نقل قول نوشته اصلی توسط نازنــیـــــــــن
ممنونم از این که به حرفام گوش می دین اما تو عمرم تا حالا اینقدر تحقیر نشده بودم ...
برای مادرم گفتم چون اون چند روز اول حالم خیلی بد بود وقتی گفتم راحت شدم اما خیلی مختصر گفتم ...
یکم پشیمونم نمی دونم چرا شاید به خاطر حساس شدن مادرم بیشتر یکم عصبیم می کنه ...
برام دعا کنین ...
نه اون دوباره برگرده نه من دوباره بیخیال همه چی شم و باز به سمتش برم که بعد 4 سال شنیدن اون حرفا برام گرون تموم شد ....


حل این مشکل به دست خود شماست . دور از جون ، سرطان نگرفتی که میگی برام دعا کنید .
شما خودت باید بخواهی که از این بیراهه بیرون بیایی . شما خودت نباید اجازه بدی که دیگران تحقیر و بازیچه ات بکنند .