نوشته اصلی توسط
mta
نوشته اصلی توسط
سابینا
شما هم سعی کن متعادل رفتار کنی
به موقعش محبت کن به موقعش مرد باش و موقر و با ابهت
بهش فرصت بده گاهی اون بهت زنگ بزنه
اگر دیدی زنگ نزد یه مدت صبر کن تا بلاخره زنگ بزنه
مهارت های زندگی این نیست که هی عشق و علاقه نثار کنی
مهارت اینه که بدونی کجا چجوری برخورد کنی
من پیشنهاد می کنم بری مشاور خیلی راحت مشکلت حل میشه
سعی کن زودتر برو تا مشکل پیچیده تر نشه
ضمنا خانومش کارهاش ناخودآگاهه باور کن
ترسیده رنجش دیده تحقیر شده
حالا تازه ازدواج کردید یه مدت اگر با مهارت رفتار کنی آروم آروم رابطه تون جا افتاده میشه
دیروز وقتی ما صحبت میکردیم اون عصبانی شد و پرخاشگری کرد
دل من شکست و شب بهش زنگ نزدم خانمم آخر شب زنگ زد گفت چی شده برات اتفاقی افتاده که زنگ نزدی
وقتی فهمید که من ناراحت شده بودم دوباره عصبانی شد و گوشی رو قطع کرد
من فردای اون روز زنگ زدم از معذرت خواهی کردم
اون هم کلی ناز کرد و تهدید کرد که دفعه آخرت باشه
اگر زنگ نزنم ناراحت میشه و بدتر میکنه
اما در مورد مهارت زندگی من دقیقا می خوام که اینها رو بدونم چیه
مشکل من دقیقا همینه که شما میگی
می خوام برم پیش مشاور که به جفتمون کمک میکنه اما خانمم فعلا نمیاد
من خانمم رو بخاطر اینکه تو زندگی شکست خورده درک میکنم
سعی میکنم کاری نکنم که ناراحت بشه
من یکمه برای بهتر شدن رابطه میترسم
ما هنوز عروسی نکردیم 4 ما دیگه مونده اما میخواهم که مشکلمون حل بشه
به نظر شما مشاور بهترین راه حله ؟
ببین دوست عزیز
من کاملا درک میکنم که خانم شما چی میگه ...
علارقم اینکه من به شما حق میدم ولی به ایشون هم حق میدم ...میدونید چرا ؟؟؟
چون دخترها برای خودشون تصوراتی دارن ...اوج اون تصورات رو در ازدواج میبینند ...و اونو دیگه موفقیت کامل میدونند ...وقتی که ازدواج میکنندو از جون مایه میزارن و بعد جدا میشن اونم از بدترین نوعش ( خیانت ) اون موقع هست که میشن یه کوه یخ ...در عین اینکه به محبت زیادی نیاز دارن ولی برای خودشون و طرف مقابلشون به یه دیوار یخی درست میکنند ...
اونجا شما داری با گرمای وجودت اون دیوار یخی رو اب میکنی تا به خودش برسی ...
دقت کن اون قسمت از حرفی که بالا از طرف خانومت نقل قول کردی رو با رنگ قرمز مشخص کردم ...خب گفته ایشون به شما اینو نشون میده که ایشون هم به شما وابسطه شدن و محبت شما را پذیرا شدن ...( هرچند به روی خودش نمیاره ) ولی اونو داره با تهدید بیان میکنه که شما حواست باشه ...یعنی داره برای خودش محدودیت میزاره ..چون تو رابطه قبلی محدودیت نزاشت و ضربه شدیدی خورد ...حالا داره این محدودیت رو با تهدید برای شما میزاره ...مغرورانه عمل میکنه و دایم میگه بلد نیستی با یه خانوم رفتار کنی و از این حرفا !!!!
این نیاز داره که شما اگاه باشید و سنجیده عمل کنید ...
دقت شود :
دوست عزیز میدونم الان تو داری اعتماد به نفست رو به اون تزریق میکنی و خودت از طرف اون نه تنها شارژ نمیشی بلکه دشارژ میشی ..و اعتماد به نفستو از دست میدی ...
ولی یه توصیه میکنم به این که کمی صبورانه جلو برو ...ببین این دیوار یخی بینتون یه روزی از بین میره و اون عشقشو تمامو کمال در اختیارت میزاره ولی اون موقع روزی نباشه که تو دیگه عشقو محبتی در خود نداشته باشی ...
پس از همین الام بهتره زیاد روی در احساسات و محبت هات نکنی ...گه اخرش خودت ضرر میکنی ...
کمی ترمز بزن و هوشیارانه بری جلو ...سعی نکن محبت کردنت براش جوری باشه که عادی تلقی بشه ...
سعی کن محبت رو جوری همیشه بهش بدی که میدونی اونطوری نیاز داره نه اونطوری که تو نیاز داری !!
همونطور که خودت اشاره کردی همه چیز خیلی زود انجام شده از مراسم تا.و....
پس بزار کمی به رابطتتون زمان بخوره ...مسلما اون اینو میخواد ...بزار همه چیز با زمان بره جلو ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)