به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 20 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 198
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام و خسته نباشيد.
    اقاي سنگ تراشان
    درسته ،من دو احساس راباهم دارم .(ناراحت - خوشحال)
    *ناراحت : به خاطر اينكه كلا چند همسري (به جز مواردي خاص وبا اذن و اجازه همسر)را رد مي كنم. (البته بنانيست نظراتمان را به هم تحميل كنيم).
    من مقوله چند همسري را رد كردم و اين همه ،دليل هم برايش اورده ام كه فكر مي كنم منطقي باشد . يك باغبان از گلش مراقبت مي كند اگر عاشق ان باشد.
    اگرديد گلش پژمرده شده به خود مي گويد شايد به موقع ابش ندادم .شايد خوب مراقبت نكردم ،نه اينكه گل رابكند يابي اعتنايي كند .ان وقت همه زحمات خودرا
    هدر داده و خود متضرر مي شود .يك باغبان عاشق با صبرو حوصله برگها و علف هرزش (ناراحتي و غمهايش ) را هرس مي كند.
    د ربرابر نور قرارش مي دهد ( نوازشش مي كند) و ابش مي دهد( محبت مي كند)بيشتر جلوي ديدش قرار مي دهد و مورد توجه . تا دوباره گلش
    را شاداب مثل روز اول كند. شما فرموديد كه من جواب اقاي هدايت راندادم وبهمشكل او اشاره نكردم فكر نمي كنم ما بتوانيم دراينجا لقمه اي را براي كسي اماده كنيم ودردهان كسي بگذاريم
    در قسمت او ل پاسخم يك سري جهات را كه از ديد ضعيف خود داشتم را ارائه دادم تا شايد بتواند كمكي باشد تا ذهنيات تاكيد ميكنم ،ذهنيات اقاي هدايت رامتحول كند .
    اين خود اقاي هدايت است كه بايدنظرات را منطبق با انچه بين اووهمسرش و خداي انها بسنجد و سبك و سنگين كند . من از خانم ايشان جانبداري نمي كنم .الله علم.
    ولي بااين همه نااميدي و صورت مسئله پاك كردن هم موافق نيستم چون خودم تجربه كردم مي گويم(نااميدي و صورت مسئله)
    انشاءلله اينجابتوانيم باكمك دوستان كمك كنيم تاحدودي اقاي هدايت و خانمش رابطه شان را بهبود بخشند .فكر ميكنم قصد اقاي هدايت هم از طرح سوال همين درخواست كمك وراهنمايي باشد.
    ***خوشحالم : به خاطر اينكه دراينجا فرصتي فراهم شده تا در اين تالار ديدگاه-عقيده و دليل ها يي كه مردها نسبت به اين موضوع دارند برايم روشن گردد
    و ازاين بابت ازهمه خصوصا مدير محترم به خاطر بوجوداوردن اين فضا ممنونم.
    mashoghaminjast گرامي ومحترم ترجيح دادم پاسخ راهمين جادر تالار گفتگو بيان كنم ،3 بيت شعري راكه من بااجازه شما مورد انتقاد قرار دادم ،شما كامل
    كرديدوخيلي قشنگتر شد .فكرمي كنم خود اين شامل پيامي باشد براي ما.البته اگر كمي مودب تر برخوردكنيم مي فهميم كه كه باوجود متفاوت بودن در ظاهر -نوع ديد-سليقه -علاقه-عقيده و....
    مي توان به يك نتيجه رضايت بخش دست يافت . مي توان به يك نتيجه رسيدباصحبت كردن- باكامل كردن -باهمراهي كردن -باكمي صرف وقت -باكمي
    صبروحوصله فاصله هارا كم كرد .تفاوتها را شبيه كرد -سليقه هارايكي كردو......پس صورت مسئله را پاك نكنيم -همديگررا فراموش نكنيم -
    نااميد نشويم و انتقادهارا بپذيريم -همت كنيم و نواقص رارفع كنيم و....
    طاهره عزيزكاملا موافقم.(اي ول )
    hedayat بزرگواربا تمام وجودم ارزوي بهبود رابطه شما وهمسر عزيزو خوبتون رادارم.بله طلاق منفورترين چيزهانزد پروردگار است كه بابه ميان
    امدن ان عرش خدا به لرزه درمي ايد . ما كه در زندگي شما نيستم كه بخواهيم راه حلي ارائه بدهيم پس شما خود بهترين كس براي تشخيص ورفع مشكلتان هستيد .
    لطفا براي اينكه انشاءلله هم راهي براي مسئله (نه مشكل ،چون حل شدني است) شما پيدا شود.هم به تجربيات ما اضافه گردد مي خواستم اگر زحمتي نباشد
    يك ليست از خواستنيها و نخواستنيهاي (انتظارات)خود تا كيد مي كنم خواستنيهاو نخواستنيها خصوصا نخواستني ها چون مابيشتر از خواستنهايمان صحبت مي كنيم
    و به ديگران معرفي مي كنيم و معمولا ديگران از نخواستنها و چيزهاي كه ما از ان رنج مي بريم بي اطلاع هستند تهيه كنيدو درارسال بعدي خود براي ماهم بفرستيد.
    باتشكرازهمه.
    مي توانم :قلبي داشته باشم مانند ايينه پاك وصاف كه نورانيّت الهي درآن تجلي داشته كند.
    مي توانم :همه نوع بشرازهررنگ وزبان ونژادي رادوست داشته باشم زيراآنها مخلوق معشوق روحاني من هستند.
    مي توانم :غم ها رافراموش كنم وآماده حل مشكلات زندگيم باشم.
    مي توانم :آن قدر قلبم راسرشار از عشق ومحبت كنم كه ديگر جايي براي كدورت ودلخوري نماند.
    مي توانم :بخاطر همهءآن چيزهايي كه خداوند مهربانم به من عطاكرد،سپاسگزارباشم.
    مي توانم :صادق ترين ومهربان ترين فرد روي زمين باشم.
    مي توانم :درمسير رسيدن به كمال و ترقي تنها به هدف خود متناظرباشم نه ديگران .
    مي توانم :هرگاه نياز به مددالهي داشته باشم دستم رابه سوي آن دلبريكتا بلند كنم واز صميم قلب اوراصدا بزنم.
    مي توانم :به آن چه خداوند برايم درنظرگرفته راضي باشم.
    مي توانم :بامحبت خالصانه قلب پدرم ،مادرم،خواهرم وبرادرم وهمه اطرافيانم راشاد كنم .
    مي توانم :درتصميم گيري هايم ازاستاد بزرگ تجربه كمك بگيرم.
    مي توانم :بادعا ومناجات خالصانه سوي درگاه الهي حقيقت رابيابم.

