به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    خوب حالا که مطئن شدی مشکلت حاد نیست و میشه حلش کرد یعنی قدم اول رو برداشتی
    مشکلاتم رو مدیر توی دو پست آخر دسته بندی کرد و راهکار و مشاوره داد

    ببین خانومی من پست اولت رو تا اونجایی که بتونم واکاوی می کنم
    خودت توی یه دفترچه نت برداری کن تا مشکلاتت شناسایی بشه
    بعد یه پست بزن تا مشکلات بنویس تا با کمک سایر اعضا اونها بررسی بشه تا راهکارش رو پیدا کنی


    نقل قول نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار

    راستش این قدر مشکلات ریز و درشت و زیادن که دیگه واقعا خودمم نمیدونم اصل مشکلم از کجا شروع شد.

    همون طور که گفتم با این دید بخون که می خواهیم مشکلات رو شناسایی کنیم

    خانواده ها به خصوص خانواده ی من با این ازدواج مخالف بودن
    عشق ما همیشه زبون زد عام و خاص بود
    اما تازگیها (حدودا 6-7 ماه) تمام زندگیمون شده جر و بحث و دعوا.خواه ناخواه توی بعضی از این دعواها پای خانواده ها هم باز شده

    ببین خانواده ها از اول هم ناراضی بودن >>> پس بحث در مورد خانواده ها رو کاملا میذاریم کنار
    یعنی پدر و مادر تو ، برایت خیلی مهم و ارزشمند هستند و احترامشون هم به جا منتها شما فقط در حد احوالپرسی و دیدن با اونها هستی و
    **مطلقا از مشکلاتت سخن نمی گویی
    **مطلقا کمک هاشون رو چه مالی و چه احساسی و ... با کمال ادب قبول نمی کنی
    (تبصره: به این قسمت بعدا میرسیم چون الویت زندگی شخصی تو همسرت هست
    )


    حالا واقعا اگه یکی از من بپرسه خوب اصل مشکل چیه نمیدونم!
    شاید بی پولی(من تک دختر بودم و وضع مالی خانواده امم خوبه وضع مالی خانوادهی همسرمم خوب بود اما حدودا 4 سال پیش پدرش فوت کرد و یه جورایی شیرازه ی زندگیشون از هم پاشید)

    می بینی هنوز مشکلت را درک نکرده ای ، کمک کن با هم پیدایش کنیم
    پیدا کردن مشکل خودش نصف راه حل هست!

    بررسی کن آیا این وضع مالی رو به رخ همسرت کشیدی یا نه
    بررسی کن ببین به خاطر وضع مالی خوبتون سر شوهرت منت گذاشته ای یا نه؟

    (تبصره 1 : من مشاور و روانشناس نیستم و براساس تجربه ی شخصی خودم دارم راهکار می دهم
    تبصره2: حتما نباید مستقیم به رخ بکشی و یا مستقیم منت بذاری توی رفتارت ، کلامت، لحنت، ذهنت دقیق شو ببین آیا این گونه بوده یا نه؟)



    همسرم خیلی راحت و بدون عذاب وجدان به من دروغ میگه شاید خیلیهاتون بگین لابد تو یه جوری رفتار کردی که اون این کارا رو میکنه

    ببین وقتی شخصی دروغ میگه به خاطر این هست که می خواد چیزی رو مخفی کنه
    حال این مخفی کردن دلایل مختلفی داره
    - کار خطایی انجام داده و می خواهد پنهان کنه که
    >> خودش رو خوب نشون بده
    >> ترس از توبیخ و تنبیه و سرزنش

    -کاری کرده که طرف مقابل رو می رنجونه و چون تحمل رنجش و واکنش طرف مقابل را ندارد به دروغ متوسل می شود

    - از روی عادت سعی می کنه همش مرموز باشه

    - ازش سلب اعتماد شده لذا از طریق دروغگویی به لاک دفاعی پناه می برد



    همسرم یواشکی از کارتم به اندازه ی پول مهمونی برداشته و به من نگفته در حالی که هم پول تو حساب خودش داشت و هم سر کار میرفت.

