به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 فروردین 91 [ 18:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-11
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    3,954
    سطح
    40
    Points: 3,954, Level: 40
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 196
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    از اونجایی که من یه چند سالی گرگان زندکی کردم تا حدودی با اخلاق و فرهنگ شمالی ها آشنا هستم و از موقعی که ازدواج کردم ساکن اهواز شدم با لرها بر خورد داشتم ولی نه زیاد به نظر من اصلا این دو فرهنگ لر و شمال بهم نمیخوره حتی اگر بخواید موشکافانه بنگرید از نوع لباس پوشیدنشون گرفته تا آداب و رسوم دیگشون هیچ کدوم با هم جور در نمیاد تا اونجایی که من میدونم بیشترشون آداب و رسوم خاصی دارن که حتی بر اون هم تاکید دارن بر عکس شمالی ها اینطوری که شما از پدر ایشون گفتید حتما پابند رسومشون هست و این میتونه برای شما سخت باشه
    یه رسمی توی اهواز هست البته برای عرب ها که وقتی یه دختر می خواد ازدواج کنه حتما باید از پسر عموش اجازه بگیره که شاید پسر عموش اونو خواسته باشه همین مسله باعث خیلی اختلاف ها میان خانواده شده
    ببین دوست من، من اصلیتم مشهدیه و خانومم اصفهانی درسته فاصله هاست بین این دو شهر ولی آداب و رسومی خاصی زیاد وجود نداره بیشترین فرقی که تو چشم هستش لهجه و گویش هستش
    شمافرمودید که پدر شما هیچ مخالفتی نداره برای خواستگاری ، چون که شما مثل هر دختر دیگه ای خواستگار دارید و براتون میاد این هم مثل بعقیه ولی پدر ایشون این طوری فکر نمی کنه چون که فرزندش پسره مثل دخترها براش خواستگار نمیاد پس باید به یه شرایط مادی و سنی خاصی برسه تا بتونه بره خواستگاری

    قصد بی احترامی ندارم ولی خوب حتما جوک های لری رو شنیدید هر قشری توی ایران به یه اسمی معروف هستش اگه بگی اصفهانیه میگه خسیسه اگه بگی قزوینی خوب دیگه معروفه... اگه بگی ترکه......اگه بگی لره (....) حتما این جک رو هم شنیدید میگن لر موجودی هستش که برای دفاع از خود سنگ پرتاب می کنه
    تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

    پیشنهاد من اینکه همه جوانب رو بررسی کنید حالا که از دوقشر خاص هستید بیشتر تحقیق کنید مسله سن فعلا مد نظر نگیرید با همدیگه برید پیش مشاور اگه امکانش هست ایشون مادرشون رو ببرن پیش مشاور البته قبلش خود پسر هماهنگی های لازم رو کرده باشه با مشاور

    خدايا دلم پر از آرزوهاي بزرگ است و دستم خالي...يا دستم را با کرمت پر کن ،يا دلم را از آرزو خالي

  2. کاربر روبرو از پست مفید alizadeh تشکرکرده است .

    alizadeh (چهارشنبه 17 شهریور 89)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,267
    سطح
    28
    Points: 2,267, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    سلام آقا مرتضی شما همه چیو برعکس متوجه شدید من هیچ اصراری ندارم . ایشان مصر هستند و دائم به دید ن من میان. در مورد شناخت هم کاملا ایشون رو می شناسم ایشون از خریداران بیمه هستند و در شرکت خواهرم منو دیدند. من گفتم بله نمیدم فورا چون در مورد همه خواستگارام همینطور بوده گاهی آخرین مرحله دیدم واقعا به درد هم نمیخوریم .
    من نمیخوام خانوادشونو ببینم ! اونا باید منو ببینن به قول شما اگه خواستن میان اگه نخواستنم نمیان من که رو دست بابام نموندم ! اگه به من باشه که آدم ازدواج نکنه ! اتفاقی نمیفته!من احساساتی نشدم فقط نمیتونم مثل بعضی ها در مقابل دیگران بی تفاوت باشم.این آقا یک ساله که جلو خانوادش وایساده همه فهمیدن. هنوزم تا حرف ازدواج میشه تو خونشون..... قضایا مفصله . فقط همیشه از خدا خواستم همه آدمارو عاقبت به خیر کنه .به قسمت و تقدیر هم خیلی معتقدم. برای شما هم آرزوی موفقیت دارم .

