به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 شهریور 90 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 94 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    سارا جان بی خودی خودت را خسته نکن و انرزی نذار.کسی که تا حالا ارزش این همه محبت واحترام را ندونسته بهد از این هم نمی فهمه وبر عکس فکر میکنه که وظیفه ات هست وطلبکار هم میشه.محبت کردن هم جا داره هم اندازه وهم اینکه طرف باید جنبه داشته باشه.مثل خودش مهلش نذار کادو نگرفتی نگرفتی از بهونه های خودش که برات کادو نگرفته بود بیار بذار شیر فهم شه.ولی احترام مادر شوهر وخواهر شوهرت حتی برادر شوهرت را داشته باش.وحتی گاهی از جاریت پیش مادر شوهرت گله کن که من میخواستم صمیمی شم ولی نذاشت تا خدای نکرده فکر نکنن که مقصر شما هستی.هر چند فامیل بودن جاریت با مادر شوهرت کار را سختتر میکنه.ولی زیاد بهش اهمیت نده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید goolnaz تشکرکرده است .

    goolnaz (دوشنبه 06 دی 89)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1389-5-28
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    2,876
    سطح
    32
    Points: 2,876, Level: 32
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 53 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    سلام به همه دوستای گلم. ممنونم که با دقت تایپیک منو خوندین . واقعا واقعا ارزنده بود نظراتتون.
    در اینجا می خوام از فرشته مهربون هم به خاطر مطالب جالبش تشکر کنم . فرشته جون مهربون حرفهای شما کاملا منطقی و حساب دو دو تا چار تا بود. اما دوست عزیز آیا در روابط انسانی میشه همه چیز رو حساب کرد. همیشه با منطق پیش رفت .پس احساس چی؟؟؟؟ آیا میشه توی زندگی که یک عمر هست آدم از کسی هییییییچ توقعی نداشته باشه ؟؟؟!!!!!!!! درسته .قبول دارم .آدم باید بی توقع باشه تا ضربه نبینه اما آیا همیشه میشه اینطوری بود؟ راستش حدود 1 ساله که ماجراهای مختلفی پیش اومده و من واقعا از خانواده شوهرم هیچ توقعی نداشتم چون میدونستم با اینکه میدونن باید کاری بکنن واسه من انجام نمیدن.راستش به قول خودمونی میگن تو کلاس میذاری و ما از این کارا خوشمون نمیاد !!!!!!! نمی دونم جدیدا واسه توجیح کاراشون به اینجور جملات روی آوردن .آخه احترام گذاشتن کلاس گذاشتنه!!!!! جاریم خواهر زاده مادر شوهرمه و از اونجائئکه پدر شوهر م طرف منو بیشتر داره مادر شوهرم واسه جاریم خودشو میکشه.من توی این 1 سال هنوز ندیدم مادر شوهرم از جاریم گله کنه با اینکه بلاها سرش در میاره و جلوی خودم بی حرمتی ها بهش میکنه اما چون خواهر زادشه طرفداریشو میکنه و به احدی اجازه نمیده که بگن بالا چشمش ابروه.درک میکنید که..... حالا شما بگید من با همچین مادر شوهری ،میتونم بهش بگم که جاریم ال کرد و بل کرد ؟؟؟!!!! راست راست میگه نه تو نباید اینکار و میکردی ، نه تو توقع زیادی داشتی، یا میگه نه اون منظوری نداره تو سخت میگیری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!! یا هزار تا بهونه میاره تا تبرعش کنه!!!! من راستش اصلا گله نمیکم .چون من تنهام و آخرشم یه جوری حقو به اون میدن که حواسش نبوده یا منظوری نداشته یا .... . راستش در شان خودم نمیدونم بی احترامی کنم به طرف. اخلاقم متاسفانه ایجوریه. راستش مامانم 1 هفته هست که تو بیمارستانه .خواهر شوهرم هم همینطور. جالبه بدونین من هر روز تهران زنگ میزنم جویای حال خواهر شورمم اما دریغ از یک تماس از خانواده شوهرم که با مامانم صحبت کنن و یا حالی ازش بپرسن !!!!! خوب منم آدمم .چطوره که من اگه زنگ نزنم ایراد داره اما اونا این کارو نمیکنن؟؟؟!!!!!!!!!! خوب من به چی دلخوش باشم؟؟؟؟؟ من اینو بی احترامی میدونم شما به این چی میگین؟؟؟؟
