به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    در ضمن چند ماهي دست نگاه داريد مثلا يك تايم 18 ماهه به خودتان بدهيد تا هورمونهاي بدنتان قدري فروكش كند و بعد تصميم بگيريد .

    خواندن كتابي كه معرفي كردم يادتان نرود دوست نازنين .

    نقل قول نوشته اصلی توسط talebi90
    چرا هیچ کس منو نمی بینه ؟ من هم یه زنم و احساس دارم گناه من فقط اینه که زمانی با این اقا اشنا شدم که این اقا از زنش می خواسته جدا بشه
    من دلم می خواد که تموم کنم ولی نمی تونم . با توجه به سنم من دیگه انتظار ندارم با یه پسر ازدواج کنم . یعنی شما می فرمایید من حق ازدواج حتی با یک مردی که مترکه کرده ندارم

    عزيزم

    اتفاقا چون تنها تو را مي بينيم اين تاپيك با اين سرعت جلو مي رود و همه به حمايت تو برخواسته ايم .

    شايد بعضي از دوستان در دفاع از آن خانم كه صحبت مي كنند تو بيشتر تحريك مي شوي و بيشتر جبهه مي گيري . اما واقعيت اين است كه به واقع شخص خودت اهميت داري . ما تو را مي شناسيم و به آن خانم و آقا و مشكلاتي كه دارند هم كاري نداريم و زماني به آنها مي پردازيم كه پاي تو وسط كشيده مي شود كه دوست ما هستي . اين را باور كن .





  2. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 18 بهمن 89)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط talebi90
    چرا هیچ کس منو نمی بینه ؟ من هم یه زنم و احساس دارم گناه من فقط اینه که زمانی با این اقا اشنا شدم که این اقا از زنش می خواسته جدا بشه

    اشتباهه کم و کوچکی نیست و این قدر پیش پا افتاده نبینش .

    عزیزم دقیقا چون برای احساس شما ارزش قائل هستیم نمیخوایم که جای غلط سرمایه گذاریش کنی .


    من دلم می خواد که تموم کنم ولی نمی تونم . با توجه به سنم من دیگه انتظار ندارم با یه پسر ازدواج کنم . یعنی شما می فرمایید من حق ازدواج حتی با یک مردی که متارکه کرده ندارم

    این چه حرفیه که شما میزنی شما میتونی فرصت های بهتری داشته باشی و قرار نیست که از ترس سن بالا خودت رو بندازی تو یک زندگی پرمخاطره و یک انتخاب غلط داشته باشی و خدایی نکرده پشیمون بشی . مهم نیست کی ازدواج کنی مهم اینه که درست ازدواج کنی .

    مردی که طلاق گرفته و بعد به دنبال انتخاب همسر هست رو هیچ وقت با مردی که در زمان تعهدش به همسر به سراغ کسی دیگه میره ، یکی نکن و عاقلانه ببین .
    کسی که در زمان تاهل بره سراغ کسی دیگه نشان از ضعف اخلاقیش هست



  4. 15 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (شنبه 16 بهمن 89), MimiBahar (شنبه 22 مرداد 01)

  5. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    دوست گرامی
    لینکی رو که برایت گذاشتم را خوندی؟

    مدیر همدردی نوشته:

    تنها راه موثر شما اکنون اینست که یکبار و فقط یکبار و فقط یکبار به او بگوئید، حتی اگر طلاق گرفت، حاضر نیستید با یک مردی که نتوانسته زنی را خوشبخت کند
    و این توانمندی را نداشته ازدواج کنید و به هیچ وجه حاضر نیستید او را ببینید.

    ( حتما قبول دارید او هنوز متعهد به یک زندگی دیگر است و لازم است که شما عملا از زندگی او کنار بروید، واگر هنوز هم حتی یک کلمه - مهم است حتی یک کلمه - با او صحبت کنید و رابطه بر قرار کنید - به هر شکل- باید مسئولیت به هم ریختن زندگی آن آقا و آن خانم را بپذیری و مطمئن باشید که نفرین همان بچه نمی گذارد زندگی راحتی را داشته باشی... به نظر همین آشفتگی شما همه و همه نتیجه بیرون نرفتن کاملتون از زندگی این خانواده هست.)
    شما همین الان پیش خود تصمیم بگیر از زندگی یک خانواده بیرون بروی ... می بینی که از همین الان آرامش می یابی....
    اگر باور نداری ، واقعا قصد کن.... و ارتباطت را به کلی قطع کن.... تا احساسات را از درون حس کنی.

