به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 52
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1389-12-24
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    2,526
    سطح
    30
    Points: 2,526, Level: 30
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    282

    تشکرشده 291 در 66 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    بنظر من خيلي از خانومت دوري فكر كنم زياد نميشناسيش،دل مشغولياشو نميدوني.آيا همسرت دوست مجرد داره؟؟بعضي وقتا دوستاي مجرد واسه آدماي متاهل مضرن البته گاهي اوقات.ميدوني با دوستاش ميشينن سر چه چيزهايي حرف ميزنن؟دوست داره بيشتر با شما بره بيرون يا با دوستاش؟؟؟

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 بهمن 91 [ 04:21]
    تاریخ عضویت
    1390-6-13
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    1,366
    سطح
    20
    Points: 1,366, Level: 20
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    42

    تشکرشده 43 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    با سلام و تشکر از دوستان

    من دنبال راهی میگردم که به اشتباهش پی ببره و خودش برگرده با دل خودش وگر نه حرف پدر مادرو اینا رو گوش میکنه ولی چون یکی یدونه بودنه و هرچی خواسته دم دستش بوده ، هیچ وقت کمبودی حس نکرده ،از رفتاراش این برداشت میشه که بچه 15 سالس .
    بنظرم چون هیچ وقت بش اجازه ندادن فکر کنه چی خوبه چی بده لب باز کرده همه چیز واسش مهیا بوده.

    واقعا موندم برامم خیلی سخته باش تند برخورد کنم ولی اگه اینار برگرده چاره دیگه ندارم اشتباهم این بوده منم مث مامان باباش قبل اینکه نیازچیزی رو حس کنه واسش فراهم کردم دیگه اون قبح قضیه از بین رفته فک میکنه هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه فکر آبروی من که نه آبروی ما نیس

    بازم میگم خیلی لجبازه بنظرتون باید این لجبازیشو خورد کنم تا خوب بشه؟؟؟؟؟؟
    اگه منم بدتر لج کنم باز بدتر میشه چکارش کنم؟؟؟؟؟؟

    با تشکر از خواهر عزیزم مریم صوفی

    خواهرم هربار که بادوستاش میره بیرون شاکی میشه خودشم زیاد مایل نیست باشون بره مگه ناچار شه .
    البته اینم بگم یه چند وقتی بود که بخاطر مشکلات ناخواسته نمیتونستیم یا نمیشد باهم بیرون بریم خودمم خیلی دلم میخواد ببرمش بیرون باهم باشیم ولی خودش نمیومد هزار تا بهونه و دلیل میاره که نه نمیشه اله بله فلانه....

    یه دوست صمیمی مجرد داره که من اصلا ازش خوشم نمیاد چون آدم نرمالی نیس حتی یه بار باعث شد آبروم جلو خانومم بره دلیلشو می نویسم

