به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    سلام
    ببینید انگار شما قصد ازدواج با اون خانمو ندارین.نکنه دوباره خواهان ادامه دوستی هستین و فقط همین؟
    از ادبیاتتون و محتوای حرفاتون برمیاد اینطور باشه
    "آمارشو گرفتم ... باکسی هست یا نه...!"
    بنظر من که ادبیات کسی که قصد ازدواج داره باید بهتر باشه.دلچسب تر.محترمانه تر نسبت به فرد مقابلش
    اگه واقعا قصد ازدواج دارین و فکر میکنین مناسب شما هستن موقع مناسب پا پیش بذارین و بهش بگین هدفتونو .اونم محترمانه و با ادبیات یک فرد بالغ و عاقل
    اگه خواست خواست نخواست هم از رفتارش معلوم میشه داره ناز میکنه یا واقعا نمیخواد.اینو دیگه بعهده شما که آقا هستین میذارم

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1387-11-16
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,236
    سطح
    46
    Points: 5,236, Level: 46
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    1-سلام. ممنون بابت جواب! ایشون قبل از قطع رابطه ش با بنده، می گفت حالا حالا ها به فکر این چیزا نیست... می خواد درس بخونه، روابط اجتماعیشو... الان چطور شده که 2 سال نشده یکی رو پیدا کرده؟! و همون کسایی که آمار آوردن!!! گفتن که رابطه جدیه... من فقط می خواستم بدونم هنوز تنها هست یا با کسیه! اگه با کسی هست، احتمالا تا حالا هزار بار در ذهن خودش مقایسه کرده... حالا من به نظرتون برم جلو بگم، شما نیومدی، من اومدم، اونو ول کن! یا بگم راجع به منم فکر کن؟ ایشون که هنوز درسش تموم نشده و به گفته ی خودش تا آخر درس به فکر این چیزا نیست! حالا من الان برم بگم بیا با من ازدواج کن! خوب به من بر می گرده میگه، من که گفتم فعلا قصد ازدواج ندارم، دیگه چی میگی! برم بگم فرصت دوباره، تجدید نظر؟ پس اونی که باهاش دوباره شروع کرده چی؟ اگه بد باشه طرف، خوب خودش شاید بیاد، شایدم نه! اگه اون بهتر باشه، خوب باهاش می مونه! من میگم که اصلاً رفتن من الان معنی داره یا نه؟! با این اوصاف... اگه معنی داره، کجا، چه جوری؟ چی بگم؟

    2-چطور یه رابطه ی 5 ساله انقد راحت تموم میشه (خیلی راحت، من در حقش بدی نکردم، اما خوب، اشتباه داشتم...) و حتی دریغ از یه اس ام اس، با مزمون مثلاً: «من یکیو پیدا کردم، تو هنوز تنهایی بی عرضه؟» خوب وقتی اون چنین کاری نمی کنه و به طرف منم نمیاد، آمار گرفتن من کار غیر منطقیه؟! به نظر من، آمار گرفتم من به این معنی نیست که من بازم قصد دوستی دارم.. از نظر من، این کارم یعنی: می خواستم ببینم در چه وضعیه! شاید واقعاً خوشحال و راضی باشه از وضعش!... نمی دونم دیگه!

