به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26

موضوع: * خواهر شوهر

  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1387-10-24
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    13,263
    سطح
    75
    Points: 13,263, Level: 75
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 387
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    285

    تشکرشده 346 در 110 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh

    بهار عزیز ما باید همان گونه که هستیم ،خودمان و شرایط و حوادث پیرامونمان را بپذیریم .بعد به خودمان بگوییم حالا چه چیزی را با محبت و عشق می توانیم تغییر دهیم.؟یادمان نرود که .مهربانی کردن خیلی بهتر از داوری کردن است»به جای اینکه دنبال این بگردیم که حق با کیست؟ با سلاح عشق دیگران را با خود همرا ه کنیم می تونیم با تدبیری که می اندیشیم اجازه ندهیم اهداف قشنگی که در زندگی داریم قربانی افکار دیگران شود و طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب به خواسته ها امیال و اهداف خود برسیم.شاید بگویی چه تدبیری ؟ خوب هرکسی خودش به این تدابیر بیشتر از هر کس دیگری دسترسی و اگاهی دارد. شرایط پیرامون – خصوصیات فردی هر کس – خواسته ها و علا قه مندی های هر فرد – احساسات و را ه برقراری ارتباط با هر فرد و....................
    امیداوارم حالا که با مادر شوهر گلتون هم خونه اید توی خونه دل هم جا داشته باشیدو شاد باشید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    .
    پنجم: به هر حال کاهش تنش بین این گونه ارتباط ها به 2 عامل مهم بستگی دارد.
    الف) به کارگیری مهارتهای ارتباطی ( که خود بحث گسترده و عمیقی هست که به مرور ما در سایت همدردی به آن می پردازیم.
    ب) گذشت زمان
    یعنی با استفاده از مهارتهای زندگی و مهارتهای ارتباطی در بستر زمان می توانید ارتباط خودتون وخانواده همسرتان را بهبود بخشید.

    psy133 نوشته :
    دخترم...گلم...
    اونقدر به کاری که در زندگی انجام میدی اعتماد داشته باش که اجازه ندی حتی کسی به غرض چیزی به شما گفت آزرده شی...در حالیکه دید خودتم باز نگر داری...و از قضایا جنبه منفی اونو در نظر نگیرید...مثلا گفتن این عبارت پدر شوهرتون که پیر شدی....شاید یه وسیله ارتباطیه....میخواد نظرشو بگه ....همین که بیتفاوت نبوده برات مهم باشه....اگه همینو پدر خودت میگفت چه برخوردی داشتی؟و چطور به قضیه نگاه میکردی؟305
    سبک مدیریتی خانواده همسر شما مبتنی بر پذیرفتن پدر خانواده به عنوان مرکزیت قدرته....اعتماد به نفس ایشون و قدرت مدیریتی و احتمالا موفقییتهاشون در زمینه هایی باعث شده خانواده اعتماد زیادی به ایشون داشته باشن...شما هم اعتماد کنید...یقینا شما هم اگر در زندگی مشکلاتی براتون پیش بیاد ایشون اولین کسی خواهد بود که به یاری شما خواهد آمد..
    من یقین دارم ایشون شما رو خیلی دوست داره چرا حقیقتا دوست داشتنی به نظر میرسید...من اصلا کارایی رو که به هر حال باعث کدورت بشه تایید نمیکنم...ولی میخوام وجود توی نازنین وزندگی قشنگت که با این زیبایی برای خودت درست کردی آسیبی نبینه...لذا دید خودتو کمی عوض کن به این ترتیب که من توانمند تر از اونی ام که گفته کسی لبخند روی لب منو بخشکونه...
    در امورات مالی هرگز وارد بحث با همسرتون نشید...هرگز....نتیجه عکس میدهTongue گلم....از اینکه شما هم در زندگی تلاش میکنید خسته نشید به زودی آسایش این کارتو خواهی دید ولی مراقب باش زمانی که آسایش به سراغت میاد آرامش بیشترین داشته تو باشه....
    سعی کن با خانواده شوهرت تعاملات خودتو بیشتر کنی....
    ببین دخترم واقعیت اینه که دختران جوان سیاست ندارند ولی گذشت دارند...شما اولویت رو رو بر عکس کنی زودتر به هدفت میرسی(اول سیاست بعد جنبه های دیگر)...شما در هفته گاهی بدون همسرتون به منزل خانواده همسرتون برید...بیشتر جانب خانواده همسرتونو بگیرید تا خودت و رابطه دونفریتونو.....در بعضی موقعیت ها از پدر شوهرتون دفاع کنید....با این کار جایی برای هیچ خلاء عاطفی باقی نخواهد ماند....
    دخترم...من میخوام تو زود به هدف برسی...راهش از این مجموعه که عرض کردم بیرون نیست.....
    در رابطه با همسرتونم :مردان ایرانی قبل از ازدواج تصوراتی از ازدواج دارند مثلا ازدواج کنند با همسرشون خوشبخت شن و این خوشبختی رو به تمام اعضاء خانواده ابلاغ کنند .طبیعتا با این شرایط پیش اومده روحیه ایشون هم کسل شده ولی از فرط علاقه به شما با شوق داره هنوز تلاش میکنه.....
    زرنگ باش و تیز بین...به همسرتون بگید مادر شما از چه عروسی خوشش میاد؟....لب به سخن خواهد گشود.....و بحثو شما با سوال کردن ادامه بده....بذار همسرت فقط صحبت کنه...این کار باعث رضایت ایشون میشه...بحث از خانوادش در ارتباط با شما....
    چند نکته هم در ادامه مطالب خواهم آورد....43
    موفق باشی دختر برون گرای و مهربان من 72 72