    فرامش نکن بازخورد اعمال ما دامنگیر خودمان می شوید. و نارامی های این چنین به خاطر نحوه فکر، وعمل خود ماست.

    این پاسخ شما تا این لحظه با این موقعیت آن آقاست....

    ببخشید به خاطر کمی وقت فرصت نکردم توضیح بدهم که من احساسات شما را می فهمم و می دانم که چه تصوری در مورد این آقا و خانواده ات داری....
    اما اینها کافی نیست.
    شما وقتی می توانید بگوئید که شما عامل به هم خوردن زندگی آنها نیستید که به هیچ وجه در دید این آقا نیائید،
    و او مطمئن شود که حتی اگر طلاق بگیرد به شما دسترسی نخواهد یافت.

    اینگونه است که پل پشت سرش خراب می شود و برای ساختن زندگی خود اقدام می کند.
    جالب حتی شما نباید دلسوزی بکنید و بگوئید برو زندگیت و بساز ، بچهت گناه داره... خانمت خوبه!!!
    چون تمام این حرفها هم به معنی توجه به او، علاقه به او و ... تلقی شده و پایه های زندگی آنها را بیشتر در هم می شکند.


    پس زندگي من چي مي شه؟
    من خيلي تلاش كردم كسي را جايگزينش كنم اما نشد.
    من براي ازدواج كردن اقدام كردم اما ناموفق ماند.
    پس من چي؟




    مدیر همدردی نوشته:


    احسن
    این سئوال خیلی سئوال اساسی هست...
    و اتفاقا جوابهای قشنگ و دقیقی هم داره...
    اما پاسخ گویی به این سئوال مستلزم اینه که ابتدا از اتشی که درون آن هستی بیرون بیایی یا آن را خاموش کنی.
    آرامش یابی...
    بعد با این سئوال و سئوالات مشابه به صورت اساسی شروع به بازسازی آن کنید...
    در واقع در آغاز یک زندگی هستید که باید دقیقا و قشنگ آن را بسازیید... نه در پایان مسیر....
    اگر پاسخ قبلی مرا بپذیری و....
    و احساس کنی به ارامش نسبی رسیده ای....
    کم کم به مرور زمان من و دوستان و سایر همکارانم... در کنارت خواهیم بود... تا زندگی خود را با دست خود پر از عشق و امید کنی.... بدون اینکه بخواهی عشق را از یک زندگی در حال خراب شدن گدایی کنی...

    به نظرم شما چنین توانی را داری...
    مهم اینست که بخواهی که شروع به یک روش جدید و خلاقانه بکنی...
    اگر موافقی یا علی....

  6. 8 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 17 بهمن 89)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    از قدیم گفته اند دانا از تجربه دیگران استفاده میکند و نادان خود تجربه میکند.
    دختر خوب، تنهاییت را خیلی خوب میفهمم. نگرانی و ترسهایت را از بی همدم ماندن درک میکنم. میدانم در جامعه مرد سالار جاهلی ما، مرد اگر در 150 سالگی هم هوس تجدید فراش کند، همه برایش کف و سوت و هورا میزنند. اما یک دختر 34 ساله باید از ترس تنها ماندن به هر ازدواجی تن بدهد تا از خیلی چیزها در امان باشد.
    اما این ره که تو میروی به ناکجا آباد است. ما آنقدر به اراجیف دور و بریهایمان گوش دادهایم که خودمان هم کم کم باورمان شده که تقاص زن بودنمان را باید اینگونه بدهیم.
    هر چه باشد، یک مرد متاهل، برای خوشبختی تو مورد مناسبی نیست، حتی اگر همسرش را طلاق بدهد.
    این کار شما شبیه خودزنیه! داری با دستهای خودت گور زندگیت رو میکنی. نکن دختر خوب!
    قبلا هم بهت گفتم من کاری به اون زن ندارم من شما را دارم میبینم. میدونی حتی اگه اون زن هم بره، چه چالشهایی زندگیتو تهدید میکنه؟
    صحبتهای آنی رو هم قبول دارم. کتابی رو که معرفی کرد حتما بخون.
    همین برخوردهایی که توی این تالار داره میشه و دل آزردگی بعضی خانومها که با همسر اول اون آقا همذات پنداری میکنند رو ببین، در جامعه حقیقی به مراتب بدترش رو خواهی دید.
    همه اینها را به امید این مرد میگی میپذیرم، میگی اصلا فامیل میخوام چیکار؟ این که پشتم باشه میخوام دنیا نباشه!
    اما ای دریغ و حسرت!
    چطور بگم که این یک داستان غم انگیزیه که انگار تمومی هم نداره. هر زنی فکر میکنه مورد خودش استثناست و مال بقیه یه طور دیگه بوده که نتونستن خوشبخت شن. یا اون زنها بلد نبودن یا عشقشون عشق نبوده! نه عزیزم، گنده تر از من و شما کم آوردن و کشیدن کنار و جای زخم های عمیق این رابطه هیچگاه از ذهن و روحشان پاک نمیشه.
    به واکنشهای اون زن فکر نکن. برو شالوده زندگیتو جای درستی بنا کن و قدر خودت و سلامتی ات رو و زندگیتو بدون. انشا الله خدا هم کمک ات خواهد کرد. فقط کافیه بهش توکل کنی.