    البته دوست عزیزی هم که گفته بودن شاید اختلاف فرهنگی باعث این کاراست باید بهشون بگم ما دوتایی مون از یک فرهنگیم اما سطح خانوادگی اونا خیلی پایین تره. من نمیتونم بگم عقلش نمیرسه چراکه خیلی جاها خوب عقلش میرسه .اگه اون عقلش نرسه شوهرش حتما میرسه. چطوره که زمانیکه توقع دارن کادو بگیرن خوب عقلشون میرسه و گله میکنن .اما زمانیکه باید خودشون مایه بذارن نه !!!!!! نه عزیزم این عقلش میرسه و آداب و معاشرت رو خوب بلده . خیلی ها گفتن واسه بچش کادو نبرم. ولی بچه اگه نبرم هیچیکی نمیدونه که اون بدی کرده که من کهدو نبردم ، همه فامیل میگن من بدم یا دارم به بچش حسودی میکنم !!!!!!!!!!!!! میبرم براش . خوبشم میبرم شاید یکم خجالت خودشو بکشه. تا دهن بقیه رو ببندم. من از این موجود بی روح هیچ توقعی ندارم . من اگر هم کادو ببرم فقط و فقط به خاطر اینکه شخصیتم اینطوریه. تربیت خانوادگیم بهم اجازه بی احترامی رو نمیده. نظرتون چیه. بچه ها گاهی میگم ببرم و یه چیز با ارزش. گاهی میگم ببرم اما یه چیز کم ارزش ؟؟؟ چه کنم ؟؟
    از مدیر محترم هم کمک می خوام در زمینه اینکه با تنهاییم توی این جمع چیکار کنم؟؟؟ راستش شب یلدا بالا سر مامانم تو بیمارستان نموندم و رفتیم خونه پدر شوهرم که بچه ها تنها نباشن (مادر و پدرشون نبودن) کلی خرید کردیم، شام درست کردم و .... اما اونا گفتن میخوان برن خونه جاریم که دور هم باشن !!!!!!!!!! گفتم من به خاطر شما آمدم .همین جا بمونیم اونا رو بگیم بیان اینور (تو یه ساختمان با همند) گفتن جاریم نمیاد بچش سرما میخوره .ما میریم !!!!!! منم ناراحت شدم گفتم من نمیام . 2 روز پیش جاریم کلی بهم بی احترامی کرده و برادر شوهرم هم پشتشو کرده به من . مسخرست که الانم پاشم برم. بچه ها با پر رویی تمام و به طرفداری از دختر خالشون تو روم واستادن که چرا آمدی!!!!!!!!!!!! ما که میخوام بریم اونور!!!!!!!!!!!!!!!! من و شوهرمم هم پا شدیم آمدیم . یعنی گفتم من نمیمونم. میبینید چطورین ؟؟؟؟ دنیا رو هم که واسشون خوبی کنی آخرش غریبی و طرف اونن!!!!!!!!!! گفتم کاش بالای سر مامانم میموندم و تنهاش نمیذاشتمش به خاطر این قدر نشناس ها !!!!!!!! کلی شبش گریه کردم. دلم به حال سادگیم سوخت . خیلی احمقم که از خودم مایه میذارم. میتونستم بهانه بیارم که بیمارستانم.اما به خاطر اونا رفتم.که اینم آخرش ...... بعد این همه مادر شوهر و پدر شوهرم که بیان عمرا اگه یه تشکر خشک و خالی بکنن که تو میومدی و اینجا تر و خشکشون میکردی و حواشونو داشتی . نمیگن . حالا میبینید.
    از مدیر محترم و همه دوستان کمک می خوام در زمینه تنهاییم توی این جمع راهنایی کنن ؟ منخیلی سعی کردم باهاشون یکی بشم اما نمیپذیرند. آخرشم جاریم دختر خالشونو و دست من بی نمک . اینم بگم که جاریم از این موقعیتش سوء استفاده میکنه و دست به سیاه و سفید واسشون نمیزنه. واسش اینا وجود خارجی ندارن . اصلا محلشون نمیذاره. توی اتاقش 3 شبانه روز تنها میشینه اما اینور پیش اینا نمیاد. حالا اگه من اینکارو میکردم اوووووووووووووه اول که مادر شوهرم بود به هفت ملت میرسوند .

