به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 92
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    من به عنوان یه زن مشکل خانم شما رو داشتم . بنده هم به شدت به نامزدم وابسته بودم و تازه از این وابستگی خیلی هم لذت می بردم ! حس خیلی خوبی بود اینکه یکی همیشه هواتو داشته باشه اما نامزد بنده هم مثل شما بعد از مدتی عکس المعل نشون داد و من حس کردم زندگیم در خطره و ایشون چقدر از اینهمه وابستگی بیزاره ! اینه که یاد گرفتم مستقل باشم و به ایشون نشون بدم که بدون اون هم می تونم !

    این مشکلی نیست که حل شدنی نباشه ! بنظرم شما خودتون شاید با حمایت زیاد همسرتون رو به اینکار تشویق کردین! چرا از اول ازدواج این مشکل رو بهش نگفتین ؟

    بزرگترین مشکل من هم با نامزدم درون گرا بودن بیش از حد ایشونه ! ایشون هم نمیاد مشکلشو به من بگه و می ریزه توی خودش ! من هم وقتی ندونم مشکل ایشون چیه با من و اخلاقم چطور می تونم خودمو عوض کنم ؟

    به همسرتون بگین که اگه زندگیتونو دوست داره باید تغییر کنه ! سعی کنین احساسات اونو ازدریچه چشم یک زن ببینین و درکش کنین و تو این راه باهاش همراه باشین ! اون با تنها راهی که بلده فکر می کنه می تونه شما رو نگه داره !

  2. 4 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (جمعه 25 شهریور 90)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    برادر گرامی:فرض کنیم همه تلاشتو برای بهبود رفتار خانومتون انجام دادید.حالا این همه تحمل کردی این بار هم به خاطر فرزندت قواتو جمع کن و با کمک گرفتن از دوستان همدردی روی جز جزء رفتار خانومت و البته خودت کار کن. باور کنید خیلی نا امیدتر از شما اومدن اینجا زندگیشون رو ساختن.

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    در کتاب رازهایی برای زنان یه بخشی هست به نام چطور یک زن آرام و منطقی به زنی پرخاشگر و بهانه جو تبدیل میشه؟ به نظر شما چطور؟
    دید شما کاملا مردانه هست و بنابراین مسائل ظریفی که ممکنه خانومتون از اون ها در رنج باشه را نمی بینید... کتاب رازهایی برای زنان را بارها و بارها بخونید.... سرنخ های زیادی اونجا وجود داره

  5. 4 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (پنجشنبه 24 شهریور 90)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: شرح پریشانی من


    فراموش کردن خیانت کار آسونی نیست. بخش مهمی از رفتار همسر شما برمیگرده به اون مساله. این را مطمئن باشید. زندگی بدون اعتماد وحشتناکه. اون هم برای زنی که از اول هم طبق گفته خودتون حساسیتش به این mozo بالا بوده. اینکه رفتار ایشون در ابتدا منطقی و نرمال نبوده و از اینکه شما با مادر و khaharetoon روابط صمیمی و نزدیک دارد ناراحت میشدن باید همون زمان درمان میشد.شما نه تنها دنبال درمان نرفتید که یک ضربه کاری هم به ایشون زدید!
    اگر اعتمادش را بهش برگردونید و اگر آرامش درونی داشته باشه همه چیز درست میشه.

  7. کاربر روبرو از پست مفید شب نم تشکرکرده است .