    «مي توانم اگر بخواهم»

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام .
    قبل از هر چیز از همه به خاطر پاسخی که به ستاره دادم معذرت میخوام . و از طاهره هم به خاطر راهنمایی قشنگش ممنونم . بنده در پاسخ به پست ستاره چون مستقیم به شخص بنده اشاره کرد کمی عصبانی شدم و مجبور شدم با لحن خودش جوابش رو بدم که باید جوابش رو به ایمیل خصوصیش میفرستادم که اشتباه کردم و در تالار مطرح کردم یعنی دقیقا همون اشتباهی که ستاره مرتکب شد . ولی در هر حال تموم شد .
    درباره ی شعر امضا هم بنده شعر رو کامل برای ستاره فرستادم تا قضاوت کنه که درست تحلیل کرده یا نه !!!!
    ^^^^^^^جملات طاهره در مورد نوع بیان نظرات بنده کاملا درسته چون من آدم فوق العاده رکی هستم و همه هم این انتقاد رو از من میکنند . اما واقعا میگم هیچ چیز توی دلم نمیمونه که سنگینی کنه چون هر چی تو دلم باشه میاد به زبونم و این باعث شده که اطرافیانم غربال بشند و بهترینها پیشم بمونند ازین بابت هم همیشه خدا رو شکر میکنم که منو چاپلوس و متملق نیافریده و اگه از کسی تعریف میکنم واقعی تعریفی وجود داره و اگه هم نقد میکنم بدون غرض و نطرم رو میگم .
    در هر حال خداوند بالاترین نعمتی که به من داده دوستان فوق العاده ایست که با من در رفت و آمدند که همشون یه سر و گردن از من بهترند .
    ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^



    من آن موجم که آرامش ندارم
    به آسانی سر سازش ندارم

    هميشه در گريز و در گذارم
    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من
    هميشه رفتن و هرگز نماندن

    هزاران ساحل و ناديده ديدن
    به پرسش های بی پاسخ رسيدن

    من از تبار دریا از نسل چشمه سارم
    رها تر از رهایی حصار بی حصارم

    ساحل حصار من نیست
    پایان کار من نیست

    همدرد و یار من نیست
    کسی که یار من نیست در انتظار من نیست

    صدای زنده بودن در خروشم
    به ساحل چون می یایم خموشم

    به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
    برای مرگ هم در خانه جا نیست

    اگر خاموش بشینم روا نیست
    دل از دریا بریدن کار ما نیست

    من از تبار دریا از نسل چشمه سارم
    رها تر از رهایی حصار بی حصارم
    ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^



    موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
    www.a-sepehri.blogfa.com
    یا علی مدد .

