به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 33
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    ممنون sima 3030 عزیز از توجه همتون متشکرم.
    بله حرف شما رو کاملا قبول دارم باید مشکلم رو با خود دختر عمه ام حل کنم اما با حرف زشتی که اون به من زده چه کار کنم نرفتن به مهمونی فقط اوضاع رو بدتر میکنه اما نمیتونم از حرفش بگذرم این ادم انقدر بی شخصیت که اصلا به ذهنش هم نمیرسه که برادم , پدرم و ...چقدر برای من با ارزش هستند هر چند اونها خوششون نیاد اونها بزرگتر های من هستند نمیتونم نمیخوام.با شوهرم و رفتار بچه گانه اش چه کنم از دیروز با من تماس نگرفته منم اقدام نکردم چون باید بفهمه در قبال من مسولیت داره اونه که باید وضع به وجود اومده رو مدیریت کنه.باید از دل من دربیاره. مهمونی درست شبی هست که فرداش روز تولد منه.واقعا عصبی هستم و مطمئنم تا آخر عمر این تولد شیرین از یادم نمیره.همسرم توقع داره من از خانواده اش ممنون باشم که دارن تلاش میکنن,کمک به همسرم میکنن تمام خرید های من با منت بوده این مشکل شوهرم بوده.من آدم بی چشم و رویی نیستم همیشه هم ممنون زحمات اونها هستم اما شوهرم خیال میکنه من باید در قبال این کار ها از همه چیزم بگزرم این مشکل همسرم هست نه من.من هم یه عروس مثل بقیه چه منتی وظیفه هر دامادی هست چه بسا تو خیلی از چیزها کمتر هم بوده.من میتونستم بگم وظیفه تون هست بزرگتر ها بودن میدونن چی به چی هست اما احساس میکنم چون کوتاه میام و نمگیم الا و بلا باید باشه این طور شده من با مدارا جلو رفتم چون این روز ها رو میدیدم.
    گفتم هزینه ها بالاست اما خود شوهرم هم هیچ تلاشی نکرد هیچی؟
    من گفتم به جای چیز دیگه این چیز رو برمیدارم پس چه منتی وظیفه است...اما شوهرم بی منطق هست
    مثل بچه ها اصلا به من فرصت نداد صحبت کنم میخوام این بار جدی برخورد کنم اما نمیدونم چه طور جلو برم که هم اونها متوجه اشتباه خودشون بشن هم کار خرابتر نشه.بی احترامی نشه.نمیخوام پیش قدم شم برای تماس مثل همیشه.راه رو بهم نشون بدید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید orkide68 تشکرکرده است .

    orkide68 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    با سلام
    دوست عزیزم اول ازهمه اینکه آروم باش حتما مهمونی رو برو چون اگه نری اوضاع بدتر میشه منم با نظر سیما موافقم شما که نباید به هر قیمتی وسایلت اول زندگی تکمیل باشه از این موضوع هم خواهر شوهرت رو مطلع کن یک چیز مهم دیگه من احساس میکنم با وجود نسبت فامیلی نقش خانوادتون توی این مسائل خیلی کمرنگه فکر میکنم شما زیادی مستقل داری عمل میکنی

    نه اینکه بگم از طریق خانوادت با وجود فشار مالی به خانواده همسرت فشار بیاری نه اما خانوادتو از طرز فکرت مطلع کن وبگو اول زندگی نمیخوای به همسرت فشار بیاد و نمیخوای که به هر قیمتی خانواده همسرت وسایلتو تهیه کنن و این موضوع رو به همسرتم بگو تمام این مسائل رو با آرامش و احترام مطرح کن به همسرت یاداوری کن که میتونی به هر شکلی تا وقتی که توان نهیه این وسایل رو داشته باشه بهش کمک کنی حتی نه فقط برای این وسایل بلکه تمام مسائل مالی دیگه اطمینان بهش بده که اگه این وسایل رو خودتون با هم تهیه کنید با پول خودتون لذتش بیشتره . باهاش تماس نگیر تا روز مهمونی که میبینیش سعی کن نقش خواهر همسرتو توی این مسائل کمتر کنی تا بعدا مشکلی پیش نیاد

    بعضی از مسائل روهم به بزرگترها واگذار کن وخودت مراقب باش تا اساس زندگیت به هم نریزه یک جورایی مثل یک ناظر و فقط جاهایی که لازمه دخالت کن امیدوارم که منظورم رو رسونده باشم یک موضوع دیگه اینکه هیچ وقت از خانواده همسرت پیش همسرت گله نکن چون اثری نداره موفق باشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید بئاتریس تشکرکرده است .

