به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 47
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست راهنمایی و کمک

    [size=large]از اینکه شنیدم تا اون مرحله پیش رفتید خیلی ناراحت شدم. می شه لطفا بگید این اتفاق چند وقت پیش افتاد و کدومتون اقدام کردید؟
    اگر ممکنه بگید مشاور چه تشخیصی دادن و مشکل شما رو چی دونستن و راه حلی که به شما پیشنهاد دادن چی بوده؟


    اوایل زندگیمون من هم فقط به جدایی فکر می کردم ولی همسرم خیلی صبور بود و هیچ وقت زیر بار نمی رفت اگر هم ظاهرا موافقت می کرد ولی در عمل انقدر سنگ جلوی پام مینداخت که نتونم اقدامی بکنم. رفتار ایشون بعد از دو سال نتیجه داده و باعث شده من احساس کنم که اون از ته دل و عمیقا من رو دوست داره و یه احترام خاصی توی دلم براش داشته باشم. شما هم می تونید هر وقت با همسرتون یاد گذشته ها می افتید از این اتفاق به عنوان بزرگ ترین اشتباه زندگیتون که نمی خواید هیچ وقت دوباره پیش بیاد صحبت کنید بگذارید جدایی براتون به عنوان یک امر غیر ممکن باشه و به عنوان "یک راه" یا حتی "آخرین راه" نباشه. وقتی فکر جدایی کاملا از سر هر دوتون بیرون بیاد اون وقت با سعی و تلاش بیشتری به ساختن زندگیتون می پردازید ولی تا زمانی که این موضوع به عنوان یک "راه حل یا راه فرار" توی ذهنتون هست نمی تونید با جدیت لازم روی ساختن زندگیتون تمرکز کنید.

    در مورد اون سوال ها نظر من اینه که اگر شما چنین سوال هایی توی ذهنتون پیش میاد نشون می ده که دیدتون نسبت به زندگی مشترک و شریک زندگی اشتباه هست، این دیدگاه اشتباه ممکنه از کارتون ها و افسانه هایی که توی دوران کودکی دیدید و شنیدید نشات گرفته باشه و یا از فیلم هایی که می بینید و یا اطرافیانتون که این افکار رو به شما القا کردند. در هر صورت بدون اینکه این سوالات رو به زبون بیارید همسرتون قطعا اونها رو احساس می کنه و باعث دلشکستگی و سرخوردگیشون می شه.
    به نظر من این سوالات در ذهن شما معادل اینه که همسرتون شما رو با بهترین مردهای دنیا مقایسه کنه و مثلا وقتی در ماشین شما رو باز می کنه توی ذهن اش با لیموزین پولدارترین مردها مقایسه اش کنه و یا وقتی توی آغوش شما هستش به مانکن ها و مردهای ورزشکار و خوش تیپ فکر کنه یا اینکه چون شما تجربتون توی لباس و آرایش خانم ها کمه هیچ وقت در مورد لباس و آرایش نظر شما رو قبول نداشته باشه یا چون مهریه عندالمطالبه هست مهریه اش رو بذاره اجرا یا رانندگی شما رو قبول نداشته باشه و از دست فرمون دیگران خوشش بیاد یا از شغل شما راضی نباشه و شما رو با تجار بزرگ مقایسه کنه و غیره...
    حتی اگر همسر شما هیچ یک از این موارد رو به زبون نیارن ولی وجود این سوالات چه احساسی رو در شما بوجود میارن؟


    ببینید با اینطور فکر کردن موافقید:

    من نظر خودم رو می دم و نظر همسرم رو هم می پرسم تصمیم آخر رو با هم می گیریم درست مثل تصمیماتی که در یک هیئت مدیره در شرکت گرفته می شه

    به مهارت همسرم در بعضی از زمینه ها ایمان دارم و به او بخاطر این مهارت افتخار می کنم

    همونطور که یه نقاش حرفه ای خیلی بهتر از فرزندتون نقاشی می کشه ولی شما از نقاشی فرزندتون لذت می برید، سعی کنید در مورد کارهای همسرتون هم همین حس رو در خودتون ایجاد کنید.

    موفقیت های همسرتون رو در ذهن خودتون مرور کنید و وقتی به او نگاه می کنید به موفقیت هایش فکر کنید.