  3. #13
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام به دوستان فوق العاده ام در این تالار
    وقتی یادداشت شما عزیزان را می خوندم، متوجه شدم که چقدر دوست داشتنی هستید. اندیشه ها، پذیرش ها، روشنگری ها، رک بودن ها، و بازخوردهای مثبت شما واقعا تحسین برانگیزه. همچنین مطلب بسیار کامل و قشنگ طاهره در ایجاد این پل احساس و عاطفی.
    همچنین از هدایت هم معذرت می خواهم که مقداری از موضوع اصلی شما منحرف شدیم، اما در همین انحراف هم درس بزرگی وجود دارد. دیدگاه ما و ذهنیات و استنباط های ما ضرورتا عین حقیقت و واقعیت نیست. ممکن است ذهن ما برداشت خاص خود را داشته باشد، یا تحت احساس کمی تند برود، یا سوء برداشت کند. یا به مهارتهای لازم آنالیز رفتارها و گفتارها کاملا دست نیافته باشد. همین چند یادداشت آخر در خانواده ها مرتب تکرار می شود. اگر هر کدام از دوستان ما در اینجا نمی خواستند هیچ تغییری را برای خود لازم بدانند، هرگز چنین با صفا در یک موضوع و در یک انجمن مکمل هم نمی شدند. گروهی که کم کم می رود که سنگ صبور و مشاور دلسوزی برای بازدیدکنندگان عزیز و رفع و تسکین غمها و آلام آنها شوند. می بنید که ستاره دلسوزانه مطلب می نویسد، و نسبت به برداشتی که از صحبتهای mashogh haminjast دارد ، مستقیما و از روی احساس انتقاد می کند، mashogh Hamijast نسبت به برداشتی که صحبتهای setare دارد واکنشی متقابل و مبتنی بر احساس می دهد، طاهره وارد می شود، و مانند دوست مهربانی که در این موضوع بی طرف هست ، قسمت محتوا و منطقی حرفهای دو طرف را باز تعبیر می کند، و در نهایت mashogh Haminjast و setare خودشون نسبت به اصلاح دیدگاهایشان هم نسبت به خودشان و هم نسبت به دیگری به تعادل می رسند، بدون اینکه هیچ کدام هم تحقیر شوند یا دست از مبانی فکری خود بردارند.
    می خواهم بگویم این روند در نهایت سازنده است، ( توضیح زیاد نمی دهم چون طاهره حق مطلب را ادا کردند).
    آقای Hedayat در پاسخ قبلی ازتون خواستم خانمتون نیز از زبان علت و آنالیز مشکلتون را در اینجا بیاورد، برای اینکه معتقدم در خانواده ها یک مقصر وجود ندارد. و اصلا بحث مقصر هیچ فایده ای ندارد. همواره گفته ام که خانواده یک تیم هست مثل یک تیم فوتبال ، مهم نیست کدام بازیکن بد توپ می زند ، مهم اینست که نتیجه به تیم نسبت داده می شود حالا یا برد باشد یا باخت. البته ممکن است یکی از افراد خانواده ضعف اساسی تری داشته باشد، اما این را بدانیم که این ضعف در صورتی روز به روز بیشتر می شود که اعضاء خانواده واکنش نامناسبی نسبت به این ضعف نشان دهند. در غیر این صورت باید ضعف کاهش یابد یا حداقل قابل سازگاری باشد.
    در مورد تعدد زوجات و چند همسری من با ستاره موافقم. یعنی اینکه در اکثر موارد چنین مسئله ای خانمان برانداز هست( شاید اگر بخواهیم رند کنیم بگوئیم صد درصد) و اگر بخواهیم 1 درصد استثناء بگذاریم( متاسفانه همه آن 99 درصد به غلط تصور می کنند، جزء آن 1 درصد هستند). = این آمار قطعی نیست منظور بسیار کم بودن خانواده هایی هست که دو خانم دارند و خوشبخت نیز هستند.)
    علت اینکه از این یک در صد حالا با کم و زیادش صحبت به میان آوردم این است که مردانی که فکر تجدید فراش به سرشون می زنه، اکثرا خود را استثناء از بقیه می کنند و فکر می کنند که اینها باید این عمل را انجام دهند.
    ( به هر حال من سئوال ستاره را رها می کنم تا سر فرصت کامل کنم)

    آقای هدایت
    یک بعد پاسخ گویی به شما بحث منطقی و راه حل هست که از شیوه حل مسئله استفاده می شود:( پاسخ شما ابعاد دیگری نیز از نظر احساسی و ... دارد که فعلا صرفنظر می کنم)

    ما برای اینکه مشکلی را حل کنیم، ابتدا باید مشکل را کاملا بشناسیم و تعریف کنیم. حتی قبل از اینکه حلش کنیم.
    بعد همه راه حل ها را با تفکر ، مطالعه، مشاوره و ....، بدون اینکه در نظر بگیریم عملی هست یا نه باید یادداشت کنیم.
    بعد این راه ها را بر اساس مزایا ، معایب، امکان عملی بودن، توانایی ها و ....، اولویت بندی می کنیم.
    در نهایت بهترین راه را انتخاب کرده ، آنرا فاز بندی و مرحله بندی می کنیم و مرحله به مرحله جلو می رویم و نسبت به آن مرحله ارزیابی صورت می دهیم. اگر صحیح بود مرحله بعد را انجام می دهیم ، اگر در عمل اشتباه یا نقص یا ضعفی آشکار شد، دوباره همه مراحل بالا را مجددا بررسی و دوباره نویسی می کنیم و ......
    در کنار همه اینها توکل به خدا می کنیم. چرا که ما خالق و اثرگذار بر همه متغیرهای عالم نیستیم و این خواست خداوند هست که در کنار تلاش سنجیده ما ، آنرا تکمیل و در راه صلاح ما زمینه را فراهم می سازد. انشاء الله