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    سلام دوست عزیز
    من هم نظر خودمو می گم ولی تصمیم نهایی باخودته . به گفته فرهنگ 27 این قسمتی از استثنائات است خوب به نظرت بهتر نیست مورادی را که احتمال خطا در آنها زیاد است بیشتر به آنها بها بدهیم خوب شما می گی همه چی پیشرفت کرده چرا خانوادهای ما با این موضوع کنار نمیان خوب عزیزم فرهنگ وآداب ورسوم کار یکی دوو روز و یه ما چند سال نیست زمان می بره تا این موارد بین خانوادها جا بیفته در ضمن حالا که اختلاف سنی شما 6 سال است فردای زندگی فکر نمی کنی مشکل ساز بشه یه مثال می زنم ولی ناراحت نشو انسان تو زندگیش اشتباه می کنه آگه فردا توزندگیت یه اشتباهی ازت سر زد اگه برگرده بهت بگه که حواست کجا بود خوبه که حالا از من هم بزرگی باید این چیزها بهتر از من بدونی اونوقت ناراحت نمی شی ( فقط یه مثال کوچیک از یه عمر زندگیه ) اون باید ناز شما رو بکشه نه شما ناز اونو بلا خره حرف یه عمر زندگی حالا هم که خاانوادشون هم با این قضیه مشکل دارن به نظرم زیاد پیگیرش نشو من خودم هم همسن شما هستم اکثر خاستگارام یا کسایی که بهم پیشنهاد ازدواج دادن ازمن کوچیکتر بودن ولی نه اینقدر ولی من تو همون مرحله اول منطقی فکر کردم و خودمو درگیراحساسات نکردم که فرداش بخوام هر جوری خودمو توجیه کنم و ...شما می تونی به مشکلاتی که در آینده از طرف خانوادها یا چه از طرف ایشون ممکنه به وجود بیاد فکر کنی بهتر می تونی تصمیم بگیری موفق باشی

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,267
    سطح
    28
    Points: 2,267, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    سلام بر برادر ارجمند آقای علیزاده
    ما که گرگانی نیستیم! شمال میتونه گیلان باشه یا مازندران باشه یا گلستان. ما یکی از شهرهای گیلان (لنگرود) .
    البته در حال حاضر مقیم تهران هستم هم تحصیلاتم اینجا بوده و هم در حال حاضر همکاری تو شرکت خواهرم دارم.
    ایشون پدر و مادرش بروجردی هستن. خودشون متولد شهر ری و تو تهران زندگی کردن.در مورد سنگ پرتاب کردن نمیدونم والا! چی بگم!
    همونطور که من شمالی صحبت نمیکنم ایشون هم لری صحبت نمیکنند.
    در مورد آداب و رسوم هم مادرش و پدرش قدیمی فکر می کنند .خودش که میگه ما از این رسم و رسومای خاص نداریم.
    در مورد اهوازیا بگم که واقعا فرهنگشون به ما نمیخوره . زن برادر خودم جنوبی هستش . البته بود . جدا شدن. اصلا غذا خوردن بلد نیستن هیچ جای دنیا مثل شمالیها نمیتوننن تنوع غذایی داشته باشن. دیگه بگم اینکه اهوازیا به خصوص عربها که اصلا به دختر اهمیت نمیدن البته همه جا همه جور آدمی هست برای ازدواج دختر اجبار دارند . مثلا همین ازدواج دختر عمو و پسر عمو.
    البته اینم بگم شوهر دختر خالم اهوازیه زندگی خوبی هم دارن. همه جا همیشه استثنا هست.
    لباس پوشیدنشون مثل بقیه است. این که همش شلوار کتان می پوشه با تیشرت. من که با شلوار کردی ندیدمش! ولی تو خونه فکر کنم بپوشه! آدم شیک پوشیه و در مورد غذا خوردنشم چند باری که باهاش بیرون رفتم هم نظافتو رعایت میکنه هم خسیس نیست! یه روز در میونم حموم میره این یکیو مطمئنم خودش گفت
    ما هیچ مشکلی نداریم در مورد همه چی صحبت کردیم . تفاهم کامل حتی در مورد جهیزیه هم صحبت کرده که یخچال و خودش میخره! جونم براتون بگه که از اونجایی که آدم صادقیه حقیقتا دلم میخواد بیاد خواستگاری تا از نزدیک خانوادشو ببینم بعد اگه اختلاف فرهنگ دیدم بگم نه! اگم ندیدم که میگم بللللللللللللللللله! نیومدنم نیان چی کار کنم من دخترم اون باید بیاد .من که نمیتونم یخشو بگیرم که! اونم که میگه داره تلاششو میکنه تا خانوادش پا پیش بزارن.