  2. 6 کاربر از پست مفید ساقی تشکرکرده اند .

    من راضیه هستم (دوشنبه 31 فروردین 94), ساقی (شنبه 06 آذر 89)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 89 [ 16:18]
    تاریخ عضویت
    1389-9-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,516
    سطح
    30
    Points: 2,516, Level: 30
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهر شوهر


    تازه همین پنج شنبه جمعه هم کوفتم شد به خاطر اینکه گفتم اگه اون خونتونه اونجا نمیام. شوهرم میگه نه خودت بهش چیزی بگو نه من میگم میترسم دعواتون بشه بزار حسودی کنه تو بی خیال باش.
    همون طور که گفتید زمان عامل خیلی مهمیه ولی آخه فعلا من زمان ندارم و عروسی اونا سه روز دیگست.
    بگین چی کار کنم اگه برم میدونم اونقد تو دلم میکنن که خدا میدونه شوهرمم که اخم خیالش نیست منم که زودرنجم. باید تو دلم بریزم و..... دیگه از درد رگهای عصبی گردنم کلافه شدم!!!!!!!! چی کار کنم؟؟؟؟؟

  4. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: خواهر شوهر

    پوپک عزیز
    اینقدر قوی و بزرگ منش باش که کسی نتونه با رفتارهاش تو رو عصبی کنه.
    عروسی اون رو حتما برو . اصلا شک نکن.

    با رفتار خوبت اگه بهره ای از عدل و انصاف رو داره ، می تونی تا آخر عمرش شرمندش کنی ، البته نه بدلیل اینکه شرمنده بشه باهاش منطقی و با مدارا رفتار کنی بلکه برا این باشه که یاد بگیره با بدی کردن به جائی نمی رسه و بیشتر باعث آزار خودش میشه.

    در خصوص رفتارهای خواهر شوهر ، بهتره که با همسرت صحبتی نداشته باشی ولی در حضور جمع وقتی بهت بی احترامی میکنه با واکنش مناسب و همراه با احترام به همه حضار (خصوصا همسرت) نسون بدی که اونه که مشکل داره.
    این جوری شوهرت می فهمه که حق با توئه.
    مطمئن باش سایرین قضاوت درستی خواهند داشت حتی اگه اون لحظه شما تصور کنی همه چی به ضررت تموم شده.