    شما افکار قشنگی هم در حل مشکل تا کنون داشتی که از نظرم دور نیست مثل: نیاز به تغییر، عدم پنهان کاری، استفاده از مشاوره، مهربانی و دلسوزی نسبت به همسرت و عدم طلاق، و از همه مهمتر صبر توام با امیدواری و تلاش در جهت بهبود اوضاع و .....)
    شما به سهم خانمتان در این مشکل اشاره کردید، و احتمالا بعضی موارد آن هم دقیقا واقعیت دارد( یا ممکن است همه آنها واقعیت داشته باشد)، اما بنده در ذیل به سهم شما اشاره می کنم که در سئوالتون قید کرده اید
    1- تصور اینکه صرفا خانمتون باید تغییر کند. شما گفته اید:
    «وبه پيشنهاد من ايشان به مشاوران متعددي مراجعه نمود كه مسايل مختلف را مطرح كردند همه به اتفاق نظر او را دچار يكسري مشكلات رفتاري مي‌دانستند از جمله اينكه ايشان يك شخصيت افسرده است. ديگري گفت مهارتهاي ارتباطي و زندگي را ياد نگرفته . .....»
    در حالیکه خانواده یکپارچه مانند اعضاء و اندامهای بدن هستند. مثلا شما سرت درد می کند سوزن آن را پا نوش جان می کند، یا پای شما درد می کند و مزه تلخ دارو را دهان می چشد. ولی در نهایت آرامش برای همه تن و وجود است. خانواده هم همینطور، مهارتهای ارتباطی همانطور که از اسمش پیداست حرف سر ارتباط هست، پس هر دو شما می باید تکالیفی را بگیرید و انجام دهید.
    مضاف بر اینکه وقتی شما چنین تصوری دارید که فقط خانمتون مشکل دارند، پس دیگر وظیفه خاصی در تغییر خود احساس نمی کنید. و این می تونه تغییر در خانواده را با مشکل همراه کند.
    2 - شما یک برچسبی به خانمتون زدید که«همسرم بي احساس و بي تفاوت است حتي به مسائل جنسي هم اهميت نميدهد. »
    اینگونه برچسب های کلی ، واقعیت را برای ما تحریف می کند. مانند یک نقاب که روی صورت فردی باشد، دیگر احساسات و صورت آن فرد را نمی بینیم و با آن ماسک ( ممکن است ماسک خندان، عصبانی و ....باشد)، ارتباط برقرار می کنیم و نمی دانیم واقعیت پشت ماسک چیست. وقتی شما چنین برچسبی ( البته به خاطر بعضی رفتارها و کلمات و ... همسرتون) را به خانم خود می زنید دیگر نمی توانید بقیه رفتار و گفتار خانمتون را ببینید. مثلا این جمله شما:«اما هيچ حسي همراه رفتار او نيست و فقط هر چي من بگويم انجام ميدهد » یعنی اینکه حتی او وقتی کاری احساسی یا متفاوت انجام می دهد شما تصور می کنید این خانم با برچسب بی احساسی و بی تفاوتی نمی توانسته این کار را بکند، بلکه صرفا فرامین شما را انجام داده است.
    3 - شما ظاهرا فقط بخشی از صفات و رفتار خانمتون را می توانید ببیند و آنهم آن قسمتی هست که با ضعف همراه هست. مثلا شما غیر از این بی احساسی که اشاره کرده اید ، اصلا هیچ اشاره ای به صفات دیگر خانمتون نداشته اید، نقاط قوتش و ...، همچنین از سالیان زندگیتون، نصف آن را زیرکانه بی خیال شده اید و صرفا به بخشی که مشکل داشتید اشاره کردید لذا گفته اید:«طي اين 10 سال زندگي كه 5 سال ان با كش وقوس ريادي همراه بوده است كه به طور مختصر توضيح ميدهم.»، از طرفی هیچ اشاره ای به نقاط ضعف احتمالی خود نداشته اید، چنانکه خواننده یک موجود بدبد را در کنار یک موجود خوب خوب تصور می کند.( یعنی خانم بد، اقا خوب)، در حالیکه نیاز هست برای حل مشکل همانطور که به ضعف های همسرت در این زندگی اشاره کنید، نیاز هست ضعف های احتمالی خودتون را هم ببنید و بیان کنید تابهتر بتوان تصمیم گرفت.)
    4 - ظاهرا شما از قوه قهریه و قدرت بالایی برخوردار هستید و در خانواده آن چیزهایی که به زعم شما درست هست به اجبار از خانمتون می خواهید نه با یک تفاهم مبتنی بر احترام ، چنانکه گفته اید:«وي را مجبور كردم تا خانواده‌اش را با اطلاع سازد»
    5 - در حالیکه تصور می کنید همسرتان کاملا مختار ، آزاد و انتخابگر هست و باید خودش را تغییر دهد، اما برای خود حق انتخاب را نفی می کنید و تصور می کنید شما مجبورید به همین روش که رفتار می کنید رفتار کنید، در حالیکه همسرتون باید به نوع دیگری رفتار کند ، لذا گفته اید «مجبور شدم چيزهايي را مطرح كنم. همين موضوع باعث شد تا به اختلافات دامن زده شود »