  8. 11 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    MimiBahar (شنبه 22 مرداد 01), بی دل (یکشنبه 17 بهمن 89)

  9. #15
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    سلام talebi90 عزیز

    به تالار همدردی خوس آمـــــــــــــــــــــدی


    می دونم جه احساسی داری .

    تصور می کنی مطلوب و ایده آلت رو پیدا کردی ، علاقمند شدی و از طرفی برای آینده و عدم امکان آمدن مرد رؤیاهایت نگرانی . به نظرت میاد این نقده چرا رهایش کنی به امید نسیه .

    این واگویه های درونی احساسی و آبیاری اون ، باعث میشه ناخودآگاه در وضعیت بین این خانم و آقا بی طرف نباشی و ناخودآگاه طرف اونی باشی که بهش وابستگی عاطفی داری و نسبت به طرف مقابلش راه قضاوت را در پیش بگیری . قضاوتی که در شرایط احساسی باید از آن پرهیز کنی .

    می خواهم از این موضوع ، از این آقا و همسرش کمی فاصله بگیری ، از بیرون نگاه کنی ، ( سعی کن اوج بگیری و از دور نگاه کنی . اونوقت کمی این موضوع و این آقا کم رنگ میشه ، نقطه میشه . هرچه بیشتر در متن باشی ، بیشتر گرفتاری . خارج شو و ببین ، چی را ببینی ؟ خودت را ، توانائیهایت را ، وجود با ارزشت را ، و عشق را که در جستجوی آنی و تصور می کنی اینجا و در وجود این آقا پیدایش کرده ای .

    عزیزم ، نازنینم ، کمی بیشتر به خودت نزدیک شو ، خودت را در آغوش محبتت بگیر ، به صورت خودت دست بکش ، نمی بینی سر به زیر دارد و غریبی می کنه ، می دونی چرا ؟ چون سالهاست در انتظاره که تو سراغش بری باهاش رفیق باشی ، و دوستش بداری اما تو از او غافل بودی و او از تو دلگیر . ببین او به تو در این مورد چی میگه

    عمیق که بشوی ، دقیق که بشنوی ، با اون صدای از ته دل و ظریفش که بارها با تو حرف زده و نشنیدی ، بهت میگه :

    چرا خودت رو دست کم می گیری ؟ چرا خودت رو ذلیل می کنی ؟ تو حیف نیستی ؟ نشسته ای منتظر تا بر ویرانه ای آشیانه سازی ؟ تا از پس مانده های یک زندگی ارتزاق کنی ؟ چرا ؟؟!!!! چون فکر می کنی دوستت می دارد ؟ نه تو نمی دانی ، من خوب می دانم ، او خود را دوست دارد ، تو باور نداری اما از اینان فراوانند . چرا او را بهتر از خود می بینی در حالی که تو برای من بهترینی .