    شب نم (پنجشنبه 24 شهریور 90)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 مهر 90 [ 03:28]
    تاریخ عضویت
    1390-6-23
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,063
    سطح
    17
    Points: 1,063, Level: 17
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    یعنی خانم شما می دونه شما بهش خیانت کردید و بازمی خواد با شما زندگی کنه ؟

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    برادر گرامی
    من نمی دانم چرا توی تالار همه نسبت به وجود شخص ثالث توی یک زندگی اینقدر حساسیت به خرج می دن .مدام درباره اون شخص ثالث قضاوت عجولانه و توهین آمیز دارند و پرداختن به موضوع اصلی با شنیدن این کلمه به حاشیه سقوط می کنه...
    من از اشخاصی هستم که معتقدم زندگی که پای یه شخص ثالث بهش باز میشه قبل از اینکه شخص ثالث بیاد یک زندگی کاملا بیمار بوده است .....
    پس بهتره که سعی کنیم قبل از صحبت راجع به اون خانم و چگونگی ورود و خروجش اول بفهمیم چه دلایلی باعث شدن زندگی شما اینقدر متزلزل باشد..از صحبت های شما کاملا می شود برداشت کرد که فکر هیچ انگیزه ای برای حفظ زندگیتان با همسرتان ندارید .سوالم همین هستش که چه دلایلی باعث شده به این نتیجه برسید که واقعا این زندگی رو دوست ندارید؟؟ چه ویژگی هایی همسر شما دارند که فکر می کنید قابل اصلاح و تغییر نیستند؟؟ چه کارهایی تا به حال برای حل مشکلات زندگیتان کردین؟؟ ایا تا حالا با همسرتون مشاوره رفتین؟؟؟ آیا تا حالا با همسرتان در مورد مشکلات و احساس خودتون صورت جدی و رسمی صحبت کردین؟؟ آیا حرفها و گله های همسرتون رو شنیدین و سعی کردین در موردشون فکر کنین؟؟
    ببینید برادر گرامی گاهی وقتها مشکلات در نظر ما سیار بزرگ تر از چیزی که هستند نمود پیدا می کنند یعنی خیلی هم راحت تر از اون چیزی که تصور ماست قابل حل هستند ..بهتره قبل از این افکار تصور کنید همین حرفها و مشکلات رو یه دوستتون در مورد زندگیش با شما مطرح کنه و نظر شما رو بخواد چه راهکاری بهش میدین که شرایطش رو اصلاح کنین؟جواب سوالم به خودتون خیلی کمک می کنه..
    پسر شما در سنی هست که نیاز شدید به وجود مادر داره و همین مساله باعث میشه شما همه تلاشتون رو معطوف حل مشکل بکنید.انشاالله که نتیجه خوب بگیرید.

  10. 3 کاربر از پست مفید f_z تشکرکرده اند .

    f_z (جمعه 25 شهریور 90)

  11. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    برادر گرامی
    من نمی دانم چرا توی تالار همه نسبت به وجود شخص ثالث توی یک زندگی اینقدر حساسیت به خرج می دن .مدام درباره اون شخص ثالث قضاوت عجولانه و توهین آمیز دارند و پرداختن به موضوع اصلی با شنیدن این کلمه به حاشیه سقوط می کنه...
    من از اشخاصی هستم که معتقدم زندگی که پای یه شخص ثالث بهش باز میشه قبل از اینکه شخص ثالث بیاد یک زندگی کاملا بیمار بوده است .....
    برای اینکه تعریف زندگی مشترک و ازدواج و تعهد این را ایجاب می کنه که نفر سومی در کار نباشه.

    اگر زندگی بیمار است یا درمان می شه یا منتهی به مرگ. بعد زندگی بعدی شروع می شه.

    اون چیزی که ارتباط بعدی را خیانت می کنه، نه دوست داشتن دیگری و آرامش داشتن در کنار اون، که پنهان کردن این دوست داشتن و رابطه است.

    بازی کردن با عواطف و احساسات یک نفر دیگه و فراموش کردن تعهدی است که به هم داشتیم در هر شرایطی. استثنا پذیر هم نیست که شما به این علت حق داری با احساسات این آدم بازی کنی و حق داری پنهانی رابطه ای را شروع کنی چون از رابطه قبلی راضی نیستی.

  12. کاربر روبرو از پست مفید شب نم تشکرکرده است .