    6 - از صحبت های شما اینطور بر می آید که فردی ایده ال گرا و کمالگرا هستید ، لذا برای خود قانون همه یا هیچ دارید، یعنی یا سیاه یا سفید می بینید، از نمرات 0 تا 20 فقط یا نمره بیست. یا نمره صفر توجه شما را جلب می کند. مثلا خانم همکار=20 ، خانم خودتون =0 ، و دو چیز و 2 راه حل همیشه به ذهنتان می آید.در جملات زیر که در نوشته هایت آمده این کلمات خود را به خوبی نشان می دهند: «هیچ حسی، فقط، کاملا، فقط به خاطر، اما هیچ، دو راه حل»
    شما نوشته اید:
    «<font color="#0000ff">هيچ <font\><font color="#000000">حسي همراه رفتار او نيست»
    «<font color="#0000ff">فقط <font\><font color="#000000"> هر چي من بگويم انجام ميدهد»
    «<font color="#0000ff">کاملا<font\> <font color="#000000">بر عكس خانمم بود»
    «<font color="#0000ff">فقط <font\> <font color="#000000">به خاطر جبران محبت‌هاي كه من در انجام كارها انجام مي‌دادم»
    «اما <font color="#0000ff">هیچ<font\><font color="#000000"> تغييري نكرد»
    «بنا بر اين <font color="#0000ff">دو راه حل <font\><font color="#000000"> وجود داشت»
    «<font color="#0000ff">باید از همه<font\> <font color="#000000">چيز چشم پوشي كنم »
    «<font color="#0000ff">همه به اتفاق نظر<font\><font color="#000000"> نظر او را دچار يكسري مشكلات رفتاري مي‌دانستند »
    7 - شما هیچ اشاره ای به دلایل رفتار همسرتون نکرده اید، اما وقتی به خودتون می پردازید برای هر رفتاری بهانه تراشی خاصی دارید. چنانکه گفته اید:
    «محبت‌هاي خالصانه ايشان در قبال كارهايي كه من به عنوان وظيفه انجام ميدادم. باعث رنجش خاطرم ميشد»
    «<font color="#0000ff">به خاطر <font\><font color="#000000">جبران محبت‌هاي كه من در انجام كارها انجام مي‌دادم پاسخ محبت هايم را ميداد»
    «ادامه همكاري و احساس نياز من به محبت <font color="#0000ff">باعث<font\><font color="#000000">شد تا موضوع ازدواج مجدد را با همسرم مطرح كنم»
    «متوجه شدن خانواده همسرم <font color="#0000ff">باعث<font\> <font color="#000000">درگيري و خلاصه خيلي بحث‌ها شد»
    «همين موضوع <font color="#0000ff">باعث<font\><font color="#000000"> شد تا به اختلافات دامن زده شود»
    «خانوادهام <font color="#0000ff">بخاطر<font\><font color="#000000"> روابط فاميلي سعي كردند موضوع را حل وفصل كنند.»
    «همين موضوع <font color="#0000ff">باعث<font\><font color="#000000"> اختلافات بيشتر شد»
    «<font color="#0000ff">بنابراین<font\><font color="#000000"> از ازدواج مجدد منصرف شدم»
    8 - به نظر میرسد به خاطر روحیه حساس و زودرنجتون بسیار توقعتون نسبت به همسرتون بالا باشه. در حالیکه از یک طرف همسرتون را مجبور می کنید با خانواده اش صحبت کند و شرایط ازدواج مجدد شما را فراهم آورد و هیچ احساس خانمتون را در نظر نمی گیرد از طرف دیگر شما در مورد مسائل اساسی زندگی که باید فکر کنید، برسی کنید و مشورت کنید از روی احساس صحبت می کنید و می گوئید:« طلاق را يك پديده مضموم ميشمرم و احساس ميكنم شايد در حق همسرم ظلم ميكنم و احساس گناه ميكنم.» در اینجا اولا باید تعقل کنید نه اینکه احساس کنید، ثانیا اگر طلاق در مورد همسری ظلم محسوب شود مجبور کردن او به تن دادن به هوو ظلم شدیدتر است. به هر حال در همه جوامع همیشه طلاق یک راه حل بوده است، گرچه مضموم هست. مانند قطع یک قسمتی از اندام در صورتیکه شما نتوانید با آن کنار بیایید و کارکرد خود را از دست داده باشد.
    9 - شما علیرغم عقلانی سازی ارتباطتون با خانم همکارتون، بسیار احساسی برخورد کرده اید، لذا مراحل کار بدون ترتیب پیش رفته اید.
    شما
    یکم : باید مشاوره و بررسی زندگیتون می کردی
    دوم: جهت تغییر آن تلاش و صبر پیشه می کردید
    سوم: در صورتی که هیچ راه سازگاری و تغییری وجود نداشت همسرتون را طلاق می دادید.
    چهارم: تحت محبت خالصانه همکار خانمتون قرار گرفته و فکر ازدواج مجدد می کردید.
    پنچم: به جای این جمله که گفته اید:«تحمل شرليط هم برايم امكان پذير نيست و روزي صد بار ارزوي مرگ ميكنم .» می گفتید« خدای خود شاهدی که تمام سعم را در تغییر و سازگاری زندگی انجام دادم ، ولی بعد از اینکه در تمام مراحل موفقیتی حاصل نشد با همسری جدید ازدواج کرده ام و سعی می کنم خودم و او را خوشبخت کنم»

