به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 57
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    سلام. من زیاد از مشکلاتت خبر ندارم عزیزم. اما وظیفه خودم دونستم که بیام اینجا و اگه کمکی از دستم بر میاد انجام بدم.
    من آدرس یه وبلاگ رو میدم که از اون طریق میتونی از دکتر میثاق وقت بگیری. اگه بگی وضعیت اورژانسی داری تا جایی که میشه زودتر وقت میده. البته من فقط ایشون رو توی برنامه اردیبهشت دیدم. مشاوره نداشتم باهاشون. ولی حرفاشون فوق العاده عالیه. امیدوارم اگه رفتی اینجا برات مفید باشه و مشکلت زود زود حل بشه
    این آدرس:
    http://mahdicu.persianblog.ir/

  2. 2 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (سه شنبه 24 اسفند 89)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    از همتون ممنونم كه راهنماييم كردين . امروز وقت مي گيرم براي مشاوره حضوري تا بتونم هم روي خودم كار كنم هم بتونم راهنمايي بشم كه انشالله زندگيمو دوباره بسازم .
    تو اين مدت يه اتفاقايي افتاد كه جالبه بدونين . تا يه جاييشو خوب رفته بودم اما دوباره يه اشتباهم باعث شد تا همه چي به هم بريزه .
    اون روزي كه وكيل شوهرم زنگ زد بهم گفت مي خواي چيكار كني گفتم هيچي من طلاق نمي گيرم ازش اگه ودش مي خواد بره اقدام كنه . گفت آخه اينجوري كه خودتو اذيت مي كني . گفتم نه چه اذيتي چه اتفاقي قراره بعد از طلاق برام بيوفته مگه . همين الانم فكر مي كنم طلاق گرفتم . بعد يه خورده بيچاره مهربون تر شد . بهم گفت حاضري اگه من راضيش كنم كه برگرده و يه فرصت ديگه بهت بده تو هم يه خورده از مهريتو ببخشي . گفتم آره . مهريه فقط بهانه است كه اونم يه خورده آرومتر باشه وگرنه خودشم مي دونه من آدمي نيستم كه پول مهريه واسم مهم باشه . من زندگيمو دوست دارم و دوست دارم زندگيمو درست كنم . اشتباهات خودمم قبول دارم .
    بهم گفت باشه بزار من باهاش صحبت كنم . گفتم من مي دونم اون آدمي نيست كه هيچ وقت بابت اين چيزا باج بده به كسي . گفت اونش با من تو هنوز منو نشناختي . گفتم باشه . بيچاره مرد بدي نيست چند بار تا حالا هم پيشش رفتيم همش خواسته كمكمون كنه .
    خلاصه من چند روز ديگه ازش خبر نداشتم تا اينكه خود شوهرم زنگ زد سر كار و باهام حرف زد . گفت اميني بهت زنگ زد ؟ ( اسم وكيلشه ) گفتم آره گفت چي شد چي گفتين من هر چي زنگ مي زنم گوشيشو بر نمي داره . در صورتيكه من مطمئنم دروغ مي گفت . اصلا اون وكيله صبح تا شب اونجاست تازه موبايلشم برنداره شماره سركارشو داره . خلاصه گفتم هيچي اون همون حرفاي هميشگي تو رو گفت و منم حرف خودمو زدم . براي طلاق توافقي نمي يام . بعد ديدم يه ذره آرومتر شده . حرفي از مهريه هم نزدم . يه خورده دوباره در مورد زندگيمون حرف زد و من بازم ازش خواستم كه برگرده . البته نه با گريه و زاري . جالبش اين بود كه برگشت گفت حالا بزار ببينيم چي مي شه . همينجوري كه نمي شه من پاشم بيام حالا بزار يه چند جلسه تلفني با هم حرف بزنيم تا ببينيم چي مي شه .
    حرفاش يه خورده آرام كننده بود . و قطع كرد . تا اينكه ...
    سه چهار روز گذشت و ديگه زنگ نزد منم روز دفاعم نزديك بود و دلم مي خواست يه بهونه اي باشه كه برگرده و همديگرو ببينيم ولي كاش اينكارو نمي كردم و مي ذاشتم همونطور كه خودش گفت اون زنگ مي زد . چون زنگ زدن من دوباره كارو خراب كرد .
    زنگ زدم كه دعوتش كنم . اولش گفتم قرار بود زنگ بزني گفت نگفتم كه هر روز زنگ مي زنم ( در صورتيكه 4-5 روز گذشته بود ) بهش گفتم پايان ناممه و گفت باشه اگه خانوادت نيان من ميام . گفتم باشه هيچكدومشون رو دعوت نكردم . گفت باشه . و قطع كرد . ولي كاملا حس كردم كه دوباره غد بازيش شروع شد و كاش كه زنگ نمي زدم بهش . ولي خوب شد ديگه .
    فردا صبحش زنگ زد كه آدرس دانشگاهمونو كلاسم رو بگيره بهم گفت ببين بهت گفته باشم خيالات دوباره برت نداره ها . اومدم اونجا هم هيچ حرفي نمي زنيا . من به عنوان يه دوست مي خوام بيام و برم . كارم دارم بايد زود به كارم برسم . منم خيلي دلم گرفت و ناراحت شدم گفتم چرا منت مي ذاري اگه ناراحتي اصلا نمي خوام بياي و گوشي رو قطع كردم . نمي دونين چقدر دلم گرفته بود آخه هر دفعه كه مي يام يه نقطه اميدي پيدا كنم و بهش دل ببندم دقيقا فرداش مي زنه تو ذوق من .

