به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    به نظرم بهتره هرچه سريع تر با يه مشاور صحبت كني....تو داري ناخواسته خانواده همسرت رو متوقع ميكني!!!تبعات بدي خواهد داشت....مراقب رفتار الانت باش تا بعدا لازم نباشه تغيير رويه بدي ....

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    سلام دوست عزیز

    میشه توضیح بدید مگه شما در برابر خواسته های مادر شوهرتون چه واکنشی نشون دادید که شوهرتون اینطور عکس العمل نشون داده که تصمیم به جدایی گرفته ؟ قبلا گفته بودید شوهرتون کاری با این قضیه نداره؟ علت اینکه الان با همسرتون قهرید چیه؟ تا حالا بدون اینکه حالت گله کردن داشته باشه با همسرتون درباره توقعات مادرش صحبت کردید؟

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 03:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-14
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,441
    سطح
    29
    Points: 2,441, Level: 29
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    میشه توضیح بدید مگه شما در برابر خواسته های مادر شوهرتون چه واکنشی نشون دادید که شوهرتون اینطور عکس العمل نشون داده که تصمیم به جدایی گرفته ؟
    سلام دوستان عزیز.
    از همون اوایل خواسته های مادر شوهرم همراه با تحقیر من و خانواده ام بودو کوچکترین چیزی که مورد پسند شون نبودبه خونه ما میامدند و از من عیب میگرفتند و میگفتند از الان می گیم تا بعدا مشکلی پیش نیاد.یا اینکه میگفتند شما باید از بهتر بهترین رو انتخاب کنید. مثلا از هدایایی که خانواده من به پسرشون داده بودند بگیرید تا هدیه روز تولد همسرم که من براش خریده بودم رو گذاشتند کنار وگفتند پسر من لیاقتش بیش از ایناست. در صورتی که هدایا هیچ مشکلی نداشتند و من هم وقتی می دیدم که کسایی که از نظر طبقاتی از ما پایین ترند اینجور برامون افاده در میارند و می خواند ما رو کوچیک کنند جلوشون ایستادم و جواب همه بی احترامیهاشون رو دادم . گاهی اوقات خیلی آروم و گاهی اوقات عصبی و تند باهاشون برخورد کردم.البته دو ماه بعد از عقدم که اولین خواسته طلاق همسرم بوده من خیلی متین رفتار می کردم و هیچ بی احترامی از جانب من نشده بود بیشتر مادر شوهرم سر و صدا راه انداخته بود و در اون زمان همسرم خیلی خوب باهام رفتار میکرد در صورتی که ما با خا نوادش رفت و آمد نداشتیم.و اون موقع بود که همسرم گفت اگه باهات بد برخورد کردند جوابشون رو بده من پشتتم. ولی این که چرا واقعا اونموقع می خواسته من رو طلاق بده نمی دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اواخر چند بار دلیل این حرفش رو پرسیدم .یکبار گفت :چون رفتارهامون به هم نمی خورد. یکبار دیگه گفت :چون تحت فشار بوده و این راه رو بهتر دیده و ... آخر من متوجه نشدم واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    قبلا گفته بودید شوهرتون کاری با این قضیه نداره؟
    درسته بعد از ماجراهای بالا که گفتم وبعد از اینکه آشتی کردیم رفتار شوهرم 180 درجه تغییر کرد. مثلا زیر حرفش زد که پشت منه و یه روز بهم گفت: اگه مشکلی با مادرم برات پیش میاد به من ربطی نداره و باید خودت باهاشون کنار بیای. من هم از اون به بعد رفتارایی که ازشون میدیدم به همسرم نمی گفتم ویا توی دل خودم میریختم و نادیده میگرفتم و یا باهاشون بعضی اوقات با نرمی وگاهی که دیگه تحملم تموم می شد با عصبانیت برخورد می کردم. و اینطور شد که همسرم کم کم خودش رو کنار کشید و سکوت رو پیشه خودش کرد.و اصلا رفتار ها و بی احترامی های خانوادهاش رو با من نادیده می گرفت واین اواخر در بعضی از موارد ازشون دفاع می کرد.مثلا یک مورد اینکه: آرایشگاهی که برای جشن عقدم به اونجا رفتیم انتخاب من بود.بعد از مراسم بهم گفتند که اصلا کاره آرایشگر خوب نبوده و بابت این کارش خیلی ازمون پول گرفته. و این موضوع رو هزاران بار هم همسرم و هم خانوادش تو سر من زدند. من هم می گفتم که مدلش رو دیده بودم و پسندیدم.