سلام همزبان گرامي
ببينيد شما مي گوييد قبول داريد اشتباهي را در زمان ماضي كرده ايد. من هم روي اين اشتباه كاري ندارم چون هم مي داني و هم پشيمان. و اكنون نبش قبر نمي كنيم و كاري به اين ماجرا نداريم. تمام
و اما
تاكيد روي زمان حال و روي همين لحظه دارم ، اكنون چه قصدي داري؟
من به هم اكنون كار دارم. يعني آيا شما هم اينك قصد داري اشتباهي را مكررا در هر ثانيه انجام دهيد؟ و اينكار با قصد انجام مي گيرد. نه از روي اشتباه و خطا. (سپر و بهانه نتونستن را زمين بگذار و از تكنيك هايي كه در پستهاي قبلي گفتم به كمك يك مشاور استفاده كن.)
ارزش احساس گناه فقط وقتي هست كه نسبت به گناه تنفر و بازگشت ايجاد كند. در غير اين صورت فقط ماكتي از احساس گناه هست.
چون تصور مي كنيد برايتان سود دارد قصد داريد اين اشتباه را بكنيد. تا سود را ببريد. لذتش را دوست داريد و هزينه هاي آنرا ناديده مي گيريد.
اشتباه فعلي شما اينست كه قصد داريد بدون تبعات، بدون هزينه ، بدون سختي، بدون فشار و به سادگي اين مسئله را حل كنيد. و از طرفي چون لذت هاي آني اين رابطه شما را برانگيخته هست،قصد نداريد استارت كاري را بزنيد و دنبال يك معجزه مي گرديد.
به نظرم اين معجزه مي تواند صورت بگيريد. با دستان پر توان شخص خودت.
افتادن در چاله شايد گناه نباشد،اما ماندن در آن قطعا به هر بهانه اي باشد گناه هست.
انسان بودن= همين رنج تغييرها و شدن هاي سخت هست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)