    اونم ديگه زنگ نزد شبش زنگ زدم و ازش بابت كاري كه كردم و گوشيي رو قطع كردم معذرت خواستم و گفتم ببخشيد شديدا استرس دارم براي فردا و دلمم هم برات تنگ شده بود . اعصابم خورد شد . دوباره لجبازيش شروع شد و گفت نه من فكر مي كنم اصلا صلاح نيست بيام . دليلي نداره من بيام . اينجوري بيشتر هوايي مي شي . منم كه دوباره عين احمق ها گريم گرفته بود و با همون حالت ناله ازش خواستم بياد و اونم قبول كرد .
    نمي دونم چرا يه وقتايي كه باهاش حرف مي زنم انقدر حرف زدنش آزاردهنده مي شه كه دلم براي خودم مي سوزه و گريم مي گيره . كاش كه اصلا دعوتش نمي كردم و مي ذاشتم كارامون همون روال خودشو طي مي كرد .
    خلاصه روز پايان نامم اومد . بعد پايان نامه هم رفتيم كافيي شاپ دانشگاه ناهار خورديم و يه كمي با هم حرف زديم . بهم گفت مي خوام با دوستام برم شمال . عيد زنگ نزني اعصاب منو خورد كني كه دلم تنگ شده برگرد و از اين حرفا ها . پاشو يه جايي برو كه به من گير ندي گفتم باشه . خوش بگذره . بهم گفت وضعيت كاريمون شخص نيست مثل اينكه مي خوان مغازه رو ببندن . وقتي برگردم هم نمي تونم كاري كنم دو ماهه ديگه تو ارديبهشت مي ريم پيش مشاوره . من تو دلم كلي خوشحال شدم كه خوب حالا خدا رو شكر تا همين جاشم كه راضي شده بياد خيلي خوبه و حتما مي خواد كه زندگيمون درست بشه كه يه دفعه دوباره آب پاكي رو ريخت رو دستم و گفت دوباره فكر نكني مي خوام برگردما . من مي يام پيش مشاوره حرف خودمو مي زنم و مي گم نمي خوام زندگي كنم تو هم حرف خودتو بزن بزار ببينيم مشاوره چي مي گه .
    خلاصه همين به خاطر همينم مي خوام يه مشاوري پيدا كنم كه واقعا كمك كنه شوهرم از اين وضعيت در بياد و راضي بشه كه با كمك مشاور مشكلمونو حل كنيم .

    شماره اين دكتر آزاد رو هم كه دادين از ديروز دارم مي گيرم بر نمي داره .