  4. 3 کاربر از پست مفید sara62 تشکرکرده اند .

    sara62 (دوشنبه 06 دی 89)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    شوهرت این وسط چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهت حق میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه آره که دیگه مشکلی نیست.اصلا واست مهم نباشن مهم اینه که شوهرت با تویه.
    ولی میدونی من همیشه ته دلم به این معتقدم که اگه آدم بتونه غصه نخوره و بی خیال باشه و به خدا واگذارشون کنه خدا خودش یه جوری سرشون میاره که پشیمون بشن.دنیا یه جور نمیمونه هرچی باشه حق الناسه. این به شرطیه که ما تلافی نکنیم و همه چی رو به خدا بسپاریم.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  6. 4 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (یکشنبه 05 دی 89)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    سارا جان تاپیک مینا چ را هم بخون. مینا هم یه جورایی تو همچین روابطی گیر کرده. از اونجا هم می تونی اطلاعاتی به دست بیاری.
    یه چیزی به مینا گفتم به شما هم می گم. این نظر منه. به آدمهای قدرنشناس نباید لطف کرد. بهشون لطف نکن اما احترام بذار. در حد خودشون. اینجور آدمها یا لطفت را پس می زنند و به بدترین شکل جواب می دن یا بعدها لطفت می شه جزو وظایفت و اگه یه روز ازش غافل بشی طلبکار می شن.
    ببخشید یه حرفی می زنم امیدوارم ناراحت نشین. شاید شما یه کم اعتماد به نفستون کمه که اینقد به پروپای خانواده همسر می پیچید و منتظر تاییدشون هستین. شب یلدا که مادر شما بیمارستان بود و مادر شوهرتون نبود ( نمی دونیم کجا ولی هر جا بودن با همسرشون بودن پس احتمال سفری چیزی )، شما چرا پیش مادرت نموندی؟ چرا نرفتی پیش خواهر برادر خودت که تنها نباشن؟ چرا فکر کردی اونها که همه توی یک ساختمون زندگی می کنن تنها می مونن؟؟

  8. 4 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (یکشنبه 05 دی 89)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    3,705
    سطح
    38
    Points: 3,705, Level: 38
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 355 در 115 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    سلام
    خواهر من هم مشکلی شبیه مشکل شما داشت و رفت پیش مشاور.. مشاور بهش گفته بود چون شما از هرجهت از اون بالاترید اون به شما حساسه و یه جورایی خیلی براش مهم هستی اینه که این ادا اصولا رو درمیاره...
    شما هم به نظر من زیادی داری به اونا لطف میکنی...درسته شما نمیخواهی بدی رو با بدی جواب بدی و در شان خودت نمیدونی که این کار رو بکنی اما نه به قیمت آزار دیدن از دیگران... ببین من نمیگم به اونا بی احترامی کن اما در این حد هم خوبی نکن...مثلا چه لزومی داره که شما هر روز زنگ بزنی به خواهرشوهرت؟؟ ... وقتی اونا حال مادرت رو نمیپرسن.... سه چهار روز یک بار زنگ بزن... یا اینکه وقتی میری خونه جاری ات بهت بی احترامی می کنن چه لزومی داره زود به زود بری ! خوب رابطه ات رو کم کن... اما هر وقت اونا رو میبینی با احترام و خوش برخورد باش.. همونطور که الان هستی ... اما خوب خیلی نرو خونشون... از اینکه مردم بگن داری حسودی می کنی که کادوی کم قیمت تری می بری نترس!!! چطور اونا از حرف مردم نمیترسن و انقدر به شما بی احترامی می کنن؟؟!!
    من اگه جای شما بودم کادو می بردم اما خودم رو نمیکشتم که یه چیزی ببرم که همه انگشت به دهن بمونن... خلاصه کلاس نمیذاشتم.... شوخی کردم عزیز
    خلاصه به نظر من انقدر به اونا فکر نکن... زندگی خودت رو بکن... باز هم خدارو شکر به نظر میرسه همسرت طرف شما باشه.... ولی نذار این مسئله به زندگیت لطمه بزنه... حتی جلوی شوهرت هم خیلی از این اتفاقات اظهار ناراحتی نکن هرچند میدونی و شوهرت هم میدونه که حق با شماست... اینجوری عزیزتر میشی...

