سلام
خواهش می كنم موضوع صیغه و ازدواج مجدد و ... را در انجمن مربوطه ببرید. و این تاپیك صرفا در مورد خواستگاری و آن هم تك همسری هست.
سایر دوستان هم سعی در پاسخ به پست 39 در این تاپیك نكنند تا موضوع منحرف نشود.
تشکرشده 37,040 در 6,991 پست
سلام
خواهش می كنم موضوع صیغه و ازدواج مجدد و ... را در انجمن مربوطه ببرید. و این تاپیك صرفا در مورد خواستگاری و آن هم تك همسری هست.
سایر دوستان هم سعی در پاسخ به پست 39 در این تاپیك نكنند تا موضوع منحرف نشود.
تشکرشده 502 در 230 پست
خیلی جالبه !! یه خانوم میاد اظهار نظر می کنه که مردها دوست دارند با یک دختر معمولی و زیرک باشند!! ( حالا آقایون خودشون احتمالا زبون ندارند حرف بزنند!!!) و بعد برای اینکه دهن مخالفین رو ببنده بیان می کنه این مورد خاص مردهای روشنفکره!!نوشته اصلی توسط a_b
یعنی من به عنوان مرد یا باید مطابق فرموده ایشان با یک دختر معمولی و زیرک ازدواج کنم و یا کمالگرا و روشنفکر نیستم!!
خودتون می دوزید و خودتون هم می برید؟!!
این افاضات کلام !!؟منبع خاصی هم داره؟
تشکرشده 36 در 20 پست
به دودلیل عذرخواهی می کنم
1 بدلیل بی تجربگیم از این سایت دوبار یک مطلب تکرار شد که متاسفانه نتونستم حذفش کنم اگر مدیرمحترم این کار رو انجام دهند ممنون می شوم
2- حرفهای قبلیم کم بود دوباره اضافه می کنم بخدا پرچونه نیستم فقط دلم خیلی پره
دلیل اینکه پسر به خواستگاری می رود این است که باید متانت دخترها حفظ شود و ... اما همین کار خیلی وقتها دقیقاً نتیجه عکس می دهد
خود من بارها شده بخاطر عدم تعادل روحی از نمازخواندن اجتناب کردم. من که واقعاً ارتباط با خدا رو دوست دارم و او را بهترین دوست خودم می دانم نمی خواهم سرپوش روی اشتباهاتم بگذارم یا همه چیز و همه کس را مقصر بدانم جز خودم، اما بعضی وقتها واقعاً تنها دلیلش همینه
اینکه چرا خدا هم نسبت به من بی توجه است؟
من یک دختری که سالها در همین راه تلاش کردم و سعی کردم با تلاش و تحصیل این موضوع رو فراموش کنم یکجورایی خودم رو از این راه ارضاء کنم یا اینکه با این کار توجه دیگران را جلب کنم اما نتیجه اش چه شد؟(البته تمام هدفم این نبود اما یک دلیلش همین بود)مدیر محترم همدردی شما فرمودید
کسب تحصیلات، داشتن شغل، بالا بودن اعتماد به نفس، داشتن آداب اجتماعی فعال، داشتن مهارتهای ارتباطی قوی، تناسب رفتار و گفتار و با هنجارهای فرهنگی منطقه ای، عدم ارتباطهای احساسی و سطحی با جنس مخالف، رفت و آمد با فامیل ، اقوام ،آشنایان، همسایگان و شرکت در مراسمات، جشنها و ....، شرکت در کانون ها ، انجمن ها ، باشگاه ها و ... همه اینها گوشه ای از فعال بودن و منفعل نبودن است.
از لحاظ ظاهری فرد موفقی هستم اما باطناً احساس تنهایی می کنم و بعضی وقتها عدم موفقیت
دیگه حوصله کارکردن رو ندارم من که شاگر اول بودم 2 تا از درسهای این ترمم رو با تقلب سپری کردم اگر تقلب نمی کردم فقط 2 تا سوال رو جواب می دادم
حوصله هیچکس و هیچ چیز رو ندارم احساس می کنم همه چیز یک توهمه و سرپوش گذاشتن.