    واقعا حس مي كنم كه اگه يه مشاور خوب پيدا كنم كه بتونه رو شوهرم تاثير بزاره مي تونيم دوباره با هم زندگي كنيم . نمي دونم چي بگم يه وقتايي يه حرفايي ميزنه كه اميدوارم مي كنه يه وقتايي يه چيزايي مي گه كه نااميد مي شم .
    مثلا همين دو روز پيش داشت مي گفت مامانم گفته اينا تو رو به خاطر مهريه مي ندازن زندان . بهش گفتم واقعا در مورد من اينطوري فكر مي كنين .گفت نه منظورش تو نبودي باباتو گفت . بعد شوهرم هم به مادرش گفته نه به اوجاها نمي كشه من ازش مدرك دارم . مامانش گفته چي كار كرده خيانت كرده و گير داده به شوهرم كه بگه ولي شوهرم گفته نه خودش كه نه ولي از خواهرش آتو دارم . بهم گفت نمي خواستم اگه حتي يه درصد هم قرار برگردي راجع بهت بد فكر كنن و آبروتو ببرم . خوب همين حرفش يعني كه نشون مي ده يه ذره جا داره كه برگرديم اما نه من كسي رو دارم كه واسطه بفرستم و باهاش صحبت كنه نه اون .
    توي خانواده من كه هيچكس رو قبول نداره . حتي اونروز مي گفت اگه قرار باشه برگردم من ديگه به هيچوجه با خانوادت ارتباط برقرار نمي كنم . خودت اگه خواستي برو اونا هم مي تونن بيان ولي اگه هم بيان خونمون من مي رم بيرون . من مي دونم كه اين چيزا رو مي تونم به مرور درست كنم ولي مهم اينه كه نمي دونم چجوري بايد راضيش كنم كه برگرده مي دونم التماس كردنام نتيجه عكس مي ده ولي راه ديگه اي هم نتونستم پيدا كنم .
    جالبه كه اينو بدونين همش بهم مي گه من ديگه نه به خدا اعتقاد دارم نه به ائمه و اين چيزا . فكر كنم انقدر من بهش گفتم تو رو خدا برگرد و از اين حرفا اينجوري مي گه كه من فكر كنم كه اون به اين چيزا اعتقاد نداره ولي جالبه اونروز مي گفت يكي از همكارام يه مشاوري رو مي شناسه كه خيلي مذهبيه از اوناييه كه قيافه طرفو ببينه مشكلشونو مي فهمه خيلي با ايمانه ارديبهشت كه قرار شد بريم پيش مشاوره بريم پيش اون . منم گفتم باشه . همين حرفاش نشون مي ده كه هنوز يه چيزايي تو وجودش هست .
    شوهرم خيلي مهربونه ولي متاسفانه اخلاق بد من و كاراي من باعث شده كه خيلي دل ركين بشه و ازم دور بشه اميدوارم بتونم كه قلبشو دوباره بدست بيارم و رفتار گذشتم جبران كنم .

  4. 2 کاربر از پست مفید saboktakin تشکرکرده اند .

    saboktakin (سه شنبه 24 اسفند 89)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    سلام سبكتكين عزيزم
    حالت چطوره خوبي عزيزدلم ، نميدوني چقدر برات خوشحالم خيلي زياد شايد باورت نشه ولي واقعا از صميم قلب برات خوشحالم و از خدا ميخوام هرطور كه خودش صلاح ميدونه كمكت كنه ،خيلي بهت فكر ميكردم هرروز به يادت بودم اينجا جات خيلي خالي بود ، ميديدم گاهي اوقات هستي ولي نميشد مستقيم باهات صحبت كنيم ، ولي واقعا با اين خبرت خوشحالمون كردي ، فقط توروخدا همونطور كه خودت داري تلاش ميكني به صحبت هاي دوستاي خوب و عزيزم توجه كن خداي نكرده دوباره بي گدار به آب نزني ، از خدا ميخوام كه اين سال جديد رو براي همه ، همه ي كسانيكه توي زندگيشون مشكل دارن ، سال خوب و پربركتي براشون رقم بزنه و انشاءاله به همه ي زندگي ها رونق بده ، انشاءاله
    اينقدر ذوق زده شده يادم رفت بخاطر پايان نامه ات بهت تبريك بگم ، اميدوارم هميشه موفق و مؤيد باشي ،‌ انشاءاله
    مارو بي خبر نذاري ، انشاءاله خدا به زندگيت رونق بده

  6. 2 کاربر از پست مفید ailara77 تشکرکرده اند .