    پست های شما پر از علامت تعجبه!!!! اونم نه یکی یکی...ده تا ده تا... انگار در تحیر عجیبی هستی..غصه نخور.... این نیز بگذرد...
    زمان همه ی آدم ها رو رام خواهد کرد...

  10. 4 کاربر از پست مفید چشم بارانی تشکرکرده اند .

    چشم بارانی (یکشنبه 05 دی 89)

  11. #16
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    دیگر آنکه :

    نازنین!
    بهتره وقتی کاری برای کسی می خواهی انجام دهی به خاطر دل خودت باشه ، به عبارتی کاملاً راضی باشی و از آن لذت ببری ، در این صورت انتظار تایید و قدر شناسی نداری ، چون خودت خود را به خاطر نقش مفیدت تایید کرده ای و چون این نیاز درونی تامین می شود اگر کسی بیرون از وجودت نبیند و قدردان نباشد ، غصه نخواهی خورد حتی از محبتت کم نمی کند .


    هر جا مطمئنی محبت ها و ساپورتهایت مضر است به خاطر اینکه به دیگری ضرر نزنی پرهیز کن .

    محبت خالصانه ، دلسوزانه ، و از موضع بی نیازی به دریافت پاسخ بهت لذتی خواهد بخشید که در دریافت محبتنخواهی دید .

    به نظر میرسه توجه شما به خوب پذیرای کردن و آداب و ..... به خاطر تفاوت نگرش موجبات احساس تکلف در خانواده همسرت بخصوص جاری شما را فر اهم می سازد ، سعی کنید روحیات آنها را درک کنید و مطابق روحیاتشان با آنها رفتار کنید تا در ارتباط با شما احساس تکلف نکنند .( یعنی راحت بگیرید )

    به خاطر حرف مردم کاری را انجام دادن آشفتگی به دنبال دارد ، بهتر اینه که هر کاری می کنیم نظر به درست و صحیح بودنش از نقطه نظر معیارهای صحت و سقم داشته باشیم ، تا سرگردان نشویم .

    وقتی تصمیم می گیری هدیه ای برای بچه جاری ببری تا اونها خجالت بکشند :


    1 - این از خلوص کا ری که انجام می دهید ، می کاهد

    2 - بهتره بگوییم می خواهیم الگوی عمل خوب باشیم ( یعنی از ما یاد بگیرند ) نه شرمنده ما شوند .

    3 - با این هدف اقدام کردن اگر نتیجه دلخواه ندهد ( احساس کنید شرمنده نشده اند ) موجبات آزردگی شما را فراهم می سازد و خواهید دید که خود باعث به وجود آمدن این رنجش می شوید . و برعکس اگر هرچه می خواهید هدیه دهید مطابق رضایت قلبی باشد و بدون انتظار قدر دانی و بازخورد تایید آمیز ، آنوقت به نظرتان نتیجه در درون شما چه خواهد بود؟

    و خلاصه کلام :

    شما نیاز به تایید ، مورد قدردانی قرار گرفتن و احترام دیدن دارید ، اصل ماجرا این است .... و رفتارهای جاری شما محرک بروز آن است .

    خانمی :

    آیا مایلی این نیازها درونی پاسخ بگیرد یا با محرکهای بیرونی ؟؟

    وقتی خوب فکر کردی و پاسخ سئوال را بگو ، تا ادامه دهم .

