به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    گاهی باید از یک "موقعیت" یا "رفتار" دور شد، تا بفهمیم چرا "اشتباه" بوده.

    فکر می کنم با ادامه دادن به این رویه (توقف فکر و ...) کم کم عمق سطحی بودنش زیاد می شه. و وقتی به اندازه کافی زیاد شد، اون موقع خواهی فهمید و متقاعد خواهی شد دلیل اصلی بی توقعی چیست....

    البته این نظر منه.

  2. 7 کاربر از پست مفید reihaneh تشکرکرده اند .

    reihaneh (جمعه 01 بهمن 89), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  3. #22
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام سارا حرفي براي گفتن نيست به جز اينكه زمينه هاي تغيير عادات در دراز مدت ايجاد و فراهم مي شوند و پروسه يك روزه و دو روزه نيست.و ريشه دار كردن تغيير عادات بايد از جايگاه آگاهي و خودشناسي اتفاق بيفتد تا نتيجه اي به دور از حرفهاي شعارگونه به دست بيايد

    و اما قبل از اينكه بخواهي تغيير عادتي در خودت ايجاد كني بايد بداني اين تفكر و احساسات كه نتيجه اش مي شود اين مدل عملكرد از كجا آمده ؟و چرا آمده ؟و......

    به همين دليل دو كتاب بهت معرفي مي كنم كه مي تواند كمك كننده باشد


    نام كتاب : زنده باد خودم ....
    به قلم : وين داير
    مترجم : بدري نيك فطرت
    انتشارات : دايره



    نام كتاب : من - كودك - من
    به قلم : جان براد شاو
    مترجم : دكتر داود محب علي
    متاسفانه اين كتاب چاپ نمي شود و بايد نسخه ي كپي يا زيراكسي آن را تهيه كني.



    علت و چگونگي و چرايي نوع انديشه و احساسات تو در اين دو كتاب با شرح كامل آمده و مي تواني با استفاده از اين دو كتاب خودت را كاملا آناليز كني و به راهكارهاي پيشنهادي و عملياتي آن دقت و توجه كني .


    موفق باشي .



  4. 7 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (جمعه 01 بهمن 89), ویدا@ (شنبه 25 خرداد 92), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 16:21]
    تاریخ عضویت
    1389-3-22
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,735
    سطح
    31
    Points: 2,735, Level: 31
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 216 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام خانم سارا

    اول از همه باید به این پشتکارتون برای تغییر مثبت احسنت گفت .دوست عزیزم چیزی که من از حرفاتون برداشت کردم وابستگی شدیدی هست که در شما در رابطه با همسرتون به وجود امده و اینکه اگه همسرتون مثه این دو هفته اخیر شما رو بیرون ببره و براتون وقت زیادی بذاره شما تو اوج ابرها هستی و اگه مثلا یه شب از سر خستگی شما رو نبوسه شما احساس خلا میکنی و در قعر هستی.این یعنی که خوشبختی شما کاملا در رفتار همسرت خلاصه میشه و وابستگی افراطی شما رو که به دلیل احساسات زیاد هست نشون میده .اما یه نکته مثبت هست و اون میل شما به تغییر هست.دوست من نظرت نسبت به زنی که به دلیل توقع مالی همسرش رو به دردسر میندازه و همش ازش توقع داره چیه؟؟حالا خود شما هم توقع محبت افراطی داری .هر دو انها از یه چیز و از یه ضعف نشات میگیره و ان هم متوقع بودن هست حال هر کسی به نوعی


    عزیزم هدفت از زندگی کنار همسرت چیه؟؟به نظرت خوشبختی تو زندگی یعنی چی؟؟و چه جوری به دست میاد؟؟ایا فکر میکنی که خوشبختی به تعداد بوسه ای هست که زن و مرد در روز به هم میدن ؟؟و به نظرت ارزش بوسه ای که با گریه خریداری بشه چقدره؟؟


    خودتون میدونین که هر کسی در زندگی یه اهداف شخصی و یه اهداف کاری و... داره اما یه اهدافی هم داره که ربط کامل به همسرش داره و چه چیزی بالاتر از حفظ ارامش همسر ایا دلت میخواد که ارامش زندگی که به نظرم از بالاترین چیزهایی هست که زن و مرد باید کنار هم داشته باشن با این توقعات بی اندازه از بین بره؟این چه فرقی با خودخواهی داره؟/

    دوست من سعی کن در کنار همسرت یه زوج رو تشکیل بدی نه اینکه در همسرت ذوب بشی

    موفق باشی

  6. 6 کاربر از پست مفید گل بیرنگ تشکرکرده اند .