تا اینکه برای اولین بار وقتی خواستم مو هام رو رنگ کنم تصمیم گرفتم اینبار با مادر شوهرم برم تا حرفی پیش نیاد. من رو به یک آرایشگاه خیلی معمولی بردند و موهام کاملا خراب شد باید بگم افتضاح بود و با این تفاوت که هزینش این بار کم بود.بهم گفتند که به همسرم چیزی نگم چون گناه داره طفلک این همه هزینه کرده . من هم هیچ نگفتم و مجدد رفتم و موهام رو رنگ کردند باز ایندفعه می شد تحمل کرد .تا این ماجرا مخفی موند تا یه شب همین اواخر همسرم دوباره حرف اون آرایشگاه رو زد و باز سرزنشم کرد که فلانی به خاطر این کارش چقدر ازم پول گرفت . من هم گفتم : دوباره شروع کردی؟ و این شد که ماجرای موهام رو بهش گفتم . می دونید چی جوابم رو داد؟؟؟؟؟؟؟ با بیرحمی و خودخواهی تمام گفت :خب مادرو خواهر من که تا حالا آرایشگاه نداشتند که بدونند کجا برند. آخه شما بگید دوستان مگه من چند بار ازدواج کرده بودم که بدونم اونجا بد از آب در میاد.اینم از جواب همسرم.
    علت اینکه الان با همسرتون قهرید چیه؟
    قهر اینبار ما هم به دلیل بی احترامی های دوباره مادرشه (موضوع جواب ندادن تلفنم که سری قبل توضیح دادم)و هم به دلیل مشکل جدیدی که با همسرم پیدا کردم.این مشکل بر میگرده به عروسی گرفتن برای من. قبل از عقد خانواده من با خانواده همسرم قرار گذاشته بودند که برای من یک جشن عقد مفصل و موقع رفتن خونه بخت هم یک عروسی مختصر بگیرند. برای من ابتدا گرفتن عروسی مهم نبود حتی به خا نوادم گفتم که دوست دارم جهیزی ام را بچینم وبه ماه عسل بریم و بعد از برگشتن یک مهمانی عصرونه بگیریم. ولی مادرم قبول نکرد و گفت این حرف رو به همسرم نزنم. من هم که دیدم به هر حال این عروسی رو باید گرفت تصمیم گرفتم با همسرم در موردش صحبت کنم ولی هر بار که حرف زدم گفت بعدا در موردش صحبت می کنیم. چند ماه پیش همه چیز خوب پیش میرفت و همسرم موافق همه چیز بود تا اینکه این اواخرکه وضع مالیش بد شده زیر همه چیز زده و میگه من عروسی نمی گیرم . ومیگه کسی با من قرار نگذاشته. چند ماه پیش همسرم تقویم رو به من داد و گفت یکی از مناسبتها روز عروسی رو معین کن .من هم روز میلاد رسول رو انتخاب کردم.وقتی خانوادم دیدن که به تاریخ عروسی نزدیک میشیم اما همسرم هیچ حرفی با پدرم نمی زنه تصمیم گرفتیم که مادرم با مادر شوهرم صحبت کنه .وقتی تماس مادرم تموم شد همسرم زنگ زد وبا عصبانیت گفت که آیا من اون روز رو انتخاب کردم منم گفتم نه من انتخاب کردم وقتی دیدم دوباره این سوال رو می پرسه گوشی رو به مادرم دادم وبا هم صحبت کردند.و همسرم زیر همه چیز زد و به مادرم گفت اگه دخترتون به من میگه عروسی می خوام و دوباره باید لباس عروس پوشید و... ومن سکوت میکنم دلیلش این نیست که این کارهارو می خوام انجام بدم و...ودر آخر گفت که میاد و با پدرم صحبت میکنه. وقتی پدرم این برخورد همسرم رو و چند روز قبل هم برخورد خا نوادش رو با من دید عصبانی شد و با پدر همسرم صحبت کرد وگفت با همسرم به خونمون بیان و در مورد این مشکلات صحبت کنند.پدر شوهرم حق رو به ما داد و گفت من می دونم که همسر و دخترم رفتارشون درست نیست و گفت بدتر از این رفتار ها رو با من هم دارند. معذرت خواهی کرد وقول داد همسرم رو بیاره.
    الان ده روز که می گذره اما هنوز نیومده. و پدرم هم این اجازه رو بهم نمیده که باهاش تماس بگیرم یا پیامک بدم.
    میگه اون به حرفم احترام نگذاشته واگه همسرش رو دوست داره باید بیاد اینجا. به من میگه فقط صبر کنم. توی این چند روزه چند بار بهم پیام داده . من هم یکبار پیام تبریک تولد بهش دادم و یکبار هم جواب پیام ش رو الان هم باز پیام داد اما قصد ندارم جوابش رو بدم.
    تا حالا بدون اینکه حالت گله کردن داشته باشه با همسرتون درباره توقعات مادرش صحبت کردید؟
    نه واقعا .
    متشکرم از کمکهاتون دوستان عزیزم.