    بئاتریس (سه شنبه 17 اسفند 89)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    بئاتریس عزیز واقعا ممنونت هستم از اینکه اینجا هستند کسانی که راهنماییکنن منو واقعا دارم عذاب میکشم وبه درستی حرفت ایمان دارم از اول مقصر خودم بودم نباید خانواده ها رو با هم درگیر میکردم.اصلا فکرش رو هم نمیکردم اوضاعم اینجوری بشه.من مستقل هستم چون خانواده ها هر دو طرف نمیشینند با هم صحبت کنند من از هر دو طرف گیر افتادم این چند روز فقط تو سایت های مشاوره بودم با خیلی ها هم مشورت کردم.اما در اخر به این نتیجه میرسم که باز هم من هستم که باید اوضاع رو درست کنم اگه بخوام لج بازی کنم و خانواده ها رو درگیر کنم خرابتر میشه.مقصر خانواده من هم هستند من واقعا خوشحال بودم اون روز اما اصلا فکرش رونمیکردم با یه تلفن به اینجا برسم.من از خانواده ام انتظار بیشتری داشتم دوست داشتم برادرم با حضورش برام مایه ی افتخار جلوی خانواده همسرم باشه که بگن به فکرش هستند اما حضور اون با یه اخم و فقط یه دور زدن همراه بود اول و اخرش اونها همون رو خریدن ولی به ه قیمت به قیمت حرفی که تا آخر عمر هیچ وقت از یادم نمیره.با خوندن پاسخ شما واقعا احساس آرامش کردم خوشحال میشم باز هم راهنماییم کنید چون واقعا به آرامش نیاز دارم.

  6. 3 کاربر از پست مفید orkide68 تشکرکرده اند .

    orkide68 (دوشنبه 16 اسفند 89)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    چرا کسی نیست کمکم کنه فردا شب مهمونی هست من نمیدونم با شوهرم و رفتار بچه گانه اش چه کنم

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    با سلام

    خوشحالم دوست عزیز که آرومتر شدی اون چیزی که به فکر من میرسه بهتره که همونطوری که در پاسخ قبلی خدمتتون عرض کردم عمل کنید شوهرتون میدونه که شما دلگیر هستی پس لزومی نداره دوباره همون صحبتها روباهاش بکنی دوستانه ومعمولی رفتار کن نه با دلخوری و در یک فرصت مناسب از تصمیمت مطلعش کن متوجهش کن که اون مسئول این زندگیه البته همراه با شما(تمام این مسائل رو با آرامش واحترام بیان کن)

    به همسرتون بگید که نمیخواید پدر ایشون تحت فشار باشه برای خرید وسایل


    شما میتونید بعدا هم این وسایلو تهیه کنید چیزی که مهمه عشق و علاقه دوطرفه است که مطمئنم بین شما وجود داره اجازه ندیدبخاطر خریدن چند تیکه وسیله حرمتها بین شما و خانواده همسرتون شکسته بشه زودتر این موضوع رو تموم کنید مسائل مهمتری برای وقت گذاشتن هست

    راستی یادم رفت تبریک بگم برای جشنتون البته پیشاپیش امیدوارم همیشه شاد باشی

    دوست عزیزم از خانوادت دلگیر نباش درکشون کن اونها نگران شما و زندگیت هستند میتونی سر فرصت باهاشون صحبت کنی و انتظاراتو بهشون بگی و حتی باهاشون مشورت کنی

  9. کاربر روبرو از پست مفید بئاتریس تشکرکرده است .

    بئاتریس (دوشنبه 16 اسفند 89)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام ارکیده ی عزیز


    بعد از مطالعه ی تاپیک طولانی شما کلا یک سری کلمه در ذهن من به صورت بولد و به اصطلاح "کلید کلمه" نقش بسته است.من این کلمات را می نویسم ببینید نظرتان چیست :

    خواهر شوهر ، جاریم ، پدر شوهر ، خرید ، داداشم ، دعوا ، سرویس چوب ، بوفه ، سرویس خواب ، جهاز ، خانواده شوهرم ، جاریم

    البته ناگفته نماند که برای اینکه این کلمات به هم مرتبط شوند "در حاشیه" یک توضیحات مختصری هم در رابطه با خودتان ، همسرتان و زندگی مشترکتان داده اید !

