موضوع: آیا رفتار من جرات مندانه هست؟؟؟؟؟هنوز اول راهیم

سلام پریماه جان

نمیدونم چرا از حرفات اینطور برداشت کردم که فقط به این جنبه از حرفای دوستان توجه میکنی که میگن زن نباید به مرد کمک کنه .... یا خرج خونه و ... کاملا به عهده مرد هست ... آخه آخرش هم اینجوری گفتی

باشه سعی میکنم من بعد دیگه کارتمو بهش ندم .

شایدم من اشتباه میکنم. و غیر از اینکه کارتت رو بهش نمیدی یه راهکار جایگزین هم انتخاب کردی که هم به همسرت کمتر فشار بیاد . هم غرورش حفظ بشه . هم شما بتونی راحتتر خرید کنی هم اینکه بزرگواری و فداکاری و عشقت رو در کنار مسائل مالی بهش نشون بدی. درسته ؟

اگه مانعی نداره من دوست دارم اون راهکار جایگزینت رو بدونم.

صباجون صبح تا حالا فکرم مشغول بود.تصمیم گرفتم به همسرم پیشنهاد بدم قسط وام ازدواجو من بدم تا آخر امسال. در اینصورت میتونه یخورده راحت تر خرید کنه و منم اگه چیزی خواستم اون واسم بخره...نمیدونم راهم درسته یا نه؟
قبل ازدواج دوس داشتم هر وقت چیزی میخوام باهم بریم و هرچی دوس دارم واسم بخره...اما حالا میبینم زندگی اولش سخته و به این راحتی هم نیس..

سلام اقلیمای عزیزم.خیلی خوشحالم کردی که اومدی سرزدی.من تایپیکهاتو همیشه دنبال کردم و کلی چیزی یاد گرفتم ولی چون هنوز تازه ازدواج کردم و اول راهم سعی میکردم از حرفات چیزی یاد بگیرم واسه همین چیزی نمینوشتم.خوش اومدی
به نظر منم ایرادی نداره کمک حالشون باشیم ولی نگرانی من از این بود که نکنه عادت کنه و...
دیشب که کنارهم خوابیده بودیم داشت حساب میکرد این ماه و ماه مهر چقدر چک و قسط داریم.بعد گفت باید یخورده پول هم واسه داداشش جور کنه که واسه یه موردضروری به پول نیاز داره.منم فکرمو بهش گفتم: که تا آخر امسال وام ازدواجو من میدم تا یه خورده پول توی دست و بالش باشه واسه خریدو .....
اقلیما جون اوایل تا ازم پول میگرفت بعدش که فرصت میشد سریع موضع میگرفتمو میگفتم مثلا تا امروز حسابت اینقدر شده و ..... البته با شوخی .. ولی یکی دو بار دیدم بعد از شوخی خیلی ناراحت میشد و میگفت ببخش. جبران میکنم..
واسه همین عذاب وجدان میگرفتم و سر دوراهی موندم که چیکار کنم.
یه بار بهش گفتم توی این مدت که باهمیم میدونی چه چیزایی منو خوشحال میکنه؟ خندیدو گفت: بله...خرید و هدیه و...............
یکم دلم آروم شد .الان یکم شرایط سخته .میدونم باید کمکش کنم ......
راستی یه سوال؟ ما از اول عقدمون تا یه ماه پیش که اومدیم سرخونه زندگیمون (5ماه) خونه ی پدرو مادر من بودیم.یعنی دوران عقدمون همیشه همسرم خونه ما بود و واقعا خانودام خیلی بهش احترام میذاشتن.مامانم هم واقعا دامادشو تحویل میگرفت. یه روز بعد از اینکه مستقل شدیم همسرم گفت واسه مامان یه انگشتر بگیریم بخاطر این مدت ... حالا یه ماه از خونه رفتنمون میگذره ولی شرایط همسرم اقتضا نمیکنه بخره..اشکال داره به نظرتون من هدیه رو بخرم و بدم شوهرم به مامانم بده؟؟؟؟؟؟؟؟

پریماه جان! خوشحالم که شرایط زندگیت خوبه و خداوند همسر خوبی رو نصیبت کرده!
در مورد پیشنهادی که به همسرت دادی موافقم و مطمئن باش مردی که اینقدر به حساب و کتابش اهمیت میده؛ آدمی نیست که بخواد تبدیل بشه به یه آدم بی مسئولیت! البته اگر در کنارش شما رفتارهای درست و بجا داشته باشید!
اما در مورد خرید هدیه؛ نه اصلا این کار رو انجام نده!
مطمئن باش که همسرت به فکر اون هم هست؛ و شما نباید عجله کنید! بذارید ایشون با میل و علاقه ی قلبی خودشون این کار رو انجام بدن؛ و البته در زمان مناسبی که احساس کردید یه مقدار دست و بالتون بازتر شده؛ این پیشنهادشون رو یادآوری کنید با زبان مهر! همین!
شما باید خیلی به همسرتون افتخار کنید که داره نهایت سعیش رو میکنه که هر چه زودتر بهترین زندگی رو برای شما بسازه!
راستی همسرتون در مقابل پیشنهاد شما چه عکس العملی رو نشون دادن؟

ممنون دوستان.
اقلیما جونم درسته میگن نباید توی مسائل مالی دخالت کنیم اما وقتی میبینم مثلا این ماه تمام حقوقشو اگه بذاره بازم کم میاره .وقتی بهم میگه یه جوری جور میکنم.دلم یجوری میشه.میگم نکنه روش نمیشه از من بخوادو مثلا میره از کسی قرض میگیره و هزار تا فکر دیگه...این درحالیه که من پس انداز دارمو میتونم بهش بدم(هرچند که هنوز هیچی بهش نگفتم).....
دل عزیز با توجه به اوضاع بازار طلا فکر نمیکنم همسرم بتونه تا چندماه دیگه جور کنه و بریم واسه مامانم طلا بخریم.از طرف دیگه احساس میکنم هرروز که بگذره دیرمیشه و میخام یذره جبران محبتای مامانمو بکنم. با اینکه رفتیم خونه خودمون ولی هنوز که هنوزه خیلی به ما محبت دارن....راستش دیشب تا دیروقت بیرون بودیم و همسرم خیلی خسته بود .پیشنهادمو گفتم اول سکوت کرد.بعد که صداش زدم دیدم داره خواب میره.گفت فکرخوبیه و خواب رفت.امروز دوباره باهاش صحبت میکنم...