    10 - همچنین شما سهوا یا تعمدا نوع بیماری خود را مشخص نکرده اید و انتظارات دقیقی که نسبت به خانمتون را دارید مشخص نکرده اید.

    دوست عزیزم Hedayat امیدوار تصور نکنید که من خواسته باشم خدایی نکرده شما را محکوم کنم یا تقصیرات را به گردن شما بیندازم، یا احساس شما را نادیده بگیرم، یا خرده گیر باشم. بلکه صرفا از این پاسخ منظورم این بود، مسائلی که در زندگی در بدو امر بسیار ساده به نظر می رسد و تمام مشکلات بر گردن یکی قرار می گیرد، وقتی به دقت و ظرافت بررسی شود، نقش مکملی زوجین در ایجاد مشکل بیشتر روشن می شود. شما بخش خانمتون را با توجه به واقعیت نوشته اید و البته بنده نقش شما را بر اساس حدسیات خودم از نوشته هاتون نوشتم ( که البته ممکن است بعضی از آن با واقعیت صددرصد هماهنگ نباشد) اینها صرفا به عنوان نمونه آورده شده که بدانید برای حل چنین مشکلی با نوشتن سئوال در یک انجمن اگرچه یک راهنمایی کسی خواهد نوشت، اما مشکل حل نمی شود. این مشکل که تا این حد عذاب آور است که حرف طلاق و آرزوی مرگ به همراه دارد، نیاز به مشاوره حضوری با یک مشاور خانواده در چندین جلسه و تاکیدا هر دو شما دارد. و به کمک او مراحل بالا را که در بخش شیوه حل مسئله توضیح دادم با حوصله طی می کنید تا به نتیجه مطلوب برسید.( باز هم امیدوارم جسارت مرا ببخشید و هدف مثبت من را دریابید)

    باقی این غزل را ای مطرب ظریف
    زین سان شمار که زینسانم آرزوست

  4. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 24 آبان 90)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام به همگی
    حقیقتا در این شلوغ پلوغی که منو ستاره راه انداختیم مدیر سایت جواب خوب و کاملی به هدایت عزیز داد ازین بابت فکر می کنم هممون باید ممنونش باشیم . هر چند که در عدالتش در برخورد با مشکل منو ستاره انتقاداتی وجود داره
    ^^^^^^ ولی اشکالی نداره ما اجنبی ز قاعده ی کار عالمیم !!!

  6. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام:
    حقیقتا در این شلوغ پلوغی که منو ستاره راه انداختیم (شمارانمي دانم ،ولي من بچه ي خوبي بودم (د وستان مگه نه؟ )و حرفهاي دلم را گفتم اخه چكار كنم ديگه ؟ احساسات ديگه ؟طبيعت من اينه هم نوع خوبش را مي گم ،هم نوع نه خوبش را.
    مدیر سایت جواب خوب و کاملی به هدایت عزیز داد (كاملا درسته ،با شما موافقم)
    ازین بابت فکر می کنم هممون باید ممنونش باشیم (حتما هستيم .مگه نه دوستان)
    هر چند که در عدالتش در برخورد با مشکل من و ستاره انتقاداتی وجود داره(اون ديگه تقصير شماست كه شلوغ مي كني .اصلا پسرها همشون شلوغ مي كنند بعد بزرگترها دعواشون مي كنند اقاي مدير لطفااين پسر شلوغ را دعوا ش كن ..من كه بچه خوبي بودم نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)دوستان خسته نباشيد. «شوخي را جدي بگيريم.»