  12. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 06 دی 89)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1389-5-28
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    2,876
    سطح
    32
    Points: 2,876, Level: 32
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 53 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    سلام و با تشکر از همه دوستان. راستش شوهرم به من حق میده البته در مورد جاریم .اونم کارای جاریم رو که میبینه حرصش میگیره. اما در هر صورت طرفدار خانوادشه. وقتی هم که میبینه حق با منه و نمیتونه بی خودی طرف خانوادشو بگیره ، میگه اخلاقشون اینطوریه و ... یعنی رسما سر پوش رو کاراشون میذاره یا سکوت میکنه.
    مینا چ جان واگذارشون کردم به خدا با کله خردن زمین .آخه خیلی دلمو شکستن تو این یک سال.
    بهشت جان راست میگی یکی نبود از من بپرسه احمق چرا خانوادتو تنها گذاشتی رفتی پیش اونا؟؟؟!!! راستش پدر شوهر و مادر شوهرم تهرانن که خواهر شوهرم عمل قلب شده. 3 تا بچشون مجرد تو خونه بودن. واسه دلخوشی اونا رفتم.شوهرم دوست داشت برم.گفتم نرم دلگیر میشه.خودم هم دلم نیومد نرم.
    چشم بارونی عزیز ممنونم از راهنماییت ، راستش من این کار رو میکردم چون خودم طاقت نداشتم و نگرانش بودم. اما اونها نه !!!
    فرشته مهربون واقعا ممنونم از مطالبت. آره راست میگید.من یه جورایی نیاز دارم که اونها تاییدم کنن. راستش هر انسانی نیاز داره وقتی عمل خوبی انجام میده حداقل کاری که طرف مقابل انجام بده اینه که یه تشکر خشک و خالی بکنه ازت.اما دریغ.خیلی وقتا اگه چیزی دستم گرفتم بردم واسشون تشکر درست درمونی نشنیدم.نکه بگن خوبه .نکه بگن بده . فقط بردن تو آشپزخونه !!!! این آدمو حساس میکنه. آره ،من دور برم آدما از هم تشکر میکنن، آدما از هم تعریف میکنن، آدما دل همو به دست میارن. اما اینها اصلا اهل این حرفا نیستن !!! شاید نمی خوان پر رو بشم !! دلمه بردم واسشون بعدها خواهر شوهر میگه دیگه از اون دلمه ها واسم نیاری !!! آخه حتی هم اگه خوشتون نیومد باید اینجوری بگین ؟؟
    کار خوب آدم رو اصلا نمیبینند و کارای بد رو هی صبح تا شب یاداوری میکنن.
    فرشته مهربان .من دوست دارم وقتی کاری براشون میکنم با رفتارشون حداقل بهم بفهمونن که فهمیدن این کارمو. منی که براشون از خودم مایه میذارم فرقی با جاریم که
    هر و از بر تشخیص نمیده ندارم. آخرشم طرف اونن !!
    فرشنه مهربون عزیز من هر کاری کردم اول به خاطر این بوده که : تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. راستش خیلی کارها رو واسه رضای خداوند کردم و برام اهیت نداشته که اینها قدر بدونن یا نه. اما از این میرنجم که بعد اینهمه بازم عروس بده منم.چون توقع دارم با من مثل خودم رفتار کنن. من اگه از تنهایی بمیرم حالمو نمیپرسن . شوهرم کارش شیفتیه ، اون که نیست حالی ازم نمی پرسن . مشکلی رو از رو دوشم بر نمیدارن ، اصلاً . یعنی کاری کردن که فهمیدم اگه ازشون بخوام هم انجام منیدن. میگن بیا با ما زندگی کن تا کنارت باشیم . این یعنی اینکه چون از ما دوری ما در قبالت تعهدی نداریم!!!!!! شوهرمم میدونه که وقتی نیس مشکلی پیش بیاد اونا واسم کاری نمیکنن. واسه همین ماشینو داده دست من. و اونها از اینکه میبینن من مستقل تا حد زیادی و از عهده کارام بر میام جلز و ولز میکنن.

  14. کاربر روبرو از پست مفید sara62 تشکرکرده است .

    sara62 (دوشنبه 06 دی 89)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1389-5-28
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    2,876
    سطح
    32
    Points: 2,876, Level: 32
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 53 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!


    شما نیاز به تایید ، مورد قدردانی قرار گرفتن و احترام دیدن دارید ، اصل ماجرا این است .... و رفتارهای جاری شما محرک بروز آن است .

    خانمی :

    آیا مایلی این نیازها درونی پاسخ بگیرد یا با محرکهای بیرونی ؟؟

    وقتی خوب فکر کردی و پاسخ سئوال را بگو ، تا ادامه دهم .

    [/quote]



    ممنونم فرشته مهربون. راستش دوست دارم کارای خوبم رو درک کنن نه اینکه بی تفاوت از کنارش بگذرن انگار نه انگار که کاری کردم. راستش به نظرم محرکهای بیرونی باعث پاسخ به نیازهای درونی من میشه.ممنون میشم بیشتر راهنماییم کنید.