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1387-11-16
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,236
    سطح
    46
    Points: 5,236, Level: 46
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط lvlahtab
    سلام
    منظورتونو متوجه شدم.فقط نمیدونم چرا طرز حرف زدنتون طوریه که فکر میکنم قصدتون جدی نیست!
    بهر حال.بگذریم
    آیا شما مطمئنین ایشون با کس دیگه ای رابطه دارن؟با این اوصاف اگه شما رو بپذیرن حاضرین باهاش ازدواج کنین
    شما علنا رابطه ایشونو میدونید بازم مایل به ازدواج هستین؟
    خب نمیدونم غیرتتون اجازه میده یا نه!!!
    اما اگه براتون مهم نیست...
    شما فقط به قصد این جلو برین که تکلیفتونو معلوم کنین
    اگه ندونین کی قصد ازدواج داره و با کی.خب یا باید منتظر بمونین(که یه ریسکه)
    یا اینکه بیخیالش بشین(که یه ریسک دیگه س و شاید تا اخر تو دلتون این علامت سوال بمونه که شما رو میخواست یا نه)
    بنظر من اگه عدم وفاداری ایشون(در صورت واقعیت داشتن)اهمیتی نداره(بهر حال تعهدی بینتون وجود نداشته)بهتره برین و نظرشو در یک وقت مناسب جویا بشین.وقتیکه مشغله دیگه ای نداره تا تو برخوردش تاثیر بذاره.و البته پیشنهادتونو جدی و کمی رسمیتر(نه خیلی خشک تا فراری بشه.و نه خیلی تر!!!) بهش بگین طوری که بدونه هدفتون خیره و ارزش فکر کردنو داره.شاید نوشتن یک نامه مفصل بد نباشه در کنار ملاقات حضوری
    در هر حال قبلا گفتم اگه نظرش مثبت هم باشه احتمال داره اول زیاد تحویلتون نگیره
    اینجاشو باید خودتون تشخیص بدین که داره ناز میکنه یا واقعا نمیخواد
    ممنون بابت جوابتون و وقتتون. من تمام این جنبه هایی که شما مطرح کردینو هزار و پونصد بار تو ذهنم مرور کردم.من به هیچ طریقی بهش دسترسی ندارم! تنها راهم رفتن به دانشگاهه! الانم که موقع امتحانا هست دقیقا می تونم بر اساس شماره ش کلاسی که توش امتحان داره و صندلیشو پیدا کنم و برم اونجا و ازش بخوام که بعد از امتحان یه جا با هم صحبت کنیم! حالا ممکنه اون دوست جدیدش! - که صحتشو نمی دونم اما حدس م زنم که با کسی باشه - اونجا تو همون کلاس باشه، شایدم نباشه... من جور دیگه ای بهش دسترسی ندارم و موقع دیگه، پیدا کردن روزایی که کلاس داره و ساعتش، سخته و غیر ممکنه شاید... اما الان می دونم یه دو سه هفته ای سر یه ساعت به خصوص باید بیاد امتحان بده! یه ایمیل خیلی کوتا زده زدم، اما نمی دونم کی جواب میده، یا اصلا جواب میده بهش یا نه؟ یا اصلا ایمیل فایده داره یا نه!

    خوب الان برم موقع امتحانا؟ حرف بزنم، نامه هم بدم؟ نرم؟ اگه اصلا نخواست باهام حرف بزنه، اصرار کنم؟ اصرار نکنم؟ چیکار کنم؟ از اومدن من اونجا ناراحت نمیشه؟ مطمئنا میشه اما خوب... چیکار کنم؟

    ممنون بابت جوابا

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1387-11-16
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,236
    سطح
    46
    Points: 5,236, Level: 46
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط lvlahtab
    سلام دوباره
    خب اگه اینطوره سر امتحان آخری برین سراغش
    اما نه تو کلاس و سر صندلی
    منتظر بشین از امتحان که دراومد
    بیرون تو محوطه باهاش صحبت کنین
    بنظر من از اونجایی که ممکنه نتونین حرفاتونو مفصل بزنین نامه بدین
    و خواستار قرار بعدی باشین
    اینم تو نامه بگین که جاب نامه رو از طریق ایمیلش بده و بدونه که بهش ایمیل میزنین تا چکش کنه
    با یه بار صحبت رودر رو اونم با اون شرایط نه میتونین شما نظر ایشونو بفهمید نه ایشون امادگی قبلی دارن که عکس العمل مناسب نشون بدن
    اگه نخواست حرف بزنه نامه رو بهش بدین
    اگه اونم نگرفت بهش بگین بهش ایمیل خواهید زد
    مطمئن باشین چک میکنه
    محتوای ایمیلتون هم بمونه اگه خواستین بعدا درموردش صحبت میکنیم
    موفق باشین
    سلام. بازم ممنون بابت جوابتون. نمیشه! چون انقد اونجا شلوغ پلوغه که جای سوزن انداختن نیست! چه برسه آدم بخواد کسی رو راحت پیدا کنه! چون فقط یه رشته اون روز و ساعت امتحان نداره... یه عالمه آدم! یه عالمه کلاس! 2 3 تا در ورودی و خروجی! حالا این مشکل به کنار، اومدیم و من سر امتحان آخر رفتم و اون، اون درسو نداشت یا اون درسو قبلا پاس کرده بود! اون وقت چی؟! بمونم تا ترم بعد؟!!! این کارم گمونم نمیشه کرد! بهتون گفتم، یه ایمیل کوچیک زدم و گفتم که می خوام بیام ببینمش اما هنوز تصمیم نگرفتم.... اما نمی دونم کی چک می کنه، 1 ماه دیگه؟ 2 ماه؟ 3 ماه؟ 4 ماه؟ فردا؟ اصلا چک می کنه یا نه! یا کی معلوم نیست! یا اصلا ایمیل رو جواب میده یا نه! با این اوصاف باید چیکار کرد؟! عجب وضع پیجیده ای...