    در مورد اوضاع مالیشم که گفتم ماهی 500 حقوق میگیره. مشکل خونه هم نداره طبقه دوم خونشونو دادن دست مستاجر میگه ازدواج کنم خودم اونجا زندگی میکنم .طبقه دوم مال اینه . طبقه سوم مال داداشش. یه مقدارم پس انداز کنار گذاشته واسه خرج عروسی. گفتم ماشین نخره دستش خالی نشه بعدا با عقدنامه وام بگیره بخره!
    خودم هم حتما میرم سر کار . البته ایشون رو حقوق من حساب باز نکرده. ولی من باید کار کنم لیسانس که نگرفتم بزارم رو جهازم. گرفتم که باهاش یه کاری انجام بدم . کمک خرج شوهرم شم. هزینه های زندگی اینقدر زیاد شده که زن و شوهر باید 2 تایی کار کنند تا بتونن راحت زندگی کنن. باید پا به پای هم کار کنن زحمت بکشن. مردا چه گناهی کردن مرد شدن اونام آدمن دیگه.
    خلاصه برادر علیزاده همه چی حله ما هیچ اختلاف نظری نداریم با صحبت های که کردیم ایشون رو آدمی دیدم که خیلی جاها گذشت میکنه. موقعی که عصبانی میشه عصبانیتشو با سکوت برطرف میکنه! به منم سنگ پرتاب نکرده!
    عصبانیتشو دیدیم فرداش دوباره همه چیو فراموش میکنه.آدم کینه توزی نیست.
    تعجب نکنید من با اون زندگی نکردم اما همیشه رفتارشو موشکافی کردم. عاشق کور نبودم.
    به هر حال از 19 سالگی آدم تو محل کار دانشگاه. تو آشنا و فامیل آدمای مختلف خواستگارای مختلفو ببینه تجربه میاد دستش ولی باز یه ترسی ته دلت میگه نکنه اشتباه کنی. زندگی که یکی دو روز نیست. شوهرم که لباس نیست عوض بشه پس حواستو جمع کن! ازدیگرا کمک بگیر و مشورت بگیر. توکل به خدا

    ثمین جون سلام
    متولد 1360 هستی؟ همسنیم. به فرض من اشتباه کردم. من هم بزرگتر هستم. مگه بزرگترا اشتباه نمیکنن!؟؟؟ من ناراحت نیستم عزیزم.
    مگه مردا یی که زنشون ازشون ده سال کوچیکتره اشتباه نمیکنن؟ ؟ ؟
    فرهنگهامون فرق داره این که انکار کردنی نیست. اما مهم اینه که 2 نفری که میخوان با هم زندگی کنن با هم کنار بیان.منم منم نکنن. والا من توجیه نکردم. چیزایی که دیدم و شنیدم ازش دارم تعریف میکنم.
    منم که گفتم به فرض نیان خوب من که اجبارش نکردم!
    ولی وقتی میبینم اینقدر تفاهم دارم نمیتونم بی فکر و بی تفاوت ازش عبور کنم.
    ثمین جون شوهر دختر عموی دوستم 12 سال ازش کوچیکتره استثنا همیشه هست. چرا ما استثنا نشیم؟
    ؟؟
    چرا ما گذشت نکنیم؟ چرا ما بهترین ها رو الگو نکینیم؟
    عزیز دلم من ناز نمیکشم . به خدا اینقدر گاهی رفتارم باهاش خشن بوده که سردش کنم . اما دیدم دل نمیکنه . اون هم احساساتی هست. سعی کردم قانع بشه که به درد هم نمیخوریم . اما وقتی حرفای عاقلانشو شنیدم صحبت احساس و انتخاب کو کورانه نیست اون داره برای زندگیش منو انتخاب میکنه و رو انتخابش مصره.
    دخترای زیادی تو خانوادشون هستند که میتونن همسر مناسبی براش باشن اما چشم به روی همه بسته.
    نمیدونم دیگه چی بگم . هر چی خدا بخواد .