    شب نم (جمعه 01 مهر 90)

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 مهر 90 [ 03:28]
    تاریخ عضویت
    1390-6-23
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,063
    سطح
    17
    Points: 1,063, Level: 17
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    در مبحث روانشناسي مثلثي وجود دارد كه بر مبناي آن مثلث نقش افراد دخيل در رابطه تعيين مي شود

    1- حمايت كننده
    به خوب و بد و يا درست و غلط بودن رفتارها و اعمال و افكار خانم اقای محراب كاري ندارم اما اين خانم در اين مثلث نقش حامي دارد و درست يا غلط از كيان خانواده ي آشفته و پريشان خود و حريم هاي زندگي اش و بچه اش دفاع مي كند . ( من نه اين خانم را تائيد مي كنم نه تكذيب بلكه تنها قصد دارم نقش او را برايت تعريف كنم )

    2- زجر دهنده
    به نمودار رفتاري - حسي - و....آقای مهراب كه نگاه مي كني كاملا مشخص است از دو جبهه ي زن به نفع خود بهره مي برد( اين حرف به معناي بد بودن اين آقا نيست بلكه دلائلي دارد كه ما به آن نمي پردازيم ) از يك طرف با دعوا و جنگ بانك نوازشي اش را پر مي كند و از طرف ديگر با تائيد گرفتن و....در يك چرخه عدم مديريت و تصميم گيري درست و قاطعانه گردش 360 درجه اي دارد و...

    3- قرباني
    نقش خانمی که وارد این زندگی شده و خواسته که در اين رابطه نقش آدم خوبه ي قصه را بازي كند و......

    روانشناسان به هر یک از اعضای این مثلث پیشنهاد خارج شدن از این مثلث رو می دن. ماندن در این مثلث نتیجه ای جز فرسوده شدن روح و جان نداره


  14. 2 کاربر از پست مفید گل من تشکرکرده اند .