    خودت به تو می گوید : تو در پی عشقی گمشده هستی که در درون توست ، تو در بیرون پی اون می گردی چرا ؟ آنهم در وجود دیگر ی ..... آنهم چنین دیگری ای ؟ چرا فکر می کنی حال که او به تو می گوید عاشقت است ، غنیمتی است که نباید از کف دهیش . تو نمی بینی اما من چینهای پشیمانی را بر پیشانی آینده ات از هم اکنون می بینم ( اگر وصال او را از آن خود کنی ). بیا و از اندرزهای آنانی که هم خود دیده اند تجربه این زندگی ها را و هم دست مردم را دیده اند بهره ببر که عین عاقلی است .

    عزیزدلم !

    ما با اون خانم و این اقای زن و شوهر کار نداریم که چه وضعی دارند و می خواهند به کجا برسند ، با تو کار داریم که گوهر وجودت را در پی خریداری قابل به اشتباه به خزفی نفروشی به تصور مروارید عشق .

    دریاب خودت را نازنین .

    خودت را دور کن مدتی ، روی خودت کار کن که از وابستگی بیرون آیی ، نگرشت را به زندگی و عشق تغییر بده و ... بعد از آن ببین نظرت در این مورد چیه .


    خواستی در این مسیر که گفتم ما همه کمک و همراهت خواهیم بود . نظرت چیه ؟

    اینراهم دیدم در نت برداری همدردی آمده . تقدیم به تو تا در مسیر تغییر نگرشت در مورد عشق آغازی باشه برایت .

    آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم


    عشق همین نزدیکیست ، در لحظه ای که پلکهایت با آرامش از فعال و مفید بودنت در طول روز بر هم می افتد و ترا به خوابی شیرین مهمان می کند .

    زیر شیر آب ظرفشویی وقتی لیوانی را می شویی و می بینی که دستانت سالم هستند و تویی که سر پایی و آب را حس می کنی و کاری برای انجام دادن داری و غباری از ظرفی می روبی در حالی که همه اینها می توانست نباشد ، می شد نباشی .... عشق را می توانی در این لحظه در خنکای آب بر روی دستانت لمس کنی .

    آن عشق که سراب شده و می جوییم و نیست ، به واقع عشق نیست تصوری افسانه ای است نه عشق حقیقی .

    همین دو سال پیش ، تعطیلات نوروز خانواده مسافرت رفتند و من به خاطر اموراتی چند نتونستم همراهی کنم ، بخاطر مشغله هایی پیش آمده فرصت گرد گیری ایام عید رو هم پیدا نکرده بودیم ، از فرصت خلوتی و تنهایی استفاده کردم و دست تنها اما در کمال لذت به نظافت پرداختم ، کارهایی که سنگین بود به من فرصت خلاقیت برای انجامشان را می داد و این شعف مرا بیشتر می کرد ، هر کاری که انجام می شد رضایت و لذتی برجان من می نشست ، حقیقتاً که از خستگی های گاه گاهی هم ، لذت می بردم ، می تونم بگم با عشق تمام به امورات می پرداختم و... چند روز تعطیلات اینگونه گذشت . وقتی اهل منزل بازگشتند ، دختر خاله ام که از قبل مدتی منزل ما بود و دوباره اومده بود ، چندین بار گفت خونه یه حال و هوایی پیدا کرده ، تو چه کار کردی ؟ گفتم همینایی که می بینید ، ( این فعالیتها هر ساله به کمک گارگر و اعضاء خانواده انجام می شد و در ظاهر کار ویژه ای انجام نشده بود و او هم برای همین براش سئوال شده بود و می گفت چکار کردی ؟) و تکرار اینکه خونه یه حال و هوایی ( خوب ) پیدا کرده ، باعث شد با خود فکر کنم ، راستی چه فرقی کرده ؟ ، و این تفکر مرا به اینجا رساند که وقتی به معمولی ترین کارهای زندگی با نظری لذت بخش و عاشقانه می پردازی ، انرژِی حاصله که محتوایی از لطافت عشق را با خود دارد در تمام زوایای منزل و اشیاء و هرجا دست زده ای وارد می شود و فضا را سرشار می کند و حال و هوایی فرحبخش می بخشد و دیگران را هم سرخوش و بهره مند می سازد .