    خب ارکیده ی عزیز متاسفانه شما نباید از این سیر فکری انتظار نتیجه ای بهتر از این را داشته باشید

    به نظر می آید تنها چیزی که اصلا اهمیتی نداشته همان سه کلمه یعنی : "خودتان" ، "همسرتان" و "زندگی مشترکتان بوده"

    شما یکبار دیگر متن خود را بخوانید و ببینید چند بار به لغت "سرویس خواب" و "خواهر شوهر" اشاره کرده اید.اگر من به جای همسرتان بودم واقعا به "سرویس خواب" و "خواهر شوهر" حسودیم می شد.چون به نظر می آید این ها برایتان خیلی مهمتر است.

    و اینجاست که همسرتان می گوید :

    تو زن زندگی نیستی و قطع کرد
    البته اصلا منظور من این نیست که شما مقصرید و یا خدای ناکرده شما برای زندگی مشترک مناسب نیستید.من هیچ موقع به خود اجازه ی چنین جسارتی نمی دهم.فقط می خواستم با این تلنگر و مفهم طنز گونه به شما به شکل جدی تری یک "مراقب باش" وارد کنم.چرا که دوستان دیگر هم پاسخی مشابه داده بودند ولی به نظر می آید اثر بخش نبوده!

    ببینید بحث اینکه "حالا شما کوتاه بیایید" و یا "شما مثل همیشه کوتاه بیایید" نیست.بحث سر این است که این آتشی است که خودتان برپا کردید پس خودتان هم باید مسئولیت آن را به عهده بگیرید.همسرتان این وسط هیچ کاره بوده و شما اشتباها ایشان را وارد ماجرا کرده اید.حالا انتظار دارید از شما عذر خواهی هم بکنند؟!برای چه؟برای اینکه به پدرشان که وضع مالی خوبی نداشتند گفته برای شما وسایل خانه تهیه کنند و یا به خاطر اینکه خانواده را بسیج کرده اند و از همه خواسته اند وقتشان را برای شما بگذارند و با شما به خرید بیایند؟

    ببینید شما به برادرتان گفتید :

    گفتم بیا که بعدا حرف توش نباشه نگن واست خریدن یا نه.
    در حقیقت برای اینکه حرف توش نباشه اشتباهی بزرگ مرتکب شدید.شما خودتان قضاوت کنید ، قرار است با چند نفر به خرید بروید بعد یک نفر یک دفعه یک همراه با خود می آورد بدون اینکه نظر شما را بپرسد.شما چه احساسی بهتان دست می دهد؟به اصطلاح شما خانواده ی همسرتان را در حد یک "هویج" هم فرض نکرده اید.هر کسی بود از این بابت دلگیر می شد.البته این اصلا توجیه خوبی نیست که به شما کسی توهین نماید.منتها در دعوا حلوا خیرات نمی کنند

    اشتباه دیگری که مرتکب شده اید این بوده که با همسرتان تماس گرفته اید ، بعد به خانواده ی خود گفته اید و ... برای چه منظور؟

    چون دوست نداشتید که

    بایستم وتحقیر بشم
    خب شما رسما لشکر کشی کرده اید.به هر کسی که می توانسته اید خبر داده اید که این کار خواهر شوهرتان را تلافی کنید!!!به نظر می آید هیچ چیز هم به این اندازه در زندگی شما اهمیتی ندارد.حتی همسر و زندگی مشترکتان.حالا من یک سوال می پرسم:

    به نظر خودتان این کار درست بوده؟شما به خاطر یک حرف خواهر شوهرتان کل خانواده را به جان هم انداخته اید!

    ببینید من اصلا اینجا سعی ندارم که بگویم تقصیر شما بوده یا نه و ...