    ailara77 (چهارشنبه 25 اسفند 89)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saboktakin
    ailara77 عزيز
    نگران نباش و كمتر خودتو ناراحت كن . با گريه كردن و ناراحتي هيچ مشكلي حل نمي شه اگه شده بود مال من حل شده بود . انقدر زنگ نزن به نامزدت . بزار يه خورده زمان بگذره و تحمل كن . هر چقدر تو بيشتر بهش زنگ بزني اون بيشتر فراري مي شه . نمي دونم دليل اين كاراش چيه . ولي تو آرومتر باش و با كاراي ديگه سر خودتو گرم كن . بزار يه خورده فرصت بيشتري داشته باشه تا فكر كنه .
    انقدر نگراني نداره كه دختره خوب . تو به خاطر اين كه دل اونو بدست بياري و اونو راضي كني عمل كردي پس بزار يه كم هم اون بشينه فكر كنه و متوجه اين موضوع بشه .
    ياد بگير كه بي موقع التماس نكني به شوهرت و از الان عادتش ندي به اينكه تا تقي به توقي مي خوره قهر كنه و تو نازشو بكشي . اينجوري خودت بعدا دچار مشكل مي شي .
    فقط در صورتيكه به آرامش برسي مي توني خودت و زندگيتو مديريت كني .
    من واقعا به اين نتيجه رسيدم .

    هر چقدر بيشتر ناله و زاري كني بيشتر احساساتي تصميم مي گيري . فقط همين .
    مراقب خودت باش دوست خوبم .



  8. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (سه شنبه 24 اسفند 89)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    ازت ممنونم سبكتكين عزيزم
    واقعا طرز فكرت تشويق داره

  10. کاربر روبرو از پست مفید ailara77 تشکرکرده است .

    ailara77 (سه شنبه 24 اسفند 89)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    دوستان من به يه مشكلي برخوردم .
    خيلي دارم سعي مي كنم مقالات روانشناسي رو بخونم و توي اين سايتاي مشاوره مي چرخم . ولي تا حالا هر چي خوندم نوشته بودن كه دو طرف بايد بخوان كه مشكلشون حل بشه و برن پيش مشاوره .
    شوهر من نمي خواد مشكلمونو حل كنه مي گه من مي خوام بيام بگم كه نمي خوام زندگي كنم و اونوقت مشاوره بهمون بفهمونه كه چيكار كنيم . در اينصورت من چيكار مي تونم بكنم . خب بمعلومه كه اگه اون نخواد مشاوره نمي تونه كاري كنه .
    رفتن پيش مشاوره فايده اي داره وقتي اون نخواد ؟
    واقعا نمي دونم چكار بايد بكنم . اينجوري كه دارم مي خونم همه حرف همون مشاور قبلي رو كه رفتيم دارن تكرار مي كنن يعني اين كه اگه شوهرم نخواد هيچ كاري نمي شه كرد .
    من چيكار مي تونم در اين زمينه بكنم . شوهرم با وجود اينكه من بارها و بارها از صميم قلب ازش خواستم كه منو ببخشه مي گه نمي تونه اين كارو بكنه .
    به نظرتون مشاوري پيدا مي شه كه بتونه كمكي بهم بكنه ؟

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1389-9-14
    نوشته ها
    429
    امتیاز
    9,392
    سطح
    65
    Points: 9,392, Level: 65
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 258
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,069

    تشکرشده 2,080 در 437 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    سبكتكين جان سلام
    مطمئن باش شوهرت ميخواد مشكلتون حل شه وگرنه چه نيازي به مشاوره رفتن؟؟!!
    مگه بيكاره اين همه وقتشو بذاره كه بياد بگه من زنمو نميخوام و تمام.
    خوب مشاورم ميگه دستت درد نكنه من كه قاضي نيستم برو پيش قاضي طلاق بگير
    اون اين جوري ميگه كه تو از الان اميدوار نشي كه واقعا هم نبايد بشي.
    هنوز خيلي راه مونده تا برگشتن شوهرت ...
    چون خودتم داري ميگي هنوز وقتي داري باهاش حرف ميزني التماسش ميكني و ...
    پس عجله نكن هنوز براي برگشتش زوده فعلا از فكر شوهرت بيرون بيا عزيز و باز هم به خودت بپرداز.