    گل بیرنگ (یکشنبه 07 آذر 89), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 89 [ 21:45]
    تاریخ عضویت
    1389-8-25
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,758
    سطح
    24
    Points: 1,758, Level: 24
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    با سلام به همه دوستان

    خوشبختانه همين كه شما ميدونيد اين مشكل از ناحيه خودتونه خيلي جاي اميدواري داره اگه من ماه تولد شما و همسرتون رو ميدونستم خيلي بهتر ميتونستم به شما كمك كنم ولي فعلا همين رو بدونيد كه شما زندگي رو فقط همين يك مورد نبينيد توجه وابراز عشق تو زندگي لازمه ولي كافي نيست گاهي ما به خاطر مسائل پيراموني اين موارد رو فراموش ميكنيم حساسيت بيش از اندازه شما علاقه همسرتون رو بشدت كم ميكنه پس منم قويا اين نكته رو به شما گوشزد ميكنم واين رو هم بدونيد كه شما نميتونيد ماهيت رمانتيك خودتونو تغيير بديد بويژه اگه متولد اسفند يا دي ويا حتي ارديبهشت هستيد ودر اخر من به شما توصيه ميكنم اون رو پنهان كنيد وعلاقه خودتونو به چيزاي بارزش ديگري بسط بديد وگرنه محكوم به اين حالت خواهيد ماند

  8. کاربر روبرو از پست مفید جلال تشکرکرده است .

    جلال (جمعه 28 آبان 89)

  9. #25
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل بیرنگ


    عزیزم هدفت از زندگی کنار همسرت چیه؟؟به نظرت خوشبختی تو زندگی یعنی چی؟؟و چه جوری به دست میاد؟؟ایا فکر میکنی که خوشبختی به تعداد بوسه ای هست که زن و مرد در روز به هم میدن ؟؟و به نظرت ارزش بوسه ای که با گریه خریداری بشه چقدره؟؟

    دوست من سعی کن در کنار همسرت یه زوج رو تشکیل بدی نه اینکه در همسرت ذوب بشی

    سلام به همه دوستان خوبم...

    ریحانه جان ممنونم..آنی جان قول می دم کتاب ها رو بخونمو حتما مشکلی بود میام می پرسم...اقای جلال از شما هم ممنونم..سخن شما دلنشین بود...

