به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1387-12-04
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    6,080
    سطح
    50
    Points: 6,080, Level: 50
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 743 در 213 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    دوست عزيزم zpar

    ورودت رو به تالار همدردي تبريك مي گويم . بايد بگم من هم تقريبا شرايط شما رو داشتم ولي هيچگاه از اين ديد به اين مسئله نگاه نكردم و اونقدر روي درستي عقايدم پافشاري نداشته ام . از خوندن مطالبت به نتايج زير رسيدم .

    1- ادم انعطاف پذيري نيستي .

    2- دچار وابستگي به همسرت هستي .

    3- ادم كمالگرايي هستي .

    4- در حال حاضر دچار تعارض در درون خودت شده اي


    كه همه اينها راه حل دارد .

    تو اول از همه بايد با خودت كنار بياي . تو از زندگيت چي مي خواي ؟

    بعد دليل بچه دار نشدنت در طول اين ده سال چي بوده ؟

    از كجا اينقدر مطمئن هستي كه رفتارهاي ديني تو زياده روي يا نوعي تهجر نبوده كه اگر چنين بوده خوب شوهرت نمي تونه خودشو به تو نزديك احساس كنه .

    دليل شوهر تو براي جدايي بيشتر چه چيزهايي هست ؟

    دوست عزيزم در ادامه بايد بگم ادمها خيلي وقتها ناخواسته در طول زمان ار همديگه تاثير مي گيرند بدون اينكه خودشون بخوان . تو ميگي ادم معتقدي بودي اگه خودت واقعا به اعتقادات خودت باور داشتي و اون رو نه از روي اجبار بلكه با ايمان راسخ و دلايل محكم و با شور و نشاط انجام ميدادي قائدتا به مرور زمان تاثير خوب خودت رو روي همسرت بايد ميگذاشتي .

    يه چيز ديگه بايد در مورد دينداري به شما ياداوري كنم . دينداري راهي است براي بهتر زندگي كردن و بيشتر ادمها به چيزي يا كسي اعتقاد دارن كه به اونها ارامش ميده . شايد كه نه حتما شوهر تو اون ارامشي رو كه بايد در روش دينداري شما نديده .

    در پايان چند تا مقاله بهتون توصيه مي كنم كه بخونيد و سعي كنيد راهكارهاي اون رو تو زندگيتون كاربردي كنيد .

    رهايي از وابستگي

    اعتماد به نفس چيست ؟

    و مقاله اي كه اقاي سنگتراشان هم توصيه كردن انتخاب صحيح شيوه حل مسئله و تعارضهاي ما

    چگونه انعطاف پذير شويم ؟

    اميدوارم با مطالعه اين مقالات بتوني راه حل مناسبي پيدا كني و در هر صورت دوست دارم بيشتر راجع به شرايطت بدونم تا من و دوستاي ديگه بتونيم بهتر راهنماييت كنيم .

  2. 2 کاربر از پست مفید پريوش تشکرکرده اند .