  7. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام .
    ستاره مثل اینکه از کش دادن بحث خیلی لذت میبره من این لذت رو ازش نمی گیرم .
    همین که تمام کلمات من رو مورد بررسی قرار میده نفوذ کلام بنده رو میرسونه که طاهره ی مهربون اشاره کرده بود .
    آره واقعا شما بچه ی خوبی هستی به همین دلیل هم بنده با شما بحث نمیکنم تا بزرگ بشید .
    پس تا بعد bye .
    دوستان خسته نباشيد. «شوخي را جدي بگيريم.

  8. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام :يه بچه خوب چه كار ميكنه .دستاشو مي بره بالا مي گه تسليم .

  9. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اسفند 86 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1386-7-16
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    5,409
    سطح
    47
    Points: 5,409, Level: 47
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    از ابراز لطف همه عزيزان به خصوص مدير محترم سپاسگزارم.
    ممنونم.
    اما بايد اضافه كنم كه من بدليل اينكه خلاصه بنويسم همه مطالب را بيان نكردم. لازم به ذكر ميدانم من مدت سه سال به صورت كاملاً صميمي ايشان را از نيازمنديهايم مطللع كردم. شايد من زياده خواه به حساب بيايم. اما توجه داشته باشيد كه اگر من از واقعيت‌هايي بر من گذشت بنويسم حتماً بر من خورده خواهيد گرفت كه چگونه ادامه داديد. من اخيراً از وي پرسيدم همسرم آيا در چهار ساله گذشته يكبار شده كه به من بگي دوست دارم، بگي الهي برات بميرم، عزيزم كجات دردميكنه، ايا مدت پنج سال دارو مصرف ميكنم ايا اسم يكي از قرص‌هاي مرا ميداني، ايا يك بار احساس نياز به تماس جنسي از سوي شما مطرح شد، آيا جمله اي به ياد داري كه نشون بده دوستم داري، در جواتب من هيچ پاسخي نداشت.من در شرايط جسمي هستم كه به مراقبت ويژه هم نياز دارم. اما بيماري‌ام را نشانه الهي ميدانم كه مرا بيدار كرده تا به زندگي بيانديشم ، من صفت‌هاي برجسته ايشان را به هيچ وجه ناديده نميگيرم، ايشان حقيقتاً به معناي واقعي پاكدامن هستند ، مومنه هستند. و در وظايف خانه داري در حد قابل قبولي هستند منظورم پخت وپز و نظافت ..... البته من بسيار صادقانه تمام مسايل را با ايشان در ميان گذاشتم از نيازهايم گفتم توضيح دادم شرايط بيماريم را گفتم كه در جريان باشند ايشان را به مشاوره فرستادم و خواستم كه كمكمان كند اما زماني كه خانواده همسرم از موضوع مطللع شدند قبل از اينكه به بررسي موضوع بپردازند ابروريزي راه انداختند كه بيا و ببين. همه مسايلي كه به همسرم گفته بودم مثل چماق تو سرم كوبيدند حتي يك سئوال از من نكردند. مسايل طوري از طرف خانمم مطرح شده بود كه من به دليل عاشق شدن به خانمي دارم به همسرم وصله‌هايي ميچسبانم كه صحت ندارد به طوري كه خانواده ام هم بر اين اعتقاد بودند كه هيچ مشكلي در اين بين وجود ندارد جز عشق من به شخص ديگري. وقتي كه با همسرم صحبت كردم ازش توضيح خواستم و گفتم چرا همه مطالب را به خانوادهات نگفتي گفت در حد نياز گفتم و من كه مسئول رفتار ديگران نيستم (در قبال رفتار خانوادهاش). با وجود شرايط اسف باري كه بوجود آمده بود به خاطر پدر و مادر پيرم و ارتباط نسبتاً فاميلي كه داشتيم پاسخي ندادم فقط تقاضا كردم جهت روشن شدن موضوع به هر مشاوري كه خودشان انتخاب مي كنند مراجعه كنند. پس از حضور ايشان به همراه خانواده اش در مركز مشاوره و پنج جلسه شنيدن حرفهاي آنها و آموزش مهارتهاي اوليه ارتباطي بنده به مركز مشاوره مراجعه كردم و تو ضيحاتي دادم ( با توجه به شرايط پيش آمده حضور من با خانواده همسرم امكان‌پذير نبود) و مشاور اظهار كردند ايشان با مشكل عدم اعتماد به نفس عدم مهارتهاي زندگي و عدم مهارتهاي ارتباطي مواجه هستند. هر چند كه مشاور به خاطر مسايل موجود سعي در تخفيف بيان مشكلات داشت اما پذيرفتم كه همسرم 8 تا 10 جلسه اموزش ببيند. در اين مدت ايشان در شهري كه خانواده اش ساكن بودند به مشاوره پرداخت و پس از پايان اين مدت وقتي برگشت من انتظار اين را داشتم كه سعي و تلاشي در جهت حفظ زندگي و مهارتهاي ارتباطي داشته باشد بنابراين من دخالتي نكرده و منتظر عكس العمل هاي معمولي از ايشان بودم كه اتفاقي نيافتاد يعني چيزي تعيير نكرده بود در حاليكه عين مشكلات را در حضور خودش به مشاور گفته بودم. بنا براين با ايشان به مركز مشاوره مرجعه كردم و از از اقاي مشاور توضيحاتي خواستم و رفتارهاي ايشان را طي مدت مذكور بازگو كردم كه مشاور عصباني شد ! و خطاب به همسرم گفت: همه مراحل را من در حضور خانواده ات براي شما روي وايت برد تشريح كردم. خلاصه اينكه من مورد اتهام قرار گرفته بودم سعي كردم كمي از اتهامم در قبال خانواده‌ام كم كنم.