مثل این میمونه که دختری گرسنه است و توی خونه چیزی برای خوردن نداره مادرش برای اینکه سر دختر رو گرم کنه براش قصه می گه و باهاش بازی می کنه اما بعد از چند وقت اون دختر دیگه نه انرژی برای بازی کردن داره نه برای گوش دادن به قصه های مادرش فقط می تونه بیهوش بشه تا هیچی نفهمه اما آخرش چی بالاخره یا پدرش میاد و براشون غذا میاره یا اون هم هیچوقت نمیاد شاید هم آنقدر دیر بیاد که دیگه گرسنگی، دختر بچه رو از پا می ندازه
اگر پدر به موقع بیاد خوب مشکلی نیست همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود اما اگر نیامد یا دیر آمد اونوقت اگر دختر بره و از همسایه بقلی نون بدزده حق داره یا نه؟ یا اینکه بره سراغ کارهای ناشایست و از این راه نون بدست بیاره حق داره یا نه؟ شرعاً چنین حقی نداره اما خیلی از ما می گیم خوب حق داره این کار رو انجام بده یعنی منطقی می دونیم
خیلی سخته مطمئنم این قصه رو هممون می تونیم حس کنیم و حتی تصور کنیم چون قطعاً برای هممون احساس گرسنگی پیش آمده البته امیدوارم به این شدت نبوده باشه
این قصه رو گفتم تا بگم میل جنسی هم مثل خیلی از امیال ما نیاز به پرورش-هدایت-ارضاء شدن و ... داره نباید اون رو نادیده گرفت اما متاسفانه بخاطر حیاء اصلاً به این مسئله توجهی نمی شه ما توی مدرسه یاد می گیریم به دیگران کمک کنیم محبت کنیم دوست داشته باشیم و احترام بگذاریم و ... اما عشق به جنس مخالف رو هیچوقت و هیچ کجا یاد نمی گیریم اصلاً نمی تونیم تشخیص بدیم این عشق واقعی است یا علاقه و توجه به ظواهر یا وابستگی یا ... چون آموزش ندیدیم
من می دونم تا چه حد باید به دوست هم جنسم اعتماد کنم و روی دستیم با او حساب کنم اما نمی دانم با دوست پسرم چگونه باشم
می دانم وقتی تشنه ام آب تصفیه شده باید بنوشم و می تونم تشخیص بدم چه آبی مناسب است اما نمی دانم وقتی مجردم و هیچ رابطه جنسی برای من حلال نیست باید چکار کنم
و ...
چرا باید اینگونه باشد؟
تصور من این است:
من یک زندانی هستم که زندانم قصر است قصری زیبا و با شکوه
هرروز از پشت بلندگو می گویند:
دختران زیبا و خوب شما جواهراتی هستید با ارزش برای همین اینجا می مانید تا یک نفر که ارزش شما را دارد بیاید و به قصر خود (زندان دیگر) منتقل کند
چقدر زیبا و با شکوه اگر ما نخواهیم اینقدر به ما ارزش دهند کی را باید ببینیم؟
من هیچوقت از دختر بودنم ناراحت نبودم اما چند سال است که متنفرم از اینکه دخترم
بغضی که چند سال در گلویم مانده و هنوز نتوانستم خاموشش کنم
خداوند در قرآن ازدواج را یکی از راههای رسیدن به آرامش معرفی کردند
اما میل جنسی، من و قطعاً خیلی از دخترها را دارد از بین می برد
من که می توانم دختری موفق ، شاد و سرزنده باشم می توانم یک مخترع یا مهندس خوبی باشم چرا باید بخاطر گرسنگی تمام فرصتها را از دست بدهم باور کنید بهانه نمی آورم
خسته ام خیلی خسته
هممون می دونیم باگرسنگی ،تشنگی یا خستگی زیاد نمی توان کار کرد و ذهن را متمرکز ساخت