    قبل از ازدواجمون می دونست یا شک کرده بود که منو خانومم ازهم خوشمون میاد از اون طرف با خانومم دوست بود من به خانومم گفته بودم شمارمو به هیچ کدوم از دوستات واسه انجام پروژه یا کارای درسی نده هرکی کار داشت تو همین دانشگاه بم بگه نه زنگ بزنه .... البته اینم بگم وقتی ما رسما ازدواج نکرده بودیم خانومم میگفت که چندباری گفته از تو خوشش میاد و ازین حرفا و منم به خانومم گفتم برعکس من وقتی میبینمش حالم بد میشه.
    خلاصه یبار با اصرار زیاد شماره منو ازش میگیره دیدم یکی پیام عاشقانه میده دفه های اول بش محل نذاشتم بعد چن روز با خودم گفتم فردای روز خانومم بگه اشکان گوشیتو ببینم اونوقت این پیامها رو ببینه فکرای بد میکنه نسبت به من بی اعتماد میشه خلاصه پیامها رو پاک کردم تا دوباره اس داد بش گفتم شما؟ گفت فلانیم گفتم منظورت ازین پیامها چیه؟منو همه تو دانشگاه میشناسن من اهل دختر بازی نیستم چرا پیام میدی؟
    گفت : من از شما خوشم اومده قسم و آیه که فکر بد نکن من تا بحال باکسی نبودم جدا عاشقمو و ازین حرفا....
    من مونده بودم بش چی بگم با خودم گفتم شاید راس بگه بزار محترمانه دودرش کنم فرداش بش گفتم خواهرم من اهلش نیستم شرایط و قصد ازدواج رو هم ندارمو یه چار تا فلسفه بافی گفتم شمام جای خواهرمی اصلا من به این نگاه شمارو نمیبینم خلاصه سرشو زدم به طاق دیدم آخرش گفت راستشو بخوای این یه امتحان بود که با چند تا از بچه ها گفتیم بگیریم ببینیم این که اینقد سر به زیره زیر آبی هم میره یا نه؟
    دیدم اینو گفت : خودمو عادی جلوه دادم گفتم مشکلی نیس من پشت و روم یکیه حالا این دوستات کیان؟گف قسم دادن اسمشون رو نگم ولی فردا تو دانشگاه بهت نشونشون میدم تا بدونی کیه.من با خودم گفتم فردا دیدم نسبت به اونا بد میشه ولش کن نمیخواد نشونم بدی ولی دفه دیگه با هیچ کسی همچین کاری نکن من کاریت ندارم ولی دیگران به راحتی باعث آبروت میشن. قسمش هم دادم گفتم من باعث آبروت نمیشم تو هم به هیچ کس حرفی نزن به دوستات هم بگو پا نداده.

    ازین ماجرا گذشت تا یه چن وقتی دیدم خانومم پکره یه شب گفتم حرفی هست چیزی هست بگو تا بدونم اشتباهی ازم سر زده؟گفت نخواستم بگم ولی چرا با فلان دختر رابطه داشتی گفتم چیییییییییییییییییییییییی یی؟
    کی گفته چی گفته؟گفت همه چیزو میدونم انکار نکن گفتم انکار نمیکنم هرچی بوده بهت میگم به من اجازه بده تا تعریف کنم خلاصه جریانو واسش گفتم و گفتم حالا بگو من بجز خودش باکسی درموردش حرفی نزدم کی به شما گفته برگشت گفت خودش اومده نشسته سیر تا پیازو تعریف کرده گفتم خب اشتباه من چی بوده گف چرا بهم نگفتی ازین ناراحتم .گفتم اولا دوستت بوده نخواستم آبروشو ببرم و بهت هم گفتم رابطه ات رو باش قط کن دختر خوبی نیس دوما قول دادم نمیدونستم اون قول و قسم حالیش نیست
    با اون دوستش تماس گرفتم گفتم چرا با آبروم بازی کردی مگه قول ندادی مگه قسم نخوردی چرا رفتی گفتی؟؟
    قط کرد جواب نداد
    فرداش رفته بود به خانومم گفته بود زنگ زده هرچی فهش ناموسی از دهنش دراومده بم گفته.
    خانومم با عصبانیت زنگ زد گف فلان دختر اومده مث ابربهار داره گریه میکنه با این چکار داشتی چرا بش فهش دادی مگه آبرو نداری یعنی چی اینکارا رو کردی؟؟؟
    خدایی هنگ کردم گفتم نگاه چطور بازیچه دست این دختره شدم گفتم ورداربیارش دارم میام باهم روبرو کنیم ببینم چی بهش گفتم
    اومدن اونجا هرچی بهش گفتم چی بهت گفتم حرفی نزد گفتم مگه نگفتی من بهت فهش دادم چی بهت گفتم خوب بگو....
    بعد 20 دقیقه هیچی نگفت منم با عصبانیت گفتم این نازکردنتو ببر واسه خریدارش من هیچی بهت نگفتم از اولش تا الان هرچی گفتی دروغ بوده و. هست.و رفتم
    البته تو تموم حرفا و بحثا یه بار خانومم طرف منو نگرفت هرچی میگفتم داره دروغ میگه زبونی میگفت قبول ولی قلبا قبول نداشت.
    خلاصه بعد چن وقت زبونن گف باشه فراموش میکنم ولی میدونم هنوزم که هنوزه فراموش نکرده و با اون دختره رابطه صمیمانه داره

    بعضی وقتا فکر میکنم خانومم میخواسته منو امتحان کنه بهش گفته بیا بش زنگ بزن ببین چی میگه .
    اونم وقتی که دیده اوضاع پسه رفته اون دروغا رو سر هم کرده گفته بهم فهش داده.