    احساس ناراحتی تو ناشی از چیست؟

    یواشکی پول برداشتن همسرت؟
    پول گرفتن از تو ؟
    خودش پول داشته ولی از تو گرفته؟

    با خودت صادق باش، کدومش؟

    عنوان کردی همسرت وقتی با اعتراض تو روبرو شده گفته ترسیدم پول کم بیارم
    خوب دلیل بدی نیست منتها
    حق با شماست و قبول دارم
    اما تو یک زن هستی و زندگی ات رو نیز دوست داری لذا باید در تلاش باشی که زندگی ات رو بسازی پس
    ** لحن اعتراضت چگونه بود؟
    **با ذهن مثبت اعتراضت رو مطرح کردی یا منفی
    مثلا) عزیزم رفتم گردش حسابم رو از بانک بگیرم دیدم ازش مبلغی کسر شده، هرچی فکر کردم یادم نیومد کی گرفتم و کجا هزینه کردمش ! تو یادت نمیاد ؟ احتمال میدهم نکنه بانک اشتباه کرده
    ببین تو کاملا واقفی که پول رو شوهرت برداشته ولی با این طرز گفتگو زمینه را باز می کنی تا او بتونه بهت اعتماد کنه و سخن بگه
    ** ذهن منفی: تو رفتی از حسابم پول برداشتی ؟ خودت که داشتی منهم که همه چیز رو مهیا کرده بودم لزومی نداشت بری از حساب من پول بگیری
    این لحن حرف زدن باعث تخریب شخصیت مرد میشه و دقت کن نوعی منت سر مرد گذاشتیم !



    بار آخرم که دیگه تحمل من تموم شده و دعوامون شده میگه چون دعوا میکنی نمیگم!(ولی من که از اول باهاش دعوا نمیکردم!).

    دقت کنم ، نوشتی 7 الی 8 ماه هست که همه چی عوض شده
    الان هم نوشتی شوهرت گفته دروغ می گم چون تو دعوا می کنی
    بعد پاسخ دادی :من که از اول دعوا نمی کردم !
    پس ببین هم او تغییر کرده و شیوه اش عوض شده و هم تو راه و روش دیگری متفاوت از ابتدا در پیش گرفته ای



    پستم طولانی میشه
    اینها رو بخون بررسی کن تا بریم سر بقیه اش

  2. 5 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 19 شهریور 90)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    مرسی که این قدر زود جواب میدین.باور کنین تو این حال خراب من که حتی خانواده امم از راهنمایی من عاجزن این که آدم ببینه یک نفر این قدر سعی میکنه بهش کمک کنه چقدر دلگرم کننده است.واقعا ممنونم
    در مورد قسمت اول که گفتین باید خانواده ها رو کنار بزاریم کاملا حق با شماست و من از اول هم قصدم همین بود منتها متاسفانه در مدت ازدواجمون شرایط مالیمون به نحوی پیش رفت که من بارها مجبور شدم به خاطر حفظ زندگیم از خانواده ام کمک مالی بگیرم و این اواخر هم که مرتب در حال قهر و آشتی بودیم من از نظر احساسی بهشون وابسته تر شدم اما باید بگم که خوشبختانه هر دو خانواده (هم مال من و هم مال همسرم) همیشه تلاش مثبت داشتن و هرگز سعی نکردن که توی زندگی ما مشکلی ایجاد کنن.
    در مورد قسمت دوم اوایل وضع مالی اصلا برام اهمیتی نداشت اما این اواخر که مرتب از خانواده ام کمک مالی گرفتم شاید چند باری هم سر شوهرم منت گذاشته باشم اما نه منت زندگی پدریمو بلکه منت اینو که من مجبور از پدر و مادرم پول بگیرم.
    در مورد دروغ شاید من زیادی حساسیت نشون داده باشم.راستش این اواخر که مشکلاتمون زیاد شده از سر لجبازی با هم دست به هر کاری میزنیم که خودمم میدونم غلطه.و واقعا نمیدونم خیلی از چیزایی که پیش میاد واقعا مشکله یا پس لرزه های مشکلات قبلی.
    در مورد پول برداشتن از کارت هم چیزی که منو ناراحت کرده خود مسیله ی پول نبود چون همیشه اعتقاد داشتم پول من و پول تو نداریم من از نگفتنش ناراحت شدم.لحن اعتراضم اون موقع بد نبود اما حالا هزار بار زدم تو سرش که متاسفانه میدونم این کارمم غلط بوده.
    در مورد آخر هم بله قبول دارم ما دو تا خیلی عوض شدیم حتی یه بار بهش گفتم من همون شوهر یک سال پیشمو میخام اونم گفت مگه تو زن یه سال پیشی و راست هم میگه.