    وقتی به غذای همسرتون نگاه می کنید به این فکر کنید که چندین بار در هفته غذا مخصوص شما و با عشق پخته شده، از همسرتون ممنون باشید چون هیچ کس دیگه ای حاضر نیست که این کار رو به این صورت برای شما انجام بده

    چه چیزی باعث می شه از دیدن ماشین خودتون هزار بار بیشتر لذت ببرید تا از دیدن ماشین های مدل بالا که از جلوی شما عبور می کنن؟

    خیلی طولانی شد ببخشید امیدوارم تونسته باشم کمک کنم
    [/size]

  2. کاربر روبرو از پست مفید negar_a تشکرکرده است .

    negar_a (چهارشنبه 08 تیر 90)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 90 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-13
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست راهنمایی و کمک

    سلام ممنون از راهنمایی همه مخصوصا خانم نگار عزیز
    مطالبتون رو خوندم و بی تعارف بگم خیلی برام جالب و آموزنده بود . در مورد اینکه فرموده بودین جریان تلاق به چه زمانی بر میگرده باید بگم بار اول حدود دو سال بود که از ازدواج ما می گذشت و بار دوم حدود 5 سال پیش بود . بار اول بیشتر به یه بازی بچه گانه شبیه بود یعنی اینکه من پیشنهاد دادم ایشون هم پذیرفت و دوتایی رفتیم دادگاه بعداً که ازش پرسیدم حالا من گفتم چرا تو قبول کردی گفت میخواستم کم نیارم؟؟!!! بار دوم هم ایشون قهر کردند و از خونه رفتند که دو ماهی طول گشید بطور اتفاقی هر دومون رفتیم یه مرکز مشاوره بدون اینکه بدونیم دیگری هم اونجاست . نظر مشاور در مورد خودم این بود که خیلی کمال گرا هستین .تا حالا هم از خانمم نپرسیدم که مشاور به شما چی گفته . اوایل سعی میکردیم که نظرات مشاور رو مو به مو اجرا کنیم واقعا کار سختی بود و بعد از یه مدت هم بطور کلی کنار گذاشته شد البته از هر دو طرف .
    من واقعا بعد از اتفاق دوم سعی کردم که دیگه رفتار گذشتمو ادامه ندم و یه جورایی تعدیل کردم رفتارمو . یه موضوعی خیلی برام آزار دهندست و اونم اینه که خانمم نمیتونه گذشته رو فراموش کنه و مرتب یادآوری میکنه با اینکه خودش هم اعتراف میکنه که من خیلی با گذشته فرق کردم ولی مرتبا گذشته رو مرور می کنه و به زبون میاره من در این مورد چیزی نمیگم ولی شنیدنش آزارم میده .ایشون هنوز اتفاقات 10 سال پیش براش مثل دیروزه و به هیچوجه تا این لحظه هم نخواسته که به مسائلی که براش اتفاق افتاده به دید یک تجربه تلخ نگاه کنه و به قول شما ازش درس عبرت بگیره موضوعات مختلفی که ما قبلا به خاطرش دعوا و مرافه داشتیم بارها و بارها و بارها اتفاق افتاد به همون سبک و شیوه قبل و ...
    نمیدونم چیکار کنم مثلا یه مورد رو بگم : قبلا ایشون ابراز میکرد که تو به احساسات من توجهی نداری مثلا اگه دلم درد میگیره و به تو میگم انگار برات مهم نیست حالا(منظورم از 5 سال پیش تا حالا ) سعی میکنم که وقتی ایشون موضوعی رو بیان می کنن احساس خودمو بروز بدم مثلا میگم آخی چرا چی شده به نظرت اگه قرص بخوری خوب میشی یا پاشو بریم دکتر و از این قبیل حرفا ولی در جواب ایشون یاد گذشته میوفتن و میگن دیگه هرکاریم بکنی فایده نداره.واقعا دل سرد میشم دیشب همین موضوع اتفاق افتاد و من وقتی داشتم ابراز احساسات میکردم براش هیچی نمیگفت منم به غرورم بر خورد و گفتم اصلا به من چه که همین موضوع باعث بحث شد و بقیه ماجرا...
    نمیدونم میشه این چینی شکسته شده ای که الان دیگه تیکه هاشم به هم نمیخوره رو بند زد یا نه

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست راهنمایی و کمک

    [size=large]اِ اِ اِ اِ اِ

    خیلی خیلی عجیبه...........