  5. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    تا مدتی رها کنید این ذهن خسته را . رها کنید .
    نه لازم است فکر کنید و نه لازم است کار خاصی انجام دهید . تنها آرامش داشته باشید و رها کنید و صبر کنید . صبر . صبر .
    اوضاع پیچیده نیست شما ماجرا را با فکرهای شلوغ خودتان پیچیده کرده اید .

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1387-11-16
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,236
    سطح
    46
    Points: 5,236, Level: 46
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط نعمت يعني ما
    ميشه به اين سوال جواب بدين
    چرا دوباره دنبال اون دخترين؟چه ويزگي ممتازي رو در اون دختر ديدين كه فكر ميكنين شايد كمياب باشه؟
    آيا اگر الان دختري با ويزگي هاي خوب براي ازدواج داشتين باز هم به همون دختر فكر مي كردين؟
    .
    .
    .
    به نظر من شما در سن خيلي كوچكي كه بالطبع تجربه ي كمتري داشتين با ايشون بودين و بالطبع كارهايي كردين كه شايد الان خودتون هم پشيمون شده باشين
    فكر مي كنم اگر شما به دنبال دختر با ويزگي هاي نزديك به خودتون در حال حاضر باشين موفقيت بيشتري در زندگيتان به وجود خواهد امد
    موفق باشين ايقدم حرص نخورين باور كنين اينقد اعصاب خوردكني نداره
    سلام. ممنون از جواب شما. من درسته که اون موقع سنم کمتر از الان بود. الان 26 هستم. اما همونطور که گفتم حتی بعد از 2 سال نتونستم فراموش کنم. و تا وقتی که مطمئن نشم که برگشتی وجود نداره، مطمئنا هر رابطه ای شروع بشه، می دونم خرابش می کنم... اون دختر خوبی بود. ما زیاد مشکل نداشتیم اما خوب نمی دونم یه دفعه چرا همه چی از این رو به اون رو شد. الان مشکلم رفتن یا نرفته و ... در صورت رفتن، اون مشکلاتی هست که مطرح کردم در پست های قبلی...

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1387-11-16
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,236
    سطح
    46
    Points: 5,236, Level: 46
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط lvlahtab
    سلام
    اوضاع رو واسه خودتون بيجيده نكنين
    يعني بعد از 5 سال دوستي شما نميتونين ايشونو غير از امتحانا جاي ديكه بيىا كنين؟
    شماره اي ادرسي
    فكر كنم بشه ها
    سلام. ممنون از راهنمایی ها... شماره ی خودش قطعه. خواهرشم قطعه! خونه شونم عوض کردن. جایی که بودن دیگه نیستن... اینو می دونم. حالا کجا رفتن نمی دونم! کلاس خاصی هم نمی رفت اون موقع. الانشو بازم نمی دونم! دیگه شماره ای ندارم ازش. مغازه ی داییشو می دونم کجاس.

    -شماره ی باباشو دارم!!!!!! 2-محل کار باباشو می دونم! 3-خونه ی مادربزرگشو بلدم!
    4- می دونم کدوم دانشگاه میره و چه رشته ایه!!!! همین!