    آری من فهمیدم این عشقه ، که از زوایای وجود من به بیرون فوران شده و حال و هوایی دیگر بخشیده . عشق از دورن میجوشد با نگاهی لذت بخش به هر آنچه داری در زندگی و به همین امور روزمره زندگی به عنوان تابلوهایی که پیامها از او دارد .

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست .

    و همین جا فهمیدم که چرا وقتی وارد اون خونه محقر کاه گلی با وسائل ابتدایی ولی تمیز و مرتب ( از یکی از بستگان بسیار دور ) در شهرستان می شدیم آن همه لذت می بریدم . یادمه وقتی سالها پیش هر از گاهی با دختر خاله ها میل به رفتن منزل اونها را پیدا می کردیم با خود می گفتیم چرا اینقدر این خونه صفا و آرامش دارد ؟ . و تحلیل می کردیم به خاطر این که صاحبخونه و زن و فرزندانش با روی باز و صادقانه برخورد می کنند ، اما همین سالی که این یافته را در سئوال دختر خاله ام در رابطه باحال و هوای منزل خود داشتم فهمیدم صفای اون خونه هم از آن بود که صاحبخانه از داشته هایش راضی بود و از آن لذت می برد و احساس کمبود نمی کرد ، این که خدا از او راضی باشد نزد او برهرچیزدیگری ترجیح داشت و خدا را هم دور دست و غایب نمی دید ، چون در میان همه حرفهای پند آموزش خدا بود و در تمام اعمالش نظر به این که خدا چه نظر دارد . پدرم هم همینطور بود و من می دیدم بی دغدغه آینده و غم گذشته ،در زمان حال با عشق وافر مشغول کار و فعالیت و زندگی بود و همه آرزویش داشتن بچه هایی صالح و رضایت خدا بود و دیگر هیچ ، هرگز اجازه نداد لباسش از دوسه دست بیشتر باشد و اما تمیز و مرتب ، می گفت بیشتر از این داشته باشم که چه شود من با همینها سرحالم و راضی ، مهم اینه که خودت چطور باشی نه این که لباست چگونه و چند دست ، برای همین اضافه بر نیاز را می بخشید و نیاز اضافی را هم با هیچ توجیحی از سوی ما و دیگران تو کتش نمی رفت ، و همین پدر با همین حال و احوال برای ما و برای دوست و آشنا و همشهریها بسیار دوست داشتنی و محترم بود ، و وقت فوتش نیمی از شهر افسوس می خوردند و بودند کسانی که ما نمی شناختیم و بر سر زنان منزلمان می آمدند و می فهمیدیم کسانی هستند که بی آن که ما و هر کس دیگر بداند دستگیریشان را کرده ، چند سال پیش در خواب به من گفت دخترم :
    هرکس خدا را داشته باشد همه چیز دارد ، هرکس خدا را نداشته باشد هیچ چیز ندارد . و من از عمق همین کلام ، صادقه بودن این رویا را دیدم .

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد .


    عشق یعنی همین احوالات
    یعنی رضایت از او ، از بودنت ، از داشته هایت و در پس این رضایت در پی شدن ، روان شدن ، در پی بهتر شدن .

    عشق هست ، ما به اشتباه فهمش کرده ایم ، درست که فهم کنیم می بینیم اگر نباشد و اگر نبود هرگز سنگ رو سنگ بند نبود .




