من همه این چیزایی که گفتین و قبول دارم فقط مشکلم اینه که عملا بلد نیستم آخه هیچکس نبوده که بهم یاد بده، وقتی که اومدم اینجا خیلی عصبی بودم همش به جدایی فکر میکردم و اینکه نکنه تو زندگی مشکلات بدتر ازین بیاد سراغم اما الان نمیگم تو ذهنم نمیاد میاد اما با کمک شماها و اینجا میخوام سعی کنم بهش فکرنکنم امیدوارم بتونم!
الان چند روزه که با شوهرم حرف نمیزنم جواب تلفناش و نمیدم،چون نمیدونم باید چی بگم چجوری باهاش برخورد کنم،با خودم گفتم که دیگه هیچوقت نه میرم خونه مادرشوهرم نه حالش و میپرسم، نه تولدش وتبریک میگم نه واسش هدیه میگیرم و...... با شوهرم هم نمیتونم خوب و صمیمی باشم دیگه، چون تا حالا قبل از این برعکس این رفتارا رو داشتم اما جواب نداده! من همیشه بهشون احترام گذاشتم و نتونستم حرفام و بزنم چون اگه چیزی بگم میگن که بی ادب و پرو هستم و کوچیکتر بزرگتر حالیم نیست، همونطور که پشت سر خیلیا میشنوم که میگن! اما شوهرم همیشه راحت حرفاش و میزنه چون پدر ومادر من مثه اونا نیستن و هیچوقتم با عروسشونم اینطوری نبودن، مادرم هم هیچوقت سیاست نداشت واسه همین من نمیدونم سیاست یعنی چی...
من همه این چیزایی که گفتین و قبول دارم فقط مشکلم اینه که عملا بلد نیستم آخه هیچکس نبوده که بهم یاد بده، وقتی که اومدم اینجا خیلی عصبی بودم همش به جدایی فکر میکردم و اینکه نکنه تو زندگی مشکلات بدتر ازین بیاد سراغم اما الان نمیگم تو ذهنم نمیاد میاد اما با کمک شماها و اینجا میخوام سعی کنم بهش فکرنکنم امیدوارم بتونم!
الان چند روزه که با شوهرم حرف نمیزنم جواب تلفناش و نمیدم،چون نمیدونم باید چی بگم چجوری باهاش برخورد کنم،با خودم گفتم که دیگه هیچوقت نه میرم خونه مادرشوهرم نه حالش و میپرسم، نه تولدش وتبریک میگم نه واسش هدیه میگیرم و...... با شوهرم هم نمیتونم خوب و صمیمی باشم دیگه، چون تا حالا قبل از این برعکس این رفتارا رو داشتم اما جواب نداده! من همیشه بهشون احترام گذاشتم و نتونستم حرفام و بزنم چون اگه چیزی بگم میگن که بی ادب و پرو هستم و کوچیکتر بزرگتر حالیم نیست، همونطور که پشت سر خیلیا میشنوم که میگن! اما شوهرم همیشه راحت حرفاش و میزنه چون پدر ومادر من مثه اونا نیستن و هیچوقتم با عروسشونم اینطوری نبودن، مادرم هم هیچوقت سیاست نداشت واسه همین من نمیدونم سیاست یعنی چی...
علاقه مندی ها (Bookmarks)