    یکی از بهترین دوستاش اینه که بیشتر وقتا باهمن و هرچی میگم خوشم نمیاد باش بگردی قبول نمیکنه.

    ببخشید که وقتتون رو گرفتم بخدا این حرفا سر دلم مونده بود.

  3. کاربر روبرو از پست مفید ashkan.comp تشکرکرده است .

    ashkan.comp (یکشنبه 27 شهریور 90)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 بهمن 91 [ 04:21]
    تاریخ عضویت
    1390-6-13
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    1,366
    سطح
    20
    Points: 1,366, Level: 20
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    42

    تشکرشده 43 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    از دوستان و کارشناسان عزیز تقاضا دارم کمک کنند

  5. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    به نظر من شما بیشتر شبیه پدر یا برادربزرگتر همسرتون باهاش رفتار می کنید تا شوهرش!!

    امتحانش و درس خوندنش و ... به شما چه ربطی داره؟

    وقتی برگشت به مسایل شخصیش کاری نداشته باشید. دوست داشت می خونه، نداشت نمی خونه. به شما چه که برین پیش استاد دنبال نمره ...

  6. 4 کاربر از پست مفید شب نم تشکرکرده اند .

    شب نم (چهارشنبه 06 مهر 90)

  7. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    به نظر مي رسه كه شما دو نفر دو شخصيت كاملا متفاوت از هم داريد. شما مسئوليت پذير و منطقي و خودخور هستيد و همسرتون كلا آدم راحت و سهل انگارتري نسبت به شما است. اگه قبل از ازدواجتون بود شايد مي شد راهنمايي هاي ديگه ايي كرد ولي الان شما بايد به فكر استحكام زندگي تون باشيد. اول از همه به نظر من بهتره قبول كنيد كه با هم متفاوت هستيد و اين تفاوت رو با روي خوش بپذيريد. هر چه قدر روي رفتار ايشون فوكوس كنيد بيشتر اعصابتون بهم ميريزه و اون رفتار مناسبي كه بايد داشته باشيد نخواهيد داشت.
    شما شوهر ايشون هستيد نه پدر و نه استاد دانشگاه ...هيچ لزومي نداره كه شما در به در دنبال نمره گرفتن براي خانم اتون باشيد..واحد رو ميوفته ..فوقش 10 بار ميوفته ولي بالاخره ياد مي گيره كه درس رو بخونه و پاس بشه. شما خودتون با تقلب و كپي كردن سوالات و جواب ها بنيان دروغ و تقلب رو داريد تو زندگي اتون رواج ميديد. اجازه بديد خودش راه خودش رو پيدا كنه ولي از طرفي زن ها دوست ندارند مورد نصيحت قرار بگيرند اگه با شما حرفي مي زنه و ناراحتي اشو از درس نخوندن و افتادنش بيان مي كنه نمي خواد كسي نصيحتش كنه دنبال كسي مي گرده كه باهاش درد دل كنه و همدرد داشته باشه. شما در اين مواقع به جاي توبيخ و تو سرش زدن بايد بگين اشكال نداره دنيا به آخر نرسيده دفعه ديگه بهتر مي خوني پاس مي شي...اگه هم دوست داشتي بگو تا من نحوه درست درس خوندن رو بهت آموزش بدم و تا زماني كه خانمتون نخواسته بهش چيزي نگيد در مورد چه جوري درس خوندن و اينا...
    نوشتيد كه از مشكلات زندگي باهاش درد دل مي كنيد ولي بعد از مدتي مي زنه تو سرتون...خب بهتره تا زماني كه ظرفيت لازم رو كسب نكرده از جزييات بهش چيزي نگيد.. دروغ نگيد ولي لازم نيست همه ريزه كاري ها رو بگيد. ايشون در حال حاضر نمي تونند همدرد خوبي براتون باشن شما بهتره سعي كنيد يه سري ناراحتي ها و مشكلات رو بهشون منتقل نكنيد.
    هرچه قدر قيم ماب با ايشون رفتار كنيد از همديگه دورتر مي شيد. پس بهتره به جاي توجه به نكات منفي خانمتون بيشتر به نكات مثبت اش فكر كنيد و تفاوت هاتون رو دوست داشته باشيد.