  13. کاربر روبرو از پست مفید yasa تشکرکرده است .

    yasa (سه شنبه 24 اسفند 89)

  14. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    اين آقاي مهدي آزاد هم گوشيشونو بر نمي داره .
    نمي دونم چيكار كنم . مشاوره قبلي رو هم كه رفتم اسمشو از سايت انجمن مشاوران پيدا كرده بودم . خير سرش از روانشناساي دانشگاه شهيد بهشتي بود . حتما خيلي وارد بوده كه مشاوره اونجا شده .
    يعني همه مشاوره ها آخرش مي خوان حرفاي اونو بزنن ؟ نگرانم و نااميد .
    خدا كنه يكي پيدا بشه كه بتونه خودشو جاي من بزاره و شوهرمو راضي كنه كه يه فرصت ديگه بهم بده .
    از يه طرف ديگه دارم به يه موضوعي فكر مي كنم . يه بار شوهرم تلفني كه داشتيم با هم حرف مي زديم گفت جالبه باباي تو كه اين همه ادعاش مي شد هر كي يتو فاملتون دعواش مي شد يكي رو واسطه مي فرستاد چرا تا حالا كاري نكرده ؟ اينم از خانوادت .
    خيلي از بابام بدش مي ياد و مي خواد ضايعش كنه . بهش گفتم اون از همه مشكلاتمون خبر نداره كه من برم بهش چي بگم بگم من با يه پسر ديگه ارتباط داشتم ؟
    نمي دونم حس مي كنم دوست داره يكي از خانواده من بره به پاش بيوفته هر چند نمي دونم آخرش طرفو ضايع مي كنه يا نه ولي تنها كسي كه تو فاميلمون ازش بدش نمي ياد عموي منه .
    عموم خيلي مهربونه و هنوز قضيه منو نمي دونه . نمي دونم بهش بگم پا پيش بزاره يا نه ؟
    از يه طرف مي ترسم شوهرم همه چي رو بهش بگه و آبروم پيش عموم بره و آخرشم هيچي به هيچي . از يه طرف مي گم شايد دوست داره يه كم حال خانوادمو بگيره و اينجوري سبك مي شه .
    خيلي با عموم رو در وايسي دارم و مي ترسم اونم ضايع كنه و ديگه اگه هم يه ذره اميد داشته باشم كه برگرده خودش ديگه روش نشه بياد .
    با توجه به اين كه گفته كاري به كارش نداشته باشم تا ارديبهشت آيا درسته من تو اين مدت عمومو بفرستم پيشش يا نه ؟ آخه قرارم نيست ارديبهشت ماه اتفاق خاصي بيوفته مي گه من مي خوام بيام به مشاوره بگم كه نمي خوام زندگي كنم .يعني عملا اتفاق خاصي قرار نيست بيوفته .
    نظر شما چيه ؟ فكر مي كنين درسته حداقل يه ماه بعد قبل از رفتن پيش مشاوره عمومو بفرستم جلو يا نه ؟

    اين كه مي گه بريم پيش مشاوره براي اينه كه مي گه تو بايد به اين نتيجه برسي كه اين زندگي ديگه فايده اي نداره .
    از يه طرف همش پيش خودم مي گم كاش بهش زنگ نمي زدم خودش انگار راضي تر شده بود ولي از يه طرف روز پايان نامم بهم گفت تصميم داشتم بعد از تعطيلات عيد خودم برم تو دادگاه ها دنبال طلاق . وكيل پولش گرونه ولي اينكارو نمي كنم تا بريم پيش مشاور . پيش خودم مي گم الكي پيش خودم فكر مي كردم كه اون داشت پشيمون مي شد .
    دوست دارم تا آخرين ذره وجودم هر كاري از دستم بر مي ياد بكنم واسه نجات زندگيم .
    هنوز خيلي حساس و زودرنجم و دلمم خيلي براش تنگ مي شه . از لحاظ روحي نمي تونم خودمو جمع و جور كنم فقط دارم به خودم اميد مي دم كه اون بر مي گرده .
    از لحاظ اين احساساتي بودنم نمي دونم انگار دلم نمي خواد درست بشم . چون فكر مي كنم اگه ديگه احساساتي نباشم و بهش فكر نكنم ظرف يه مدت كوتاه زندگيمون از هم مي پاشه . چون از طرف اون كه هيچ احساسي نيست اگه منم مثل اون بي احساس بشم ديگه چيزي نمي مونه واسه پيوند دوباره .
    ولي در مورد كاراي ديگم خيلي فكر مي كنم و مي دونم كه ديگه اشتباهاي گذشته خودم رو تكرار نمي كنم و خيلي چيزا تو اين مدت ياد گرفتم . مخصوصا اين سايت و تجربه هاي دوستان خيلي كمكم كرده .
    يه باره ديگه تاپيك بالهاي صداقت رو كامل خوندم . فكر مي كنم هيچوقت نمي تونم مثل بالهاي صداقت عزيز بي خيال شوهرم بشم . خوش به حالتون بالهاي صداقت . من اين توانايي رو ندارم كه بي خيالش بشم . احساس مي كنم شوهرم مال منه و نمي خوام دست كسه ديگه اي بهش برسه . خيلي تو اين مورد حسودم .
    وقتي نوشته هاتونو خوندم ديدم تو يه مقطعي با اين كه قبلش خيلي تلاش داشتين زندگيتونو حفظ كنين بي خيال شدين و خودتون راضي به طلاق شدين . برام جالب بود اما من نمي تونم اينكارو بكنم . خيلي حساس و زودرنجم . خدا كنه هيچوقت كارم به اونجا نرسه .
    به هر حال برات خيلي خوشحالم در مورد برگشتن شوهرت .