  4. 2 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (شنبه 19 شهریور 90)

  5. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    ببین منت زن سر شوهرش بدترین چیز توی زندگی هست که به سختی میشه درستش کرد ، اما میشه درستش کرد

    پس همین الان یادبگیر دیگه و تحت هیچ شرایطی سرش منت نذاری

    خانومی در ارتباط با همین قسمت اول
    باید تلاش کنی که شوهرت بشه تکیه گاهت
    خیلی خیلی هم سخت و دشوار هست اما اگر واقعا می خواهی باید سختی ها رو تحمل کنی

    نکته بسیار مهم : ببین هر اتفاقی ممکن هست بیفته یعنی احتمال همه چی رو بده بعد دست به اقدام بزن


    یکسری لینک برایت میذارم که بخونیشون و شروع به تمرین کنی

    اول از همه برگرد پیش شوهرت و اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده ، لزومی هم نداره بهش توضیح بدهی که چی شد و چرا برگشتی
    برو شروع کن به محبت کردن
    دقت کن الان شوهرت نسبت به شما بی اعتماد شده مدتی حداقل سه ماه طول میکشه که بخواد اعتمادش نسبت به تو جلب بشه
    اعتماد از این نظر که چون تو داری تغییر می کنی و رفتارهایت اصلاح میشه اون باخودش همش فکر می کنه که چی شده که زنم اینقدر عوض شده نکنه نقشه ای داره و می خواد کاری انجام بده
    به همین خاطر دروغکویی اش بیشتر میشه
    حتی شاید بدتر از قبل هم بشه
    منتها تو باید صبور باشی و اون سه ماه رو بدون چشم داشت فقط محبت کنی


    مشاوره برای همه
    که جمع بندی هست و لینکهای زیر که میتونه در ابتدا کار ساز باشه

    همسرم سعی در مخفی کردن کاری داره که خودش به اشتباه بودنش واقف هست

    چگونه توجه شوهرم رو به خودم جلب کنم

    حمایت افراطی درماندگی می آموزد

  6. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 19 شهریور 90)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    فقط یه سوال دیگه الان به علت بیکاری چند ماه اخیرش ما به شدت از نظر مالی بهم ریختیم.مغازه ای که با هزار امید باز کرده بودم به خاطر نداشتن جنس داره ورشکست میشه همسرمم که پاش شکسته منم نمیدونم چی کار کنم از یه طرف میخام از خانواده ام برای تهیه جنس مغازه کمک بگیرم از طرف دیگه نمیخام با این کار بازم پاشونو به زندگیم باز کنم از طرف دیگه راه حل دیگه ای ندارم
    واقعا دارم دیوونه میشم
    تازه از کجا معلوم بعد از همه ی اینها بازم مثل همیشه دو قورت و نیمش باقی نباشه؟

  8. #15
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    دختر خوابم گرفته
    این همه واست لالایی خوندم آخرش می گی :
    تازه از کجا معلوم بعد از همه ی اینها بازم مثل همیشه دو قورت و نیمش باقی نباشه؟

    لیلی زن بود یا مرد؟

    قرار شد
    >>> احتمال همه چی رو بدی حتی بدتر از دوقورت و نیم باقی مونده

    >>> قرار شد از پدر و مادرت هیچ کمکی نگیری نه مالی نه احساسی و عاطفی

    >>> اصلا به تو چه ارتباطی داره؟ اگه شوهرت نیاز به پول داره خودش بره قرض بگیره چرا توی می خواهی از پدر و مادرت قرض بگیری ؟ مگه تاپیک منو نخوندی ؟ خودش بره از پدر و مادرت قرض بگیره که اصلا صلاح نیست !

    >>> پا میشی مثل زنایی که شوهرشون همه پشت و پناهشون هستبر می گردی سر خونه و زندگیت و بهش میرسی و دلسوزی می کنی ، پاش توی گچ هست ، خیلی رک بهت بگم بهش خدمت می کنی ! آره درست خوندی ! ولی مطمئن باش شوهرت پررو نمیشه بلکه با این کارت داری توی ذهنش از خودت یک ملکه میسازی که چند سال دیگه شوهرت دنیا رو می ریزه به پات

    >>> این همه من لینک برات گذاشتم که بخونی اونجا نوشته حتی اگه اب و برق وگاز هم قطع شد عیبی نداره تحمل منید و خم به ابرو نیارید ... نترس اگه یه مدت سختی بکشید هیچی نمیشه ، عوضش جفتتون ساخته می شید

  9. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 17 شهریور 90)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    امیدوارم دفعه بعد که اومدی تو خونه خودت باشی.بالهای صداقت خیلی خوب راهنمائی می کنن.من خودم خیلی چیزا یاد گرفتم..از موقعیت استفاده کن که مشاور به این خوبی داری.من مطمئنم اگه به تک تک حرفاش گوش کنی نتیجه می گیری.حرفاش هم که نیازمند صبر است.و عجله نکن که زود نتیجه بگیری.

