خواهر خوبم روشا جان
عزیزم میدونم دلت خیلی گرفته
خیلی ناراحتی و مثل یه پرنده ای هستی که میخواهی از این قفس رها بشی و ازادانه پرواز کنی و لذت ببری اوج بگیری و شاد باشی
منهم یک زن هستم و درکت می کنم
اگر ذهنت پر از این شکایات و گله ها از همسرت هست به نظر من بهتره مدتی از هم جد ا زندگی کنید و به بیان دیگه جدایی رو به این شیوه تجربه کنی
ببینی چه اسییهایی به دخترت میخوره
خودت چطور؟ از ندیدن و نبودن همسرت چه حسی داری ؟ ایا خوشحالی ؟ غمگینی ؟ احساس رهایی داری ؟ یا باز هم ناراحتی و مضطرب
اگر بعد از این مدت کوتاه باز هم روی حرف خودت بودی اونوقت تصمیم بگیر
به نظر من چون همیشه فداکار بودی و همیشه همسرت رو به خودت ترجیح دادی خیالش از بابت شما راحت بوده و فکر می کرد شما رو بدست اورده و دیگه نیازی نداره کنارتون بشینه و ابزار عشق بکنه و ....
من نظرم اینه که موقتا از هم جدا زندگی کنید ( باز هم تاکید می کنم موقتا )
این دوری موقت شاید همسرتون رو به خودش بیاره و متوجه بشه که برای موندن شما هم باید تلاش کنه و عشق و محبت خودش رو نشونتون بده
البته من کارشناس نیستم و این نظر هم کارشناسانه نیست اما چون خودم این مسائل رو گذروندم و به نوعی تجربه کردم این پیشنهاد رو دادم
علاقه مندی ها (Bookmarks)