  8. 3 کاربر از پست مفید الميرا1358 تشکرکرده اند .

    الميرا1358 (یکشنبه 27 شهریور 90)

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 بهمن 91 [ 04:21]
    تاریخ عضویت
    1390-6-13
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    1,366
    سطح
    20
    Points: 1,366, Level: 20
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    42

    تشکرشده 43 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط الميرا1358
    به نظر مي رسه كه شما دو نفر دو شخصيت كاملا متفاوت از هم داريد. شما مسئوليت پذير و منطقي و خودخور هستيد و همسرتون كلا آدم راحت و سهل انگارتري نسبت به شما است. اگه قبل از ازدواجتون بود شايد مي شد راهنمايي هاي ديگه ايي كرد ولي الان شما بايد به فكر استحكام زندگي تون باشيد. اول از همه به نظر من بهتره قبول كنيد كه با هم متفاوت هستيد و اين تفاوت رو با روي خوش بپذيريد. هر چه قدر روي رفتار ايشون فوكوس كنيد بيشتر اعصابتون بهم ميريزه و اون رفتار مناسبي كه بايد داشته باشيد نخواهيد داشت.
    شما شوهر ايشون هستيد نه پدر و نه استاد دانشگاه ...هيچ لزومي نداره كه شما در به در دنبال نمره گرفتن براي خانم اتون باشيد..واحد رو ميوفته ..فوقش 10 بار ميوفته ولي بالاخره ياد مي گيره كه درس رو بخونه و پاس بشه. شما خودتون با تقلب و كپي كردن سوالات و جواب ها بنيان دروغ و تقلب رو داريد تو زندگي اتون رواج ميديد. اجازه بديد خودش راه خودش رو پيدا كنه ولي از طرفي زن ها دوست ندارند مورد نصيحت قرار بگيرند اگه با شما حرفي مي زنه و ناراحتي اشو از درس نخوندن و افتادنش بيان مي كنه نمي خواد كسي نصيحتش كنه دنبال كسي مي گرده كه باهاش درد دل كنه و همدرد داشته باشه. شما در اين مواقع به جاي توبيخ و تو سرش زدن بايد بگين اشكال نداره دنيا به آخر نرسيده دفعه ديگه بهتر مي خوني پاس مي شي...اگه هم دوست داشتي بگو تا من نحوه درست درس خوندن رو بهت آموزش بدم و تا زماني كه خانمتون نخواسته بهش چيزي نگيد در مورد چه جوري درس خوندن و اينا...
    نوشتيد كه از مشكلات زندگي باهاش درد دل مي كنيد ولي بعد از مدتي مي زنه تو سرتون...خب بهتره تا زماني كه ظرفيت لازم رو كسب نكرده از جزييات بهش چيزي نگيد.. دروغ نگيد ولي لازم نيست همه ريزه كاري ها رو بگيد. ايشون در حال حاضر نمي تونند همدرد خوبي براتون باشن شما بهتره سعي كنيد يه سري ناراحتي ها و مشكلات رو بهشون منتقل نكنيد.
    هرچه قدر قيم ماب با ايشون رفتار كنيد از همديگه دورتر مي شيد. پس بهتره به جاي توجه به نكات منفي خانمتون بيشتر به نكات مثبت اش فكر كنيد و تفاوت هاتون رو دوست داشته باشيد.