  11. 2 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (پنجشنبه 17 شهریور 90)

  12. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    سلام.مرسی که این قدر همگیتون با من همدلی میکنین.دارم به برگشتن فکر میکنم!(خانم بالهای صداقت تو رو خدا عصبانی نشین ).
    من وفتی اوایل هفته برگشتم خونه پدریم با قصد صد در صد طلاق اومده بودم و همین که الان یه روزنه امید تو دلم باز شده به خاطر حرفها و محبتهای شما دوستانه.
    همسرمم بهم اس ام اس داده ما باید اون طوری بشیم که از هم دیگه انتظار داریم و براش تلاش کنیم.این یعنی اونم میخاد زندگیمون درست بشه.
    من باید یاد بگیرم که زود عصبانی نشم و احساسی تصمیم نگیرم.
    اگه موردی سراغ دارین که چطور صبرمو زیاد کنم و تحملم بالا بره از راهنماییتون ممنون میشم.
    فعلا کلا بیخیال مسایل مالی زندگی مشترکم شدم تا ببینم چی پیش میاد .
    بازم ممنونم

  13. 3 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (پنجشنبه 17 شهریور 90)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    113
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    عزیزم با این پیامک شوهرت خیلی چیزا ب معلوم می شه.ببین چقدر بهت نیاز داره که غروره مردانشو (گاهی غروره کاذبه)گذاشته زیر پا.دیگه فکر کردن نداره،نذار دیر شه.حالا برو خونه اونجا مهارت صبر کردن رو هم یاد می گیری.وقتو تلف نکن.یه نکته دیگه الان شوهرت هم آمادگی برگشتنتو داره در نتیجه احتمالا اونم سعی می کنه خودش اصلاح کنه و در نتیجه تحمل شرایط راحت تر می شه.البته گفتم احتمالا.

  15. 4 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (شنبه 19 شهریور 90)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    ای خدا من چی کار کنم از دستش.بهش گفتم شاید فردا بیام.میگه مسئلمون حل شده میخای بیای؟ یعنی اونم نمیخاد من برم.........
    اولین دفعه اش نیست که این جوری میگه.همیشه میگه .منم گفتم از راه دور حل نمیشه
    الانم میگه از نزدیکم حل نمیشه. یه هفته فرصت بده.هم به خاطر مالی هم اخلاقی.میگه شاید دفعه های اولم که رفتی اگه مدت بیشتری از هم دور بودیم بیشتر قدر همو میدونستیم(راست میگه من همیشه زود بر میگشتم چون همه میگفتن جدایی طولانی مدت واسه زندگیتون خطرناکه)
    دیدین چقدر راحت دست رد به سینه ام میزنه! یعنی حتما باید ازم دور باشه تا قدرمو بدونه؟
    الان چی کار کنم.بمونم؟برم؟هر وقت اون گفت برم؟مگه من آدم نیستم.مگه من واسه خودم عزت نفس ندارم.......
    وقتی این جوری یگه دلم میخاد بمیرم.

  17. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: در آستانه ی جدایی

    خیلی خوبه
    ببین دید مثبت داشته باش
    این همه اتفاق های مثبت داره میفته
    اینها همون کمک های خداست که گاهی ما نمی بینیم
    اینها جواب های خداست که داره به دعاهامون میده

    خوب گوش هات رو تیز کن تا هر صدایی رو درست بشنوی
    خوب دقت کن تا قدم هات رو درست برداری
    .
    .
    .
    نظرت چیه؟
    تو قبلا تاپیک بازکرده بودی
    اما نتیجه دلخواهت رو نگرفتی
    این تاپیک رو به قصد درد و دل باز کردی
    اما داره روزنه هایی برایت باز میشه
    همسرت با پیش گذاشته ، اون هم نه از روی دفاع از خودش و ادامه دعوا بلکه از روی اینکه می خواد زندگیتون درست بشه
    ببین یه مرد تا یه حدی به زنش فرصت میده و نرم برخورد می کنه
    نذار شوهرت از تو و از زندگی با تو ببره
    پس درنگ نکن
    درست و با تدبیر از این فرصت ها استفاده کن
    یادت باشه فرصت مناسب ، گاه با صدای آهسته دق الباب می کنه