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    سلام دوست عزیزم
    از اینکه کامل توضیح دادید ممنون دوست من از ابتدا که تاپیک شما رو خوندم متوجه شدم اخلاق مادر شوهرتون خیلی شبیه به مادر شوهر منه اونها هم همین حساسیتها رو دارند منم بخاطر این موضوع خیلی مشکلات داشتم دوست عزیز من فکر میکنم بهتره به خواسته پدرتون گوش بدید وخودسر عمل نکنید حرف پدرتون درسته همسرتون اگه شما رو دوست داره باید بیاد و ثابت کنه . اگه اومد برای صحبت با پدرتون سر فرصت باهاش صحبت کنید و متوجهش کنید که (البته با آرامش و احترام) ادامه این رفتارها از طرف مادرش و خودش (اگه تحت تاثیر مادرش بوده)باعث مشکلات بزرگی توی زندگیتون میشه ازش بپرسید اونقدر شما و زندگیش براش ارزش داره که بخواد بخاطرش از یک سری چیزها کوتاه بیاد و یک سری حساسیت ها رو کنار بذاره . البته بد نیست شما هم البته با صلاحدید پدرمادرتون از بعضی چیزها کوتاه بیاین .دوست عزیزم شما اگه بتونید شوهرتون رو همراه خودتون کنید اون میتونه دخالتهای مادرش رو هم تا حدی روی شما کنترل کنه به نظر من الان فرد تعیین کننده همسرتونه که باید دید بخاطر زنش حاضره کمی کوتاه بیاد (خواهش میکنم تمام این صحبت ها رو با آرامش و بدون اینکه از مادرش بد گویی کنید مطرح کنید ) در مورد دخالتهاشون درباره ظاهرتون سعی کنید به نظر خودتون اونقدر خوب باشید(که حتما هستید) که اونها نتونن ایراد بگیرن .

  5. کاربر روبرو از پست مفید بئاتریس تشکرکرده است .

    بئاتریس (سه شنبه 19 بهمن 89)

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 03:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-14
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,441
    سطح
    29
    Points: 2,441, Level: 29
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    سلام بئاتریتس عزیز. ممنون از اینکه به حرفهام توجه کردی وراهنماییم کردی.
    دوست عزیزم شما اگه بتونید شوهرتون رو همراه خودتون کنید اون میتونه دخالتهای مادرش رو هم تا حدی روی شما کنترل کنه
    دوست عزیزم چطور می تونم همسرم رو همراه خودم بکنم؟ آیا مشکلات شما حل شد؟ می تونید بیشتر برام توضیح بدی و مثال بزنی؟

  7. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    عزیزم به نظر من خودت رو کنار بکش و همه چیز رو بدست پدرت بسپار. الان که عقدی اگه این مسایل نخواد حل بشه همون بهتر که قبل از رفتن به خانه خو دت جدا بشی تا اینکه بخوای یک عمر با همچین خانواده بی منطق و خودپسندی سر و کله بزنی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید نازنین غ تشکرکرده است .