اگر واقعاً با من همدردید و حرفهایم را قبول دارید (حتی 5% از آنرا)بیایید به هم کمک کنیم بیایید با هم یک تصمیم قاطع بگیریم و اجرایش کنیم
به خدا این حق ما نیست
این ظلم است این با زنده بگور کردن دخترها چه فرقی دارد؟
اون موقع دختر می مرد و راحت می شد اما ما داریم زجرکش می شیم
اگر مدیر همدردی تصمیم و برنامه ای دارند من حتماً همراهی می کنم و از هیچ کمکی دریغ نمی کنم
راستش امروز به ذهنم رسید که اگر ما بتونیم یک مقاله خیلی خوب و تخصصی با زبانی عامیانه تهیه کنیم و اون رو بین مردم پخش کنیم
یا همایش برگزار کنیم و از دانشگاهها شروع کنیم چون افراد تحصیلکرده زودتر این حرفها را قبول می کنند
و فعالیتهای دیگر
تابتونیم این سنت زیبا اما دارای اشکالات زیاد را اصلاح کنیم
بخدا اینکه پدر و مادر من هم بدنبال داماد مناسب برای خود بگردند جرم نیست
این را باید همه بفهمند
تشکرشده 502 در 230 پست
من متوجه نشدم! عجیب اینکه ازدواج را زندان می دانیدو چقدر مصرانه دنبال زندانبان خود می گردید و از اینکه زندانبان ندارید ناراحتید!!!
برطرف نمودن میل جنسی شما با ازدواج؟ احمقانه تر از این برای یک دختر وجود ندارد!!
تشکرشده 286 در 92 پست
اقای سورنا این هم یه مشکلیه دیگه...
من در این تالار بارها و بارها دیدم که آقایون این مشکل رو دارند،حالا یه خانم این مشکل رو داره...
اینطوری نیست که همه ی دختر ها فقط و فقط به احساسات فکر کنند.
fereshth من مطالب شما را در این تاپیک خوندم
شما چند سالتونه؟تحصیلات؟
[align=justify][align=center]
[size=large]عشق یکسان ناز درویش و توانگر میکشد
این ترازو سنگ و گوهر را برابر می کشد[/size][/align][/align]
تشکرشده 125 در 66 پست
ببخشید چررررررررررررا؟؟؟؟؟نوشته اصلی توسط sorena_arman
[align=center]به کجا می روی ، آسمان در خود توست[/align]
تشکرشده 402 در 153 پست
fereshth خانم:
خواستن توانستن است،شما اگر همینطور با حفظ موازین وتوکل بر خدا و اعتماد به نفسی که دارید (این را از نوشته هایتان و تاکیدتان بر حل مشگل دریافتم)
ادامه بدهید حتما" موفق میشوید ،چند نکته عرض کنم:دنبال پسر خوب رفتن برای ازدواج جرم نیست فقط رسم نیست!این خیلی بد است که هر انسانی چه پسر وچه دختر کل زندگی را با آنهمه زیبایی (طبیعت،سلامتی ،فامیل ،...)در ازدواج خلاصه کند!هنر انسان موفق در کنترل غرائض مادی است(خواب ،تغذیه ،...)هیچ انسان موفقی ندیدم که پر خور ،هوسباز و..باشد البته حذف آن هم ممکن نیست باور کنید دست به قلم شوید و در حواشی همین مشگل داستان بنویسید اگر با پشتکار بتوانید چاپ کنید (در مجلات ،نشریات ،کتاب )در رسیدن به اهدافتان موفقتر خواهید بود و در آخر در هند دختر ها به خواستگاری پسرها میروند ایا این مشگلات را ندارند؟
تشکرشده 12 در 9 پست
چند وقت پیش در رسانه شنیدم که موسسه های همسریابی NGO را دولتی شوند، بعبارت دیگر دولت بنگاهای همسریابی را نظارت کند.
بنظر من راه حل خوبی است، چون هم مطمئن می شود و هم در عرف جا می افتد.