    پريوش (شنبه 23 بهمن 89)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,821
    سطح
    25
    Points: 1,821, Level: 25
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    پريوش سلام به سوالات تك تك پاسخ ميدهم
    1- هدف من از زندگي تعالي و رسيدن به آرامش و كمال است از در جا زدن متنفرم و دوست دارم از همه لحاظ پيشرفت كنم آدم شادي هستم و خوشگذراندن سالم و ورزش را بسيار دوست دارم
    2-در اين سالها شوهرم نخواسته بچه دار شويم چون معتقد است تربيت ما دو گونه است وبچه ميان ما سردرگم خواهد شد با اينكه هر دو عشق بچه هستيم
    3-از نظر شوهر من اسلام محدوديت است و او طرفدار آزادي مطلق است هر چيزي بخورد بياشامد هر كجا خواست در هر زمان برود و خلاصه بدون محدوديت
    در اين سالها سعي كردم خواسته هاي او را برآورده كنم چادرم را كنار گذاشتم و تا جاي لازم لباسهاي مورد علاقه او را ميپوشيدم با هم عضو گروه كوهنوردي شديم تا شايد رفت وآمد با ساير دوستانش را فراموش كند چون همسران آنها بيحجاب بودند در مهمانيها مي رقصيدند و او هم ميخواست من همان گونه باشم البته آدم شيكپوش و زيبايي هستم البته به گفته ديگران .حتي خانواده شوهرم دوست دارند خريد پوشاكشان را با من انجام دهند
    ولي نه اهل شراب خوردنم و نه بيحجابي
    4- شوهرم از دوران كودكي اش راضي نيست از طرف خانواده كنترل ميشده از معيارهاي مادرش براي زندگي متنفر است البته مادرش هم مشكل روحي داشتند وچون من انتخاب مادرش بودم شايد بطور ناخودآگاه با من موضع ميگيرد
    به گفته شوهرم تنها فاصله بين ما اسلام است البته به نظر من خيلي چيزهاي ديگه است
    شوهرم آدم افسرده اي است كه البته حاضر به درمان هم نيست اصلا حاضر نيست به خاطر زندگي بجنگد و تسليم ميشود و آسانترين راه را انتخاب ميكند
    آدم مسئليت پذيري نيست و هنوز در سن 34 سالگي از نظر مالي وابسته به من خانواده اش است خرج زندگي و خودم را من ميپردازم و خانواده اش كرايه خانه را
    همه اينها باعث افسردگي همسرم شده



  4. 2 کاربر از پست مفید zpar تشکرکرده اند .

    zpar (شنبه 23 بهمن 89)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1387-12-04
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    6,080
    سطح
    50
    Points: 6,080, Level: 50
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 743 در 213 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    دوست عزيزم

    ممنون از توضيحاتت . تا اونجايي كه من متوجه شدم مشكل شما مسئله دينداري نيست . شوهر شما تو زندگي با شما جايگاه خودش رو از دست داده و تو زندگي با شما احساس بي ارزشي مي كنه . شما به خاطر بدست اوردن رضايت اون هر كاري كردين و اين درست نيست .

    سعي كردم خواسته هاي او را برآورده كنم چادرم را كنار گذاشتم و تا جاي لازم لباسهاي مورد علاقه او را ميپوشيدم
    بعد هم چه دليلي داره كه خونوادش خرجي شما رو بدن . سعي كن با خونوادش صحبت كني تا دست از اين حمايتها بردارن و نقش حمايتي خودت رو هم كمرنگ كني . اگه مقاله مربوط به رهايي از وابستگي رو خونده باشي مي توني متوجه بشي كه وابسته هستي . مي دوني چرا تو همين چند خط كه براي ما نوشتي فقط از تفكرات شوهرت نوشتي .

    شوهرم نخواسته بچه دار شويم چون معتقد است تربيت ما دو گونه است وبچه ميان ما سردرگم خواهد شد با اينكه هر دو عشق بچه هستيم
    شوهرم از دوران كودكي اش راضي نيست از طرف خانواده كنترل ميشده از معيارهاي مادرش براي زندگي متنفر است
    به گفته شوهرم تنها فاصله بين ما اسلام است البته به نظر من خيلي چيزهاي ديگه است
    اينطور به نظر مياد كه تو خودت رو مسئول حل مشكلات شوهرت مي بيني و تا جايي كه فكر مي كني مشكلي در اعتقادات تو وجود داره كه اون ناراضيه .

    شما اعتماد به نفست پايينه مي دوني چرا ، شما الان بر مبناي قضاوت شوهرت داري راجع به زندگيت و خودت تصميم مي گيري چون خودتو باور نداري چون براي پذيرفتن خودت نياز به تاييد ديگران داري .

    خوب الان دو راه داريم .