    خواهرم المیرا منظورتون رو از این نگرفتم
    (((هرچه قدر قيم ماب با ايشون رفتار كنيد از همديگه دورتر مي شيد. )))؟
    قیم ماب ؟؟؟؟؟؟

  10. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 91 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1390-1-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    268

    تشکرشده 271 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    قيم مآب ...يعني مثل قيم و ولي و پدر باهاش رفتار نكنيد.

  11. #28
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    در تکمیل پست المیرا گرامی میشه گفت که

    حمایت افراطی ، درماندگی می آموزد


    یعنی


    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
    (18/2/1386)


    «حمایت افراطی در ماندگی می آموزد»


    حمایت افراطی یعنی
    وقتی شما به جای او احساس مسئولیت می کنید،
    به جای او پول در می آورید،
    به جای او اضطراب و تنش کارهای منزل را پیدا می کنید،
    به جای او برای زندگی هزینه می کنید
    به جای او به وظایفش می رسید
    معلوم است که او بی مسئولیت شده و نقش حاشیه ای در زندگ پیدا می کند.


    همچنین شخصیت وسواسی و جزئی نگر این حمایت افراطی را زیاد می کند یعنی،
    برای اینکه همه چیز درست پیش برود فرصت خطاکردن به همسرش نمی دهد.
    و دوست دارد یا خطایی پیش نیاید
    یا سریعا جهت بهبود و رفع آن اقدام نماید.

    لذا لازم است برای برون رفت از این مسئله شخصی حمایتگر ، نقش خود را به مرور کمرنگ کند و در پی این باشد که اضطرابها و تنشهای خود را کاهش داده و حس مسئولیت را به همسرش بازگرداند.




    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
    (12/6/1386)

    بهترین واکنش در هنگام مشاجره با همسرم چیست؟


    دوست عزیز، شما نیاز هست که مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی را بیشتر به کار گیرید. یکی از این مهارتها، همدلی و هم حسی است. به این معنا که معمولا در گفتگو ها وقتی یه کمی کار بالا می گیره ، هریک از زوجین سعی می کنند به بحث منطقی رو بیاورند و با دلیل و برهان از خودشان و حق خود دفاع کنند و مسئله را برای طرف مقابل روشن کنند. اگر چه منطقی بودن در شرایط معمولی بسیار خوب است، اما در شرایطی که یکی از طرفین ، احساساتی شده است مثلا عصبانی، غمگین، دلگیر، یا خسته شده است، جای بحث منطقی نیست، اشتباهی که غالبا افراد در زندگی زناشویی می کنند، و سعی می کنند از حق خود دفاع کنند و به طرف بفهمانند که احساسش اشتباه است.
    به جای این کار شما می بایست بر احساسات طرف مقابل صحه بگذارید و تائید کنید و با او همدلی و همدردی کنید. ( این به معنای این نست که علت احساسات او را تائید می کنید، بلکه به معنای این است که به او نشان می دهید که احساس او را می فهمید و در ناراحتی یا عصبانیت یا ... او شریک هستید.) البته بعد از مدتی که شرایط بهبود پیدا کرد و از آن موقعیت گذاشتید می تونید به او بگویید. « عزیزم همین طور که گفتم دیروز از رنجیده شدن شما من هم دلم گرفت. و فهمیدم چه حالی شدی، اما اینو بگم که من خیلی دوستت دارم و اصلا منظورم اون چیزی نبود که برداشت کردی، شاید من بد گفتم»
    پس 2 فاز شد:

    یکم :
    فازی که در وضعیت احساسی ایجاد می شود، که شما نسبت به احساس همسرتون پذیرش نشون می دهید و صرف نظر از اینکه حق داشته یا نداشته، به او می فهمانید که احساس او را درک می کنید. و از اینکه او ناراحت است شما هم ناراحتید. و سعی خود را می کنید که تسکین دهید.( مسئله ای که اغلب آقایان در نظر نمی گیرند)

    دوم:
    در فازی که وضعیت احساسی به خوبی و خوشی پایان یافته و مدتی از آن می گذرد، ضمن تائید احساس قبلی همسرتون، او را از خطایی که در مورد شما کرده است در می آورید. به او می گویید که منظورتان را یا اشتباه برداشته کرده است، یا شما اشتباه بیان کرده اید.