    بچه ها شوهرم الان بهم زنگ زد گفت وكيله بهت زنگ زده بود بهش گفته بودي مي خواي مهريتو ببخشي گفتم آره گفتم نصفشو گفت خسته نباشي نصفش چه مشكلي از من حل مي كنه . مثلا 200 تاشو كم كني من مي تونم 100 تاي بقيشو بدم بازم همون مي شه كه . مي گه اگه حاضري مهريتو 14 تا سكه كني بر مي گردم . به نظرتون قبول كنم يا نه ؟ البته ازم مي گه حالا كاري نمي كنم تا همون ارديبهشت بريم پيش مشاوره .
    الان مشاوره سراغ ندارم كه كمكم كنه .
    مي گه اصلا نمي خوام با خانوادت معاشرت كنم فقط شايد با عموت . حتي نمي خوام با خواهرتينا معاشرت كنم . تو رو هم مجبور نمي كنم با خانوادم معاشرت كني . مي گه تو اون خونه هم نمي يام چون نزديك مادرميناست مي گه اونجا رو رهن مي ديم يه خونه ديگه رهن يا اجاره ميكنيم .
    من چون بيماري كيست داشتم و دكتر قبلا بهم گفته بود شايد براي بچه دار شدن مشكل داشته باشي بهم مي گه اول برو آزمايش ببين مشكل نداشته باشي و از اين حرفا .
    من خيلي دوستش دارم ولي نمي دونم چيكار كنم . من هيچ وقت نگران مهريه نبودم ولي با اينكه اون مي گه تو اگه بري خونه خانوادت مشكل ندارم ولي خودش نمي خواد بياد مي گه نه تو عروسيا نه تو هيچ مهمونيتون نمي يام . يه جورايي باجگيري كامل ديگه . البته بيچاره حق داره خانوادم واقعا اذيتش مي كنن . حتي با خواهرمينا مشكلي نداشت ولي تو اين مدت كه اون رفته شوهر خواهرم خيلي منو تشويق مي كرد به اينكه تو مهمونيا و پارتي هاي مختلتشون شركت كنم و منم اين موضوع رو به شوهرم گفتم و حالا اون از شوهر خواهرم بدش مي ياد . اينو تقصير خودمه كه چفت دهنمو نبستم . ولي در كل شوهر خواهرم اين مشكل ها رو داره . و با اينكه يه موقع هايي خيلي مهربونه ولي يه وقتايي يه زيرآبيايي مي ره كه خدا مي دونه و همه رو به جون هم مي ندازه .
    شما نظرتون چيه . اگه مي شه راهنماييم كنين چون ديگه مطمئنم تو اين هفته آخر عيد هيچ مشاوره خوبي پيدا نمي كنم كه برم موند براي بعد عيد .

