به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    خدا روشکر.
    تبریک

  2. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (یکشنبه 08 اسفند 89)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    خدا روشکر.
    تبریک
    مشکلی که اینجا باقی مونده اینه که مامان الان ازم خیلی ناراحته و حتی بهم میگه کم بهم زنگ بزن!!و فکر کنم به این راحتیا نیاد واسه عقد که تقریبا 10 روز دیگست.به نظرتون چکار کنم؟اکثرا میگن خودت رو خیلی نیازمند به مادرت نشون دادی اونم دقیقا دست گذاشته رو همین موضوع و تحت فشارت قرار میده.ولی من چون مادرم رو دوست دارم و تنهاست میخوام همیشه باهام باشه.

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    منظورتون از اینکه میکید دوس دارید همیشه باهاتون باشه اینه که همیشه همراهتون باشه و همراهیتون کنه یا اینکه همیشه پیشتون باشه؟ مورد اول خوبه اما مورد دوم نگران کننده هست.
    بنظرم برای عقد میان. امکان نداره. من پدرم آدمی هست که خیلی به سرسختی و لجبازی معروفه. مخالف ازدواج برادرم بود. میگفت "نمیام. همه کارا رو خودشون کردن حالا من بیام نقش بازی کنم. نمیام" درحالی که کار برادرم اشتباه نبوده و همه حق رو به برادرم میدادن. به هر حال میگفت نمیام. اما صبح روز عقد دیدیم بلند شده داره آماده میشه. باورتون میشه ما تا همون لحظات آخر هم نمیدونستیم پدرم میاد یا نه. امیدوار بودیم اما باز میترسیدیم. که خدا رو شکر اومد و همه چی به خوبی تموم شد. میگفت نمیتونستم تحمل کنم مردم بگن فلانی توی عقد پسرش نرفته. البته محبت پدرانه دلیل اصلیش بوده که به خاطر غرورش نمیگفت.
    منم فکر میکنم محبتی که مادرتون به شما داره نمیذاره که نیاد.
    حواستون بهشون باشه. میکن به من زنگ نزن ولی شما بزن. ازشون دلجویی کنید. بهشون محبت کنید. محبت واقعی ها. نه ساختگی. امیدتون به خدا باشه. از خدا بخواین به دل مادرتون بندازه که بیاد.
    ایشالا درست میشه

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    منظورتون از اینکه میکید دوس دارید همیشه باهاتون باشه اینه که همیشه همراهتون باشه و همراهیتون کنه یا اینکه همیشه پیشتون باشه؟ مورد اول خوبه اما مورد دوم نگران کننده هست.
    بنظرم برای عقد میان. امکان نداره. من پدرم آدمی هست که خیلی به سرسختی و لجبازی معروفه. مخالف ازدواج برادرم بود. میگفت "نمیام. همه کارا رو خودشون کردن حالا من بیام نقش بازی کنم. نمیام" درحالی که کار برادرم اشتباه نبوده و همه حق رو به برادرم میدادن. به هر حال میگفت نمیام. اما صبح روز عقد دیدیم بلند شده داره آماده میشه. باورتون میشه ما تا همون لحظات آخر هم نمیدونستیم پدرم میاد یا نه. امیدوار بودیم اما باز میترسیدیم. که خدا رو شکر اومد و همه چی به خوبی تموم شد. میگفت نمیتونستم تحمل کنم مردم بگن فلانی توی عقد پسرش نرفته. البته محبت پدرانه دلیل اصلیش بوده که به خاطر غرورش نمیگفت.
    منم فکر میکنم محبتی که مادرتون به شما داره نمیذاره که نیاد.
    حواستون بهشون باشه. میکن به من زنگ نزن ولی شما بزن. ازشون دلجویی کنید. بهشون محبت کنید. محبت واقعی ها. نه ساختگی. امیدتون به خدا باشه. از خدا بخواین به دل مادرتون بندازه که بیاد.
    ایشالا درست میشه
    اولا ازت خیلی ممنونم که هستی و جواب میدی ثانیا منظورم اینه که دوست دارم مادرم توی این کارها همراهم باشه و تنهام نزاره.اتفاقا دارم هم زنگ میزنم و هم دلجویی میکنم ولی اینقدر مغروره مادرم که حد نداره!!