    هیچوقت سعی نکن شوهرت رو در شرایطی قرار بدی که بین شما و مادر و خواهرش یکی رو انتخاب کنه.


    پوپک جان ، دکتر محترم
    در خصوص اینکه خواهر شوهرت پیش شما نیومده ، درسته که اون رفتاری پسندیده نداشته ، شما چرا اینقدر ناراحتی ؟؟؟؟؟
    چه خوب می شد اگه ما برا رفتارهای زشت دیگرون اینقدر خودمون رو شکنجه نمی کردیم و حساسیت و تمرکزمون رو روی رفتارها و واکنشهای خودمون قرار می دادیم.

    شما خواهر شوهرت رو در ذهنت اینقدر بزرگ کردی مه نیومدنش پیش شما باعث آشفتگی و عصبانیتت شدیدتون شده ، اهمیت اونو در ذهن خودتون کمتر وکمتر کن بنحوی که وقتی در مقابل شما بی احترامی کرد و رفتارهای بزرگوارانه شما رو دید او مثل اسپند بالا و پائین بپره و آشفته بشه
    .

  5. 8 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 10 آذر 89)

  6. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: خواهر شوهر

    سلام
    خوندن لینک زیر خالی از لطف نیست

    زشت ترین دختر


  7. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (یکشنبه 07 آذر 89)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 89 [ 16:18]
    تاریخ عضویت
    1389-9-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,516
    سطح
    30
    Points: 2,516, Level: 30
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهر شوهر

    فکر کنم باید خیلی روی خودم کار کنم. نمیدونم میتونم انقد دریا دل و خوب باشم در مقابل بدیهای دیگران.
    یعنی میشه آدما این طوری فکر کنند و جواب تمام بدیها رو با خوبی بدن؟
    خداکنه انقد ایمانم قوی باشه که همه رفتارام به خاطر خدا باشه و از کسی توقع خوبی نداشته باشم. میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید PUPAK تشکرکرده است .

    PUPAK (دوشنبه 08 آذر 89)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: خواهر شوهر

    سلام:

    پوپک جان...همکار محترم...
    ببخشید که دیر در تاپیکتون حاضر شدم..
    هرچند من هم کاملا حرف برادر خوبم بی بی خان رو تایید می کنم..
    ببین دوست من .من هم می دونم همه ما به خاطر سختی های زیادی که در شغل ما هست ..کشیک های پی در پی..درد و رنج و غصه خیلی حساس هستیم..و چون سنوات تحصیلیمون طوریه که جر درس هیچ کاری نمی کنیم مهارت های زندگی کردن ما خیلی کمه..عزیزم خود من هم پارسال که فارغ التحصیل شدم با این تالار آشنا شدم کلی از پارسال تا حالا تغییر کردم..شما هم می تونی ..بله که می تونی...
    حرف خیلی باهات دارم پوپک جان فعلا چون قضیه اورژانسی هست منم معتقدم حتما حتما عروسی رو برو و بهانه دست نه خواهر شوهر و نه خانواده همسرت نده..به خصوص که تو مردم هست و همه می پرسند پس زن برادرش کجاست ؟مطمئن باش ایشان هم حضور شما برای افتحاری هست جلوی خانواده همسرش ...
    پس نه تنها برو ..بلکه از همیشه خودت رو شادتر نشان بده..خودت زیبا کن..اصلا ناراحت نری یک گوشه بشینی ها..برقص ..بخند..شادی کن و یک گوشتو بکن در ..یکی دروازه...
    هر اتفاقی افتاد هم کم نیار و اون شب رو برای همسرت هم خاطره انگیز کن..مطمئن باش اون هم خلی خوشحال میشه..
    به همسرت هم هی نگی..من به خاطر تو میام..خواهرت فلان..خواهرت بهمان.اصلا..از همین حالا با خوشحالی مقدماتو آماده کن..به خانواده همسرت کمک کن..اتفاقا موقعیت خوبیه خودتو تو دل همسرت..مادر شوهرت..پدر شوهرت جا کنی...سیاست داشته باش...
    برای همسرت یک شب زیبا بساز بذار بدونه زنش چقدر مهربونه....
    بعدا میام و حسابی باهم صحبت می کنیم...
    راستش!! از کشیک اومدی خسته نباشی..من مطمئنم خواهر شوهر شما از یک درمان خوب خودشو محروم کرده..شک ندارم...لبخند یادت نره ها...

