اینطوری بهش گفتم و کلی در مورد مردهایی که خیانت میکنن صحبت کردم و توهین کردم بهشون، خودشو جمع و جور کرد، و تا حد زیادی مطمئنم اگرم چیزی باشه از ترسش کاتش میکنه
    ولی تا قبل عروسی ، همش تو قیافه بود و هربار حرف میزدم میگفت تو همه چیزو زیر سوال بردی، اصول و ریشه زندگی رو و من دیگه نمیتونم مثل سابق باشم
    حتی یه بار قبل عروسی که رفتیم بهم گفت از چشمم افتادی و دیگه حس سابقو بهت ندارم
    البته این خلاصشه، خیلی مسائل ریز و درشت دیگه هم اتفاق افتاد ولی مهمترینهاش که باعث تشنجهای بزرگی شد اینا بود
    که البته ، نمیدونم بازم سر باز میکنه یا نتایج خوبی داره
    بهم میگین باید چکار کنم ؟ باید رو مواضعم در مورد مسائل مالی بایستم یا نه؟ موضوع اون عوضی رو پیگیری کنم یا نه؟
    آخه بهش گفتم یه بار باید بهش زنگ بزنی، بزنی رو آیفون و باهاش گرم صحبت کنی من از برخورد اون حیوون میفهمم چه خبره
    یه کم ترسشو داره ولی میگه طلاکه پاکه چه منتش به خاکه، ولی نمیدونه من چه چیزایی دیدم و میدونم
    خیلی سخته، من برام مهم نیست اون حیوون چکار کرده ولی میخوام کاتش کنم ، نمیدونم الآن کامل کات شده یا نه
    ببخشید
    دیدین گفتم طولانی میشه
    ولی از اینکه پیگیری میکنین و وقت میزارین واقعا ممنونم

  10. 3 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (پنجشنبه 31 شهریور 90)

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    کجایی عزیزم؟ چه خبرا؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید پریماه تشکرکرده است .

    پریماه (یکشنبه 03 مهر 90)

  13. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    125
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    شميم جان خوبي عزيزم؟

    چرا به صورت حضوري پيش مشاور نمي ري؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (یکشنبه 03 مهر 90)

  15. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 91 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1389-1-16
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,555
    سطح
    43
    Points: 4,555, Level: 43
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 195
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    850

    تشکرشده 839 در 390 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    سلام پریماه جان
    خوبی؟ تعطیلات خوش گذشت؟
    برای من هم بد نبود، یه دلخوریهایی بالاخره پیش میاد ولی بیشترش خوب بود خدارو شکر
    تو چه خبر؟

    لیلا جان سلام
    چطوری؟ خوش گذشته ایشالا؟
    مرسی که بهم سر میزنی، راستش در مورد مشاوره حضوری من اصلا بهش اعتقاد ندارم
    یعنی اولش داشتم، تو دوران عقدمون وقتی چند بار مشاجره پیش اومد رفتم پیش مشاور، بهم مشاوره بچگانه ای داد که اگه بهش عمل کرده بودم حتما الآن پشیمون بودم
    لیلا جان من دارم سعی میکنم یاد بگیرم و به کار ببرم
    یه تغییراتی ایجاد شده ولی بعضی مسائل اساسی هست و مسلما وقت بیشتری میبره و نکات بیشتری باید یاد بگیرم
    برام دعا کن که به شرایطی که میخوام برسم
    خودت چه خبر؟
    اوضاع روبراهه؟

  16. 2 کاربر از پست مفید shamim_bahari2 تشکرکرده اند .

    shamim_bahari2 (یکشنبه 03 مهر 90)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم

    سلام عزیز دلم.منم خوبم خداروشکر.اگه خدا قسمت کنه فردا با همسرم میریم مشهد هم زیارت و هم سیاحت.چندماهی میشه که خیلی کارم توی شرکت زیاد شده و واقعا خستم احتیاج به یه سفر دارم ...اونجا نائب الزیاره همتون هستم(اگه لایق باشم)

  18. 3 کاربر از پست مفید پریماه تشکرکرده اند .

    پریماه (دوشنبه 04 مهر 90)


 
صفحه 2 از 30 نخستنخست 12345678910111222 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.