    ممنونم...من خوشبختانه اراده قوی دارم و کافیه بخوام حتما می تونم...من خیلی خوب تونستم به زودرنجی ام که داشتم غلبه کنم و الان خیلی کم شده ..خیلی و این ته مانده عواطف افراطی هم دارم بهترش می کنم و البته همسر هم خیلی نقش خوبی داره ایفا می کنه و من ازش ممنونم..
    گل بی رنگ عزیزم..ممنونم ..این حرف ها رو دوست خوبی در همین تالار هم به من گفت..
    ممنونم از تذکر شما که دوباره یاد من انداختید که عشق با خودخواهی مانوس نیست و عاشق هیچ وقت قصد ازار همسرشو نداره و خدا می دونه که من همسرمو از جانم بیشتر دوست دارم..شعار نمی دم اون برای من قشنگترین تندیس دنیاست به خصوص وقتی کنار پدر و مادر و خواهرام میشینه من احساس می کنم دیگه از خدا هیچی نمی خوام...خوب که فکر می کنم من گاهی یک ترس موهوم دارم.خیلی این روزها دارم فکر می کنم ..من ترس از دست دادنشو خیلی داشتم و وقتی اون بعد 10 ماه اومد و دیدم می گه تمام اون ماهها فقط منو می خواسته فهمیدم عشق ما با هیچ چیز خراب نمیشه ...مگر خودمون با اشتباهات خودمون راهو بدست شیطان درون بدیم...
    خدا رو شکر می کنم که هیچ مشکلی نداریم ..حتی هیچ اختلاف کوچکی که بخوام راجع بهش حرف بزنم..مامانم همیشه می گه بزرگترین درد بی دردیه موجب میشه آدم به چیزهایی فکر کنه که گاهی خنده داره..
    گل بی رنگ عزیزم درست می گی بوسه ای که با اشک باشه ارزش نداره..این حرفت ته دلمو لرزوند ..نمی دونم چرا ولی درست می گی یک علتش وابستگی من هست ..دارم خیلی روش کار می کنم تا همسرم رو درک کنم و خیلی این 2 هفته موفق بودم..و تازه دارم می بینم اون چقدر مهربونه و همین کارها رو همیشه می کرده ولی من دلم می خواست خیلی خیلی رمانتیک باشه عین دخترها!!! و حالا کم کم می بینم که عشق پسرانه اون خیلی زیباتر از عشق زنانه منه..می دونی چرا؟
    من گاهی شاید بگ 2 یا 3 ماه پیش از فرط غلیان احساس یک هو می گفتم شب بخیر حالم خوب نیست تا ببینم چکار می کنه؟بعد می دیم خیلی آرام می گه عزیزدلم استراحت کن امروز خسته ای ..و من چون تو ذهنم فانتزی ساخته بودم که میاد بغلم می کنه و ...و نمی کرد دلخور می شدم...
    فکر می کردم چون طبق رفتار مورد انتظارم عمل نکرده یعنی ........
    اشتباه می کردم...چون یکبار ازش پرسیدم چرا مثلا نمیای بغلم کنی که من زود خوابیدم؟می گه چون عزیزم خسته ای من ترجیح می دم خانمم با آرامش بخوابه تا شاد باشه ...دیدم منظر دید اون با منظر دید من فرق داره..اون عاشقی هست مردانه که مردانه عشق می ورزه و من زنم و باید زنانه عشق بورزم و نباید انتظار داشته باشم ..مردم یک زن باشه ...همان طور که اون از من یک زن می خواد نه مرد...
    فهمیدم با حرف های دوستان که من باید به محض رویایی شدن با خودم بگم قشنگترین رویا اونه که همسرم با میل خودش می سازه...
    فرشته جون من از بیمارام توقع ندارم چون بهشون وابسته نیستم...دوام و بقا من با مریضام نیست حتی با همسرم نیست ..فقط با خداست ...همان طور که من به مریض هام دوا می دم و به خدا می سپارم...می خوام عشقمو به همسرم بدم نه برای اینکه منو بیشتر دوست داشته باشه ..می خوام به همسرم عشق بدم تا با تبلور شادی و نشاط در اون من قدردان خدایی باشم که اونو به من داد...اون زمان که ازش گذشتم و ناگهان بدستش آوردم از خدا خواستم سلامت و شاد باشه و هر بلا و مصیبت اونو به من بده حتی اگر من مال اون نباشم..حالا دیدم دارم زیر حرفی می زنم که به خدا گفتم...نه من همسرمو نمی خوام که به من شخصیت بده.همسرمو نمی خوام که بهم محبت کنه..همسرمو نمی خوام که برام پول در بیاره ..من اون می خوام چون اون عشق منه ..چون اون زندگی منه ..چون خدا از من خواسته که این مرد خوب رو تا عرش بالا ببرم..پس حتما خدا در من چیزی دیده که اونو به من داده....
    من اونو می خوام چون اون یک انسانه ..یک انسان که الان جسم و روح من مال اونه..یک انسان که چشمهای مهربانش و لبخند دلنشینش برای من به اندازه عمرها می ارزه...
    می دونم اونم همینو می خواد..اون به من ثابت کرده...بارها ثابت کرده..بارها...
    منم به اون ثابت می کنم ..که اونو برای خودش می خوام نه خودم.....
    دوستت دارم عزیزم.....


  10. 4 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (جمعه 28 آبان 89)

  11. #26
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا بانو

    فرشته جون من از بیمارام توقع ندارم چون بهشون وابسته نیستم...دوام و بقا من با مریضام نیست حتی با همسرم نیست ..فقط با خداست ...همان طور که من به مریض هام دوا می دم و به خدا می سپارم...می خوام عشقمو به همسرم بدم نه برای اینکه منو بیشتر دوست داشته باشه ..می خوام به همسرم عشق بدم تا با تبلور شادی و نشاط در اون من قدردان خدایی باشم که اونو به من داد...اون زمان که ازش گذشتم و ناگهان بدستش آوردم از خدا خواستم سلامت و شاد باشه و هر بلا و مصیبت اونو به من بده حتی اگر من مال اون نباشم..حالا دیدم دارم زیر حرفی می زنم که به خدا گفتم...نه من همسرمو نمی خوام که به من شخصیت بده.همسرمو نمی خوام که بهم محبت کنه..همسرمو نمی خوام که برام پول در بیاره ..من اون می خوام چون اون عشق منه ..چون اون زندگی منه ..چون خدا از من خواسته که این مرد خوب رو تا عرش بالا ببرم..پس حتما خدا در من چیزی دیده که اونو به من داده....
    من اونو می خوام چون اون یک انسانه ..یک انسان که الان جسم و روح من مال اونه..یک انسان که چشمهای مهربانش و لبخند دلنشینش برای من به اندازه عمرها می ارزه...
    می دونم اونم همینو می خواد..اون به من ثابت کرده...بارها ثابت کرده..بارها...
    منم به اون ثابت می کنم ..که اونو برای خودش می خوام نه خودم.....
    دوستت دارم عزیزم.....[/color]