  10. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 18 بهمن 89)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    به نظر من اون خانم خیلی پروروه چون می دونه که شوهرش دوستش نداره ولی حاضره تحقیر بشه و از زندگی نره بیرون
    اين جملتون دل آدمي مثل من رو كه الان همسرم مي خواد طلاقم بده و من دارم خودمو مي كشم كه زندگيمو نجات بدم خيلي سوزوند . يعني زندگي من و امثال من مهم نيست ؟ شوهرا حق دارن هر وقت خواستن ما رو طلاق بدن به اين بهانه كه زندگي يه نفره فايده نداره و امثال اين جمله ؟ اون وقتي كه اومدن خواستگاريمون و ما هزار تا اميد بسته بوديم بهشون و كلي نقشه چيده بوديم براي آيندمون ما مهم نبوديم ؟ خانم گلم چرا اسم اين رو مي زاري پر رويي؟ همونقدر كه اون مرد حق داره تصميم بگيره كه اين زندگي رو ادامه بده يا نه اون زن هم حق داره . اونم با يه بچه .
    مي دونم شما هم از تنهايي رنج مي بري و فكر مي كني حالا كه يه نفر پيدا شده كه دوستت داره چرا باهاش ازدواج نكني . ولي اين راهش نيست . يكي از عواملي كه باعث شده اون مرد توي اين سالها هر روز از زنش بيشتر دور بشه خود شما بودي . چرا خودتو مي كشي كنار و مي گي من مقصر نبودم خود مرده اونو نمي خواد ؟
    مجبورم سرزنشت كنم چون خودمم الان وضعيتي مشابه زن اون آقا رو دارم و از ديد اون دارم به اين قضايا نگاه مي كنم . منو ببخشيد عزيزم ولي كمي با انصاف تر فكر كن .
    من و امثال من پررو نيستيم كه مي خوايم زندگيمونو به هر قيمتي حتي كوچيك كردن خودمون ادامه بديم . ما هم از جنس خودتيم از تنها موندن از حرف ديگران و از هزار تا چيز ديگه مثل خودت مي ترسيم .
    تو كه بچه اي نداري ولي اون زن يه بچه هم داره .

  12. 12 کاربر از پست مفید saboktakin تشکرکرده اند .

    saboktakin (دوشنبه 18 بهمن 89), افتابگردون (جمعه 13 تیر 93)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    طالبی 90،
    عزیزم شما الان دلت یه همراه و همدم می خواد. دلت ثبات و آرامش می خواد. کاملا هم حق داری. اما مساله اینجاست که این آقا اون گمشده و همدم شما نمی تونه باشه. زندگی با این آقا آرامش را ازت می گیره. یعنی همین آرامش اولیه ای را هم که داری از دست می دی. مخصوصا که شما دوست خانوم ایشون هستی. فکر میکنی زنی که به قول خودت الان داره خودش را به آب و آتیش می زنه که زندگیش را حفظ کنه فردا که ببینه شما با شوهرش ازدواج کردی آروم می شینه؟ زندگیت را زیر رو رو می کنه. از آبرو و آرامش و ... بگیر تا مسایل مالی و ... اون همیشه یه پای ثابت زندگی شما خواهد بود، به واسطه ی بچه. هیچ جوری هم نمی تونی سایه اش را از زندگیت برداری. هیچ قاعده و قانون و شرایطی نمی تونه رابطه ی پدر و فرزندی را قطع کنه یا فسخ کنه. مخصوصا که دختر هم هست و امکان نداره بتونی از پدرش جداش کنی.
    اون خانوم وقتی جدا بشه، وضعیتش از وضعیت کنونی شما بدتر می شه. ببین خودت داری برای آرامشت و آرزوهات زندگی دوستت را از هم می پاشی. فکر می کنی اون آروم می شینه؟

    یکی از مشکلات دیگه ای ( علاوه بر مواردی که دوستان گفتند ) دز زندگی با این آقا خواهی داشت، شکه.

    الان می گی نه. وقتی بری تو زندگی می فهمی یعنی چی. چون شاهد خیانتش به خانومش بودی و چون خودت یک پای این خیانت بودی، هر روز و هر لحظه حس می کنی داره بهت خیانت می کنه. تمام رفتارهاش برات مشکوکه. دایم نگرانی. این مشکل کوچیکی نیست. شک یکی از بدترین بلاهای زندگی و ارتباطه. امکان نداره تو بتونی بدون این شک زندگی کنی و حتما سراغت می آد.

    سوال کردی که ممکنه آقا از طلاق همسرش منصرف بشه؟
    بله. احتمالش خیلی زیاده.
    یک مدت وقت بیشتری روی تالار بذار و سرگذشت دوستان را بخون. چه بسیارند مواردی که حتی خود خانوم هم فکر می کرد که به آخر خط رسیده و دیگه راهی نیست اما بود و از طلاق برگشتند. به غیر از اون موارد زیادی هستند که حتی بعد از طلاق مجددا با هم ازدواج می کنند و برمی گردند.