    گل من (پنجشنبه 31 شهریور 90)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 آبان 90 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1390-6-18
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,482
    سطح
    21
    Points: 1,482, Level: 21
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 48 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل من
    یعنی خانم شما می دونه شما بهش خیانت کردید و بازمی خواد با شما زندگی کنه ؟
    سلام
    به نظر من باید یک تجدید نظر کلی در معنا و مفهوم خیانت داشته باشیم.
    همه ما به محض این که می فهمیم یک نفر متاهل با شخص سومی درارتباط است این برچسب را به او می زنیم؛ولی آیا بازی کردن با روح و روان و شخصیت یک نفر،بدون وجود شخص سوم،خیانت نیست؟!
    نمی خواهم کار خودم را توجیه کنم اما من به نفر سوم نیاز داشتم چون دست کم زمانی که نصیبی جز بغض و تنهایی از زنگی ام نداشتم او به من آرامشی که هیچ وقت تجربه نکرده بودم بخشید.
    من اگر لحظاتی را که با او سپری می کردم با همسرم تجربه کرده بودم پست ترین آدم بودم اگر اسم این کارم را خیانت نمی گذاشتم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    برادر گرامی
    من نمی دانم چرا توی تالار همه نسبت به وجود شخص ثالث توی یک زندگی اینقدر حساسیت به خرج می دن .مدام درباره اون شخص ثالث قضاوت عجولانه و توهین آمیز دارند و پرداختن به موضوع اصلی با شنیدن این کلمه به حاشیه سقوط می کنه...
    من از اشخاصی هستم که معتقدم زندگی که پای یه شخص ثالث بهش باز میشه قبل از اینکه شخص ثالث بیاد یک زندگی کاملا بیمار بوده است .....
    پس بهتره که سعی کنیم قبل از صحبت راجع به اون خانم و چگونگی ورود و خروجش اول بفهمیم چه دلایلی باعث شدن زندگی شما اینقدر متزلزل باشد..از صحبت های شما کاملا می شود برداشت کرد که فکر هیچ انگیزه ای برای حفظ زندگیتان با همسرتان ندارید .سوالم همین هستش که چه دلایلی باعث شده به این نتیجه برسید که واقعا این زندگی رو دوست ندارید؟؟ چه ویژگی هایی همسر شما دارند که فکر می کنید قابل اصلاح و تغییر نیستند؟؟ چه کارهایی تا به حال برای حل مشکلات زندگیتان کردین؟؟ ایا تا حالا با همسرتون مشاوره رفتین؟؟؟ آیا تا حالا با همسرتان در مورد مشکلات و احساس خودتون صورت جدی و رسمی صحبت کردین؟؟ آیا حرفها و گله های همسرتون رو شنیدین و سعی کردین در موردشون فکر کنین؟؟
    ببینید برادر گرامی گاهی وقتها مشکلات در نظر ما سیار بزرگ تر از چیزی که هستند نمود پیدا می کنند یعنی خیلی هم راحت تر از اون چیزی که تصور ماست قابل حل هستند ..بهتره قبل از این افکار تصور کنید همین حرفها و مشکلات رو یه دوستتون در مورد زندگیش با شما مطرح کنه و نظر شما رو بخواد چه راهکاری بهش میدین که شرایطش رو اصلاح کنین؟جواب سوالم به خودتون خیلی کمک می کنه..
    پسر شما در سنی هست که نیاز شدید به وجود مادر داره و همین مساله باعث میشه شما همه تلاشتون رو معطوف حل مشکل بکنید.انشاالله که نتیجه خوب بگیرید.
    سلام برادرم...سلام...
    خوشحالم که در نوشته شما رنگ منطق نمود برجسته تری از احساس داشت.
    درباره همسرم در متن اصلی تایپیک و در پاسخ به نظرات و سوالات دوستان تالار مطالب زیادی نوشته ام.
    درباره زندگی ام و شرایط آن فقط باید بگویم که مشکلات من مجموعه ای از مسائل ریز و کوچکی است که ممکن است در زندگی همه کم و بیش پیدا شود با این تفاوت که در زندگی من هیچ کدام حل نمی شوند و به مرور کوهی از شوربختی را شکل می دهند.
    گاهی پیش می آید که من و همسرم مساله ای را حل کرده ایم و تمام شده است ولی به محض بروز یک مشکل جدید،دوباره همان دغدغه قبلی از طرف همسرم پیش کشیده می شود به خصوص اگر مقصر من باشم و این سیکل تکراری همیشه در حال وقوع است و هیچ مشکلی حل نشده فراموش می شود.
    مهم ترین دغدغه من در حال حاضر ارتباط گسسته همسرم با جامعه و انسان هاست.
    باور کنید اگر یک روز حتی به برادرش تلفن بزند و حالش را بپرسد همین موضوع را به عنوان یک خبر خوب به من می دهد.حتی یک دوست در زندگی اش ندارد و من همیشه در ایجاد ارتباط با دیگران مصیبت ها دارم.دیدش نسبت به آدم ها همیشه منفی است و به شدت نسبت به آشنایی تازه با دیگران واکنش نشان می دهد برخلاف من که دوست دارم با مردم زندگی کنم و دوستان جدید پیدا کنم.
    به همین دلیل اگر دوستی ما را به خانه اش دعوت کند اولا با اکراه و اصرارمن می پذیرد و ثانیا این عدم تمایل را در رفتارش و نوع حرف زدنش کاملا منعکس می کند و همین باعث می شود که رابطه جدید در نطفه خفه شود.
    درباره مشاور هم قبلا توضیح دادم که بسیار رفتیم و کمتر نتیجه گرفتیم.
    درباره نفر سوم هم حق با شماست.اگر دقت کرده باشید پاسخی به نظرات دوستانی که شخصیت من و آن خانم را زیر سوال برده اند ندادم؛چون تا اندازه ای به آن ها حق می دهم اما معتقدم که تعهد چیزی فراتر از مسائل جنسی است و عدول از هر یک از پیمان های زندگی،می تواند نام خیانت به خود بگیرد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شب نم
    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    برادر گرامی
    من نمی دانم چرا توی تالار همه نسبت به وجود شخص ثالث توی یک زندگی اینقدر حساسیت به خرج می دن .مدام درباره اون شخص ثالث قضاوت عجولانه و توهین آمیز دارند و پرداختن به موضوع اصلی با شنیدن این کلمه به حاشیه سقوط می کنه...
    من از اشخاصی هستم که معتقدم زندگی که پای یه شخص ثالث بهش باز میشه قبل از اینکه شخص ثالث بیاد یک زندگی کاملا بیمار بوده است .....
    برای اینکه تعریف زندگی مشترک و ازدواج و تعهد این را ایجاب می کنه که نفر سومی در کار نباشه.