    فقط دو جمله می گویم انتخاب راه با خود شماست :

    1 - همه در زندگی ایراداتی دارند و هیچ کسی بدون ایراد در دنیا وجود ندارد.این همسران هستند که با گذشت زندگی را شیرین می کنند و ایرادات همسرانشان را به رخشان نمی کشند

    2 - غرور بدترین آفت کل زندگی است.اگر می خواهید زندگی موفقی داشته باشید غرور خود را کنار بگذارید و اگر می خواهید غرور داشته باشید ، داشتن یک زندگی موفق را کنار بگذارید



    با احترام


  11. 3 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (پنجشنبه 19 اسفند 89)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام به همه نمیدونم مشکلم حل میشه یا نه یا چی میخواد بشه اما از همه ی شما متشکرم که وقت میزارین ممنونم از صمیم دل.حرفای همه تون رو قبول دارم اما تمام تقصیر به عهده من هم نبود بقیه هم درگیر هستند اما این وسط من و همسرم هستیم که داریم تقاص اشتباهات بقیه رو هم میدیم.دیشب مهمونی بود رفتم خواهرشوهرم هم بود باور کنید تمام تلاشم رو کردم و تقریبا با روی باز حتی گفتیم و خندیدیم باهاش صحبت هم کردم اما خب قاعدتا مثل همیشه نبودیم.اصلا به روی خودشون هم نیاوردن انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده و من از این هم ناراحت شدم چطور ممکنه که یه نفر توهین کنه ولی اصلا به روی خودش هم نیاره فقط خواهش میکنم خودتون رو به جای من بزارید چطور برخورد میکردید از صمیم دل میخوام این موضوع تموم بشه اما وقتی اونها هیچ تلاشی نمیکنند.باز هم من هم توهین بشنوم هم ببخشم هم ...حرف شما درست شوهر من بی تقصیر بود اما فقط بود الان چی من از این ناراحتم که خودش رو کنار گرفته هیچ تلاشی نمیکنه.م با خواهرش به ظاهر دوست شدیم دوباره دیشب اما شوهرم اصلا با من حرف نزد با یه اخم ساعت 10 اومد مثلا واسم تولد گرفته بودن از صد تا فحش بدتر بود هدیه هم از طرف شوهرم گرفتم اما مطمئن هستم اصلا روحش از این قضیه خبر نداشته اصلا نمیدونه کادوم چی بود صرفا شاید شاید شاید پول داده باشه.امرو که تولدم اصلا نه یه زنگ نه چیزی حتی اگه مقصر همه ی این اشتباه ها من بوده باشم اگه کادو و کیک دیشب نبود بهتر بود باور کنین احساس میکنم بهم توهین شده.شوهرم حتی برای خداحافظی هم بلند نشد.جاریم اومد گفت کارت داره منم رفتم گفتم کارم داری با تعجب و اخم گفت نه من کاری ندارم منم سرم رو انداختم پایین اومدم حتی نیومد با بابام که داییش هم میشه خداحافظی کنه.همه خوب هستند الا شوهرم من از رفتار اونه که دارم عذاب میکشم میترسم الان ببخشم لان کوتاه بیام در آینده خرابتر بشه.میدونم خیلی طولانی مینویسم اما چه کنم دوست دارم همه چی درست بشه ولی احساس میکنم هرچی جلو تر میرم هرچی بیشتر تلاش میکنم کمتر به نتیجه میرسم.کمک

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 91 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,717
    سطح
    24
    Points: 1,717, Level: 24
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    نمیدونم چرا کسی جواب منو نمیده ناراحتم از این موضوع زیادد....من خیلی مواقع پیشقدم شدم تا موضوع حل بشه و به قهر طولانی تبدیل نشه اما حلا مقصر هر کی بوده و هر چی بوده میخوام تموم بشه اما شوهرم شرطی شده میخوام ترک کنه این رفتارش رو هر بار میگم قهر نکن با هم صحبت میکنیم اما باز هم همون آش و همون کاسه اگه این بار هم من پیش قدم بشم مثل هر بار که با این روش به خواسته اش رسیده منتظر میمونه تا من بگم ببخشید تقصیر من بود تا آروم بشه و با منت ببخشه وآشتی کنه. و خودش هم هیچ تلاشی نمیکنه که مشکل حالا تقصیر هر کی هم که بوده تموم بشه امروز بدترین تولدم توی همه عمرم بود.

  14. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام ارکیده ی عزیز


    خوشحالم که برای رفع مشکلتان پیش قدم شدید.

    این نشانه ی بزرگواری ، پذیرش اشتباه و احساس مسئولیت شما نسبت به زندگیتان است.

    خب این طور که معلوم است ، همسر شما در دعوا ها زیاد خوب عمل نمی کنند.البته اینکه شما مدام عذر خواهی کنید و دعوا تمام شود اشکالی ندارد.چون از قدیم گفتند حرف باد هواست و یک عذر خواهی کوچولو به هیچ جا بر نمی خورد.در حقیقت این مهم است که شخص به اشتباهش پی ببرد و آن را دوباره تکرار نکند.