    خب ساراجان خودت خوب فهمیدی

    همونطور که خودت هم متوجه شدی از بیمارانت هیچ توقعی نداری ، اما خیلی دلسوزانه بهشون می رسی ، وقتی داشتی دقیق و شمرده به بیماری راهنمایی می دادی که داروهاش رو چطور بخوره و ..... می شنیدم و می فهمیدم چقدر آرامش بهش منتقل می کنی و این اولین و بهترین داروییه که خودت بهش می خورانی . چرا بی توقع چنین می کنی ، دقت کردی حتی بیمارت رو نمی شناسی و نمیدونی کیه از کجا اومده و .... اما باهاش مهربانی و ...... چرا ؟؟؟؟؟

    چون عاشق سلامت بخشیدنی ، علاقه ات به رشته ات هم همینه ، عاسق خوشحال کردنی و این بهت لذت میده ، وقتی با بیمارانت مواجهی این عشقت خالصه ، خالص خالص ، زنگار نداره ، خودت وسط نیستی ، یعنی فقط برای اونا کار می کنی و تیمارشون می کنی و محورت خود بیمارته و خودت فقط در مقام بخشندگی با ارائه خدمتی ، مگر نه .

    بین خودت و همسرت ، خودت فاصله ای برای اینجور بی توقع لذت بردن ، شنیدی حافظ میگه :

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .


    سارا جان بلند شو از این وسط برو کنار ، بزار بین خودت و همسرت نباشی . یعنی بزار عشقت خالص عرض اندام کنه ، اونوقت مثل همین گفته هات که میدونم در حالی نوشتی که تو حال همین چیزی که میگم بودی ، عمل می کنی


    یادته قبلاً هم گفته بودم عاشق عشق همسرتی ( عاشق عشق اون به خودت ) و تو هم فهمیدی ، جنبیدی ، تکونی خوردی و خواستی که اینجور نباشه و عاشق خود همسرت باشی ، قدمهای خوبی برداشتی ، اما هنوز کامل نشده ، این احساسات زجر آور تتمه همین خود میان بینیه ( همون عاشق عشق و عشقبازی همسرت بودنه )

    تو عاشق بیمارانت هستی نه عاشق بیمار بودنشون ، مگه نه ؟؟؟ این یعنی عشق خالص ، راستی اگر عاشق بیمار بودن اونها بودی وضع چطور بود ؟؟؟ لحظاتی فکر کن !!!

    پس عاشق خود همسرت باش ، او را دوست داشته باش ، محبت کن ، به خاطر خودش نه به خاطر عشقی که بهت داره ، نه به خاطر این که همسرته ، نه به خاطر این که عشقته ، نه به خاطر این که جونت به جونش یسته هست ، نه به خاطر این که ..... ، خالص خالص به خاطر خودش ، خودش یعنی ویژگیهایی که داره و ارزشمنده . این میشه عشق خالص .

    آری سارا جان اون رازی که میخواستم با اون سئوالا بهت بگم ، " اخلاصه " ، " اخلاص در عشقت به همسرت " .




  12. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 28 آبان 89), ویدا@ (شنبه 25 خرداد 92), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 89 [ 21:45]
    تاریخ عضویت
    1389-8-25
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,758
    سطح
    24
    Points: 1,758, Level: 24
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام به همه دوستان

    من قبلا يك جوابيه نوشته بودم ولي نميدونم چرا الان روي صفحه نيست ولي حتي تكرار اونم شايد جالب باشه

    همين كه شما ميدونيد اين مشكل در وحله اول از ناحيه شماست خيلي اميدوار كننده است چون لازمه تغيير هر رفتار اينه كه ما بدونيم اون رفتار جالب نيست

    ولي اين مطلب رو هم بايد بدونيد كه شما نميتونيد ماهيت وذات احساسي بودنتون رو تغيير بديد

    و از طرف ديگر هم محبت بيش از اندازه ميتونه پاسخي عكس داشته باشه كه مطمئنا اين رو هم شما بخوبي ميدونستيد

    زندگي جنبه هاي مختلف داره واين براي مردها كه تا حدودي دور انديش وعمق نگر تر هستند بهتر مشخصه

    بنابراين گاهي ممكنه مردها حواسشون نسبت به مسائل عاطفي پرت بشه وذهنشون به مسائل غير از اون معطوف بشه

    بر عكس خانوما كه با وجود خستگي و فشار كاري زياد باز هم احساساتشون فروكش نميكنه

    ويا حداقل كمتر







  14. 2 کاربر از پست مفید جلال تشکرکرده اند .