  8. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    سلام!
    چرا دوباره مي خواين ببينيدش؟اصلا خودتون ميدونيد اگه ببينيدش چي ميخواين بهش بگين!اگه اونو واقعا ميخواين و محل كار و شماره پدرشو داريد و شرايط ازدواجو!!!(اين خيلي مهمه!)برين سنگاتونو باهاشون وا بكنيد.اگه اون قضيه اي كه ميگيد يه دوستي ساده است (برفرض واقعي بودن)كه نميتونه پايه و اساسي براي تشكيل زندگيش باشه مگر اينكه نخواهد به هر دليلي ديگه شما رو تو زندگيش ببينه.
    به يه شيوه كاملا سنتي اقدام كنيد .آيا پدرش از قبل در جريان برنامه شما بوده؟يه معتمدي را معرفي كنيد و به اقدامتون صورت جدي بديد اگه اعتماد به نفس و آمادگي كامل براي تشكيل زندگي داريد!اين كاري كه داريد شما ميكنيد اسمش ميشه يكسري خيالبافي و بايد و نبايد و ميشه و نميشه و پيچوندن خودتون و ديگران!
    كمي مصممتر وو قاطع تر باشيد!
    موفق باشيد!

  9. کاربر روبرو از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده است .

    niloofar 25 (شنبه 16 مهر 90)

  10. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Cool | خیلی تنها

    "slimslim" عزیز سلام

    من از همون اول جریان تاپیک و مشکلت رو دنبال کرده ام و نظرات و کمک هایی که دوستان برات نوشتن رو خوندم و به نظرم خیلی راهگشا و تقریباً واضح بودن ، من هم در این شرایط چیزی برای گفتن نداشتم ، اما بعد این مدت نمیدونم چرا به یه جمع بندی نمیرسی؟ چرا نتیجه نمیگیری؟ چرا اینقدر موضوع رو بزرگ و پیچیده جلوه میدی؟ نمیگم موضوع کوچک ، ساده یا کم اهمیتیه! نه نیست! ولی نه اینقدر!
    به نظر من اگه یه بار دیگه پست های قبلی رو بخونی حتماً به یه نتیجه ، تصمیم و اقدام درست میرسی.


    اگه نظرت روی ایشون خیلی جدیه ؛ اگه به ازدواج فکر میکنی ؛ اگه به قول خودت دغدغه ت فقط " چه طور رفتن، چطور گفتن و ... مهمه " هست / به نظر من:

    1. خودتون با ایشون صحبت کنید ؛ واسطه اعم از دوست خودتون یا ایشون رو نفرستین (از این مورد توی دوستام نتایج بدی دیدم)
    صرف نظر از اینکه برای چی میخواین دوباره با ایشون صحبت کنین ؛ معذرت خواهی؟ حل کردن مشکل قدیمی؟ اینکه از احساس ایشون بعد از این مدت با خبر بشین؟ و یا به قول خودتون "می خوام اگه کسی نیست تو زندگیش یه فرصت دیگه..." این رو بدونین این حق شماست که از ایشون خیلی محترمانه وقتی برای صحبت کردن درخواست کنید ؛ تحت هر شرایطی و صرف نظر از هر چه که بین شما بوده(که خودتون گفتین خدا رو شکر یه لج بازی ساده بوده و نه مشکل ِ حاد) واقعاً این حق شماست که ایشون برای صحبت ها و احساسات شما وقت بذارن

    2. خیلی رسمی رفتار کنید ؛ اولاً که خودتون از قبل پیش خودتون تصمیم بگیرید و توی دلتون به درستی کارتون ایمان داشته باشین و مصمم و با اراده و بدون هیچ تزلزل و ترسی از خراب کردن یا هر چیزی اقدام کنید
    بر اساس گفته های خودتون شما ایشون رو برای امر خیر در نظر گرفتین ، پس از هر کاری که شما و قصدتون رو چیزی جز این نشون بده اجتناب کنید ، در کل جدی و رسمی رفتار کنید (شما گفتین قصدتون ازدواجه ، ازدواج هم جدیه دیگه!)

    3. نامه ننویسن (از این مورد هم نتایج بدی بین دوستام دیدم) نامه از رسمیت رفتار و جلوه ی جدیّت شما کم میکنه
    به نظر ِخیلی از دوستام نامه حتی در بهترین حالتش هم آدمو یاد دوستی های دبیرستانی میندازه!