    اگر زندگی بیمار است یا درمان می شه یا منتهی به مرگ. بعد زندگی بعدی شروع می شه.

    اون چیزی که ارتباط بعدی را خیانت می کنه، نه دوست داشتن دیگری و آرامش داشتن در کنار اون، که پنهان کردن این دوست داشتن و رابطه است.

    بازی کردن با عواطف و احساسات یک نفر دیگه و فراموش کردن تعهدی است که به هم داشتیم در هر شرایطی. استثنا پذیر هم نیست که شما به این علت حق داری با احساسات این آدم بازی کنی و حق داری پنهانی رابطه ای را شروع کنی چون از رابطه قبلی راضی نیستی.
    سلام
    حق با شماست!اما تعریف زندگی مشترک،قبل از این که از نفر سوم بگوید از زن و شوهر و وظایف آن ها می گوید.شکل ایده آل همین است که شما می گویید؛همه چیز سرجایش باشد و نفر سومی هم نباشد...
    چاره من چیست وقتی که مستقیم به همسرم و خانواده اش گفته ام که دیگر نمی توانم با حس ترحم و تنفر ادامه بدهم و آن ها با التماس می خواهند که ادامه بدهم؟
    تز آن ها این است که از من می خواهند سکوت کنم و چیزی نگویم حالا با هر شرایطی که هست ادامه بدهم و حتی ظلم من را هم نسبت به زندگی ام نمی بینند؟
    به عقیده شما چرا؟
    اگر جوابی نداشتید بفرمایید تا من پاسخگو باشم...