    جلال (جمعه 28 آبان 89), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آبان 89 [ 20:47]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام سارا خانم من مطلب شمارو خوندم شرمنده از اینکه اینو میگم ولی من به همسرتون حسودیم میشه که خانومش تا این حد دوسش داره من خودمو لایق اینهمه عشق میدونم ولی کیه که این عشق و به من بده من به اون اندازه تجربه ندارم که بتونم شمارو راهنمایی کنم منظورمم از این مطلب این بود که نظر شمارو به سمت مطلب خودم جلب کنم که در انجمن مشکلات عمومی و طرح مشکلات فردی به موضوع تو رو خدا راهنماییم کنید درج کردم جلب کنم تا از راهنماییه مفیدو سود مندتون بهره مند بشم.ممنون میشم اگه نظرتونو راجب مشکل من بهم بگید

  16. کاربر روبرو از پست مفید محمد شاه محمدیان تشکرکرده است .

    محمد شاه محمدیان (جمعه 28 آبان 89)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 دی 91 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    338
    امتیاز
    4,957
    سطح
    45
    Points: 4,957, Level: 45
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 286 در 92 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام سارای عزیزم
    گفتنیها رو دوستان با تجربه و خوبمون گفتن، منم بهت میگم بیشتر راه رو رفتی فقط حواست باشه که یافته هات رو مستمر پیش خودت تکرار کنی که انشاا... آرامش همیشگی نصیبت بشه
    برات بهترین ها رو آرزو میکنم


  18. 2 کاربر از پست مفید lمریم تشکرکرده اند .

    lمریم (شنبه 29 آبان 89)

  19. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array

    RE: احساسات زجر آور

    سلام خدمت همه دوستان و البته خواهر خوبم سارای عزیز،

    سارا جان، راستش من همه تاپیک شما رو نخواندم،

    مطمئنم دوستان راهنمایی‌های خوبی‌ کردن،

    اما نکته‌ای که به ذهن خود من میرسه این هست که،

    مراقب باش تا واژه ها، معنای خودشون رو تو زندگیتون از دست ندن...

    هر واژه‌ای برای هر فردی معنای خاصی‌ رو متبادر میشه،

    اما گاهی اگر واژه‌ای بیش از اندازه استفاده بشه، معنای واقعی‌ خودش رو از دست میده،

    و دیگر بار معنایی مورد نظر رو به شنونده و مخاطب منتقل نمیکنه،

    چون برای شنونده تبدیل به یک عادت میشه، بی‌ معنی‌ میشه...

    دوستت دارم ها، عاشقتم ها،...، اگر بیش از اندازه استفاده بشن، معنای واقعی‌ و کارکرد خودشون رو از دست میدن،

    منظورم صرفاً واژه‌های کلامی‌ نیست،

    شما این احساسات رو داری تجربه میکنی‌، چون در آغوش گرفتن ها، دوستت دارم و ... همسرت دیگه اون معنای روز اول را به تو منتقل نمیکنند،

    چرا که کم کم در حال تبدیل شدن به عادت هستند!

    بنابراین، هر دو شما نیاز دارین در زندگیتون تعادل ایجاد کنین، این به معنای کاستن در ابراز علاقه‌ نیست، بلکه به معنای ایجاد توازن در ابراز علاقه‌ و محبت به طرق مختلف هست،

    کلامی، رفتاری و...

    افراط و تفریط نتیجه‌ای جز یکنواخت شدن زندگی‌ و احساساتی‌ که شما داری تجربه میکنی‌ در بر نخواهد داشت،

    برات آرزوی خوشبختی‌ می‌کنم،

    کامران



  20. 9 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    kamran2007 (یکشنبه 07 آذر 89), رها68 (چهارشنبه 06 اسفند 93), سوده 82 (چهارشنبه 02 مهر 93), شادی ظهوریان (دوشنبه 20 اردیبهشت 95)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.