  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-5-12
    نوشته ها
    67
    امتیاز
    2,123
    سطح
    27
    Points: 2,123, Level: 27
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    112

    تشکرشده 115 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    به نظر میاد شما دنبال حل مشکل نیستید. شما اصرار دارید با ایشون ازدواج کنید و تنها خوشحال میشین که دیگران بگن: البته! درست فکر می کنید! عروسیتون مبارک

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,267
    سطح
    28
    Points: 2,267, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    سلام آفتابگردون عزیز به نظر من مشکلی وجود نداره. این آدم ها هستند که از کاه کوه می سازندو من نیاز به تایید ندارم . اگه که سر بگیره چرا که نه! اگه همه چی آروم . بی دردسر پیش بره چرا که نه! من که دنبال مشکل نیستم اگه مشکل وجود داشته باشه قطعا این ازدواج سر نخواهد گرفت . ایشالله شمام خوشبخت شی.
    ضمنا مشکلات با مخالفت حل نمیشه اگه دقت کرده باشی اکثریت آراء مخالفت کردن و واهمه داشتند . اگر دقیق بخونید همه کامنت ها رو اکثریت از مشکل فرار کردید کسی دنبال رفع مشکل نبود! من از این نگرانم چرا فرار ! باید همه چیو حل کرد نه اینکه فرار کرد! فعلا بای بای

  8. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,267
    سطح
    28
    Points: 2,267, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    سلام
    باز هم سلام
    تسلیم
    جدایی ما ممکن نیست. هم ایشون به من علاقه دارن . هم من به ایشون.
    در حال حاضر کل خانوادش میدونن. اما میگن اول داداش بزرگش باید زن بگیره. این که بهانس یا نه نمیدونم.
    ایشون هم با مادرش قهره . من بهش گفتم یه مدت قهر کن تا به خودشون بیان. به هر حال ما کوتاه نمیایم.
    ما کاملا به درد هم می خوریم تو این مدت خیلی حرف زدیم.
    عقاید نظرات رفتار مون به هم میخوره.
    من آدمی هستم که زود عصبانی میشم اما ایشون خونسرده . مواقعی که عصبانیم می تونه یه مسکن خوب برام باشه . منو متقاعد کنه. به قول معروف به دلم نشسته. ایشون هم معتقده سن و سال دلیل خوشبختی نیست. مهم تفاهمه که ما داریم.
    خانواده من هم با سن و سالش مشکل ندارن. میگن مهم اینه که بتونید با هم زندگی کنین . اجازه ندین اختلاف پیش بیاد.
    مادر ایشون میگن زوده و پا پیش نمیزارن. پدر ایشون هم گفتن درآمدت کمه . شاید بهانست!!! به هر حال هر 2 تا مون منتظر روزی هستیم که با هم ازدواج کنیم.
    ضمنا به هم شدیدا عادت کردیم.
    من دگر به پایان نیندیشم!!!
    اونم نمیخواد با من خداحافظی کنه !!!
    امکان نداره. نمی تونیم
    اگه می تونید یه راه حل بدین که مادرش راضی شه نه اینکه بگید بی خیال شیم!!!
    ممنونم