    این را فراموش نکنید که مهارتهای ارتباطی خیلی زیاد هستند و این هم حسی و همدلی یکی از این مهارتهاست.

    با عرض پوزش از حضور همه خانم های گل تالار

    آقای اشکان نتیجه گیری تون مبنی بر بی علاقگی همسرتون نسبت به شما از اونجا ناشی میشه که همسرتون به حرفتون گوش نمیده

    آره همسرتون باید به حرفتون گوش بده
    مرد حکم مدیر زندگی رو داره و زن حکم مشاور مدیر
    مدیر زندگی ای که بر اساس علاقه و عشق و محبت بنا شده در همه حال خیرخواه زندگی میشه و درصدد هست تصمیماتی که می گیره به نفع و سود زندگی مشترک باشه
    در این خصوص هم داشتن یک مشاور دانا و زیرک باعث میشه درصد خطای مدیر کاهش پیدا کنه

    حال مرد می بایست در همان حال که به همسرش عشق می ورزد ، قاطعیت داشته باشه - اکثر زنها از مرد ضعیف خوششون نمیاد


    و زن می بایست با محبت و لحن عاطفی نظراتش رو به همسرش بگه

    چیزی که مسلم هست اینه که " یک مرد در نهایت در تلاش هست که کاری رو انجام بده که زنش می خواد "
    و در قبال انجام اون کار به دنبال کسب تشکر زن هست
    منتها زن هم می بایست خواسته اش رو با کلامی محبت آمیز درخواست کنه و با صبوری منتظر بمونه که همسرش اون درخواستش رو عملی کنه و بعدش هم از همسرش قدر دانی کنه ، این قدر دانی تاثیر زیادی در روحیه مرد داره ، گویی نیروی محرکه ای میشه که بیشتر خواسته های زنش رو برآورده کنه

    طبق فرمایشات شما ، خانمتون از این قضیه اطلاعات کمی داره
    شما هم هرچقدر خواستید آگاهی اش رو با خوندن کتاب و دادن مقاله بالا ببرید موفق نبوده اید
    چون قاطعیت نداشتید !
    چون مرتب حمایتش کردید!
    چون نگذاشتید خودش عواقب کارهایش رو بر عهده بگیرد !
    حال می بایست خیلی با ظرافت یواش یواش این حضور پررنگتون رو در انجام دادن مسئولیت های همسرتون کم کنید
    لزومی ندارد با داد و فریاد و قهر و حرف های ناراحت کننده بینتون رو شکرآب کنید که

    الان هم که به قهر از پیش شما رفته
    فعلا شما کاری نکنید ، اما گیرنده هاتون رو روشن کنید تا هنگامی که چراغ سبز بهتون نشون داد سریع استقبال کنید و شرایط برگشتنش رو هموار کنید
    این نکات رو هم به خاطر داشته باشید
    رفتار قاطعانه به معنای تحکم نیست
    همسرتون خودش دلش خواسته بره و شما چون دوستش دارید به خواستش احترام می گذارید ، منزلتون خونه خود همسرتون هست و در خونه به رویش باز هست و شما هم چشم انتظار که برگردد
    مسلما این دلخوری اولین و آخرین دعوا شما نخواهد بود پس انتظار دارید که مشکلاتتون بین حریم زناشویی خودتون و زیر سقف خونتون حل بشه

  12. 8 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 27 شهریور 90)

  13. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 بهمن 91 [ 04:21]
    تاریخ عضویت
    1390-6-13
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    1,366
    سطح
    20
    Points: 1,366, Level: 20
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    42

    تشکرشده 43 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    با تشکر از بالاهای صداقت بابت مطالب مفید و آموزندشون.

