دوست من
بنظر میاد شما مدام بخودت داری انرژی منفی می دی که من مطمئنم ازش خوشم نمیاد.بهتره یک مدت انرژی مثبت به خودت بدی
نگفتی از قیافش خوشت نمیاد؟با هاش دققا چه مشکلش داری؟
تشکرشده 600 در 287 پست
دوست من
بنظر میاد شما مدام بخودت داری انرژی منفی می دی که من مطمئنم ازش خوشم نمیاد.بهتره یک مدت انرژی مثبت به خودت بدی
نگفتی از قیافش خوشت نمیاد؟با هاش دققا چه مشکلش داری؟
tamas (یکشنبه 07 فروردین 90)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام
از اعتمادی که به تالار همدردی کردی و حرف دلت رو زدی ممنون
بینید از نظر من شما تصورات و انتظارات زیادی قبل از ازدواج داشته اید که شرایط به نحوی پیش رفته که اون انتظارها براورده نشده
بنابراین احساسی که دارید کاملا قابل لمس هست
نکته ای که جای بحث داره اینه که اکنون تصمیم داری چی کار کنی؟
یعنی با قبول واقعیت زندگی که ایشون همسر شماست و شما هم شوهرشون قصد دارید چگونه زندگیتون رو سپری کنید ؟
جناب rasam
با خودتون خلوت کنید
به دور از هر مشغله فکری بیندیشید که "rasam" کیست و می خواهد به کجا برسه؟
لذت از زندگی در نظر "rasam" چیست؟
خوشبختی چیست؟
چه زندگی مشترکی داشته باشید رو دوست دارید؟
چه ویژگیها و انتظاراتی از همسرتون دارید؟
و سئوالاتی از این قبیل
سپس به تک تک اونها پاسخ دهید ( با خودتون صادق باشید ... کسی نیست که بخواهد شما را سرزنش کند ...)
این حق شماست که برای آینده و زندگیتون برنامه ریزی کنید و برای رسیدن به اهدافتون تلاش کنید
=====
سپس
ویژگیهایی که از همسرتون در نظر دارید با خانومتون مقایسه کنید
ارزیابی کنید که زنتون چقدر به لیست شما نزدیک هست
آیا ایشون میتونند به عنوان زن دلخواه شما باشند یا خیر
اینجا هم صادق باشید و منصفانه عمل کنید ( بدون داشتن احساس عذاب وجدان)
====
با توجه به دو قسمت ذکر شده باید دستتون اومده باشه کجای کار هستید
نترسید
این ما هستیم که زندگیمون رو می سازیم
می تونیم آن را زیبا و پر از احساس و شور و هیجان بسازیم و یا می توانیم لحظه به لحظه زندگیمون رو پر از رنج و درد
اگر با اوصاف بالا دیدی هیچگونه نمی تونید با این خانم ادامه دهید
و هر از گاهی دوباره این مسائل باعث آشفتگی روانتون میشه و مدام مثل خوره ذهن و فکرتون رو از بین می بره
پس از سنجیدن همه جوانب قاطعانه تصمیم بگیرید
دقت کنید دقت کنید --- این قسمت بازی با آتش می باشد---- چون چنانچه یک درصد هم تردید داشته باشید کلمات زیر چنان سردی بینتون بیاره که جبران کردنش به مراتب خیلی سخت تر از وضعیت فعلی خواهد بود
محترمانه با همسرتون صحبت کنید و بگویید ایشون انتخاب شما نبوده و تمایلی به ادامه زندگی با ایشون ندارید
و سپس مقدمات جدایی را فراهم کنید
ولی چنانچه راه هایی می بینید که هنوز نرفته اید
پس برای گرم شدن عشقتون تلاش کنید
احساس و کشش در ابتدای زندگی لازمه ولی کافی نیست
علاقه ای که به مرور و شناخت بدست میاد عمیق تر و پایبندتر می باشد
تصمیم با شماست
انتخاب کنید
همچنین توصیه اکید می کنم تاپیک " بهترین شکل تصمیم گیری" رو حتما مطالعه کنید و بعد اقدام کنید
بالهای صداقت (یکشنبه 19 تیر 90)
تشکرشده 4,928 در 1,071 پست
سلام rasam
ضمن تایید صحبتهای بالهای صداقت عزیز مبنی بر اینکه خصوصیات ظاهری و رفتاری همسر مورد دلخواهتون رو بنویسید و با همسر فعلیتان مقایسه کنید. چند نکته را هم می خواهم به عرضتان برسانم:
دوست گرامی فرض کن هنوز ازدواج نکردی و تازه می خواهی به خواستگاری بروی، پیش خودت یک لیست تهیه کردی و خصوصیاتی که همسرت باید داشته باشه رو تو این لیست و نوشتی و حالا آماده ای که تو اطرافت بگردی و از این خونه به اون خونه و با دخترهای مختلف صحبت کنی تا ببینی کدوم مشخصات شما رو دارن و تا به سلامتی ازدواج کنید.
