به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: من و افکارم

  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 تیر 90 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1389-7-01
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,988
    سطح
    26
    Points: 1,988, Level: 26
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و افکارم

    سلام. کسی نظری نداره؟
    این مساله روی اعتماد به نفس من تاثیر گذاشته حتی برای برنامه ریزی کاری و تصمیم گیریهام دچار تردید شدم
    میترسم شرایطمو از این هم سختتر کنم
    از نظر اطرافیانم این طرز فکر من خنده دار میاد و معتقدند من شرایط مناسبی دارم اما خودم اینطور فکر نمیکنم ( با توجه به اتفاقاتی که برای من افتاده)
    نمیدونم .شما راهنماییم کنید؟
    لطفا نظر بدید

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: من و افکارم

    سلام

    سارای عزیز پاسخ بسیار مناسبی به شما داده اند

    گاهی اوقات ما در ابتدای راه حاضریم بسیاری از مشکلات را بپذیریم ولی وقتی کم کم داریم به مشکلات نزدیک می شیم تازه به آنها جدی فکر می کنیم و میبینیم که نه قادر نیستیم این راه را ادامه بدهیم پس از رفتن منصرف می شیم
    من هم با ایشان موافقم.احتمالا ایشان در همان ابتدا شرایط شغلی و تحصیلی شما را پذیرفته اند.ولی وقتی وارد راه شدند دیده اند که این شرایط ، برای ایشان چندان رضایت بخش نمی باشد.به علاوه اینکه درست است که شما پذیرفته اید که در شهر ایشان زندگی کنید.ولی مشکلات دوری شما از خانواده تان (دلتنگی) و رفت و آمد به شهرستان برای دیدن خانواده تان همچنان پابر جاست که می تواند به نوبه ی خود روی زندگی مشترک تاثیر گذار باشد.

    مسلما این شرایط ، اینکه شما تصور کرده اید از خانواده تان جدا می شوید و همچنین این موضوع که تک دختر هستید : شما را حساس کرده بود و این چیزی نیست که یک مرد در اوایل آشنایی از آن خوشش بیاید.


    کلا درست است که شرایط سخت است و کسی که مناسب شخص باشد کم یاب است.ولی به نظر من بار مسئولیت ازدواج به اندازه ی کافی سنگین هست و اگر شرایطی پیش بیاید که آن را سنگین تر نیز بکند چندان خوشایند نخواهد بود.احتمالا اگر آقا از شهر خودتان بود آینده به طرز دیگری رقم می خورد



    در آخر هم باید ذکر کنم آنچه من گفتم تماما زاییده ی فکر و خیال من بود که با مطالعه ی چند صفحه مطلب کوتاه از زندگی شما برداشت کرده ام . پس چه بسا همه این هایی که عرض کردم 180 درجه با واقعیت تفاوت داشته باشد.همان طور که فرشته ی مهربان گفتند کسی نمی تواند خود را جای آقا بگذارد و دلیل ایشان را بیاورد و آنچه من نوشتم فقط به خاطر اصرار زیاد شما برای یافتن یک دلیل بوده.مگرنه ممکنه یک نکته ای ایشان در شما دیده باشند که خودتان هم متوجه نشده اید و همان باعث دلسرد شدن ایشان شده.برای مثال یک نکته ی جنسی!.می دانید که در این جور مسایل خیلی مهم است که طرفین تفاهم داشته باشند و ممکنه برای مثال ایشان به نحوی دریافتند که شما فردی گرم هستید و ایشان خود را شخصی سرد می پندارند.همین می تواند یک دلیل خوب برای این جدایی باشد که ابدا تقصیر شما نیست.به هر حال شیوه همین گونه است.آنقدر باید بگردید تا شخص مناسب را پیدا کنید.پس باز هم تلاش کنید و ناامید نشوید