    ببین دلت خواست که تغییر کنی
    توب اون تاپیک هنوز اراده ات استوار نشده بود ، اما یه مدت که چرخ زدی و مشکلات بقیه رو دیدی ، تصمیم گرفتی که تغییر کنی و خدا هم که دیده تو قصد داری در راه درست قدم برداری داره کمکت می کنه
    با آغوش گرم پذیرای همسرت باش
    با او هم حسی کن ( توجه کن تو جایی رو داری مثل اینجا که احساساتت رو تخلیه می کنی و مشاوره می گیری، پدر و مادرت همه جوره دارن ازت حمایت میکنند ، اما همسرت چی؟ چه کسی هست که با او همدردی کنه؟ چه کسی هست که بهش مشاوره بده؟ چه کسی بیشتر از تو دلسوز زندگی همسرت هست؟

    با توکل به خدا شروعی دوباره رو رقم بزن

    این پست رو بخون ، خیلی خیلی با دقت بخون !
    کلیک کن




    ببین اگه بخواهی این جوری بری جلو ، دیگه نمیام توی تاپیکت !

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
    ای خدا من چی کار کنم از دستش.بهش گفتم شاید فردا بیام.میگه مسئلمون حل شده میخای بیای؟ یعنی اونم نمیخاد من برم.........

    این بود قرارمون که بدون چشم داشت حداقل سه ماه محبت کنی؟
    به جای اینکه استقبال کنی میگی شاید بیام
    ای خداااااااااااااااااا
    اون هم نمی خواد بیام یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ذهن خوانی می کنی برای چی؟


    اولین دفعه اش نیست که این جوری میگه.همیشه میگه .

    به کار بردن کلماتی مثل همیشه یعنی مطلق نگری یعنی سیاه و سفید دیدن
    یعنی یکبار هم نشده همسرت مهربون باشه
    ای خدااااااااااااااااا


    منم گفتم از راه دور حل نمیشه
    الانم میگه از نزدیکم حل نمیشه.

    خانم امیدوار از دستت دارم جوش میارم ها
    فکر نکن من هم مثل کارشناسان و مدیران خیلی آرامش دارم ها ... الان هست که میرم سرم می کوبونم به دیوار ...

    تو بهش گفتی از راه دور نمیشه ، یعنی تلفنن همسرت از راه دور بی ارزش هست
    اون هم بهت جواب داده که کم نیاره ... بابا جان ، مردی گفتن ، زنی گفتن

    بهش می گفتی عزیزم اره راست می گی چقدر خوشحال شدم که تماس گرفتی ، اس ام اس دادی .... شرمنده ام کردی .... کاش من پیشقدم شده بودم جیگرم ، همسر خوبم ، و از این جور حرفها که قند توی دلش آب بشه و دلتنگت بشه


    یه هفته فرصت بده.هم به خاطر مالی هم اخلاقی.میگه شاید دفعه های اولم که رفتی اگه مدت بیشتری از هم دور بودیم بیشتر قدر همو میدونستیم(راست میگه من همیشه زود بر میگشتم چون همه میگفتن جدایی طولانی مدت واسه زندگیتون خطرناکه)


    یه بار می گی زود برگشتم
    یه بار می گی باید بیشتر فرصت می دادم
    یه بار می گی جدایی برای زندگی زناشویی مناسب نیست
    بالاخره کدوم شد؟
    بهتر نبود بگی آره ما باید بیشتر به همدیگه فرصت بدهیم ... الان هم درست نیست من خونه پدر و مادرم باشم ، هرچی باشه من زن تو هستم و باید کنارت باشم ، اون هم با اون پای شکسته تو ، وای ازت خجالت کشیدم همسر خوبم ...
    یه جورایی راه رو برای بازگشت با عزت نفس باز کنی


    دیدین چقدر راحت دست رد به سینه ام میزنه!


    نه من ندیدم
    من زن نا امیدی رو دیدم که اسمش رو گذاشته امیدوار ولی خیلی زود امیدش رو از دست داد


    یعنی حتما باید ازم دور باشه تا قدرمو بدونه؟
    الان چی کار کنم.بمونم؟برم؟هر وقت اون گفت برم؟مگه من آدم نیستم.مگه من واسه خودم عزت نفس ندارم.......
    وقتی این جوری یگه دلم میخاد بمیرم.

    خوددانی ... هرکاری دلت می خواد انجام بده


  18. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 17 شهریور 90)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راهنمایی : حس عجیب در اینستاگرام
    توسط mehrdad1388 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 اردیبهشت 95, 01:45
  2. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 25 شهریور 91, 14:03
  3. داستان اشنایی من
    توسط vistacali در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 فروردین 91, 23:11
  4. روش هایی برای کاهش استرس در محیط کار
    توسط hopegirl در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 آبان 87, 01:25

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.