به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 65 , از مجموع 65
  1. #61
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: واقعا مشكلم داره جدي ميشه

    با سلام به همه ی شما دوستای خوبم
    واقعا دلم برای همتون تنگ شده بود ولی مشغله کاری و زندگیم این روزا فوق العاده زیاد شده امتحانام تموم شد بعد از اونم کاروتهیه ی جهیزیه و سرم خیلی شلوغه یه جورایی .
    بازم مشکل همیشگی برام پیش اومده توی این مدت واقعا هیچ مشکلی باهمسرم نداشتم و همه چیز آروم بود ولی واقعا گاهی اوقات همسرم یه چیزائی رو بهانه میکنه و باهام دعوا میکنه .
    هفته ی گذشته روز سه شنبه صبح قرار بود برم و یکی از کارای مربوط به محل کارم رو انجام بدم شب قبل گفتم فردا صبح میخوام برم اونجا و بعد میرم سرکار ، شروع شد مگه تو نگفتی چندروز پیش رفتی حالا هرچی من میگم به قرآن قسم اینطوری بوده و اونطوری بوده اصلا باورش نشد که نشد و گفتش که داری بهم دروغ میگی و میخوای کجا بری که به من دروغ میگی و از این حرفا ، خلاصه اونروز صبح رفتم سرکار و از یکی از همکارام خواستم اونکارو بره و جای من انجام بده اونم با کلی منت گذاشتن رفت و اون کار انجام شد ولی شوهرم باهام قهر کرد .

    همون روز عصر بهش پیام دادم و باهاش صحبت کردم قرار بود بعد از کار برم خونه ی خواهرم ، وقتی تعطیل کردم بهش گفتم که دارم میرم خونه خواهرم . خلاصه رسیدم و باز اونجام که بودم چندبار بهش پیام دادم و حالش رو پرسیدم تا اینکه گفتم دیگه میخوام برم خونه ی خودمون قبل از اینکه هوا تاریک بشه گفت باشه و رفتم خونه . بعد از نیم ساعت بهش گفتم میخوام برم دوش بگیرم اگه زنگ زدی جواب ندادم نگران نشی که دوباره شروع شد چرا میخوای بری حمام چرا اینقدر زود زود میری گفتم ای بابا هوا خیلی گرمه مگه توام هرشب نمیری دوش بگیری من کی بهت گفتم چرا میخوای دوش بگیری ، خلاصه اینم شد یه دعوای درست و حسابی که چرا میخوای بری حمام و کجا بودی و چرا از خونه ی خواهرت به من زنگ نزدی که بگی رسیدی اونجا و ...

    دوباره بعد از 2 شب اونم با پاپیش گذاشتن خودم باهام آشتی کرد و تموم شد .

    روز شنبه با مامانم میخواستم برم برای لباس عروس که بدوزم گفتم با مامان توی ایستگاه قرار دارم گفت باشه هروقت رسید بهم خبر بده گفتم باشه ، دیدم نیم ساعت بعد پیام داد که چی شد هنوز به مامانت نرسیدی گفتم باهاش تماس گرفتم گفته ترافیکه دیرتر میرسم که زنگ زد و شروع کرد که اینقدر بیشعوری منو توی نگرانی گذاشتی میگم بابا خودت گفتی هروقت رسید خبر بدم آخه من به چه سازی برقصم که تو بهانه نگیری اونروزم شارز گوشیه مامان تموم شده بود هرکاری کردم پیام با من تماس بگیرید بفرستم نشد که نشد اونم میگفت الکی میگی که با مامانت هستی میگفتم خب زنگ بزن به گوشیش تا جواب بدم باز یه بهانه دیگه میاورد و هر چی حرف دوست داشت بهم گفت .