    ما هم همین مشکل رو داریم. یعنی اوایل برام خیلی مهم بود همسرم احساس اش رو ابراز کنه. وقتی از آرایشگاه می اومدم انتظار داشتم همسرم از خودش احساسات نشون بده ولی چند بار اول که خیلی سرد برخورد کرد و دلم رو شکست کلی گریه کردم ولی الان دیگه نظرش برام مهم نیست و اتفاقا الان که از آرایشگاه میام و اون ابراز احساسات می کنه بهش می گم نظرت اصلا برام مهم نیست........

    شنیدن این حرف از شما باعث شد عمیق تر به این موضوع فکر کنم. در حقیقت من می دونم با گفتن این حرف دل همسرم رو می شکنم ولی عمدا این کار رو می کنم چون هم احساس می کنم دلم شکسته و می خوام تلافی کنم، هم می ترسم اگه دوباره در دلم رو براش باز کنم و به اصطلاح سپر دفاعیم رو پایین بیارم دوباره دلم رو بشکنه، هم وقتی احساس اش رو می گه باورش نمی کنم و به نظرم داره فیلم بازی می کنه. الان که اینها رو می نویسم و یاد اون لحظه ها می افتم اشک تو چشام جمع می شه. در حقیقت من ته دلم هنوز نتونستم اونو ببخشم و هر چقدر که فکر می کنم علی رغم اینکه خیلی دلم می خواد ببخشمش هیچ کاری نیست که بتونه انجام بده تا من ببخشمش... من بازم روی این موضوع فکر می کنم و نظرم رو می نویسم.

    [/size]


    کاش یکی از کارشناس ها روی این احساس نظر میداد

  5. کاربر روبرو از پست مفید negar_a تشکرکرده است .

    negar_a (جمعه 03 تیر 90)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 90 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-13
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درخواست راهنمایی و کمک

    آره واقعا کاش یکی از کارشناس ها نظر میداد . خانم نگار عزیز واقعا از شما ممنونم
    اگه واقعا این چیزی که گفتین دیگه راهی یا کاری نیست که شما بتونین همسرتون رو ببخشین در مورد همسر من هم صدق کنه که با شرحی که دادین فکر میکنم اینجوری باشه ، چه کار باید کرد؟؟؟؟؟
    اعتراف می کنم که شناخت خوبی از جنس مخالف ندارم و طی این مدت هم تلاش زیادی برای یافتن این موضوع کردم خوب به نکات خوبی برخوردم یه موضوعی همیشه ذهن منو درگیر میکنه که شاید همین یه عاملی باشه برای اینکه مانع شناخت دقیقتر و بهتر من بشه و اونم اینه که توی تمام مطالب همیشه این مردها هستن که باید در شناخت پیش قدم باشن ، مردها هستن که باید فعلی رو انجام بدن تا به خواستشون برسن ، مردها هستن که باید بیشتر بشناسن و ... مسائلی از این دست.
    فکر میکنم حس نیاز زن و مرد نداره .مردها هم احساس دارن . در مورد خودم احساس می کنم که هیچوقت دیده نشده شاید این موضوع یه شکایت معمول و رایج آقایون هم باشه .
    به هر حال الان مسئله ای که بهش فکر میکنم نجات زندگیم از این وضعیت کسل کننده و یکنواخت هست .
    اینم بگم زندگی من سرشار از انتقام گیریهاست هم از طرف من و هم از طرف همسرم

  7. #25
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: درخواست راهنمایی و کمک

    برادر خوبم بهنام (با این نام شما رو صدا خواهم کرد هر چند آی دی شما بهنام جی است)
    داشتم از تاپیک شما رد می شدم که نوشته های شما نظرم رو جلب کرد... امیدوارم حال دخترتون خوب باشه و مشکلاتتون موجب نشه ایشون رو اذیت کنید!
    نوشته های شما یا بهتر بگم درددلهای شما، نشان دهنده ان است که شما و همسرتون هر دو در موقعیت احساسی خوبی قرار ندارید و هر دو آزرده هستید... و هر دو به شکل خودتون اظهار می کنید این آزردگی رو!
    مواردی که گفتید مثل این که همسرتون طور خاصی رفتار می کنه و ... ناشی از یک اضطراب و استرس و کاهش اعتماد به نفسه که احتمالا به واسطه عدم مهارت شما ا یجاد شده... ایشون نمی تونه خودش رو نشون بده!
    یا نکاتی که از ایشون گله کردید معلومه که آزرده خاطره و باید حواستون به زندگیتون باشه...
    عدم مهارت شما در کنترل رابطه موجب این اتفاقات شده...این به آن معنی نیست که ایشون شما رو نبخشیده! شما تقریبا هیچ تلاشی نکردید که مشکلتون حل بشه... حتی زمانیکه ایشون بیمار هستند هم اون راهش نبوده!
    اما نترس... به دخترت برس!