اما fereshth عزیز با اینکه کاملا درکت می کنم اما توصیه ای برایت دارم، هرگز بخاطر ارضای میل جنسی همسرت را انتخاب نکن، چون مطمئن باش که پس برطرف شدن نیازت، اگر تنها دلیلت برای انتخاب همسرت باشد، ادامه زندگی برایت سخت خواهد شد. این حرف من را کاملا جدی بگیر دختر خوب!
یادم می آید در دوران مجردی که این نیل زیاد بهم فشار می آورد، از دکتر دارو گرفتم تا میل جنسی ام کم شود! اما نمی دانم روش خوبی است یا نه..
تشکرشده 36 در 20 پست
دوستان از نظرات و توصیه های بسیار بجا و منطقیتان بسیار ممنونم
من ازدواج را زندانی شدن نمی دانم من اینکه یکسره می گن دختر جواهر و گوهری در صدف است این تشبیه رو بکار بردم. البته من خودم دختر معتقد و تقریباً مومنی هستم نه آنقدر خشک و نه بی حجاب اما بعضی چیزهایی که در جامعه سنت شده را قبول ندارم اینکه اگر دختری به خواستگاری برود پس دختر سبکی است را قبول ندارم اینکه متانت دختر در منتظر ماندنش است را قبول ندارم و نوعی زندانی شدن می دانم
یک نفر بهم گفت یکی رفت خواستگاری ازش پرسیدن چرا می خوای ازادواج کنی گفت برای ارضاء میل جنسی آنها هم ردش کردن
شاید کسی به وضوح نگه هدفش از ازدواج این میل است اما واقعیت همینه
البته من تنها هدفم این نیست نه
هدف من از ازدواج این است: که از تنهایی دربیایم و یک نفر را برای همیشه درکنارم احساس کنم کسی که مطمئن باشم با من است همدل و هم زبانم است به هم محبت کنیم و عشق بورزیم تشکیل خانواده و مستقل شدن حس مادر شدن و خیلی چیزهای دیگه
درسته ازدواج همه چیز نیست نه
اگر مثالی که از گرسنگی زدم رو یادتون باشه خیلی واضح گفتم غذا خوردن هم همه چیز نیست اما بعضی وقتها باعث می شه تمام زندگی بخاطر یک گرسنگی راکد بمونه و حتی خراب بشه
من معتقدم برای انتخاب همسر نظر پدر و مادر خیلی شرط است و همیشه به آنها گفته ام به کسی فکر می کنم که شماها تأییدش کنید مخصوصاً بخاطر حسی که دارم نمی خواهم اسیر احساسات شوم و فقط احساسی تصمیم بگیرم من حتماً درمراحل خواستگاری به مشاوره خانواده هم مراجعه خواهم کرد چه بسا بهار پارسال بود که یک نفر آمد (آخرین نفر) و تقریباً اوکی بود البته بیشتر از طرف پدر و مادرم رفتیم پیش مشاوره و او تأییدش نکرد بنابراین رد شد
وقتی نه توان گفتنش را دارم و نه ناز و عشوه ای بلدم که بخواهم به طرف خودم بکشانمش (که اصلاً هم دوست ندارم) چرا دنبالش باشم؟ 7 سال منتظر آمدن یکی بودم هنوز که هنوزه نیامده همین یکی برای 7 پشتم بس استامید گفت:
ادامه بدهید حتما" موفق میشوید ،چند نکته عرض کنم:دنبال پسر خوب رفتن برای ازدواج جرم نیست فقط رسم نیست
درمورد خودم هم : من 27 سالم است و از سال 79 (وقتی پیش دانشگاهیم تمام شد و در کنکور قبول نشدم) رفتم سر کار تا اوایل سال 85برای دیگران کار می کردم اما از آن به بعد برای خودم دفتر زدم و بطور مستقل کار می کنم و همان سال هم در کنکور شرکت کردم(6 سال بعد از گرفتن دیپلم) و قبول شدم درحال حاضر دانشجوی رشته کامپیوتر هستم. در دانشگاهمان انجمن علمی داریم که من هم جزء فعالانش هستم چون درسم خوب است به درخواست اساتیدم برای دانشجویان ترمهای پایین تر کلاسهای رفع اشکال برگزار می کنم
خیلی از خودم تعریف کردم!!!!!