و ثانياً ايشان فقط مطيع اجراي اوامر هستند و من بايد به ايشان بعد از 8 سال زندگي مشترك بگويم چكار بكن چكار نكن حواست به من هم باشه دارم درد ميكشم و .....
    شايد بگيد طي اين ساليان نتونستي او را طوري پرورش بدي كه مثلاً انتظار داري.
    اولاً بيان اين موضوع در كل صحيح نيست و ثانياً چطور ميشه واژه‌هاي مانند دلتنگي ، محبت ، دلسوزي توجه ، ميل جنسي را آموزش داد. من هيچ نيازي به پخت وپز و نظافت ندارم امكان اين را دارم كه از وجود خدمتكار استفاده كنم . من فقط يكي كسي را ميخوام كه باهاش حرف بزنم ......
    اما ممكنه بپرسيد اصلا چرا ادامه داديد؟ به چند دليل ما سالهايي را با اين وضعيت ادامه داديم اول اينكه در ابتداي ازدواج من به ماموريت خارج از كشور رفتم به مدت سه سال، ايشان هم همراهم بود ثانياً بخاطر رابطه فاميلي با خانواده همسرم و انتظاري كه از برخورد خانواده ام متصور بودم شهامت اين را نداشتم و اما از همه مهمتر اينكه من داراي شخصيتي برجسته و مورد اعتماد همه فاميل و به عنوان يك شخص موفق در زمينه كار و تحصيل مطرح بودم. به خودم اجازه نميدادم كه كسي از مشكلات درون زندگيماطلاع پيدا كند و حتي براي جلو گيري از وارد شدن استرس به همسرم در اوايل مسائل را به روي او هم نمي آوردم و به قول معروف با گفتن قسمت ما همينه و بايد ساخت اكتفا مي‌كردم. اما كم كم باتجربه زندگي تلاش كردم مسائل را با خودش در ميان بگذرم و كمك كنم تا وضعيت بهتر بشه. اما به دليل بي تفاوتي ايشان نسبت به موضوع و غيبت‌هاي طولاني او براي ديدن خانوادهاش و از طرفي شروع يك بيماري عجيب و غريب و احساس نياز بيشتر به همراهي و محبت، و وضعيت موجود شرايط را برايم سخت كرده بود در همين اثنا بود كه شروع روابط كاري من با خانمي كه صحبتش شد آغاز شد من كه در ان شرايط تشنه يك ذره توجه بودم با محبت‌هاي معمولي او ، تمام تلاشم را ميكردم تا جبران كنم در صورتي كه او انتظار چنين پاسخي را اصلاً نداشت و خودش هم در عالم برزخ جدايي بود به محبت‌هاي من پاسخ ميداد. من به كمك محبتهاي او دوره درمان را شروع كردم در حاليكه خودم رغبتي و عجله اي براي اينكار نداشتم و بقيه ماجرا.... كه اگه لازم شد در يك فرصت ديگه خدمتتان عرض ميكنم.

  10. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اسفند 86 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1386-7-16
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    5,409
    سطح
    47
    Points: 5,409, Level: 47
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    عزيزان گرامي و مدير ارجمند
    از اينكه بر من منت نهاده و حاضر به پاسخگويي و بحث شديد سپاسگزارم. اما جهت نمايان شدن ابعاد بيشتر موضوع و دريافت همفكري شما عزيزان مطالبي را در پاسخ مدير محترم و دوستان نوشته ام كه در ذيل نامه اوليه بنده و پاسخ مدير محترم مشاهده نماييد.
    سربلندي شادابي و حس جواني را در تمام اوقات زندگيتان از خداوند منان خواستارم
    صميمانه تشكر ميكنم.

  11. #20
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوبار؛چرا؟

    سلام :
    اقاي هدايت گرامي لطفا در ارسال بعدي روشن كنيد بيماريتان چيست ؟ وهمسرتان دراين مورد چه كار بايد مي كردند و كوتاهي كردند؟.

  12. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (جمعه 20 مهر 86)


 
صفحه 2 از 20 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. متعجم !چرا نامزدم به خاطر یک رفتارم نامزدیمان را به هم زد ؟!
    توسط سارا بانو در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: جمعه 13 فروردین 89, 01:30
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.