فرشته جون من از بیمارام توقع ندارم چون بهشون وابسته نیستم...دوام و بقا من با مریضام نیست حتی با همسرم نیست ..فقط با خداست ...همان طور که من به مریض هام دوا می دم و به خدا می سپارم...می خوام عشقمو به همسرم بدم نه برای اینکه منو بیشتر دوست داشته باشه ..می خوام به همسرم عشق بدم تا با تبلور شادی و نشاط در اون من قدردان خدایی باشم که اونو به من داد...اون زمان که ازش گذشتم و ناگهان بدستش آوردم از خدا خواستم سلامت و شاد باشه و هر بلا و مصیبت اونو به من بده حتی اگر من مال اون نباشم..حالا دیدم دارم زیر حرفی می زنم که به خدا گفتم...نه من همسرمو نمی خوام که به من شخصیت بده.
همسرمو نمی خوام که بهم محبت کنه..همسرمو نمی خوام که برام پول در بیاره ..من اون می خوام چون اون عشق منه ..چون اون زندگی منه ..چون خدا از من خواسته که این مرد خوب رو تا عرش بالا ببرم..پس حتما خدا در من چیزی دیده که اونو به من داده....
من اونو می خوام چون اون یک انسانه ..یک انسان که الان جسم و روح من مال اونه..یک انسان که چشمهای مهربانش و لبخند دلنشینش برای من به اندازه عمرها می ارزه...
می دونم اونم همینو می خواد..اون به من ثابت کرده...بارها ثابت کرده..بارها...
منم به اون
ثابت می کنم ..که اونو برای خودش می خوام نه خودم.....
دوستت دارم عزیزم..
...[/color]
علاقه مندی ها (Bookmarks)