با سلام به تموم دوستان و تشکر مطالب جالبتون
آقا یه روز وقتی من و خانومم نامزد بودیم باهم قرار داشتیم که نهارو باهم باشیم.
من به شخصه رنگ سبز دوسدارم و یکی از زیبایی هایی که منو شیفته همسرم کرد این بود که وقتی چادر میپوشه مث فرشته ها میشه که چند ماهی بود اصلا با چادر ندیده بودمش
خلاصه با تلفن متوجه شدم کجاس و داشتم میرفتم در کتابخونه ای که گفته بود و از دور سراغش میگشتم ببینم کجاس آخه یخورد دیر رسیدم گفتم فوری خودموبرسونم
خلاصه رسیدم در کتابفروشی دیدم نیس این طرف اونطرفو نگا کردم ندیدمش (البته من دنبال یه خانمم با مانتو میگشتم)یدفه دیدم یه خانوم چادری که پشتش به من بود برگشت سلام کرد خیلی جاخوردم وقتی دیدم چادر پوشیده و یه روسری سبز ناز به صورت عربی هم بسته بود خدایی خیلیی ذوق کردم
اونروز کلی خوش گذشت هنوزم که هنوزه خاطره اش خاطرمو نوازش میکنه
بنظرم سورپرایز تو یه کاربزرگ نیس می تونیم با کارای کوچیک ولی دوسداشتنی همسرمون رو خوشحال کنیم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)