سلام
منم تا حدودی مشکلات تو رو دارم فکر نکن همه خوشبختن و تو بدبخت
بهانه دست شوهرت نده بلاخره اون با خانواده اش 30 ساله که داره زندگی میکنه و با تو چند سال
بلاخره با تو که ازدواج کرده زوری که نبوده حتما دوستت داشته ...
تجربه به من ثابت کرده نباید به هیچ عنوان چنین مردهایی رو روی خانواده شون حساس کنی...میدونم که خیلی اذیتت کردند ولی به خاطر زندگیت چندوقت نقش بازی کن جلوی شوهرت از خانواده اش تعریف کن براشون دلسوزی کن بذار فکر کنه که تو ادم خوبی نسبت به خانواده اش هستی ... من بیشتر الان فکر میکنم شوهرت داره باهات لجبازی میکنه...شوهر منم یه مدت همین طور بود میمرد برای خانواده اش اما من چند وقت مظلوم بازی در اوردم و الان شوهرم بعضی موقع ها هم حق رو به من میده...کاری کن که شوهرت تو رو یک زن زحمت کش که در اختیار خانواده ات هستی ببینه.
خودتو اذیت کنی و از بین ببری چی عوض میشه؟ شاد باش. سر کارت با انرژی برو ...نذار خانواده ی شوهرت به شوهرت بگن زنت رو ببین ....
خانواده شوهرت دو تا مشکل با تو دارند:1 _به تو حسادت میکنند 2_میترسند شوهرت تو رو دوست داشته باشه
نذار موفق بشن تو رو تبدیل به یک زن زشت و تو سری خور بکنند...
کم کم و با صبر میتونی اوضاع رو دستت بگیری...یکم سیاست داشته باش دختر...
حتی برای اینکه یک مدت اوضاع درست بشه چاپلوسی خانواده شوهرت رو بکن تا رابطه شون باهات درست بشه منم این کار رو کردم چون عامل اصلی رفتار شوهرت حرفها و کارهای اونهاست . من با اینکه مادر شوهرم خیلی اذیتم کرده بود رفتم باهاش دوست شدم و بهش گفتم شوهرم منو دوست نداره حتی پیشم نمیخوابه روی شما حساسه و اگر من مشکلی باهاش پیدا کنم میاد باهام دعوا میکنه و تو این دعواها خودش آسیب میبینه گفتم همش ایراد میگیره از غذا از قیافه ام گفتم زندگیم داره میپاشه...
باور کن رفتار شوهرم خیلی عوض شد مادر شوهرم به خاطر زندگی پسرش هم که شده بود ناچار شروع کرد به نصیحت پسرش و تعریف کردن از من...
حالا من منتظرم که شوهرم کامل مال من بشه و بعد با بچه دار شدنم موقعیتم رو محکم کنم و بعد تلافی همه اذیت هاشون رو بکنم
به خودت برس حتی هر روز ارایشگاه برو از هیچ کس کم نیار حتی اعلام کن میخوای درس بخونی نذار زمینت بزنند. باور کن منم مثل تو بودم ولی با عوض کردن روشم الان اوضاعم خیلی بهتره
علاقه مندی ها (Bookmarks)