  6. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    آشوب عزیز

    همین حس قشنگ دوست داشتن رو به مادرتون بگید. وقتی رو همین نکته تاکید کنی او هم با شما همراه خواهد شد و در یه جو دوستانه تر شما هم میتونید خواسته هاتون رو مطرح کنی.

    سعی کن اونو درک کنی.

  7. کاربر روبرو از پست مفید baby تشکرکرده است .

    baby (دوشنبه 16 اسفند 89)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط BABY
    آشوب عزیز

    همین حس قشنگ دوست داشتن رو به مادرتون بگید. وقتی رو همین نکته تاکید کنی او هم با شما همراه خواهد شد و در یه جو دوستانه تر شما هم میتونید خواسته هاتون رو مطرح کنی.

    سعی کن اونو درک کنی.
    ممنون.خیلی سعی میکنم که مادرم رو درک کنم ولی بعضی وقتا از دستم خارج میشه.بعضی وقتا که فکر میکنم میبینم مادرم رو خیلی بیشتر از خانمم دوستش دارم.ولی مادرم این رو قبول نداره.

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    متاسفانه 5 روز دیگه روز عقدمه ولی مادرم به هیچ وجه حاضر نیست تو مراسم شرکت کنه امروز به خانمم گفتم که دیگه بهتره از هم جدا بشیم تا بیشتر از این خانواده ها اذیت نشن.ولی هر چی فکر میکنم نمیتونم این همه سال با هم بودنمون این نامزدیمونو و... رو فراموش کنم.مهم تر از همه اینا اینه که اونو با تموم وجود دوستش دارم.هنوز جدا نشده دیگه دست وپام سست شدن و حال هیچ حرکتی و ندارم.به نظرتون چیکار کنم؟

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,245
    سطح
    28
    Points: 2,245, Level: 28
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    29

    تشکرشده 32 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    به نظر من فعلا دست نگه دارین وبه نامزدتون هم بگین همین کاررو بکنه اما بهم نزنین .ولی یه کاری بکنین که مامانتون فکر کنه بهم خورده .اما بعد با یکم لوس بازی مثل ناهار وشام خونه نیومدن مستقیم رفتن توی اتاق صحبت نکردن وسرسنگین بودن توی خونه میتونین دل مادرتون رو بدست بیارین( به زبان ساده فیلم بازی کنین) هرچی باشه مادره دلی از سنگ نداره که ببینه بچش افسردگی گرفته کوتاه میاد.

  11. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط خورشید تابان
    به نظر من فعلا دست نگه دارین وبه نامزدتون هم بگین همین کاررو بکنه اما بهم نزنین .ولی یه کاری بکنین که مامانتون فکر کنه بهم خورده .اما بعد با یکم لوس بازی مثل ناهار وشام خونه نیومدن مستقیم رفتن توی اتاق صحبت نکردن وسرسنگین بودن توی خونه میتونین دل مادرتون رو بدست بیارین( به زبان ساده فیلم بازی کنین) هرچی باشه مادره دلی از سنگ نداره که ببینه بچش افسردگی گرفته کوتاه میاد.
    اگه بگم که مادرم به خاطر لج بازی خودش قید یکی از برادر هامو زد و ما الان 7 ساله هیچ خبری ازش ندارم باورت نمشه.مثل اون لجباز توی زندگیم ندیدم!!

  12. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 مهر 90 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,775
    سطح
    24
    Points: 1,775, Level: 24
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    195

    تشکرشده 196 در 47 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    رضایت مادرت هم شرطه

    ولی بخاطر دل دیگران از دل خودت هم بگذری خیلی سخته و شاید تا عمر داری نتونی باهاش کنار بیای
    اعتماد به نفستو ببر بالا ... مادرت نقطه ضعف تو رو میدونه و درست رو همون دست گذاشته ... اگه با نامزدت بدون رضایت مادرت هم ازدواج کنی مطمئن باش مادرتو از دست نمیدی ...



 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.