  14. 4 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    MimiBahar (شنبه 22 مرداد 01), بهشت (یکشنبه 17 بهمن 89)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    سلام به همه ي دوستاي گلم - مدير محترم همدردي و دوست عزيزم talebi
    قابل توجه بي دل عزيزم ، دوست خوبم تاپيكها رو كه ميخوندم تاپيك شما برام جالب بود ، درسته آقايون از نظر شرعي ميتونن همسر دوم اختيار كنن و دوباره ازدواج كنن ولي همسر اول چطور ؟
    يعني بنظر شما اينكه اين آقا 2 سال با اين خانم هرچند در حد يك تماس تلفني ولي به اميد بودن با هم در آينده در ارتباط بوده يعني اينكار صحيح بوده ؟
    talebi عزيزم من ميدونم الان شما چه حسي داري فكر ميكني توي اين سن ممكنه ديگه موقعيت خوبي نداشته باشي ولي اينطوري نيست عزيزم ، من خودم يكي از دوستام 38 سالشه 5 سال از شما بزرگتر ولي من خودم براش يه موقعيت خوب از بين اطرافيانم پيدا كردم كه ايشون هم يه پسر 41 ساله بود ، پس مي بيني كه اصلا اينطوري نيست توي هرموقعيت بالاخره كسي كه به شرايط شما باشه پيدا ميشه .
    منم با نظرم تمام دوستاي عزيزم موافقم - ديروز تاپيك شما رو خوندم و تمام ديشب رو بهش فكر ميكردم مگه ميشه يه زن و شوهر با هم اختلاف داشته باشن بعد 12 سال بتونن با هم زندگي كنن و حتي زندگيشون ثمره هم داشته باشه ، بنظر من اون آقا بعد از آشنائي با شما صددرصد به فكر جداشدن از همسرش افتاده پس بهتره اينكارونكني تا خداي بزرگ جواب اين كار و گذشت رو بهت بده ، هيچكس هيچكس از جريان زندگي اون اقا و همسرش آگاه نيست جز خدا پس نه شما نه من و نه هيچكس ديگه فقط به صرف حرفاي اون آقا نميتونه در مورد همسرش قضاوت كنه اگه همسرش روانيه و نياز به بستري شدن در تيمارستان داره پس چطور تونسته با يه همسر رواني 12 سال زندگي كنه و بچه دار شه ، به تشكيل اين زندگي مبهم فكر نكن بذار بعد از 34 سال در نهايت يه زندگي آروم و عاري از دغدغه هاي اينچنيني نصيبت بشه ، بدون صحبت هاي همسر اون آقا اصلا نميشه يكطرفه قضاوت كرد ، فقط خدا ميدونه كه چي تو دل اون خانمه و چرا تا حالا براي حفظ زندگيش تلاش كرده ، كسيكه براحتي خاطرات 12 سال زندگي رو خاطرات يه بچه رو فراموش كنه و براحتي بچه اش رو كه همخون و هم ريشه ي خودشه كنار گذاشت بخاطر شما و زندگي با شما پس چه تضميني هست كه چند وقت ديگه شما رو بخاطر يه چيز ديگه كنار نذاره ؟
    خودت رو يك لحظه جاي اون خانم بذار تصور كن 12 سال با كسي زندگي كردي و يه بچه ام داري با همين شرايط .
    مطمئنم كه حتي حاضر نيست توي فكر و خيال خودت رو جاي اون خانم بذاري .
    انشاءاله خدا همه ي مارو هدايت كنه

  16. 3 کاربر از پست مفید ailara77 تشکرکرده اند .

    ailara77 (یکشنبه 17 بهمن 89), افتابگردون (جمعه 13 تیر 93)

  17. #19
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    عزيزم

    در مبحث روانشناسي مثلثي وجود دارد كه بر مبناي آن مثلث نقش افراد دخيل در رابطه تعيين مي شود

    1- حمايت كننده

    به خوب و بد و يا درست و غلط بودن رفتارها و اعمال و افكار اين خانم كاري ندارم اما اين خانم در اين مثلث نقش حامي دارد و درست يا غلط از كيان خانواده ي آشفته و پريشان خود و حريم هاي زندگي اش و بچه اش دفاع مي كند . ( من نه اين خانم را تائيد مي كنم نه تكذيب بلكه تنها قصد دارم نقش او را برايت تعريف كنم )