    چند تا نکته:
    1. چرا با هم ازدواج کردید؟
    2. نکات مثبت ایشون
    3. از شما چه انتظاراتی در حال حاضر داره؟ آیا این انتظارات بر آورده شده؟
    فهرست وار بنویسید...

    اگر دوستش داشته باشید مشکلتون حل خواهد شد...

    ----
    پ. ن: خواهر خوبم نگار، در تاپیک مستقلی مشکلات خودتون رو حتما مطرح کنید... به سادگی حل خواهد شد

  8. 3 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (دوشنبه 06 تیر 90)

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 90 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-13
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )

    دوست خوبم sci عزیز سلام
    خیلی خیلی از شما ممنونم که به نوشته های من توجه کردین
    عرضم به حضور شما من زمانی با خانمم اشنا شدم که اصلا به مقوله ای به اسم ازدواج فکر نمیکردم . بهتر بگم خودمو نشناخته بودم اون موقع بنظرم اومد که همسرم خیلی خونگرم و اجتماعیه خوشم اومد و با هم صحبت کردیم و شرایط اون زمان همدیگه رو قبول کردیم و با هم ازدواج کردیم .نکات مثبت زیادی دارن ایشون که مثلا میشه بعنوان مثال به مهربونی ، کم توقعی ، حس همکاری و احساس مسئولیت در قبال امور جاری زندگی اشاره کرد . در حال حاضر از من انتظار دارن که کاری به کارشون نداشته باشم بزارم هر جور که دوست دارن باشن و توی مسائل مربوط به ایشون دخالتی نکنم.
    نمیدونم دیگه چی باید بگم ولی هر سئوالی داشته باشین در خدمتم ممنون میشم که از راهنماییتون بهره مند بشم

  10. کاربر روبرو از پست مفید behnamj تشکرکرده است .

    behnamj (یکشنبه 05 تیر 90)

  11. #27
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )

    سلام بردار عزیزم،
    پس متوجه شدیم که خانوم شما:
    مهریان است
    کم توقع است
    با شما همراه است و در زندگی همکاری می کند.
    مسئولیت پذیر است.
    اینها می تونن خیلی بیشتر باشن/ آیا تا کنون از بابت این نکات مثبت از ایشون تشکر کردید؟ آیا بهشون نکات مثبتشون رو یادآوری کردید؟
    - یک تمرین یا بهتر بگم تکلیف: برای یک هفته تمام
    --- از امروز روزانه 5 الی 10 دقیقه با همسرتون تماس بگیرید و با ایشون صحبت کنید! سوال نکنید! نپرسید چی کار کردی؟ کجایی؟ کی اونجاست؟ تفتیشش نکنید! حالش رو بپرسید و بگذارید برای شما صحبت کنه...
    --- از امروز روزانه 2 نکته ایشون رو بهشون بگید و ازشون تعریف کنید! یک نکته ظاهری : مثلا دستان زیبایی داری... / چشمهای زیبایی داری... / یک نکته حسی / معنوی و عاطفی: خیلی مهربونی! از اینکه همواره مراعات من رو کردی ازت سپاسگزارم.../
    --- گاهی می تونید این تعریف ها رو روی در یخچال بنویسید... (با یک ماژیک وایت برد)
    -- موظف هستید هر شب به مدت 15 دقیقه قبل از خواب شنونده فعالی برای حرفهای ایشون باشید و همدلی کنید
    همدلی یعنی اینکه : سرزنش نکنید/ ایراد نگیرید/ انتقاد نکنید/ مقایسه نکنید/ احساساتش رو انکار نکنید/ راه حل بهش ندید/ به رخش چیزی رو نکشید/ فقط درکش کنید! فراتر از احساسات خودتون باشید و درکش کنید! / از خودتون دفاع نکنید/ تایید نکنید/ شما فقط گوش کنید/ و حرفها و احساساتش رو به بیان خودتون براش بازگو کنید:
    مثلا می گه امروز خیلی اذیت شدم... به این دلیل که همکارم این کار رو کرد... همدلی شما: این احساست رو درک می کنم.. منم از اینکه گاهی افراد کاری می کنند که آدم ناراحت می شه خیلی آزرده می شم! درکت می کنم عزیزم!
    -- به هیچ وجه نگذارید افکار منفی به شما نفوذ کند...
    -- آرامش رو در خودتون تقویت کنید... و خودتون رو ببخشید!
    -- فهرست نکات مثبت ایشون رو کامل کنید.. و در همین تاپیک بنویسید! شاید لازمه که کشفشون کنید و هنوز بهشون توجه نکردید! مثلا ایشون مادر ایده الی هستند!!!
    -- همسرتون رو تشویق به ثبت نام در یک کلاس بدنسازی ایروبیک / استخر شنا / یا رقص ( که در باشگاههای بدنسازی آموزش می دهند) کنید! خیلی الزامیه!
    ++ این فاز اول حرکت شماست!
    ++ ایشون آیا کار خاصی می کنند که می خوان شما در جریان اون کار نباشید؟ یا بطور طبیعی می گن اگر ساکتم.. اگر چیزی نمی گم.. تنهام بذار و کاری به کارم نداشته باش
    به دخترتون توجه ویژه ای داشته باشید.
    موفق باشید
    سوالی بود در خدمتم