    4. تلاش دوستان در پست های ابتدایی تاپیک انتقال دادن یک "آمادگی" به شما بود ، برای مواجهه با هرگونه برخورد احتمالی ( چه خوب و چه بد / البته احتمالاً بد! چون مسلماً توی ذهن ایشون این خواهد بود که پسری که 2سال پیداش نبوده قطعاً تونسته موضوع رو فراموش کنه و یا شاید خوابی دیده باشه و...)
    خودتون رو برای جواب منفی آماده کنید ، جواب منفی نباید چه از حالا که هیچ اقدامی نکردین و چه در حین صحبت شما رو متزلزل و بی ثبات کنه ، خلاصه اگه به کارتون و درستی اون ایمان داشته باشید همه چی حله! و ایشالا هیچ مشکلی نخواهید داشت
    جواب منفی هم فقط یه جوابه! همین! باور کن!
    اعتقاد داشته باش که قلبی که حقیقتاً برای تو نمی تپه یا حداقل دیگه نمی تپه رو نمیشه و نباید صاحب شد

    با اهمیت ترین چیز اینه که دست رو دست نذاشتی که فرد مورد علاقه ت رو از دست بدی ، و فرداروزی اگه دلت ازت ایراد گرفت دفاعیه ای از خودت براش داشته باشی!

    اگه صحبت کردن حق شماست و وقت گذاشتن هم ، وظیفه ی ایشون ؛ اینو هم بدون دادن هر جوابی حق ِ ایشون و پذیرفتنش وظیفه ی شماست!


    5. به هیچ وجه از پیش جملاتی رو برای گفتن آماده نکن! اما حتماً حتماً محورهای صحبتت رو مشخص کن!!
    یعنی بدونی درباره ی چند موضوع و چه موضوعاتی بر حسب اهمیت باید صحبت کنی ؛ و چه موضوعاتی به صلاحه که مطرح بشه یا نه؟ (برای مثال فقط خودت میتونی با توجه به شخصیت ها و شرایط تصمیم بگیری که آیا درباره ی مشکلات گذشته صحبت بشه یا نه؟) یا از چه طریقی موضوع رو مطرح کنی؟
    اما باز هم میگم جمله ای از پیش آماده نکنی ها! چون محورهای موضوع با توجه به شرایط(چون ما نمیدونیم چه برخوردی پیش خواهد آمد) انعطاف خواهند داشت ، اما جملات ِ پیش آماده چنین انعطافی ندارند!
    گذشته از این ها ساختن جملات ِ پیش آماده مستلزم پیش بینی برخورد ، احساس و جملات ایشونه که ما بی خبریم!
    راستی روی این موضوع فکر کن که توی این ملاقات چقدر از احساسی که به ایشون داری صحبت بکنی؟ اصلاً مطرح بکنی یا نه؟ راستش من نظری در این باره ندارم! (من که خودم توی صحبت خودم به هیچ وجه احساسی صحبت نکردم!)

    6. در مورد دوران امتحانات ، پیش از این توی پست6# هشدار داده بودم ؛ اما واقعا نمیتونم بدون آگاهی و در نظر گرفتن شرایط قطعاً بگم که بری یا نه؟
    راستی شما در جواب من گفتین که: " والا فکر کردم موقع امتحانا چون همیشه خیلی شلوغه، موقع بهتریه که جلب توجه هم کمتر میشه تا یه روز معمولی که تابلو تره... " چرا اینقدر برای شما توجه اطرافیان مهمه! خب داداشم شما قصدت ازدواجه و میخوای با ایشون صحبت کنی از چی واهمه داری؟
    شاید اگه من جای شما بودم میرفتم خیلی کوتاه فقط از ایشون وقت گفتگو برای روزهای آینده میخواستم و توی اونروز که مکان و زمان مناسب تری برای صحبت هست حرفهامو میزدم (البته احتمال یه برخورد هست که ایشون بگن با شما هیچ حرفی ندارند! / این اتفاق برای یکی از دوستام افتاده!)
    شما گفتین: " نمی دونم. موافقم که موقع امتحانا نرم. شایدم اصلاً نرم. نمی دونم والا. اینجوری که شما میگین امیدی نیست! " و " مثه اینکه تنهایی بعضی وقتا گزینه ی بهتریه! "
    ای حرفا یعنی چی؟!!! کی همچین حرفی زده؟!! این چه نتیجه گیری و تصمیم و اراده ای؟!!!!