    اول اينكه شما اعتماد به نفست رو تقويت كني . براي اينكار مقاله هاي مربوطه كه لينكش رو هم براتون قرار دادم مفيده و بعد هم براي رهايي از وابستگي بايد اقدام كني . خصوصيات افراد وابسته رو مطالعه كن . بهت پيشنهاد مي كنم علاوه بر اينها كتاب وابستگي متقابل رو هم تهيه كني .

    راه دوم اين كه به جاي تمركز به مشكلات شوهرت و تامين نيازها و خواسته هاي اون به خودت برسي و اجازه بدي شوهرت براي نگه داشتن زندگيش و تامين نيازهاي تو قدمي برداره . بزار اون هم حركتي بكنه . بزار ابراز وجود كنه .
    يه مدت دست از كنترل كردن و جلب رضايتش بردار .

    اين مقاله رو هم حتما مطالعه كن .

    اعتياد عشقي

    دوست عزيزم

    يه مطلب جالب از يكي از دوستان عزيزم موعود عزيز ديدم كه لازم ديدم در اينجا اضافه كنم . اميدوارم مثمر ثمر باشه .


    امام علی (ع) در زمینه خوشنود کردن دیگران کلام زیبایی دارند که چون دقیقا عین کلمات اون توی ذهنم نیست مفهوم کلیش رو میگم: ایشان فرمودند :هیچوقت تلاش نکنید همه را از خود راضی نگه دارید چون نمی توانید .من که امام شما هستم نتوانستم شما هم نمی توانید.
    با توجه به این کلام مولا(ع) واضحه که کسی نمیتونه رضایت همه اطرافیانش رو جلب کنه چون هر کاری که به مذاق یکی خوش بیاد حتما به مذاق دیگری ناخوش میاد و در اینصورت ما احساس ناکامی یا بی ارزش بودن یا بی عرضه بودن(ببخشید کلی میگم) یا ...مکنیم.

    مشکل اصلی تو اینه که اعتماد به نفست زیادی پایینه و برای شخص خودت اعتبار قابل توجهی قائل نیستی اما به دیگران خیلی زیادی توجه میکنی.عزیزم تو هم مثل شوهرت و بقیه یک انسان هستی با تواناییهایی در حد یک انسان نه بیشتر .تو به دنیا نیومدی که حلال مشکلات دیگران باشی حتی مشکلات همسرت!
    اما میتونی و وظیفه انسانی حکم میکنه که در حد توانت و تا جایی که عاقلانه باشه به دیگران کمک کنی .

    عزیزم تو هر کاری تعادل بهترین راهکاره نه افراط و تفریط.همونطوری که دین ما اسلام دین تعادله و با افراط و تفریط مخالفه!
    تو باید خودت باشی و طبق عقل و فکر خودت کارهات رو انجام بدی نه باب میل دیگران که اگه کارت درست باشه نیازی به تایید دیگران نداری
    تو هم مثل بقیه نیازهایی داری،احساس داری،نقاط ضعف و قوتی داری . تو قهرمان زندگی همسرت و دیگران نیستی که مدام حواست باشه کم نیاری و اشتباه نکنی.

  6. 2 کاربر از پست مفید پريوش تشکرکرده اند .