واقعا فکر می کنی به همین راحتی آدمی رو می تونید پیدا کنید که صددرصد موافق با لیست شما باشه، تازه اگه به احتمال خیلی کم پیدا هم کردید آیا شما مطابق لیست اون هستید و اون به شما بله می گه؟
فکر می کنید همه ما که ازدواج کردیم همسرمون صددرصد مطابق میلمون بوده؟ باور کن خیلی از ماها و حتی همسرانمون از بعضی خواسته هامون صرفنظر کردیم و به ازدواج تن دادیم.
اصلا مشاورها هم معتقدن فردی را انتخاب کنید که حدود 70% (حالا دقیق درصدش رو مطمئن نیستم) معیارهای شما رو داشته باشه. یعنی بهتره از 30درصدش صرفنظر کنیم. منتها کدوم 30 درصد، دیگه برمی گرده به خودمون.
همسرشما چند درصد معیارهاتون رو داره؟
می دونید من فکر می کنم که چون شما راحت همسرتون رو بدست اوردید، الان قدرش رو نمی دونید. چه بسا اگه شال و کلاه می کردید و به خواستگاری می رفتید و افراد مختلف رو می دیدید، به این نتیجه می رسیدید که دخترخاله تون مناسب تره!
در واقع اصل صحبتم اینه که ما برای انتخاب مخصوصا تو زمینه ازدواج باید از یه سری معیارهامون بگذریم.
rasam گرامی
یه پیشنهاد دارم:
خوب مسلما یک دفعه احساس در شما بوجود نمیاد ولی بعضی رفتارهاتون دست خودتون هست و می تونید اصلاحش کنید.
مثلا وقتی همسرتون باهاتون حرف می زنه به حرفاش گوش کنید و خودتون رو ملزم کنید که بعضی جاها اظهار نظر هم کنید.
گاهی ازش مشورت بخواهید.
باهم به تفریح و گردش بروید و مخصوصا تفریحهای مفرح و پرانرژی انجام بدید.
اصلا فرض کنید همون دخترخاله تون هست و با هم هم اتاقید. خیلی به ظاهر و اندام و مسائل دیگه که از همسر انتظار دارید، فکر نکنید و فقط سعی کنید با دخترخاله تون لحظات مفرح و بانشاطی داشته باشید.
هستی (یکشنبه 07 فروردین 90)
تشکرشده 3,560 در 934 پست
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
بعد از این پست عالی و جامع چیزی ندارم که بنویسم فقط بگم که یکی از دوستان من ( خانوم ) دقیقا مشکل شما رو داشت ، ایشون هم مثل شما خودش انتخاب کرده بود ولی با تاثیر اطرافیان، انقدر وضعیتش وخیم بود که همسرش هم چیزهایی بود برده بود و به من میگفت زمانی بود که میگفتم عیب نداره انشالله زود می میره و من تنها میشم! من ازشون پرسیدم که پس چطور شد که الان زندگی آروم و خوبی داری و شوهرتم دوست داری؟ دقیقا حرفهای بالهای صداقت عزیز رو گفت، گفت فهرست درست کردم انگار که اصلا ازدواج نکردم ، فهرستی از معیارهام و بعد دیدم بیشتر معیارهای من رو شوهرم داره ....