    2- زجر دهنده

    به نمودار رفتاري - حسي - و....آقا كه نگاه مي كني كاملا مشخص است از دو جبهه ي زن به نفع خود بهره مي برد( اين حرف به معناي بد بودن اين آقا نيست بلكه دلائلي دارد كه ما به آن نمي پردازيم ) از يك طرف با دعوا و جنگ بانك نوازشي اش را پر مي كند و از طرف ديگر با تائيد گرفتن و....در يك چرخه عدم مديريت و تصميم گيري درست و قاطعانه گردش 360 درجه اي دارد و....( به هر ترتيب اين شرايط به معناي كويت بودن شرايط براي زن نيست و حال و روز تو هم نشان از سكونت در كويت را ندارد )


    3- قرباني

    نقش تو در اين رابطه كه دوست داري نقش آدم خوبه ي قصه را بازي كني و.....و بنا به دلائلي پايت به بازي رواني اين زوج محترم كشيده شده است .



    و در پايان معذرت مي خواهم كه اين را نيز اضافه مي كنم .



    اگر با اين مرد كارت به رابطه ي جنسي كشيده شده است كه اين چنين سنگ او را به سينه مي زني بهتر است بداني اين اتفاق براي تو به نسبت آنچه در انتظارت است اتفاق مهمي نيست كه بخواهي يك عمر زندگي ات را براي يك ارتباط جنسي فنا كني و نردباني بشوي براي ديگران تا از تو بالا بروند تا خستگي هايشان و ميزان آزردگي هايشان را با تو كم كنند و ....و در نهايت مظلوميت تو آدم بده ي قصه خواهي شد !


    اگر به واقع اين مرد را دوست داري و عاشق او هستي رهايش كن و به خدا بسپارش تو نمي تواني زندگي اين آقا رابه گلستان تبديل كني .

    امروز تازه نفسي ، فردا تو نيز در جنگ فرسايشي اين خانواده تحليل خواهي رفت ( اين جنگ در اين خانواده ادامه دار است و در حوصله ي بحث مجازي نيست كه بخواهم كل سيستم بازي آن ها و حتي خودت را برايت تعريف كنم )


    و باز به تكرار يك زمان 18 ماهه به خودت بده و از مشاوره گرفتن با يك مشاور مجرب و كاردرست كوتاهي نكن .

  18. 6 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 18 بهمن 89)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 شهریور 95 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1388-4-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,901
    سطح
    54
    Points: 6,901, Level: 54
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    372

    تشکرشده 369 در 128 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

    یه استادی داشتم که خیلی باهاش دردل میکردم .یه روز بهش گفتم چرا خدا هرچیز خوبی و یا آدم خوبی توی زندگی من میاد ازم میگیره.جوابی که بهم داد خیلی منو قانع کرد .ازم پرسید تو دوست داری که به دیگران در صورت توان کمک کنی ؟ با قاطعیت گفتم بله
    استادم گفت : خوب شاید خدا اونو از تو میگیره به کسی میده که محتاج تر از تو باشه و اگه تو ناله و شکایت نکنی ثوابشو واسه تو مینویسه که داری شکر هم میکنی.مثلا یه کار خوب داری ولی بدون اون کار هم امکان زندگی واست هست و محتاج نیستی . پس اون کارو بدلایلی از دست میدی و کسی که میاد جای تو یا از لحاظ روحی و یا مالی و یا هر دلیل دیگه ای واقعا محتاجه به اون کار تو اگر خدارو شکر کنی مطمئن باش خودش حواسش هست و جایی جوابتو میده که باورت نشه.
    اتفاقا من کارمو که خیلی دوسش داشتم از دست دادم و اصلا ناراحتی از خودم بروز ندادم باورتون نمیشه بجای یه کار بتر چندتا کار بهتر به من پیشنهاد شد
    ما آدما اگه با خدا معامله کنیم هیچوقت سرمون کلاه نمیره
    من تو تاپیک قبلیم کمی تند برخورد کردم معذرت میخوام.
    ولی عزیزم خدای تو هم بزرگه سعی کن زندگی دوستتو بهبود ببخشی نه اینکه ویرانش کنی بخدا از ته قلب چنان خشنود بشی که خودتباورت نشهخدا خودش جواب خوبی بهت میده

  20. کاربر روبرو از پست مفید پرناز تشکرکرده است .

    پرناز (یکشنبه 17 بهمن 89)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.