    پريوش (شنبه 23 بهمن 89)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,821
    سطح
    25
    Points: 1,821, Level: 25
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    پريوش عزيز سلام
    حرفهاي جديدي را ميشنوم
    تا يادم بوده و همه ازمشاوران گرفته تا فاميل ميگفتند رضايت شوهرت راجلب كن حتي در دين ما سعادتمندترين زنان كسانيند كه شوهرانشان ار آنها رضايت داشته باشند
    هر جا شوهرت ميره تو هم باش برو خيلي از جاها را بخاطر او ميرم و خودم اصلا مايل نيستم
    تنهاش نذار
    خواسته هاي او را اگر از لحاظ شرعي مشكل نداشته باشه برآورده كن
    براي او لباس زيبا بپوش و به او محبت كن و ......................................
    من همه اين كارها را براي حفظ زندگيم كردم 8 سال منتظر شدم شوهرم هيچ تلاشي نكرد
    با همه اين كارها باز هم شوهرم ميگه كمبود محبت دارم
    بارها به او گفتم تو هيچكدام از نيازهام را برآورده نمي كني نه نياز عاطفي نه جنسي نه روحي
    ولي او توجهي نكرده
    هميشه همه اطرافيان اعم از دوست وآشنا از اخلاق و ظاهرم تعريف ميكنند ولي دريغ از يه تعريف شوهر - انگار من را رقيب خودش ميدونه همش ميخواد ازم ايراد بگيره
    اگه خودم هم مثل او بيخيال شم كه ديگه فاتحه اين زندگي خوندس

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1387-12-04
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    6,080
    سطح
    50
    Points: 6,080, Level: 50
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 743 در 213 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    دوست عزيزم zpar

    بايد بگم منظور من ازعدم جلب رضايت ، نافرماني و دعوا كردن با شوهر نبود . متوجه منظور من نشدي . دوست عزيزم شما يه خانم شاغل هستيد و يه ادم امروزي هستين پس نبايد تنها به گفته هاي گذشتگان اكتفا كنيد و پيرو محض باشي بدون هيچگونه تدبير در كاري كه مي كني . يه سري مقاله بهتون معرفي مي كنم تا بهتر بتوني شيوه درست رو جايگزين شيوه قبلي كني .

    خانم محترم

    مهارتهاي ارتباطي بين زن و شوهر به تنهايي كافي نيست

    ببين خواهر خوبم ، همه ما باور داريم كه هر ادمي يه نوع تفكر داره و مستقل از ديگري فكر مي كنه عمل مي كنه و باورهاي ما ادمها با همديگه متفاوته . ببين شوهر تو وقتي با تو ازدواج كرده دوست داشته يه ادم ديگه رو در كنارش داشته باشه با يه تفكر متفاوت و يه عقل مضاعف در كنارش . هيچ مردي دوست نداره هر چي گفت زنش مطيع محضش بشه .مردها دوست دارن زنشون هم نظر بده و از كارهاي مورد علاقه و چيزهاي مورد علاقش بگه . كاري رو تاييد كنه يا تكذيب كنه . قرار نيست تو بشي اون . نه شوهرت با تو ازدواج كرده پس تو رو با همه اون چيزهايي كه هستي پسنديده اگه تو عوض بشي و بشي مثل اون كه ديگه خودت نيستي و اوني نيستي كه همسرت دوست داشته .

    مطمئنا مردي كه يه همسر مطيع داشته باشه بعد از يه مدت احساس تنهايي مي كنه و افسرده ميشه .

    اون الان احساس مي كنه كه تنها است و هيچ همراهي تو زندگيش نداره و ازدواج انگار بهش كمكي نكرده . و مطمئنا برداشت همسر تو ، از سكوت تو ، و نظر ندادن تو ، دين داري تو بوده و تصور كرده دينداري و پيروي از دين مغاير با زندگي كردن اون هست و در واقع زندگيشو خراب كرده و با دين در تضاد قرار گرفته .

    اين مقاله رو هم مطالعه بفرمائيد .

    همنوايي : همه را از خود راضي نگه داشتن

    و اين لينك

  9. کاربر روبرو از پست مفید پريوش تشکرکرده است .