  11. 4 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (دوشنبه 08 آذر 89)

  12. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: خواهر شوهر

    سلام پوپک عزیز
    همیشه تصورم این بود که دکترها خیلی مقاومند چون با بیماران زیادی سر و کار دارند و اونقدر باید دلشون و ذهنشون وسیع باشه که درد بیماری رو درمان کنند
    همیشه در نظرم دکترها دلسوزترین و با محبت ترین انسانها بوده اند
    و مطمئن هستم شما هم جزء همین دسته ای مگه نه!
    عزیزم لینک زیر رو بخون

    کلیک کن

    پوپک جان می خواستم برایت پست بنویسم دنبال مطلبی بودم که در رابطه با نحوه برخورد صحیح با خانواده همسر در این مواقع هست
    ولی متاسفنه کاری پیش اومده باید برم

    خانوم گل حتما عروسی رو برو هرچی گفت محترمانه برخورد کن ولی مبادا به شوهرت چیزی بگی ها

    بعدا می گم چرا
    مواظب خودت باش

  13. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (دوشنبه 08 آذر 89)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 89 [ 16:18]
    تاریخ عضویت
    1389-9-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,516
    سطح
    30
    Points: 2,516, Level: 30
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهر شوهر

    ممنون بالهای صداقت عزیزم.
    متاسفانه من اصلا آدم قوی نیستم . خیلی میترسم که واسه شغلمم در آینده این موضوع خطرساز بشه.

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: خواهر شوهر

    من امرزو تاپيك تورو ديدم دكتر جان...

    خوش اومدي...

    بر فرض محال كه خواهر شوهرت قصد بهم زدن ارامش زندگي شما رو داره...تو چرا بايد اين اجازه رو بهش بدي؟چرا بهم ميريزي وقتي نمياد پيش تو؟مگه عاشق چشم و ابروي خواهر شوهرتي كه از نديدنش ناراحت ميشي؟

    بهانه گيري هاي تو كاسه ي صبر همسرت رو لبريز ميكنه و اون وقته كه ديگه تا بخواي حرف بزني ميگه واااااااااااااي تو از روز اول چشم ديدن خواهرم رو نداشتي اين كه چيز جديدي نيست!!!
    اگه ميخواي اين جملات رو نشنوي انقدر مثل كلاس اولي ها خوب ها و بد ها رو از هم جدا نكن...

    ببخشيد رك ميگم اما مشكل از خواهر شوهرت نيست...جاي ديگه دنبال راه حل مشكلت بگرد...

    من در اولين پست تو اثار غرور (يه كوچولو)....حساسيت بي مورد (خيلي زياد)....علاقه به اينكه در كانون توجهات باشيد(يه ذره) اعتماد به نفس وابسته به ديگران(يه كوچولو) و ...و ....ميبينم...(مثل خود دكترا براتون نوشتم كه بهتر متوجه بشي عزيزم