    ولی ما سعی می کنیم اخلاق همسرتان را تا حدی تعدیل کنیم تا وضع بهتر شود.منتها این فرایند نیازمند صبر و حوصله ی شماست و باید با نرمی و لطافت برخورد کنید و اصلا سعی نکنید منظور خود را با دعوا ، صدای بلند و یا تحت فشار گذاشتن به کرسی بنشانید.

    برای شروع در یک وقت مناسب خیلی با نرمی ، ملایمت و کمال احترام با همسرتان این موضوع را مطرح نمایید و به ایشان بگویید : که از این رفتارش دلگیر هستید و بپرسید که : شما چه کرده اید که ایشان این طور با شما رفتار می کنند؟

    مسلما ایشان احتمالا با کمی لحن حق به جانب ، پاسخ و دلیل ناراحتی شان را از شما خواهند گفت

    شما خونسردی خود را حفظ کنید و اگر حس کردید حق با ایشان است بدون دلیل آوردن بپذیرید و اگر حس می کنید در اشتباه هستند سعی کنید فکر خود را با ایشان بازگو کنید

    با مهارت بحث را پیش ببرید به طوری که هدف اصلی رسیدن به نتیجه باشد نه یک دعوای دیگر

    همچنین در حین گفتگو به همسرتان این نکته را خاطر نشان شوید که هیچ چیز به اندازه ی او و زندگی مشترکتان برایتان اهمیتی ندارد . همچنین کمی هم از سیایت های زنانه استفاده نمایید

    منظورم از سیاست گفته ها و رفتارهایی است که باعث می شود عصبانیت شخص مقابل به یکباره فروکش کند و در قلبش تاثیر مثبت ایجاد شود(شدیدا تاثیر گذارند).برای مشاهده ی یک نمونه از این سیاست ها تاپیک زیر را مطالعه بفرمایید


    http://www.hamdardi.net/thread-9346.html



    این کار را بکنید و نتیجه اش را به ما اطلاع دهید

    منتظریم




  15. کاربر روبرو از پست مفید arix تشکرکرده است .

    arix (سه شنبه 17 اسفند 89)

  16. #20
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: کمکم کنید عاجزانه نمیدونم چه طور برخورد کنم

    سلام orkide68

    به تالار همدردی خوش آمدی

    عزیزم چند نکته کلیدی بهت میگم اما لازمه روش فکر کنی و بر اساس اون اصول عملکردی تنظیم کنی .

    1 - از حاشیه در زندگی دوری کن ، متن زندگی رو بچسب

    2 - به تفوتها توجه کن ، مثلاً اونچه به نظر شما توهینه لزومتاً در نظر دیگری هم توهین نیست ، اگر اینو اینگونه ببینی باب خیلی از سوء تفاهمهای حاشیه ساز بسته میشه .

    3 - درک متقابل مهمترین نکته در زندگی هست .

    4 - تعامل مهربانانه را فراموش نکن .

    5 - قدر دان حبتهایی باش که بدون اینکه وظیفه باشه نثارت میشه .

    6 - از اینکه دلخوری یا دعوایی نادیده گرفته میشه برداشت بد نکن تصور کن برای اینه که نمیخواهند دلخوریها کش پیدا کنه ( که ظاهراً شما روحیتون به کش دادن مسئله ها میخوره و البته خسته و درمانده هم میشین از این طولانی شدنها )

    7 - گذشت ، گذشت ، گذشت را نادیده نگیرید که بزرگواری می آفریند .

    8- از کسی ناراحتی ای دارید که نمیتونید برای خود جل کرده و بگذرید ، آنرا با احترام و ادب و صرفاً برای تخلیه و نه به هف گرفتن نتیجه ، با فرد مورد نظر مطرح سازید .

    9- محبت بی چشمداشت بسای سازنده است .

    10- نه خانواده شما و نه خانواده همسر شما ، هیچکدام هیچ وظیفه ای در قبال تأمین شما ندارند لذا هرکار می کنند عین لطفه ، هیچ توقعی نداشته باشید و در ازای کمکهاشون بسیار سپاسگذار باشید ، عملی و بیانی .

    .

  17. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 21 اسفند 89)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.