    پريوش (شنبه 23 بهمن 89)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,821
    سطح
    25
    Points: 1,821, Level: 25
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    پريوش عزيزم سلام
    از اينكه لينكهاي مفيدي برام گذاشتي ممنونم
    به علت كمبود وقت هنوز لينك آخر را نتوانستم بخوانم
    ولي بقيه لينكها واقعا عالي بود
    خوبه كه زوجين هر دو اين مطالب را بدونند و عمل كنند
    يك طرفه فايده اي ندارد
    ولي باز سعي ميكنم منعطف باشم و از خودم شروع كنم
    اميدوارم شما هم موفق باشي
    مي خواستم بدونم چقدر موفق به تغيير وضعت شدي ؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید zpar تشکرکرده است .

    zpar (شنبه 23 بهمن 89)

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 مرداد 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1387-12-04
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    6,080
    سطح
    50
    Points: 6,080, Level: 50
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 743 در 213 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    دوست خوبم zpar عزيز

    خيلي خوشحالم كه خواهان تغيير و بهبود زندگيت هستي . اين خودش يه قدم مثبت به سمت بهبود وضعيت زندگي تو هست . بهت تبريك مي گم .

    احساس مي كنم تو اين سالها خيلي تحمل كردي . عزيزم تحمل كردن خوب نيست .دليلي نداشته اين همه وقت خودتو تحت فشار قرار بدي و در عذاب باشي . بايد حرف زد بايد نظر داد بايد هر گونه امادگي واسه پياده كردن روشهاي تازه تو زندگيت رو داشته باشي .

    چيزي كه معلومه نوع تفكرت به زندگيت كمكي نكرده پس سعي كن با مطالعه بيشتر و پيگيري مشكل سطح تفكرت رو ارتقا بدي و موفق به كشف راه حلهاي بهتر باشي .

    من هم همين روش رو پياده كردم و توصيه هايي كه واقعا برام موثر بوده رو براتون ميارم تا شما هم بتونين استفاده كنيد
    .



    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    سلام پریوش جان

    پریوش مشکلات امروز زندگی تو ( شخص خودت ) بر می گردد به پیش نویس زندگی ات .

    یعنی وقتی که تو یک دختر بچه ی خیلی کوچک بودی و شاهد مسائل جاری در خانواده و اجتماعت بودی و از چشم انداز یک دختر بچه ی آرام و ساکت به مسائل نگاه می کردی و تصمیم می گرفتی و برای خودت نت برداری می کردی و....
    و تو در آن محیط شلوغ و پر مسئله کودکی یاد گرفتی که چگونه دوست داشتنی باشی تو یاد گرفتی که رضایت دیگران را به قیمت تحمل فشار های زیاد روی خودت چگونه به دست بیاوری و تو خیلی چیزهای دیگر را در همان محیط یاد گرفتی و تصمیم گرفتی که همانگونه هم عمل کنی که امروز هم شاهد هستیم که مشغولی و بر مبنای همان پیش نویس عمل می کنی . اما می توان به بلوغی رسید که بالغانه ضد پیش نویس عمل کرد و بازنگری کلی بر پیش نویس داشت .

    تو امروز بر مبنای همان مسائل جاری در کودکی عمل می کنی . به نوعی عادت کرده ای .

    راه حل تو

    تغییر عادت

    چه عاداتی را باید تغییر بدهی ؟

    دیگران خشنود کردن >به قیمت اذیت شدن خودت .
    کامل باش و قوی باش > قرار نیست تو همیشه کامل و قوی باشی تا همه چیز با دستان تو و به قیمت تنهایی تو مرتب و منظم باشد و تو بار مسئولیتها و فشارها را به تنهایی بکشی .

    تو دوست داشتنی هستی . لازم نیست برای اینکه به دیگران ثابت کنی که دوست داشتنی هستی خودت را با مظلومیت تمام به شهادت برسانی ! کافی است که به این باور برسی که دوست داشتنی هستی .

    کافی است حوزه ی اختیارات و تصمیم گیری های خودت را باور کنی .

    کافی است یاد بگیری که تو لایق مهر و نوازش مثبت و مستقیم هستی . نباید خودت را برای دریافت نوازش به هر موقعیتی بیندازی و از هر موقعیت منفی برای دریافت نوازش استفاده کنی .