    امروز به خانومم مسیج دادم و حالشو پرسیدم.
    گفت : بد نیستم
    دلیلشو پرسیدم گفتم خدا نکرده مشکلی پیش اومده؟
    گفت : فلان امتحان رو خوب ندادم
    با توجه به شناختی که من ازش دارم امتحان خوبش یعنی 10
    گفتم : فقط همین؟؟ اشکال نداره دفه بعد امتحانتو خوب میدی اینکه ناراحتی نداره.
    برگشت گفت: (ممنون از دلداریت /نگفتم میفتم گفتم نمرم خوب نمیشه/خداحافظ)

    آخه من چی بش بگم؟؟؟؟؟؟
    بجاش کاراشو میکنم ناراحت میشه /حالا میگم اشکال نداره بازم ناراحت میشه

    خدایی دیگه تحمل ندارم چقدر خودمو کوچیک کنم دیگه بسمه ، ولش کن دیگه نه بش زنگ میزنم نه اس میدم خودش رفته خودشم برگرده اگر برگرده هم باید آدم شه برگرده نه همینی که هست.
    آدمم حدی داره به چه سازش برقصم هر چی نازشو میخرم بیشتر خودشو میگیره.
    گفتن زن اهل نازه و مرد باید نازشو بکشه ولی زن هم باید فهمشو داشته باشه
    دیگه آدمم اینقد لوس و بی ظرفیت خب درس نخوندی نمره هم نمیگیری باید پی شو به تنت بمالی.من چکاره ام؟
    چرا بعضی از آدما اینطورن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ولش کن دیگه بذار هرکارمیخواد بکنه فوقش طلاقه چکارش کنم دیگه؟
    انتظار داره برم بازم واسش رو بندازم ولی دیگه ازین خبرا نیس.
    از بس نازشو کشیدن از بچه 5 ساله هم بچه تره

    بیچاره دل منو و آبروی من که واسش پیش کس و ناکس به تاراج رفته
    دیگه تو این شهر نمی مونم درو دیوار این شهر سنگ بارونم میکنن.
    دیگه تحمل درگوشی های دیگرانو ندارم تا کی ندید بگیرم

    یادش بخیر این غزلو واسش گفته بودم کاشکی یکی به گوشش میرسوند.
    یکی میخوام که همدمم باشه/ شریک غصه و غمم باشه
    ...............

    ممنون از تموم دوستان

    توصیه ام به تموم مردا اینه هیچ کس ، هیچ کس حتی زن آدم رو از حد خودتون بالاتر ندونید و بش اجازه ندید فکر کنه دوسش دارید چون تا بفهمن فاتحتون خوندس و بش اجازه ندید سوارتون شن ، شما از در محبت حرفی نمیزنید ولی اونا شلاق دس میگیرن انگار برده گرفتن و ما برده حلقه به گوششونیم.

    نزدیک به 800 نفر این موضوع رو خوندن بنظرتون داستانه؟
    نه این قصه نیست واقعیت تلخ زندگی منه
    لطف کنید کمک کنید

    از کارشناسان عزبز این سوالو دارم میخوا بش اس بدم بگم تا حالا منتت رو کشیدم ولی دیگه خبری نیس حالا که اینقد طرز فکرت درموردم بده نبودنم بهتر از عذاب کشیدنمه.

    بنظرتون چکار کنم باش؟
    دارم دیوونه میشم آبروم چی؟دلم چی؟عشق چی شد؟
    دیگه چه معنی داره زندگی؟واسه کی اهمیت دارم؟از اول همیشه تنها بودم حالا هم تنها میمونم

  14. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: بی علاقگی همسر

    سلام
    نگران نباشید
    صبر کنید
    به نظرم این sms ام ندید و فقط صبر کنید
    به قول یکی از دوستان زن ناز و مرد نیاز ولی نباید از حدی هم بیشتر شه
    شاید برخوردش در مورد sms شما اینطوری بوده ولی اون از اینکه سراغشو میگیرید خوشحاله
    اگه اون مقصره شما بیشتر مقصرید با حمایت های زیادتون ........
    پس اونو زیادم مقصر ندونید
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.