    باهام قهر کرد و اصلا خبری ازش نشد ولی گفته بود حتی اگه باهم قهرم باشیم هروقت تعطیل کنی باید با تلفن مغازه تک زنگ بزنی که من بدونم چه ساعتی درمیای و چه ساعتی میرسی خونه ، دیروز ساعت 4 قرار خیاطی داشتم خواستم برم تک زنگ زدم ساعت 6:10 دقیقه که میدونست هرروز اونموقع زنگ میزنم و میرم خونه دیده بود من اون ساعت زنگ نزدم پیام داد که کجا تشریف داری گفتم خونه هرچی حرف از دهنش دراومد به من گفت حرفای خیلی بد مثل آشغال و بیشعور و ازاین حرفا واقعا ناارحتم خیلی زیاد اخه من هیچکاری نکردم و گناهی مرتکب نشدم که باهام اینطوری رفتار کنه فقط بخاطر چیزی که توی ذهنشه داره منو عذاب میده اگه زود برسم خونه میگه چی شده زود رسیدی ، دیر برسم ترافیک باشه اتوبوس دیربیاد و ... دیگه یه دعوای حسابی دارم الانم که باهام قهره و بهم گفتش که دیگه کاری باهات ندارم بیشعور .

    اصلا هیچوقت زندگی اینطوری رو دوست نداشته و ندارم این همه توهین و تحقیر برای چی مگه من چیکار کردم واقعا کلافه ام دارم روانی میشم

  2. #62
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: واقعا مشكلم داره جدي ميشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط ailara77

    هفته ی گذشته روز سه شنبه صبح قرار بود برم و یکی از کارای مربوط به محل کارم رو انجام بدم شب قبل گفتم فردا صبح میخوام برم اونجا و بعد میرم سرکار ، شروع شد مگه تو نگفتی چندروز پیش رفتی حالا هرچی من میگم به قرآن قسم اینطوری بوده و اونطوری بوده اصلا باورش نشد که نشد و گفتش که داری بهم دروغ میگی و میخوای کجا بری که به من دروغ میگی و از این حرفا ، خلاصه اونروز صبح رفتم سرکار و از یکی از همکارام خواستم اونکارو بره و جای من انجام بده اونم با کلی منت گذاشتن رفت و اون کار انجام شد ولی شوهرم باهام قهر کرد .

    بعد از نیم ساعت بهش گفتم میخوام برم دوش بگیرم اگه زنگ زدی جواب ندادم نگران نشی که دوباره شروع شد چرا میخوای بری حمام چرا اینقدر زود زود میری گفتم ای بابا هوا خیلی گرمه مگه توام هرشب نمیری دوش بگیری من کی بهت گفتم چرا میخوای دوش بگیری ، خلاصه اینم شد یه دعوای درست و حسابی که چرا میخوای بری حمام و کجا بودی و چرا از خونه ی خواهرت به من زنگ نزدی که بگی رسیدی اونجا و ...

    1 - شوهرت خیلی شکاکه و لازمه که حتما به فکر درمانش باشی.


    2- اگر نامزدی قبلیت به ازدواج ختم نشده، حتما گواهی پزشک قانونی بگیر ( حتی اگه همسرت وخانواده اش می گن نمی خوایم و اعتماد داریم و ... )

    3- وقتی کسی به موضوعی شک می کنه و طرف مقابل بعد از دلیل و برهان نمی تونه قانعش کنه و کوتاه می آد ( کار را سپردید به همکارتون ! ) به تقویت شک طرف و ادامه رفتارش کمک می کنید. با خودش فکر می کنه که حتما یه چیزی بود که اینکار را کرد. یا اصلا دروغ می گفت نمی خواست بره دنبال کاری. تا بهش گفتم ترسید و ... به هر حال عکس العملتون اشتباه بوده ( از نظر من )

    4- چرا گزارش لحظه به لحظه می دید؟ می خوام برم حموم یعنی چی؟ اگر هم به خاطر شکش و اخلاقش می خواید نذارید ماجرا به بحث بکشه، به یکی توی خونه بسپارید که اگه گوشی شما زنگ خورد جواب بده و اگه نامزدتون بود بگه که حمام هستید و اگه کار واجب داری گوشی را بدم بهش. این باعث می شه اولا این گزارش لحظه به لحظه دادن تقویت نشه. در ثانی احتمالا ایشون تو اون فاصله یه ربع دوش گرفتن شما زنگ نزنه و اصلا این بحث ها پیش نیاد.
    اگر کسی خونه نیست گوشی را بذار روی بلندترین صدای ممکن پشت در یا توی حمام و اگه زنگ زد جوابش را بده.