    نازنین غ (سه شنبه 19 بهمن 89)

  9. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    اين حرفهايي كه گفتي بهانه خوبي براي طلاق نيست...واقعا جاي تعجب داره چرا يه مرد به اين دلايل پوچ و بيخود حرف طلاق و ... رو پيش ميكشه!؟؟

    خوب فكر كن دخترجان...به نظرم به شدت به يه مشاور حاذق نيازمندي...هم تو هم شوهرت...
    اگه با همين روند ادامه بدي در اينده اي نه چندان دور اتفاقات نه چندان جالبي براي زندگي ات ميفته...


  10. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (سه شنبه 19 بهمن 89)

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 03:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-14
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,441
    سطح
    29
    Points: 2,441, Level: 29
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    سلام دوست عزیزم.
    من با نظر شما کاملا موافقم اما پدرم میگه تا زمانیکه همسرت اینجا نیاد حق صحبت باهاش رو نداری.
    واقعا بین دوراهی قرار گرفتم. الان در شرایطی نیستم که خودم تصمیم بگیرم.
    می ترسم بدون اطلاع پدرم با همسرم قرار بذارم و در مورد این موضوع صحبت کنم و همه چیز خراب بشه و پدرم بهش بی احترامی بشه!!!!!!

  12. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    عزیزم همسرت چند سالشونه؟
    به نظر من به دلیل سن کمت یک مقدار بی مهارتی از خودت نشون دادی
    ولی خوب دلیلی هم نمی بینم برای طلاق
    واقعیتشو بخوای من مشکل مهمی توی زندگیت نمی بینم گرهی بود که با دست باز میشد و شما به دندون گرفتی و پیچیده ترش کردی
    1- احتمالا شما عروس اولی که مادرشوهر شما همچین توقعاتی از شما داره که عین دخترش همه چیزو باهاش هماهنگ کنی حتی آرایشگاهتو، شما هم جاهایی کنار اومدی ( مثال رنگ موت ) جاهایی عصبانی شدی ولی به نظرمن بهترین کاری که می تونی بکنی اینه که در ظاهر بهشون احترام بگذار و در برابر خواسته های منطقیشون چیزی نگو، ولی وقتی خواسته غیر منطقی از تو دارن سکوت پیشه کن و کار خودتو بکن
    لزومی نداره وقتی نمی خوای حرفشونو گوش بدی سر و صدا راه بندازی و رک بگی نمی خوام، خیلی راحت می تونی بهونه بیاری و بدون اینکه بهشون بی احترامی کنی و بی احترامی ببینی و قضیه رو بزرگش کنی خیلی با آرامش کار خودتو بکنی، چندین ماه اگه به این کار ادامه بدی اونها هم شرطی میشن و دیگه دخالت های بیجا نمی کنن
    2- همسرت گفته بود که پشتتم، الان گاهی طرف اونها رو می گیره، رک بگم مردها همینن، کمتر مردی دیدم بگه مادرم اشتباه می کنه یا خواهرم، لااقل در ظاهر نمیگه و دوست من مردها سر از کارهای زن ها در نمیارن بنابراین قاضی های خوبی نمی تونن باشن، همین که شوهرت خودشو کشیده کنار و با تو هم کاری نداره بهترین فرصته که تو رابطه تو به طوری که گفتم با خانواده ش تنظیم کنی
    3- علت اینکه می گفته شما رو طلاق می ده رو باید خوب مشخص کنید که آیا اونقدر مادرش اینها گیر دادن آخر از سر ناچاری یه حرفی زده و یا اینکه قصدش جدی بوده و باید پی به ریشه مسئله ببرید تا خدایی نکرده بعد عروسی همچین موردی پیش نیاد تازه این یه حرفی زده خامی و نا پختگی مادرشوهرتون بوده که اینو به شما انتقال داده
    4- من با اینکه یک هفته خونه اونها میمونید و یه هفته خونه خودتون صد در صد مخالفم
    علتش اینه که اولا دوری و دوستی، با این یک هفته رفتنهاتون خودتون توقع اینها رو زیاد می کنید و احترام و ابهتتونو از بین می برید، به هیچوجه وظیفه شما دوست خوبم نیست که دوره نامزدی برید یک هفته خونه نامزدتون بمونید، این رو به پدرتون بگید که بهشون عنوان کنه که من به عنوان پدر این دختر رضایت نمیدم دخترم خونه نامزدش یک هفته بمونه ، و اینجوری این مسئله رو جمعش کنید، هفته ای یک بار با احترام برو و برگرد خونه خودت این حرفمو آویزه گوشت کن به عنوان خواهر بزرگتر: عروس باید سنگین و رنگین باشه ، حتی اونها هم اصرار کردن بگو پدرم اجازه نمی ده و من نمی تونم رو حرفش حرف بزنم