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: شرح پریشانی من

    شبنم عزیز
    من واقعا از تکرار این بحث اکراه دارم ..حرف شما را صد در صد می پذیرم که پذیرش و ماندن و وارد شدن در یک زندگی زناشویی ایجاد تعهد می کند و عدول از این تعهد و آشنایی با هر شخص ثالثی به هر نوع و به هر شیوه خیانت محسوب می شود ..در این که شکی نیست و به عنوان یک اصل پذیرفته شده در همه جای دنیا ثابت شده اما خواهر خو ب من لطفا به این سوالات من هم پاسخ دهید ..به نظر شما این تعهدی که مد نظر شماست یعنی چی؟؟؟؟؟؟ و شامل چه چیزهایی میشه؟؟؟؟ تعهد یعنی دو نفر در تمام لحظات در غم و شادی هم شریک هستند .نسبت به ایجاد آسایش و آرامش طرف مقابل مسولیت دارند و در مسولیت های زندگی هر کدام به یک میزان وظیفه پذیر هستند و موظف به برآوردن نیازهای روحی و جسمی همدیگر...این یعنی تعریف تعهد ی که شما می گین..
    سوال من اینجاست عزیزم اگر هر کدام از طرفین به هر دلیلی موجبات بروز آزار و اذیت شخص مقابل را فراهم کند و شرایطی بوجود آورد که یکی از طرفین تحمل شرایط و وضعیت موجود برایش دشوار باشد و به عبارتی نسبت به رفع نیازهای طرف مقابل چه روحی و چه جسمی احساس وظیفه نکند آیا به نظر شما این عدول از همان تعهدی که شما می گویید به حساب نمی آید؟؟؟؟
    قضیه خیلی روشنه شبنم جان .شخصی که خواسته های فردی رو به تعهدش به همسرش ترجیح می ده اولین کسی هست که از همان تعهد عدول کرده ولی شما اون شخص رو نمی بینید و می چسبید به کسی که نیازهای سرکوب شدشو جای دیگه جستجو کرده در صورتی که ایشان متهم ردیف دوم هستند و شما این اصل رو فراموش کردین..تعهد شکنی فقط در جستجوی شخص ثالث نیست ..همین بی توجهی به نیازهای طرف مقابل اولین قدم های تعهد شکنی هست .
    باز هم می دونم چی می خواین جواب بدین .می خواین بگین بهتره این شخصی که نیازهای سرکوب شده داره اول رابطه رو تموم کنه بصورت رسمی و بعد بره دنبال کسی دیگه...عزیزم نمی دونم چقدر تجربه زندگی مشترک داری ولی در زندگی مشترک فقط خواست شخص تعیین کننده نیست ..دیگه برای ادامه و یا قطع این ارتباط خود شخص شاکی خیلی تصمیم گیرنده نیست .این مساله مثل یه رابطه دوستی ساده نیست که به راحتی قادر به پایانش باشیم ..مسایلی چون حضور طفلی ی گناه چون برخورد خانواده ها و دید جامعه مشکلات مالی و مشکلات رسیدن به استقلال مسایلی چون مسایل حقوقی و قانونی ..... در این امر دخیلند ..به قول ما کرمانشاهی ها بعضی حرفها به دهن آسان هستند ...درست عین شما که اینو مدام تکرار می کنید ..اما این تصمیم خیلی سنگینی هست ..خود من به شخصه ده سال زجر کشیدم و ساختم و با خودم و نیازهام کلنجار رفتم تا تونستم خودمو برای تصمیم به این بزرگی آماده کنم .این یک مرحله حیاتی توی زندگی هر شخصی هست که یه جورایی از ازدواج حساس تر و حیاتی تر هست مخصوصا وقتی پای بچه ای هم وسط باشد .بدون آمادگی و سبک و سنگین کردن خیلی ریسک بالایی دارد..و از همه بدتر اینکه در شرایطی باشیم که مثل همسر ایشان و شوهر من برای این مساله طرف مقابلمان هم اصلا همکاری نکند و از هر دری وارد شود که سنگ جلوی پایمان بیندازد..همانطور که اگر دقت کردید به نوشته های این برادر گرامی بارها تاکید کرد که نیاز به آرامش روحی دارد و نیاز جسمی اصلا برایش ملاک نیست .می دانید این بعنی چه ..یعنی اینکه این شخص از هیچ لحاظ از جانب همسرش تامین نمیشه و دنبال جایی می گرده که کمی از لحاظ روحی آرامش بگیره ..همون حسی که منو فلج کرده بود.
    ولی تمام این حرفها را برای این زدم که بگم مشکل این شخص زوج اصلا وجود شخص سوم نیست ..ایشان زندگی بیماری دارند که توان ذهنی و تصمیم گیریشان را مختل کرده است پس بهتره اصلا به اصل مشکل بپردازیم که روابط ایشان با خانمش هست .شخص سوم اینجا مطرح نیست ...
    برادر گرامی مهراب
    من یک خانمم و کاملا مشکل شما را درک می کنم ..من هم خیلی طول کشید تا برای طلاق آماده شدم و شرایط را برای این امر فراهم کردم ...ولی من چون مادر هستم بیشتر فکر می کنم باید به شرایط پسرتان بیشتر فکر بکنید چون سن مناسبی برای این مساله ندارد..
    امیدوارم موفق باشید

  17. 3 کاربر از پست مفید f_z تشکرکرده اند .

    f_z (جمعه 25 شهریور 90)


 
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.