    خیییلی بده که به شما گفته واسه چی می ری حموم؟؟ شک تا این حد؟
    به تدریج این گزارشات و این شک ها را کم کن. نه اینکه دایم به سازش برقص. هر چی شما بیشتر بری جلو، اون بدتر می شه.

  3. 2 کاربر از پست مفید شب نم تشکرکرده اند .

    شب نم (سه شنبه 21 تیر 90)

  4. #63
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: واقعا مشكلم داره جدي ميشه

    از شما دوست خوبم ممنونم
    من گواهی رو از پزشک گرفتم و خود پزشک در حضور مادرهمسرم گفتن که کوچکترین مشکلی وجود نداره ، بخدا من حالم از این گزارش لحظه به لحظه بهم میخوره واقعا درمونده شدم موندم چیکار کنم نمیتونم یک لحظه راحت نیستم بارها پیش اومده رفتم دوش بگیرم بهش نگفتم وقتی اومدم یا آخرشب زنگ میزنه میگه خب چه خبر امشب چیکار کردی میگم هیچی مثلا رفتم دوش گرفتم و ... شروع میکنه که چرا من بهش نگفتم .

    نمیگم من عالی هستم ولی تا جائیکه ممکنه تمام تلاشم خوشحالی همسرمه ولی برعکس من همسرم اینطوری نیستش بخدا قسم من همیشه مواظب رفتار و کردارم همه جا هستم خدا شاهد و گواه منه ، کوچکترین خطایی نکردم و نمیکنم همیشه نمیخوام تعریف کنم ولی همیشه پاک زندگی کردم الان همه ی فکر و ذهنم همسرمه اینکه قراره چندماهه دیگه زندگیمون رو شروع کنیم ولی بعضی روزا فکر میکنم کم آوردم میدونه از قهر کردن و بچه بازی متنفرم ولی به عنوان مرد زندگیه من چندروزه بخاطر تصورات ذهنی خودش باهام قهر کرده و داره عذابم میده و تو همین حال که قهریم من هروقت تعطیل میشم باید تک زنگ بزنم که یعنی دارم میرم بدون اینکه جوابی چیزی بده .

    دیروز اینقدر فکرم خراب بود و حواسم پرت که از پله ها افتادم و حال و روز خوشی ندارم دیشب به بهانه ی کمردرد اینقدر جلوی مامان و خواهرم گریه کردم که حس میکردم دارم خفه میشم ، تورو خدا کمکم کنین

    در مورد اینکه کارمو به همکارم سپردم چاره ای دیگه نداشتم گفتش که فردا صبح مستقیم از خونه میری سرکار و همونموقع بهم زنگ میزنی منم چاره ای نداشتم چون کارفرما ازم خواسته بود اون کارو انجام بدم از همکارم خواهش کردم که بره

  5. #64
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 21:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    532
    سطح
    10
    Points: 532, Level: 10
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نباید بزارید تحقیرتون کنه

    عزت نفس داشته باشین

    آیا اگه رفتین سر زندگیتون باز این تحقیر ها ادامه داره؟
    ویرایش توسط ارغوانی : دوشنبه 09 دی 92 در ساعت 22:32

  6. #65
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سه شنبه ۲۱ تیر ۹۰ ۱۵:۳۳
    تاریخ آخرین پست
    ارغوانی جان تاپیک تاریخ گذشته ست


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.