    5- عزیزم بهتره که مسائلتونو خودتون حل کنید و اینقدر جلسات خانوادگی تشکیل ندید که روی دو تا خونواده به هم باز بشن، حتی در زمینه عروسی و مراسم، اگه وضع مالی همسرت هم خوب نیست یک مقدار مراعاتشو بکن و زیاد سخت نگیر
    6- فعلا یک مدت رابطه تو اینطوری نگه دار و بذار آب ها از اسیاب بیافته و سکوت و آرامش حاکم بشه توی روابط، توی این مدت خودتم فکرهاتو متمرکز کن و یک بار برای همیشه سنگ هاتو وابکن و ایشاالله کاری کن که دیگه این جلسات تکرار نشن
    موفق باشی
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  13. کاربر روبرو از پست مفید نیلا تشکرکرده است .

    نیلا (سه شنبه 19 بهمن 89)

  14. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 03:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-14
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,441
    سطح
    29
    Points: 2,441, Level: 29
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)

    سلام سابینای عزیز.
    عزیزم همسرت چند سالشونه؟
    همسرم 26 سالشه.
    احتمالا شما عروس اولی
    حدستون درسته.
    دوست عزیزم تمام حرفهای شما رو قبول دارم وسعی میکنم از راهنماییهاتون استفاده کنم.ممنونم که کمکم می کنید.
    توی این مدت خا نواده ام در برابر خواسته هاشون کوتاه اومدند و هر بار من رو مجبور به تسلیم شدن کردند. ولی اینبار واقعا پدرم از دست رفتارشون خسته شده و می خواد همسرم بیاد و ببینه حرفه حسابش چیه ؟!
    پدرم آدمی نیست که نسنجیده رفتار کنه حتی همسرم و خانواده اش هم این رو قبول دارند.

    علت اینکه می گفته شما رو طلاق می ده رو باید خوب مشخص کنید
    من اینکار رو کردم ولی همسرم آدمیه که حرف از زیر زبونش نمیشه کشید. البته تا زمانی که خودش نخواد. بهتره بگم یه مردیه که از اینکه با همه چیز سری برخورد کنه و همه چیز رو رمز آلود کنه لذت می بره.
    ولی به نظرم به دلیل رفتار خانواده اش حرف طلاق رو زده و حالا به خاطر غرور مردانش حقیقت رو نمیگه.

    خامی و نا پختگی مادرشوهرتون بوده که اینو به شما انتقال داده
    این دفعه اولشون نیست .هر بار از من کینه به دل می گیرند سعی میکنند از شوهرم حرفی به من بزنند که من رو آتیش بزنند و طوری رفتار کنند که بگن همسرتم از ت خسته شده . آخه من نمی دونم چه کارشون میکنم که بهم بی احترامی میکنند جز اینکه فقط نمی گذارم بهم زور بگن و جوابشون رو میدم . البته میدونم که با جواب دادن کارا بدتر میشه ولی صبر و تحملم تموم شده.

    فعلا یک مدت رابطه تو اینطوری نگه دار و بذار آب ها از اسیاب بیافته
    سابینای عزیز یعنی همینطوری قهر باشم تا خودش بیاد؟؟؟؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت زنانه
    توسط بادبادک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 تیر 96, 00:05
  2. حساسیت به مادر شوهرم
    توسط parnian1 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 13:35
  3. چشم چرانی همسرم یا حساسیت من
    توسط بانوی اسفند در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 تیر 93, 12:18

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.