    کافی است یاد بگیری و به این باور برسی تو یک انسان فوق العاده و شگفت انگیز هستی و در حیطه ی مسئولیتهای خود خوب عمل می کنی و از کل توانایی ات استفاده می کنی بیشتر از آن هم امکان ندارد .

    کافی است یاد بگیری تا باید به دیگران هم فرصت بدهی تا به قاعده سهم خود برای زندگی و داشتن تو تلاش کنند.

    کافی است یاد بگیری چگونه اعتماد به نفس بالا داشته باشی .

    کافی است یادبگیری دیگران کاری را می کنند که دوست دارند انجام بدهند لازم نیست تو به زور آنها و علائق آنها را پوشش بدهی .

    کافی است یادبگیری در حیطه ی مسئولیتهای خودت عمل کنی و نه بیشتر .

    کافی است یک نگاهی به این تاپیک هم بیندازی و با استفاده از راهکارهای آن یک فکری برای کنترل وابستگی خود داشته باشی

    http://www.hamdardi.net/thread-11497-post-105992.html

    یاد بگیر به خودت احترام بگذاری و مقتدرانه و مسئولانه برای خودت احترام قائل باشی تنها در این صورت است که هم می توانی صادقانه دیگران را دوست داشته باشی و به دیگران هم فرصت خواهی داد تا تو را دوست داشته باشند


    البته توجه کن که خانمی با روحیه تو که بی نهایت مسئولیت پذیر است نیاز دارد که زنگ تفریح هایی هم برای خودش در نظر بگیرد تا استراحتی کرده باشد . خودت را در ساعات و با توجه به شرایط موجود تحویل بگیر . تو فشار زیادی در زندگی داری برای این کودک درون کاری بکن .
    [img






    اين تاپيك رو هم مطالعه كن


    زنان شيفته

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,821
    سطح
    25
    Points: 1,821, Level: 25
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    پريوش جان
    وضعيت زندگي من با تو تقريبا متفاوت است من به اندازه تو وابسته نيستم شوهرم هم به اندازه شوهر تو بي مسئوليت نيست فقط درآمد مناسبي ندارد من روي درآمدم كنترل كامل دارم و هر جور خواستم آن را خرج ميكنم
    مشكل اصلي و فعلي من نداشتن فرزند (آن هم به دليل تفاوت عقيده )و نداشتن تفاهم با همسرم است
    كه البته نداشتن تفاهم هم باعث شده از هم دور شيم و آنجور كه بايد نتوانيم به هم ابراز علاقه كنيم
    بايد بگويم كه كمي هم خصوصيات زن وابسته را هم دارم

  14. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 دی 90 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,821
    سطح
    25
    Points: 1,821, Level: 25
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم را دوست دارم ولي نمي شود با هم زندگي كنيم و بچه دار شويم

    دوستان سلام
    ديروز دوباره متوجه شدم همسرم با يه خانم رابطه تلفني داره
    به او گفتم آخه چرا ؟ چي كم داري چرا با من اينجوري ميكني ؟
    او گفت تو اشتباه ميكني و موضوعي نيست نمخواهم در اين موارد صحبت كنم
    حتي ناراحت شد كه به او خائن گفته ام
    جالب اينجاست كه اسم آن زن را به اسم مرد save كرده بود
    ديگه از اين همه پنهانكاري خسته شدم نمي دونم حرفش را باور كنم يا نه آخه بار سومشه
    آخه دليل اين كارهاش چي ميتونه باشه
    ديگه بايد چيكار كنم ؟


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ويژه شبهاي قدر
    توسط آرمان 26 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 شهریور 89, 23:25
  2. اخبار و حوادث چه مي گويند ؟!!!
    توسط آرمان 26 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 خرداد 88, 19:23
  3. ويژگيهاي يك دوست خوب
    توسط lord.hamed در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 05 بهمن 87, 12:20
  4. لطفاً عناوين مناسب انتخاب كنيد
    توسط دانه در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 تیر 87, 14:29

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.