امیدوارم بتونید از این راهنمایی با ارزش کمال استفاده رو ببرید
نیلا (دوشنبه 08 فروردین 90)
تشکرشده 6 در 3 پست
متشکرم که حوصله کردید.نوشته اصلی توسط blue sky
من با ظاهر و زیبایی و اخلاق و رفتار همسرم مشکلی ندارم،مطمینم هیچ وقت نمیتونم کسی رو مثل اون پیدا کنم،من اونو دوس دارم اما عاشقش نیستم.
برام عزیزه میخوام خوشبختش کنم اما نمیدونم چرا نمیتونم هیچ کاری براش انجام بدم،نمیتونم خوشحالش کنم،هیچ احساس مسولیتی بهش نمیکنم.
تمام مدتی که باهمیم درباره ی مشکلات حرف میزنیم،اون هیچ وقت از بیرون رفتن و گردشامون لذت نبرده چون من همیشه ناراحتش کردم. این وسط خودمم هیچ وقت از زندگی راضی نبودم و لذت نبردم.
نمیدونم این چه گره ایه که تو زندگیم افتاده ولی هرچی هست داره هردومونو مثل شمع اب میکنه. برام دعا کنید.[/font][/size]
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
از تو حرکت .... ازخدا برکت
«... ان الله لا یغیر ما بقـوم حتی یغیروا ما بانفسهم...)) یعنی خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگـون نمی كند مگر اینكه آنان آنچه را كه در خـودشـان هست, تغییـر دهنـد.
با دست به دعا برداشتن و کاسه چه کنم چه کنم در دست گرفتن مشکل شما حل نمیشه
کافی هست به جمله ای که نوشته ای ایمان بیاریهیچ وقت نمیتونم کسی رو مثل اون پیدا کنم،من اونو دوس دارم اما عاشقش نیستم.
شما همسرتون رو دوست دارید
دوست داشتن بذر عشق است
این بذر را بکار .. . ازش مراقبت کن ... تا ببینی چه درخت پرباری از آن بذر عشق به بار آید
قصه لیلی و مجنون مال قصه هاست ... حقیقت زندگی چیزی فراتر از اینهاست
اونچه که با دستان خودمون می سازیم و به وجود میاوریم ارزشمن هست
جناب rasam تو می تونی که این عشق را بیافرینی
علاقه و دوست داشتن و عشق در تک تک کلمات پست اخیرت موج میزنه
مطمئن باش که اگر دخترخاله ات در مقابل خواست مادرش و مادرت ایستادگی می کرد خودت را به آب و آتش میزدی تا بدستش بیاوری
این ذات مردها است که از سهل الوصول بودن هر چیزی بیزارند
خدا به تو نعمتی عطا کرده
انسانی پاک و سراسر محبت را بهت هدیه داده
و تو این هدیه را دوست داری کافی است باورش کنی
جناب rasam راهکاری را که در پست قبل بهت دادم انجام بده ... به ارامش خواهی رسید
بالهای صداقت (سه شنبه 09 فروردین 90)
تشکرشده 17 در 5 پست
سلام
دوستان عزیز و اگاهه انجمن پاسخ های درخوری دادند
به نوبه ی خودم مایلم نظرم رو اعلام کنم.
برادر خوبم...
روزها به سرعت از پی هم میگذرند. ناگاه به خود می اییم که چه زود دیر شد.
می خوام راحت حرف بزنم. شایدم
با خوذت و خدای خودت خلوت کن. ببین کجا هستی و چه میکنی؟
به احساسه واقعی قلبت رجوع کن و بهش ایمان داشته باش. این احساسه عمیقت کمتر پیش میاد که دست خوش تغییر بشه. اگر در شرایط فعلی دخترخالت رو نمیتونی به چشمه همسری ببینی مطمئن باش که هرگز نخواهی دید.
وقتی از شرایط فعلیت و همسرت دل چرکین یا اصلاح کنم ناراضی هستی اینو بدون که هرگز روزگار واطرافیانت به خودی خود نمی تونن کمکت کنن تا دلت راضی بشه و اروم بگیری.
پیشنهاد میدم مدتی حدافل یک هفته به مسافرت بری و کاملا زندگیت رو بکاوی.در نهایت تصمیمی بگیری که با تصور عملی کردنش لااقل اندکی آرامش بگیری. در ضمن سعی در بهبود شرایط روحیت و شغلیت باش بعد تصمیم به ازدواج بگیر.
برات دعا میکنم. شاد و پیروز باشی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)