متاسفم واقعا واس خودم چون هیچ سورپرایزی از شوشو دریافت نکردم تا حالا
تشکرشده 8 در 3 پست
متاسفم واقعا واس خودم چون هیچ سورپرایزی از شوشو دریافت نکردم تا حالا
mary-s (پنجشنبه 18 آبان 91)
تشکرشده 23 در 4 پست
من و نامزدم از طریق دوست صمیمیم باهم اشنا شدیم
به عبارتی ایشون میشه برادر دوست بنده
من عاشق چیزای ترشم و ایشونم خبردار بودن
خلاصه یروز که رفتم خونه ی دوستم(خواهرشوهر)بعد از کلی حرف زدن و ....دیدم واسه پذیرایی از من میوه و شیرینی و....اورد و دیدم تو بساط خوراکی ها دوتا ترشک پیدا شد!!!!!کپ کردم
گفتم ترشک؟؟؟!!!!!!!!!!گفت اره به برادرم(نامزد بنده)گفتم امروز مهمون دارم برو از بیرون خوراکی بخر دیدم ترشکم خرید
بعد ها فهمیدم چون میدونست من قراره بیام خونه شون سر راه با خوراکی هایی که گرفته بود ترشکم واسم خریده بود
اینقده شولپرایز شدممممم که نگووووووووووووووو
الانم رفته مسافرت با دوستاش بهم پیام داده ساعت 7 صبح که چیزی نمیخوای برات بگیرم؟؟؟
منم از خدا خواسته گفتم چرا داری میای ترشک یادت نرهههههههه
الان منتظرم زودی بگذره تا بیاد و سوغاتیمو ازش بگیرم
goli_khanoomi18 (پنجشنبه 18 آبان 91)
تشکرشده 23 در 4 پست
امروز دوباره شگفت زده شدم اخه قراره سورپرایز بشم
نامزدم که گفتم رفته مسافرت تا سه چهار روز دیگه هم نمیاد
امروز به دوستم که خواهر شوهرمم هست زنگ زدم داشتیم گپ میزدیم که یهو گفت راستی چرا نگفتی واسش(نامزدم)جاسوییچی گرفتی و اول اسم هردوتونو روش حک کردی؟
اخه من و دوستم جون جونییییی هستیم و از جیک و پوک هم با خبریم
خلاصه بهش گفتم من ندادم بهش!!!!!بعد فهمیدیم که نومزدنگ بنده اون کادو رو برای من خریده و میخواسته بهم بده و سورپرایزم کنه
بعد دوستم انقد گفت کاش نمی گفتم و من فک کردم تو براش گرفتی و...........از این حرفا
خلاصه دارم خودمو اماده میکنم واسه گرفتن کادویی که مثلا ازش خبر ندارم و قرارم هست که سورپراایز بشم
بعد از سورپرایز حتما بهتون خواهم گفت که چطوری شگفت زدم میکنه!!!!!!!