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    سلام سبكتكين جان
    فدات دوباره كه شروع كردي بي تابي رو ، عزيزم دست از سرش بردار ببينيم قراره چي پيش بياد ، حالا كه گفته باهاش تماس نگيري يه چند وقت اصلا بهش زنگ نزن عموت رو واسطه نكن نميخواد فعلا بفرستيش جلو بذار ببينم ميخواد چيكار كنه عزيزدلم ، سبكتكين جان من نميخوام موضوع شما رو با موضوع خودم مقايسه كنم ولي در مورد اون موضوع كه گفته سكه هات رو 14 تا كن 2 حالت ممكنه پيش بياد ، من با اون آقا كه شرح حالم رو قبلا گفته بودم در مورد زندگي قبليم فكر كن امروز دعوا شد و ميگفت ميخوام طلاق بدم مهرم از اول 14 سكه بود چون با مهر زياد مخالف بودم ، منم مثل شما بودم گفت اگه ميخواي باهام زندگي كني شرط داره بايد مهرت رو ببخشي گفتم باشه قبول ميكنم ولي اون بعد از يك هفته بطور جدي گفتش كه نميخواد باهام زندگي كنه ، پس دقت كن در اين مورد ، نميخوام نااميدت كنم ولي من و شما ديگه بالغ شديم نبايد كه خودمون رو گول بزنيم ولي ممكنه ميگم كه ممكنه بخواد مهرت رو كم كنه كه بقيه مراحل براش راحت تر باشه يا نه ممكنه بخواد واقعا شما رو امتحان كنه ، هيچي فعلا معلوم نيست همه ي اين حرفا احتمالاته ، ولي طبق تجربه اي كه من در اين مورد دارم البته به نظر من اون آقا شما رو طلاق نميده ، چون اگه كسي واقعا نخواد با كسي باشه خودش رو به آب و آتيش ميزنه تا زودتر تموم شه پس به نظرم زياد به اين موضوع فكر نكن ، فقط و فقط به راهكارايي كه تا حالا دوستاي خوبم بهت دادن گوش كن سبكتكين گوششششششششش كن همسرم رو رها كن بهش فكر نكن فقط روي خودت كار كن رهاش كن بعد ميبيني كه اون مياد طرفت . اميدوارم با حرفاي قشنگ و اميدواركننده ات مثل اول اين تاپيك و مثل حرفايي كه به من زدي دوباره خوشحالم كني

  16. 2 کاربر از پست مفید ailara77 تشکرکرده اند .

    ailara77 (سه شنبه 24 اسفند 89)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: مشاوره خوب پيدا نمي كنم

    سبکتکین جان

    قرار شد تاپیکت را درست مدیریت کنی. باز داری پست های عجولانه و طولانی می نویسی و باز همون حالت های قبلی؟؟؟

    ایشون اگر نمی خواست برگرده که به قول یاسا دلیلی نداره بگه بریم مشاوره.

    یک احتمال هم به حرف آیلار بده. ممکنه بخواد مهریه را کم کنه و بعد اقدام کنه. سعی کن حواست را جمع کنی.

    از طرفی ایشون احتیاج به این کار شما ندارند، چون می تونن با تهدید شما را وادار کنند مهریه را ببخشید.
    با توجه به مدرکی که دایما ازش حرف می زنه، می تونه بهتون بگه که یا بیا مهریه ات را ببخش یا می رم مثلا مدرک را به خانواده ات می دم. حتی در صورت اثبات خیانت ایشون باید مهریه شما را بدهند.

    معلوم نیست توی ذهنش چی می گذره. ولی عکس العمل شما تغییر خاصی نکرده.

    شما همچنان دارید هربار که ایشون تماس می گیرن گریه و التماس می کنی. اصلا هم عوض نشدی. فقط ایشون نحوه ی برخوردش را عوض کرده و اون هم ممکنه به خاطر مهریه باشه.

    این همه خودت داری می گی نسبت به مسایل و رفت و آمدهای شما حساس است. اصل مشکل شما سر همین مسایل بوده، باز رفتی بهش گفتی شوهر خواهرم دعوتم کرده پارتی آنچنانی ... ( در تاپیک قبلی در مورد پارتی هاشون گفته بودید )

    فکر کنم همسرتون درست می گن. شما اصلا خیال ندارید بهتر بشید.

  18. 4 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (سه شنبه 24 اسفند 89)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواهش ميکنم کمک کنيد راهمو برای حفظ زندگيم پيدا کنم
    توسط aram68 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 دی 93, 20:38
  2. خانم ها چگونه همسر ايده آل خود را پيدا كنند؟
    توسط ملاحت1 در انجمن معیارهای ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 92, 20:05
  3. من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 اردیبهشت 91, 16:03
  4. جفتها را پيدا كن !
    توسط آرمان 26 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 فروردین 88, 12:18
  5. پيشنهاد همكاري
    توسط آرمان 26 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: جمعه 07 فروردین 88, 19:05

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.