فعلا مشکلم حل شد
اما مطمئن نیستم
تشکرشده 4,222 در 1,018 پست
فعلا مشکلم حل شد
اما مطمئن نیستم
gole maryam (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
سلام به همه دوستای گلم
یکی از اقوام دور ما دیروز فوت کردند که جوون بودند . مرگ ایشون خیلی من رو به فکر فرو برد .
دوستای گلم قدر جوونیتون رو بدونید و از لحظات بهره ببرید که معلوم نیست .......
تو این دنیا گاهی انقدر خودمون رو درگیر چیزهای بی ارزشی می کنیم که از خیلی چیزهای دیگه غافل میشیم ....
تو این تالار خیلی ها میان از مشکلاتشون میگن باور کنید که با وجود مشکلات هم میشه از زندگی لذت برد ، بهره برد پس مبادا که غرق در اونها بشیم .
وقتی فکر کردم که این جوون تو سن 26 سالگی که هر کدوم از ما تو این سن تو اوج آرزوهای خوب هستیم ، دستش از دنیا کوتاه شد به خودم میگم دیدی دنیا دو روزه پس فرصت ها رو غنیمت بدون .....
وقتی می بینم که این جوون با این سن کم یک نماز و یک روزه قضا هم نداره میگم خوش به سعادتش ...
تو اون دنیا همیناست که به داد ما میرسه و قطعا کمک حال ما خواهد بود.
خدایا به همه ما کمک کن که یک لحظه حتی به قدر یک پلک به هم زدن هم از تو غافل نشیم
که بدون تو هیچی نیستیم
baran.68 (دوشنبه 31 خرداد 89)
تشکرشده 3,465 در 1,036 پست
باران جان خیلی متاسف شدم به خاطر اتفاقی که برای این جوان افتاده .خداوند روحش رو شاد کنه و با اولیاء الله محشورش کنه و به بازمانده ها هم صبر جمیل عطا کنه انشائ الله.
گل مریم شما هم توکلت به خدا باشه که هرچی خدا بخواد همون میشه و همون به صلاحته.
m.mouod (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 4,222 در 1,018 پست
موعود جان از دیروز فقط بر سر این دوراهی بودم که استعفا بدم ،یا نه ،چون جایی که به شعور ادم توهین می شه ،دیگه نمی شه با انگیزه کار کرد
از دیروز فقط تو فکرم
یعنی من خیلی ضعیفم؟یعنی باید دروغ گفت و با هر رئیسی .........کرد تا ادم موقعیتش تو اداره خوب باشه؟
یعنی وجدان کاری کشک؟
ای خــــــــــــــــــــــــ ــدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از بس فکر کردم دارم دیوونه میشم ،دنبال شونه خدا هستم واسه گریه کردن
gole maryam (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
سلام به همه
سلام به تابستون گرم
سلام به نوشیدنی های خنک تابستون که گاهی عمیقا خنکمون میکنه.
امیدوارم زندگی هاتون مثل تابستون همیشه گرم و پر جنب وجوش باشه و حوادث زندگی مثل نوشیدنی های خنک تابستون گوارای وجودتون بشه.
گل مریم عزیز امیدوارم که هر جا کار میکنی تو کارت بهترین باشی و از راضی ترین افراد.
شاد عزیز ،نگران امتحان جمعه هم نباش ایشا... که ممتحن سلیقه ش با سلیقه شاد عزیز ما جوره جوره . و شهریور شاد عزیز به ما شیرینی قبولی کارشناسی ارشد میده.
باران جان امیدوارم خدا به شما و بازماندگان اون جوان عزیز هم صبر بده و ایشون رو قرین رحمت بی کران خودش قرار بده.
امیدوارم این تاپیک حال و احوال جدید پر از خبرای گرم و خوب باشه.
صبا_2009 (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 3,145 در 958 پست
گل مریم عزیزم، فکرتو زیاد درگیر نکن، وقتی انقدر به یه مسئله نزدیک میشی نمیتونی درست اونو ببینی و حلش کنی، یکم ازش فاصله بگیر تا بتونی تصمیم درستی بگیری...
باران جان تسلیت میگم..
اگر هنوز زنده اید، به خاطر این است که به جایی که باید برسید، نرسیده اید...
صبای عزیز ممنونم، امیدوارم واقعا سلیقه هامون یکی باشه چه قبول بشم چه نشم شهریور با شیرینی میام، اگه قبول شده باشم که شیرینی قبولیمه و اگه قبول نشده باشم هم شیرینی شروع دوباره ...
shad (سه شنبه 16 فروردین 90)
تشکرشده 743 در 213 پست
باران عزيز
بهتون تسليت مي گم . خيلي ممنون كه با كلمات تنگري هم به ما زدي تا يادمون بيافته كه براي چي اينجاييم و هر لحظه ممكنه بهمون بگند برگه ها بالا وقت تمام شد . اونموقع با اين ورق سفيد خالي نمره مون صفره .
شادي عزيز
چرا اينجوري فكر مي كنيد .يعني آدم وقتي مي ميره كه ديگه ماموريتش تو اين دنيا تموم شده باشه .اگر هنوز زنده اید، به خاطر این است که به جایی که باید برسید، نرسیده اید...
شادي عزيز
اين جمله تون خيلي پرمعنا بود .متشكرموقتی انقدر به یه مسئله نزدیک میشی نمیتونی درست اونو ببینی و حلش کنی، یکم ازش فاصله بگیر تا بتونی تصمیم درستی بگیری...
پريوش (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 3,145 در 958 پست
شما فکر می کنید غیر از اینه؟ اگه مأموریتمون تموم بشه دیگه واسه چی باید بمونیم؟ اگه کاری که باید می کردیم رو انجام داده باشیم وقت رفتنه، مگه نه؟؟ من اینطوری فکرمی کنم، شاید اشتباه باشه...نوشته اصلی توسط پريوش
shad (سه شنبه 01 تیر 89)
تشکرشده 743 در 213 پست
واي آني جان كجايي
زود بيا . اين والد مستبد من داره منو مي كشه . نمي دونم چطوري كنترلش كنم .
تشکرشده 12,542 در 2,269 پست
خیلی وقته از آنی روانشناس خبری نیست؟
بی دل هم جاش خیلی خالیه ، گاهی میاد و یه حاضری میزنه و غیب میشه.
فیلو سارا ، دکتر سارا هم حضورشون رو کم کردن.
آرمان هم یکی دو باری اومد اما با احتیاط. محمد هم کم مینویسه.
گفتار نیک هم که یدفعه و بطور کل رفت.
سایه های ماه همینطور.
و ... و ... و....
دوستان بیائید و گپ بزنیم ، این روزهای بلند تابستون باید جنب و جوشتون بیشتر باشه ها!
baby (چهارشنبه 02 تیر 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)