goli_khanoomi18 (پنجشنبه 18 آبان 91)
تشکرشده 26 در 12 پست
بزرگترین سورپرایز من تو زندگی مشترکم همین چند روز پیش اتفاق افتاد...گوشی موبایل منو چند وقت پیش توی رستوران دزدیدند و منم خیلی ناراحت و غمگین یه موبایل معمولی سونی اریکسون میگرفتم دستم...نامزدم مدام بهم میگفت سارا بیا اینو عوض کن...(با یه لحنی که انگار میگفت برو گوشی بخر)...منم بهش گفتم پول ندارم و دلم آیفون 5 میخواد...از قضا این آیفون5 هم قیمتش سرسام آور. دلم مونده بود پیشش و با این خرج و مخارج عروسی فکر نمیکردم حالا حالاها بهش برسم که چند روز پیش بهم زنگ زد و گفت سارا تو این موبایلو سفیدشو دوست داری یا سیاه...منم از همه جا بی خبر اصلا فکر نمی کردم بخواد بدون دلیل یه همچین خرجی کنه...اونم اول زندگی، گفتم سفید...نگو عشقم همون موقع تو پاساژ علاالدین بود، گفت باشه دارم واست میخرمش...اینقدر پشت تلفن جیغ زدم که تارهای صوتیم منهدم شد...کلا من همچین آدم بیجنبه ایم
sara1020 (پنجشنبه 18 آبان 91)
تشکرشده 221 در 81 پست
سلام دوستان
اصولا همسرم منو زياد سورپرايز مي كنه. 4 سال پيش نامزد بوديم (هنوز عقد هم نكرده بوديم. و در حد آشنايي و نامزدي قبل از عقد بود كه بيرون فقط همو مي ديديم.) يك شب خيلي دلم گرفته بود و دلتنگش بودم و در حال صحبت كردن تلفني اين دلتنگي رو بهش انتقال دادم. بهم گفت مي خواي برات برج ميلاد رو بتركونم. (قابل ذكر است كه از پنجره اتاقم برج ميلاد ديده مي شود) گفتم: چه جوري؟ گفت : چكار داري تو فقط نگاه كن 1:30 ديگه برنج ميلاد منفجر مي شه. منم بي خيال اين حرفهاش همچنان دلتنگ بودم. همسرم هر 15 دقيقه يك بار تماس مي گرفت كه آماده ي ديدن اين صحنه هستي. خلاصه سرتان را درد نياورم 1:15 دقيقه بعد بهم زنگ زدن كه برنامه يك ربع جلو افتاده برو پشت پنجره و برج ميلاد رو ببين. منم متعجب به برج ميلاد چشم دوختم. يكهو ديدم آقا از كرج پاشده اومده پشت پنجرمون. (ساعت 12 شب) اونقدر ذوق كرده بودم كه نمي دونستم چكار كنم آخه با پدرم رو دروايستي داشتم و اون موقع نمي تونستم بيرون برم. بعد از كلي پشت پنجره صحبت كردن بنده خدا برگشت. منم هم ذوق زده و هم ناراحت از اين كه نه اون مي تونست بياد خونمون و نه من مي تونستم برم پايين. فقط بعد كه رفت رفتم به مامانم ماجرا را تعريف كردم. مامانم هم نامردي نكرد ماجرا را به بابا تعريف كرد. بعد از عقدمان همسرم تا مدتها از اين كه بابا اون شب فهميده بود ازش خجالت مي كشيد.
به جز اين مورد بعد از ازدواج هم بارها و بارها سورپرايزم كرده چه با خريد كادو چه بدون خريد كادو ولي راستش دوستاي گلم كمتر از يك هفته ديگه سالگرد ازدواجمونه و من واقعاً نمي دونم چكار كنم. دلم مي خواد اين بار من سورپرايزش كنم (البته با كمترين هزينه) تو رو خدا اگه چيزي به ذهنتون مي رسه بهم بگيد.
يه تايپيك هم توي قسمت مشكلات خانواده ايجاد كردم ولي چون جاي مناسبي براي طرح اين موضوع نبود جز 2 نفر از دوستان كسي جوابمو نداده و نميده
راهنمايي كنيد لطفاً
http://www.hamdardi.net/thread-26584.html
negar_ba (سه شنبه 21 آذر 91)
تشکرشده 957 در 224 پست
قشنگترین سورپرایزی که از همسرم دریافت کردم و واقعا هیچ وقت یادم نمیره :
چند ماه قبل من همین طوری فی البداهه یه شعر گفته بودم و برای همسر جان نوشتم .. هر وقت میرفتم خونه شون میدیدم این کاغذ رو تختشه و هی میذاشتم تو کشو بازم دفعه ی بعد رو تختش بود ..
یه بار زنگ زد گفت آرام گوش کن : شروع کرد با گیتار زدن و خوندن .. رو شعری که براش گفته بودم آهنگ گذاشته بود وو داشت برام میخوند
واقعا ذوق کردم و نمیدونستم از خوشحالی چی بگم
الف-ح (چهارشنبه 29 آذر 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)