    7. شما گفتی که آمار گرفتی و . . . ؛ کلاً آمار گرفتن کار نادرستی نیست ؛ اما در شرایط شما استناد به یه گمان اصلاً پذیرفتنی نیست!
    به نظرم بر فرض که کسی هم باشه ، جلو رفتن شما به هم ریختن آرامش محسوب نمیشه
    اگه نامزد داشته باشند یا به هر دلیلی شما رو نخواستن خب خیلی راحت به شما میگن دیگه.
    گذشته از این فکر نمیکنم که نیازی به تکرار چندباره باشه که: آخه داداش ِ من صحبت ِ با ایشون و مطرح و تثبیت کردن خودتون به صورت رسمی و محترمانه به عنوان یه خواستگار در کنار هر چند تا رقیب دیگه حق مسلم شماست

    شما گفتین:

    " من فقط می خواستم بدونم هنوز تنها هست یا با کسیه! اگه با کسی هست، احتمالا تا حالا هزار بار در ذهن خودش مقایسه کرده... حالا من به نظرتون برم جلو بگم، شما نیومدی، من اومدم، اونو ول کن! یا بگم راجع به منم فکر کن؟ ایشون که هنوز درسش تموم نشده و به گفته ی خودش تا آخر درس به فکر این چیزا نیست! حالا من الان برم بگم بیا با من ازدواج کن! خوب به من بر می گرده میگه، من که گفتم فعلا قصد ازدواج ندارم، دیگه چی میگی! برم بگم فرصت دوباره، تجدید نظر؟ پس اونی که باهاش دوباره شروع کرده چی؟ اگه بد باشه طرف، خوب خودش شاید بیاد، شایدم نه! اگه اون بهتر باشه، خوب باهاش می مونه! من میگم که اصلاً رفتن من الان معنی داره یا نه؟! "

    اولاً با این اوصاف جلو رفتن شما اصلاً بی معنی نیست خیلی هم خوبه ؛ این دست رو دست گذاشتنه که بی معنی ، بی نتیجه و بی اهمیتیه!!

    دوماً پا پیش گذاشتن ایشون رو کلاً فراموش کن ؛ چون محاله!

    سوماً میل خودته! میخوای تا زمان فارغ التحصیلی صبر کن و ایشون رو از دست بده! چون ایشون یه بار گفتند که فعلاً قصد ازدواج ندارند و بعد بشین افسوس بخور / باز هم میگم خب دوست عزیزم اگه باز هم قصد ازدواج نداشته باشه بهت میگه ، چرا خودت به جای ایشون به خودت جواب میدی؟!(این بار چندمه این تذکر رو میدم ها!)

    چهارماً شما قرار نیست جای شخص خاصی یا خواستگاری رو بگیرین!!! شما یه خواستگار با جای مشخص هستین

    پنجماً قرار نیست شما به جای ایشون خودتون رو با خواستگارهای دیگه مقایسه کنین ؛ مقایسه و تصمیم حق ایشونه / کار اصلی ِشما اینه که خودت رو به خوبی مطرح و تثبیت کن ، تنها کار باقی مونده ی شما ، پذیرفتن نظر ایشون خواهد بود.


    8. خیال بافی نکنید

    9. قبل از اقدام پیش خودتون مراحل آینده ی بعدی رو متصور بشین ، یعنی پیش خودتون بگین: "خب بعد از این چی؟"

    10. در مراحل پیش روی خودتون حتماً حتماً مرحله ی دخالت خانواده ها رو لحاظ کنید که از چه مرحله ای کار به خانواده ها واگذار بشه (به نظرم این گفتگو باید یه محک و تلاش برای فهمیدن احساس طرفین باشه و نه بیشتر ؛ چون اگه قصد ازدواجه ، از این جا به بعدش کار باید به کاردان سپرده بشه!)