  16. 5 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (چهارشنبه 10 آذر 89)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 89 [ 16:18]
    تاریخ عضویت
    1389-9-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,516
    سطح
    30
    Points: 2,516, Level: 30
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهر شوهر

    sanaجون ممنونم ازت عزیزم. در اینکه من آدم حساسی هستم و خیلی نکته بین، دوست دارم در کانون توجهات باشم ،خیلی حرف و برداشت بقیه واسم مهمه هیچ شکی ندارم و حس روان شناختی شمارو هم تحسین می کنم.ام اجازه بین رک باشم.
    اگه بیاد و یواشکی بره پیش همکار من اصلا ناراحت نمیشم،میدونم از من خیلی متنفره(چون معتقدم دل به دل راه داره) ولی میاد خودش پیش منشی معرفی میکنه و ....
    یا اینکه من تحقیر میکنه و دخالتهای بیجا (غذای سنتی و پیتزا و موهای شبیه به گربه و خسیس بودن و...)
    همه اینا به کنار من از شوهرم توقع دارم اینا رو ببینه و بهم حق بده حتی نمیخوام باهاش صحبت کنه فقط به من بگه حق با تویه عزیزم اون ادم نرمالی نیست منم دیگه هیچی نگم.
    دیشب عروسیش بود منم رفتم،یه سکه هم بهش کادو دادم ولی هیچی به من نگفت مستقیم رفت با داداش روبوسی و تشکر کرد و شوهرمم هیچی بهش نگفت طبق معمول، داشتم منفجر میشدم اما به یاد حرفهای دوستای خوبم مثل شما و سارا جون تحمل کردم. تو سالنم که رفتیم فقط با فامیلاشون میرقصید.حتی من بایکی از فامیلاشون که اتفاقا همکارم هستیم گرم صحبت بودیم , میخندیدیم و خلاصه تو جمع بودیم که اومد و به من گفت واسه من فقط اومدن داداشم کافی بود کادو هم چون از طرف داداشم بود قبول کردم و رفت!!!!!!!!!!من پیش دوستم خودتون میدونید دیگه چه حسی...........یه کاسه آب خیلی خنک
    پس خواهشا نگید اشکال جای دیگه است باشه؟ و اصلا فرض محال ندونید که میخواد ارامش من بهم بزنه بلکه اون فقط با بهم زدن زندگی من اروم میگیره. به نظر من اون داداششم دوست نداره وگرنه به خاطر داداششم که شده این طوری با من برخورد نمیکرد.هرچی باشه من شریک داداششم.
    از اونجا اومدیم هیچی به شوهرم نگفتم چون فایده ای نداشت ام واقعا خستم خیلی خسته تر از اون چیزی که شما تصور کنید.هیچ کس تا حالا با من انقد بد نبوده و من تجربه کافی ندارم. انقد ناراحتم که فکرای احمقانه میکنم: کاش تک دختر نبودم کاش تجربه این اخلاقای گند داشتم کاش یه دختر لوس و کم تحمل نبودم کاش ساده و روراست نبودم کاش اصلا نمیدونستم صداقت یعنی چی !!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی افسوس

    میدونم یه ادم عاقل واسه این جور افراد تره هم ریز نمیکنه. دوست دارم بیخیال اون و حرفاش وکاراش باشم اما یه دفه میرم تو این فکر که آخه چرا باید با من ...من چه بدی بهش کردم.
    تو عمل که میرسه نمیتونم بیخیال باشم .از حرف تا عمل خیلی راهه.
    رفتار خانواده من با شوهرم تعریف الکی نباشه عالیه خیلی بهش احترام میذارن ولی فرض محال اگه این رفتارا مثلا از طرف داداش من با شوهرم بود قبل از همه داد من درمیومد و ازش خواهش میکردم که با شوهر من درست برخورد کن و اینه که باعث میشه منم از ایشون توقع رفتار مشابه داشته باشم و بیشتر از همه ناراحتم میکنه

  18. 2 کاربر از پست مفید PUPAK تشکرکرده اند .

    PUPAK (پنجشنبه 11 آذر 89)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.