    بهش گفتم باید خانوادش راضی کنه. اونم قول داده همه تلاششو برای راضی کردن اونا انجام بده.
    در مورد تحصیلات مشکلی وجود نداره . مادرش برای برادر بزرگترش هم دنبال عروس لیسانسه میگرده. خودش هم دوست داره درس بخونه امسال دفترچه دانشگاهو میگیره شرکت می کنه. اگر که به زور بیان فایده نداره . اختلاف پیش میاد. باید ازدواج با رضایت خانواده ها باشه. من همه چیو میدونم . اما اون دنبال یه راه حل می گرده. همش میگه چی کار کنم . میگه وقتی با زبون خوش بهم جواب سر بالا می دن . وقتی زمانشو مشخص نمیکنن فقط میگن به وقتش مجبورم باهاشون جور دیگه رفتار کنم. میگه اونا میدونن من فقط به تو فکر میکنم میگه از زمانی که از سربازی اومدم در مورد تو با مادرم صحبت کردم . میگه گفتم فقط تو رو میخوام. گفتم زن دیگه ای نمیخوام. میگه از تو گفتم . میگه گفتم همه چیزت کامله. مادرش گفته اگر 3 یا 2 سال بود اشکال نداشت اما 6 سال زیاده و اونم گفته مال منه من میخوام باهاش زندگی کنم . گفتن تو سری خور میشی!! اما باز اصرار کرده هنوزم رو حرف خودش هست و میگه سن مهم نیست.به نظر شما تلاشش بی فایدست؟
    نه این حرفو نزنین . من ملاکم تحصیلات نیست. صداقته. دوست داشتنه. خوب بودنه. مهربونیه. سالم بودنه. یکی که درک مقابل داشته باشه. یکی که عرضه زندگی داشته باشه و این همه اینا رو داره. امتحانش کردم
    هر کاری انجام داده تا منو خوشحال کنه. طاقت گریه منو نداره! همه جوره میشناسمش.
    پسریه که مردانگی و می فهمه. کسی نیست که بخواد بره دنبال زن دوم !. آبرومنده. همه زندگیو سکس و مسایل جنسی نمیدونه.متعهد و پایبند به قرارداد ازدواجه.مطمئنم .مطمئنم سراغ هیچ دختری نرفته و نمیره.
    حالا با این اطمینانی که به هم داریم چرا باید نزارن به هم برسیم؟
    چرا؟


  9. #18
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    نقل قول نوشته اصلی توسط shima60
    سلام
    باز هم سلام
    تسلیم
    جدایی ما ممکن نیست. هم ایشون به من علاقه دارن . هم من به ایشون.
    در حال حاضر کل خانوادش میدونن. اما میگن اول داداش بزرگش باید زن بگیره. این که بهانس یا نه نمیدونم.
    ایشون هم با مادرش قهره . من بهش گفتم یه مدت قهر کن تا به خودشون بیان. به هر حال ما کوتاه نمیایم.
    ما کاملا به درد هم می خوریم تو این مدت خیلی حرف زدیم.
    عقاید نظرات رفتار مون به هم میخوره.
    من آدمی هستم که زود عصبانی میشم اما ایشون خونسرده . مواقعی که عصبانیم می تونه یه مسکن خوب برام باشه . منو متقاعد کنه. به قول معروف به دلم نشسته. ایشون هم معتقده سن و سال دلیل خوشبختی نیست. مهم تفاهمه که ما داریم.
    خانواده من هم با سن و سالش مشکل ندارن. میگن مهم اینه که بتونید با هم زندگی کنین . اجازه ندین اختلاف پیش بیاد.
    مادر ایشون میگن زوده و پا پیش نمیزارن. پدر ایشون هم گفتن درآمدت کمه . شاید بهانست!!! به هر حال هر 2 تا مون منتظر روزی هستیم که با هم ازدواج کنیم.
    ضمنا به هم شدیدا عادت کردیم.
    من دگر به پایان نیندیشم!!!
    اونم نمیخواد با من خداحافظی کنه !!!
    امکان نداره. نمی تونیم
    اگه می تونید یه راه حل بدین که مادرش راضی شه نه اینکه بگید بی خیال شیم!!!
    ممنونم

    نشونه های وابستگی دیده می شه.


  10. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 خرداد 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,267
    سطح
    28
    Points: 2,267, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    آره وابسته شدیم فرهنگ جان خیلی زیاد

  11. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!

    وابستگی چیز خوبی نیست که با افتخار ابرازش می کنی.

    شما هدفتون به هم رسیدنه.فرض کن رسیدید بعدش چی؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.