    11. در تمام مراحل و لحظه لحظه ها فقط و فقط یه عامل رو هرگز فراموش نکن : خدا
    __________________________________________________ ___________

    فعلاً چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه!
    من هم مثل دوستان دیگه ای که کمک کردند برای موفقیتت نهایت تلاشم رو میکنم ، اینو بدون که تنها نیستی
    ایشالا موفق باشی

  11. کاربر روبرو از پست مفید خیلی تنها تشکرکرده است .

    خیلی تنها (جمعه 01 مهر 90)

  12. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از 2 سال می خوام دوباره برم، اما نمی دونم...

    سلام خیلی تنها
    این من بودم که نامه نوشتن رو به ایشون پیشنهاد کردم
    اما منظورم نامه عاشقانه و این جنگولک بازیها نبود
    من احتمال دادم طرف مقابلشون حاضر نشه باهاشون صحبت کنه
    پس اونموقع بهتره خلاصه حرفاشو مکتوب بهش بنویسه و نیتشو بگه
    اگه هم کار خوبی نیست حداقل باید بگه که بهش ایمیل میده تا اونم متوجه بشه و چک کنه
    خیلی تنها
    اگه حتی 1% اون خانم حاضر به صحبت نشد (بعلت غیر مترقبه بودن دیدن ایشون، جلب نظر اطرافیان یا هر چی)
    پیشنهاد شما چیه؟
    دوستمون چطور بتونن در ارامش حرفشونو بهش بزنن و ایشون درست برداشت کنن

    نظر من اینه که اگه واقعا دادن نامه بده
    حداقل بهش بگن از طریق ایمیل باهاش در ارتباط خواهند بود تا بلکه بعدا طرف مقابلشون بتدریج امادگی ملاقات حضوری رو پیدا کنن و با یه عکس العمل احساسی هردوشون بهم نریزن
    "lvlahtab" خانم سلام
    اگه نامه نوشتن رو درست ندونستم و نوشتن نامه نظر بوده ، من خدای ناکرده قصدی نداشتم / ببخشید

    من با گفتن ایمیل مشکلی ندارم و یه راه اضطراری خوب محسوب میشه ؛ این که slimslim عزیز به گوش ایشون برسونن که ایمیل زده اند یا خواهند زد مطمئناً باعث میشه که ایشون Check Mail بکنند!

    اما من شخصاً نامه دادن رو درست نمی دونم و مطمئنم دلیل این بدبینی ام به نامه! اتفاقاتیه که از این بابت برای دوستام افتاده!
    ببینید ؛ من به نامه بدبینم! اصلاً نامه یه حالت خاصی داره هرچی فکر میکنم نمیتونم صفت خاصی براش پیدا کنم ، چه جوری بگم توی سن 26 سالگی چندان دلچسب و شایسته نیست ؛ ناخودآگاه همه به یاد دوستی های توی راه مدرسه توی دوران دبیرستان میوفتن! اینطور نیست؟!

    ایشون باید هرطور شده خودش رو به عنوان یه خواستگار ، با جایگاهی مشخص و شرایطی قابل تأمل و... برای خانم مورد نظر ، مطرح بکنه!

    ایشون با تمام احساس جلو میره و اون خانم (در شرایط Normal & General ) بایستی برای تمامی و تک تک احساسات ایشون پاسخ داشته باشند


    و نامه چنین Function نداره!

    نامه ، یعنی من نمیتونم رو در رو حرفامو بزنم! خب این یعنی چی؟ احساس ضعف؟ پس خانم باید به کسی تکیه کنه که دور از جون slimslim حرف زدن رو در رو بلد نیست

    در هر صورت با توجه به دلایلی که شما آوردین (هر چند ایراداتی بسیار بزرگی بهش وارده) اندکی متقاعد شدم که نامه هم مثل ایمیل میتونه به عنوان یه راه اضطراری آخر به کار گرفته باشه ؛ اما قرارمون این شد که عشقولانه و... نباشه ها!

    هیچ چیز مثل نوشتن راحت نیست / اما تأثیری که صحبت رو در رو داره هیچ نامه ای نداره


    ولی پیش بینی نمی کنم که اون خانم خیلی مطلق و رادیکالی و بدون هیچ دلیلی از صحبت با ایشون سر باز بزنه ؛ و حتماً وقت صحبت به ایشون خواهد داد (ایشالا که اینطور میشه)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.