[size=large]از اینکه شنیدم تا اون مرحله پیش رفتید خیلی ناراحت شدم. می شه لطفا بگید این اتفاق چند وقت پیش افتاد و کدومتون اقدام کردید؟
اگر ممکنه بگید مشاور چه تشخیصی دادن و مشکل شما رو چی دونستن و راه حلی که به شما پیشنهاد دادن چی بوده؟
اوایل زندگیمون من هم فقط به جدایی فکر می کردم ولی همسرم خیلی صبور بود و هیچ وقت زیر بار نمی رفت اگر هم ظاهرا موافقت می کرد ولی در عمل انقدر سنگ جلوی پام مینداخت که نتونم اقدامی بکنم. رفتار ایشون بعد از دو سال نتیجه داده و باعث شده من احساس کنم که اون از ته دل و عمیقا من رو دوست داره و یه احترام خاصی توی دلم براش داشته باشم. شما هم می تونید هر وقت با همسرتون یاد گذشته ها می افتید از این اتفاق به عنوان بزرگ ترین اشتباه زندگیتون که نمی خواید هیچ وقت دوباره پیش بیاد صحبت کنید بگذارید جدایی براتون به عنوان یک امر غیر ممکن باشه و به عنوان "یک راه" یا حتی "آخرین راه" نباشه. وقتی فکر جدایی کاملا از سر هر دوتون بیرون بیاد اون وقت با سعی و تلاش بیشتری به ساختن زندگیتون می پردازید ولی تا زمانی که این موضوع به عنوان یک "راه حل یا راه فرار" توی ذهنتون هست نمی تونید با جدیت لازم روی ساختن زندگیتون تمرکز کنید.
در مورد اون سوال ها نظر من اینه که اگر شما چنین سوال هایی توی ذهنتون پیش میاد نشون می ده که دیدتون نسبت به زندگی مشترک و شریک زندگی اشتباه هست، این دیدگاه اشتباه ممکنه از کارتون ها و افسانه هایی که توی دوران کودکی دیدید و شنیدید نشات گرفته باشه و یا از فیلم هایی که می بینید و یا اطرافیانتون که این افکار رو به شما القا کردند. در هر صورت بدون اینکه این سوالات رو به زبون بیارید همسرتون قطعا اونها رو احساس می کنه و باعث دلشکستگی و سرخوردگیشون می شه.
به نظر من این سوالات در ذهن شما معادل اینه که همسرتون شما رو با بهترین مردهای دنیا مقایسه کنه و مثلا وقتی در ماشین شما رو باز می کنه توی ذهن اش با لیموزین پولدارترین مردها مقایسه اش کنه و یا وقتی توی آغوش شما هستش به مانکن ها و مردهای ورزشکار و خوش تیپ فکر کنه یا اینکه چون شما تجربتون توی لباس و آرایش خانم ها کمه هیچ وقت در مورد لباس و آرایش نظر شما رو قبول نداشته باشه یا چون مهریه عندالمطالبه هست مهریه اش رو بذاره اجرا یا رانندگی شما رو قبول نداشته باشه و از دست فرمون دیگران خوشش بیاد یا از شغل شما راضی نباشه و شما رو با تجار بزرگ مقایسه کنه و غیره...
حتی اگر همسر شما هیچ یک از این موارد رو به زبون نیارن ولی وجود این سوالات چه احساسی رو در شما بوجود میارن؟
ببینید با اینطور فکر کردن موافقید:
من نظر خودم رو می دم و نظر همسرم رو هم می پرسم تصمیم آخر رو با هم می گیریم درست مثل تصمیماتی که در یک هیئت مدیره در شرکت گرفته می شه
به مهارت همسرم در بعضی از زمینه ها ایمان دارم و به او بخاطر این مهارت افتخار می کنم
همونطور که یه نقاش حرفه ای خیلی بهتر از فرزندتون نقاشی می کشه ولی شما از نقاشی فرزندتون لذت می برید، سعی کنید در مورد کارهای همسرتون هم همین حس رو در خودتون ایجاد کنید.
موفقیت های همسرتون رو در ذهن خودتون مرور کنید و وقتی به او نگاه می کنید به موفقیت هایش فکر کنید.
وقتی به غذای همسرتون نگاه می کنید به این فکر کنید که چندین بار در هفته غذا مخصوص شما و با عشق پخته شده، از همسرتون ممنون باشید چون هیچ کس دیگه ای حاضر نیست که این کار رو به این صورت برای شما انجام بده
چه چیزی باعث می شه از دیدن ماشین خودتون هزار بار بیشتر لذت ببرید تا از دیدن ماشین های مدل بالا که از جلوی شما عبور می کنن؟
خیلی طولانی شد ببخشید امیدوارم تونسته باشم کمک کنم[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)