  12. 6 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 مهر 92), sci (سه شنبه 21 تیر 90)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 90 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-13
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,468
    سطح
    21
    Points: 1,468, Level: 21
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )

    دوست عزیزم sci
    ممنون از راهنمایی و همدلی شما چشم حتما این مواردی رو که گفتین انجام میدم و نتیجش رو اطلاع میدم. یه موضوعی هست که میخوام بگم و اونم اینه که چند وقتیه که شروع کردم تقریبا همین موارد رو میگم ازش تعریف می کنم و ... ولی ایشون هیچ توجهی نداره و فکر میکنه همه ی اینا رو من دارم ظاهری میکنم و نمیدونم چرا فکر میکنه که از سر اجبار دارم می کنم !!!!
    ولی به هر حال دستورات شما رو از همین امروز مو به مو انجام میدم
    بازم ممنون

  14. #29
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )

    برادر خوبم،‌بهنام
    لطفا روشي كه گفتم رو بكار بگيريد...مسلما روش قبلي شما اعتماد ايشون رو جلب نكرده... وبايد بگم شما تقريبا اين كارها رو نكرديد... پس فكر نكنيد خب اين كارها هموناست كه قبلا كردم!
    بكار گيري كل راهكاري كه به شما دادم موثره! اگر فقط يك يا دو مورد آنرا انجام دهيد نتيجه اي در كار نيست! اين مهارتها ممارست مي خواد...
    شايد در مراحل اول بخصوص اين هفته ايشون مقداري تعجب كنند و موضع گيري كنند كه اين حركات شما طبيعي نيست... مهم نيست! ادامه بديد...
    به هيچ وجه سوال نكنيد كه خوب شدم؟ اين جوري بهترم؟؟ به عبارت بهتر به هيچ وجه فيد بك نگيريد!!!! اگر خودشون گفتند كه عوض شدي!‌ بگيد دارم سعي مي كنم... همين!
    منظتر فهرست نكات مثبت ايشون كه هر روز كامل مي كنيد هستم
    طي يك هفته پاسخي نخواهم داد و شايد صرفا تشكر كنم به معني آنكه ديده ام
    اگر سوالي بود طي اين هفته بپرسيد

  15. 2 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 مهر 92), sci (چهارشنبه 08 تیر 90)

  16. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 بهمن 94 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    4,948
    سطح
    44
    Points: 4,948, Level: 44
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 100 در 53 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )

    معمولا افراد کمال گرا به خصوص اگر هم زن و هم مرد کمال گرا باشند

    هرگز هیچ چیز تو زندگی خوشحالشون نمیکنه

    همیشه ناراضی هستند

    اگر تو گوگل سرچ کنید در مورد کمال گرایی و از بین بردن آن مقالات بسیار زیادی هست


  17. کاربر روبرو از پست مفید مادر تشکرکرده است .

    مادر (چهارشنبه 08 تیر 90)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  2. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 22 فروردین 93, 19:19
  4. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.