  16. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1389-9-14
    نوشته ها
    429
    امتیاز
    9,392
    سطح
    65
    Points: 9,392, Level: 65
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 258
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,069

    تشکرشده 2,080 در 437 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara62
    دلمه بردم واسشون بعدها خواهر شوهر میگه دیگه از اون دلمه ها واسم نیاری !!! آخه حتی هم اگه خوشتون نیومد باید اینجوری بگین
    آخي! الهي! چقدر تو ماهي! شايد عقلش نميرسه! جدي ميگم خواهرشوهرت ازدواج كرده؟ به نظر من يه كمي شايد هنوز درك و فهمش كامل نيست به نظرم با خانواده ي شوهرت صحبت كن نذار ناراحتيها تو دلت بمونه! البته با كمال احترام و بدون تنش باهاشون درددل نكن. نه اينكه بري پيش ماردشوهرت از جاريت بدي بگي اين هيچ ارزشي نداره و كمكت نميكنه!
    [size=medium][align=center]بازيچه دست يار بودن عشق است
    در پنجه غم شکار بودن عشق است
    در محکمه اي که يار باشد قاضي
    محکوم طناب دار بودن عشق است[/align]
    [/size]

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: موجودی به نام جاری !!!!


    (يك شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۶ ۱۲:۲۶ عصر)مدیرهمدردی نوشته است:
    تاوقتی خوشبختی ما گره به چیزی یا کسی می خوره ، ما باید دنبال آن کس و چیز بدویم و التماس کنیم که همانجایی بروند که ما می خواهیم. در حالیکه در پاسخ من تاکید کرده ام باید روی افکار و ذهن خود کار کنید. ما نمی توانیم آدمهای دنیا را آنطور که می خواهیم و آن هم در کوتاه مدت چنان تغییر دهیم که رفتارشان طبق میل ما باشد.
    تو اهمیت را از بیرون خودت کم کن و به خودت اهمیت بده. مثالی می زنم خوب توجه کن:
    اگر شما گردنبند طلایی گرانبها و اصلی داشته باشی. خیلی به حرف دوستات که با پوزخند میگویند بدلی هست توجه نخواهی کرد. چون قیمت واقعی در دل خود این طلاست. لذا ارزش آن درون آنست و با تعریف کردن و توجه کردن دیگران هیچ ربطی ندارد. و اگر هم دیگران نپذیرند و از آن تعریف نکنند، از ارزش این طلا کم نمی شود یا طلا از چشم شما نمی افتد.
    اما اگر شما شک داشته باشید که این گردنبند طلاست، و مرتب در چشم این و اون به دنبال ارزش آن باشی. با هر متلک ، خنده و بی توجهی به خودت و این گردنبند شک می کنی. کافیست که ارزش واقعی این گردنبند را بدانی تا خودت قیمتش را دانسته و دنبال تعریف و توجه های دیگران به آن نباشی.
    البته این یک مثال است. ولی نکته ای که مهم است ، این است که طبق پاسخهای قبلی ( که امیدوارم این بار به قصد عمل کردن به آن فکر کنی)، شما لازم است ارزش واقعی خودت را بدونی، ( حالا می خواهد مادر شوهر توجه و صحبت و ... با شما داشته باشد یا نه). اما رفتار شما نیز با آنها تابع ارزشها و معیارهای خودت هست. اگر شما فردی خود ساخته و خودانگیخته باشید. می توانید طبق معیاری که درست می دانید رابطه مودبانه ای با آنها داشته باشید. ولی خیلی برای اخمها و بی توجهی ها اصلا ارزش قائل نباشی . از طرفی هم آنقدر ضعیف نباشی که تحت تاثیرات آنها فراموش کنی که ارزشهایت چیست و واکنشهایی شبیه خود آنها به آنها نشان دهی.
    تمام این مطالب با فرض اینست که شما خوب مطلق و آنها بد مطلق باشند.( که بنده به این مطلق ها زیاد اعتقاد ندارم) و عقیده دارم اگر شما بتوانید طبق شناخت خود و ارزشهای درونی خود درست رفتار کنید به مرور شاهد تغییرات مثبتی در زندگی خود خواهید بود.
    اینو چند بار بخون و سعی کن انجامش بدی.خودمم همین کارو کردم، اگه سرچ کنی مطالب خوبی پیدا میکنی عزیزم
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  18. 5 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (یکشنبه 12 دی 89)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.