فقط خواستم بدونید یک دختر که تقریباً در کار و درسش موفقه هم می تونه احساس ضعف و حقارت کنه
من همیشه می گم خداوند خودشان می فرمایند : مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را
من هرچه از خدا خواستم به من داد من معجزات زیادی در زندگیم دیدم بعضی وقتها کارهایی می کنه که همینطور می مونم اون بهترین دوستمه اما نمی دونم چه حکمتی در این مسئله هست
آقای سورنا من و سایر دوستان فقط نظراتمان را منتقل می کنیم و قصد خورد کردن مردها را نداریم این فقط افکاری است که از ذهنمان می گذردمن خیلی دوست دارم واضح و روشن نظر شما و سایر پسرها و مردها را بدانم
قطعاً نظرات شما با نظرات ما متفاوت است پس می تونیم نظراتمان را به کمک هم اصلاح کنیم
دوستان من نمی خواستم مطلب مدیر محترم را به طرف مشکلات خودم بکشونم دوست دارم با همفکری شما دوستان که همتون واقعاً آدمهای منطقی هستید راه حلی برای حل این مشکلات که برای اکثر دختران وجود داره پیدا کنیم
پیشنهادات شما چیه؟
من در تاپیک قبلیم چند پیشنهاد دادم به نظرتون خوبه؟
دوست دارم نقاط ضعفش را کامل کنید تا بتونیم به نتیجه برسیم
حق گرفتنیست نه دادنی
خیلی خوبه که همه جور قشری این مطالب رو می خونند متاهل-مجرد-دختر-پسر پس می تونیم به نتایج خیلی خوبی برسیم
بیایید با هم به این سوال مدیر محترم همدردی که در همین تاپیک ص 2 عنوان کردند پاسخ دهیم
مدیر همدردی فرمودند:
واقعا شما فکر می کنید، چه شرایط ، معیارها ، امتیازات و ... در دختران منجر به جذب پسران شده و آنها را مشتاق ازدواج با آنها می کند؟
موانع اساسی قابل رفع در این میان کدامها هستند؟
چند راه برای یک مسائل همسر گزینی، خواستگاری و ازدواج برای دختران و پسران می شناید، یا به ذهن خلاقانه شما می رسد؟
تشکرشده 502 در 230 پست
اگر مرد ایرانی به ازدواج اقدام می کنه یا برای فرار از تنهاییه یا برای فرار از عنوان عذب یا برای تشکیل خونواده(بدون قصد و هدف خاصی -فقط تشکیل خونواده) و معمولا دنبال جذابیتهای ظاهری از یک زن ایرانی می گردند!
خوب با عرض معذرت خواستم این موضوع رو شفاف عرض کنم، طرز فکر خانومای ایرانی برای مردان ایرانی جذاب نیست! اصولا کسی که از زندگی خوشبختی بطلبد و دیگری را موظف به خوشبخت نمودن خود بداند چه جذابیتی می تواند داشته باشد. زنان متوقع و منفعل هیچ جای دنیا جذاب نیستند.
علاقه مند بودن به یک پسر، این معنی نیست که با عشوه به دنبال او بروید و او را در دام بیندازید!! شما اگر می خواهید خواستگاری یک پسر بروید باید شهامت بسیاری از موارد را داشته باشید. شما تنها خوبیهای زندگی پسران را می بینیدو بسیاری چیزها را"""""" به عمد"""" و منفت طلبانه چشم پوشی می کنید.
آیا برای شما این تعریف شده است که به خواستگاری پسری بروید و او به شما بگوید برای شروع زندگی چقدر سرمایه دارید؟!!!
این تعریف شده است که پدر آن پسر از شما بپرسد خانه دارید؟ ماشین دارید و...؟
یا فقط دنبال این هستید که خواستگاری بروید و بعد از کسی که از او خواستگاری می کنید و شما را می پذیرد توقع داشته باشید که او زندگی را برای شما بسازد؟!!!
myself (پنجشنبه 03 مرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)