    انشاالله سریع تر شخص مورد نظر خود را خواهید یافت



    با احترام


  3. 2 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (جمعه 16 اردیبهشت 90)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 تیر 90 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1389-7-01
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,988
    سطح
    26
    Points: 1,988, Level: 26
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و افکارم

    متشکرم از پاسخ هایی که ارسال کردید
    پس اینطور به نظر میرسه که آقایون ممکن است از زیر بار ازدواج با خانمی هر چند معیارهاشونو داشته باشه و مورد علاقشون باشه به دلیل سختی مسئولیت زندگی شانه خالی کنند.
    باورش برام سخته.خوب من چه کمکی میتونم به خودم بکنم؟چه کنم که این اتفاق دیگه نیفته؟؟؟؟؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید tabesh تشکرکرده است .

    tabesh (پنجشنبه 26 اسفند 89)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و افکارم

    تایش عزیز این تغییر ویژگی بعضی افراد دست شما نیست ولی شما می توانید در انتخاب های بعدیتان با امتحان کردن طرف مقابل در شرایط های مشابه با ویژگی های روحی و اخلاقی آنها آشنا بشی عزیزم تا قبل از اینکه فرد مورد نظرت را نشناختی دیگه احساسات را دخیل نکن چون اینبار بدتر ضربه می خوری الان بهتر که بیشتر خودت را مشغول به کار ، درس ، تفریح و .. کنی و اینقدر در طول روز فعلیت کن تا وقتی می خواهی بخوابی فرصتی به یادآوری آن روزها نداشته باشی چون هرچقدر در این ایام بیکارتر باشی ذهنت بیشتر به این مسئله کشیده میشه و بیشتر اذیت میشی

  7. 2 کاربر از پست مفید sara20 تشکرکرده اند .

    sara20 (سه شنبه 02 فروردین 90)

  8. #15
    روانشناس تربیتی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 تیر 95 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    404

    تشکرشده 451 در 101 پست

    Rep Power
    26
    Array

    RE: من و افکارم

    سلام
    ما یه فامیل داشتیم که همین 6 ماه پیش عقد کرد
    این دخترخانم فامیل ما راضی نبود با آقایی که اومده بود خواستگاریش ازدواج کنه. خودش فوق لیسانس و حافظ قرآن و از یک خانواده فوق العاده سرشناس ولی اون اقا پسر فوق دیپلم بود و خیلی دوسش داشت و اصرار بر این ازدواج داشت
    جشن عقدکه برگزار شد بلافاصله فرداش پسره رفت و گفت دختره رو نمیخوام. ضربه خیلی بدی به دختر وارد شد. جشن گرفته بودن و عقدکردن ولی قرار بود فردا صبحش برن محضری کنن که اینطوری شد

    چند ماه حالش خیلی بد بود و واقعا حق داشت. بعد که گذشت فهمیدیم یه نفر که معلوم نیست کیه اونا رو احتمالا جادو کرده بود و کل خانواده آقا پسر که تا شب عقد عاشق این دختر بودن یهو دیدشون عوض شده بود

    ممکنه دلیل رفتار این آقا پسر جادو نباشه ولی اینم یک احتماله. تصورش رو بکنید که جشن عقد میگرفتید و بعد اینطوری میشد. خیلی سختتر بود درسته؟

    الان این دخترخانم خیلی بهتر شده و قضیه رو فراموش کرده و دیگه بهش فکرنمیکنه چون عمیقا معتقد به قسمت هست

    نگران نباشید. لزوما دلیل رفتار ایشون عیب و ایرادی از جانب شما نیست. حرف دیگران، جادو، لایق نبودن خودش و دلایل بیشماری میتونن سبب این مساله شده باشند.
    توکلتون بر خدا باشه و مسیر زندگی عادیتون رو درپیش بگیرید با قوت و اعتماد به نفس

  9. کاربر روبرو از پست مفید mohsenazizi تشکرکرده است .

    mohsenazizi (سه شنبه 02 فروردین 90)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.